|
چهارشنبه 6 مرداد 1389 ـ 27 جولای 2010 |
حاجيه خانم ها بر لب حوض حكومت!
ايراندخت دل آگاه
مادربزرگي داشتم كه هر بار زنگ تلفن يا زنگ در خانه خواب نيمروزش را آشفته مي كرد، غرولند كنان مي گفت: «شيطان نذاشت كه ما بندگي كنيم، يكدم بي ... زندگي كنيم» (مقصود از اين نقطه چين «فرد مزاحم يا دردسرآفرين» است كه براي حفظ عفت و عصمت و پاكي و طهارت قلم، نقطه چين جايگزين اش شد). افسوس كه مادربزرگ من نمي دانست كه مصيبت و بدبختي ما ربطي به شيطان ندارد و روزگاري مي رسد كه مردم با وجود همه مراتب «بندگي» باز هم بايد با دردسر و مشكل و بدبختي و سياه روزي، عمر را به سرانجام برسانند و بي آن كه بدانند چرا آمدند، از اين دنيا بروند . مردمي كه حتا اگر روزي هزار بار سر را بر زمين نهاده و پايين تنه را بالا ببرند، باز هم نتوانند از شر گرفتاري هايي كه دامان شان را گرفته و مي گيرد، رهايي بيابند.
(موضوع نحوهء پرستش و داستان ِ پيشاني بر زمين نهادن و بقيه ماجرا، ناپاكي اين قلم و اهانت به ساحت مسلمانان فرض نشود. به راستي هنوز اين معما بر صاحب اين قلم ناگشوده مانده كه چرا باورمندان به دين محمدي، با آن كه پي در پي تاكيد مي كنند كه الله در همه جا هست و آني از اعمال و كردارشان غافل نيست، باز هم براي نشان دادن ميزان ارادت و ايمان شان، كمر خم كرده و پايين تنه را به سوي آسمان نشانه مي روند! مگر نمي شود نشست و به گوشه اي چشم دوخت و گفت من بنده ام، مخلصم و گمراهم و ... و از اين فرمايشات؟)
بگذريم، داشتم از آشفته شدن خواب نيمروزي مي گفتم و گناهي كه مادربزرگ بر گردهء شيطان مي انداخت. شيطاني كه اين روزها در به در به دنبال امثال مادربزرگ من مي گردد تا بگذارد روي سرش و حلوا حلوا كند؛ چرا كه چشمش خورده به حاجيه خانم هايي كه در بي آبرويي دست شيطان را هم از پشت بسته اند و اعتبارش را بر باد داده اند.
از زمرهء اين حاجيه خانم ها، يكي هم وزير بهداشت دولت احمدي نژاد است. او به راستي از شاهكارهاي «خلقت» است (اين هم براي خوشايند خداباوران!). او كه در دههء هفتاد پروندهء قتل چهار زن را از گذر مصونيت فاميلي با يكي از حضرات و نيز داشتن پست نمايندگي مجلس اسلامي، در همان مراحل تحقيق متوقف نگاه داشت، امروز با دست باز تر در صحنه حضور دارد تا پرونده اش را پربارتر كند!
حاجيه خانم دكتر مرضيه وحيد دستجردي كه ظاهراً (!) جراح زنان است و عميقاً باور دارد كه زنان باردار اگر نمي خواهند تن به سزارين بدهند، بهتر است بروند در خانه به همراه قابله هاي خانگي زايمان كنند – چرا كه براي جراح صرفه ندارد برود اتاق زايمان و يك زن را به طور طبيعي بزاياند و به دستمزد اندك اين كار قانع شود - در دههء هفتاد خورشيدي شاهكارهايي عظيم را به ثبت رساند. به اين ترتيب كه حين عمل سزارين، از ياد برد كه رگ اصلي زهدان بيمار را ببندد و در نتيجه و از گذر اين دانش ِ آموخته در مكتب خانه هاي اسلامي چهار زن نگونبخت را راهي بهشت كرد. البته در همين راستا و به ضرب و زور قدرت (!) و به ياري سربازان گمنام امام زمان نه تنها بر دهان خانوادهء آن چهار زن، كه بر لبان خبرنگاري هم كه ماجراي قتل را پيگري مي كرد مهر خاموشي زد.
اكنون اين حاجيه خانم آمده و دلسوزانه مي گويد كه : اي بندگان الله و اي رعيت هاي جانشين الله كه ساكن كلانشهر پراز زباله و موش تهران ايد، مبادا به زنان باردار و شيرخوارگان از آب تهران بنوشانيد، كه پر است از نيترات و بر سرشان همان مي رود كه من بر جان بيمارانم مي آورم!
حاجيه خانم راست مي گويد، دو ملك الموت كه در يك اقليم نمي گنجند!
خوشمزه تر اما حاجيه خانم دومي است كه از اين دلسوزي مادرانه و شاعرانه بر آشفته و يك پا دمپايي ابري و يك پا چارق – كه نه، احتمالاً يك پا كفش دوخت ينگه دنيا- به ميان معركه پريده كه مبادا كار از دست بشود و مردم هميشهء در صحنه ايران نخواهند دوباره «به دوران طلايي امام خميني» بازگردند و، بلا به دور، اصلاح طلبان خانه نشين شوند.
اين دومي همانا سركار عليه حاجيه خانم معصومه ابتكار است كه ديگر خواجه شيراز هم مي داند كه بود و كه هست. ايشان هم در پروندهء مباركشان مرگ چندين جنگلبان را به ثبت رسانده اند و هرگز هم حاضر نشدند پاسخ بدهند كه چگونه شد كه در دورهء رياست ايشان بر سازمان حفظ محيط زيست (يعني همانا داشتن معاونت رييس جمهور خاتمي) قتل جنگلبانان به اوج خود رسيد و ايشان به عنوان يك مسوول، موضوع جنايات را به چند مصاحبهء كوتاه تخفيف دادند و هرگز در پي شناسايي و تحويل و محاكمه قاتلان برنيامدند. اصلاً اين قبيل حاجيه خانم ها را چكار به خونخواهي انسان هاي زحمتكش؟! اين ها ساخته شده اند براي پرچانگي هاي محفلي پاي ديگر آش رشته ايدئولوژي حكومت ديني!
اكنون اين دو حاجيه خانم بسيار خوش سابقه، چادر به كمر بسته به ميدان آمده و به گيس كشي كلامي روي آورده اند تا نشان دهند كه از مادر و دايه دلسوزتر براي اين مردم اند. غافل از آن كه جيرينگ جيرينگ النگوهاي اسلامگرايي بر دست هاي حنابسته شان نشان مي دهد كه رخت چرك هاي تشت كدام حكومت را چنگ مي زنند.
اين خانم ها كه مي كوشند گناه را بر گردن ديگر شياطين خانگي (يعني جناح مخالف) بياندازند، حاضر نيستند بگويند كه موضوع آلودگي هاي زيست محيطي مانند همهء آلودگي هاي اقتصادي و فرهنگي و سياسي اين كشور به چهار سال و هشت سال خلاصه نمي شود و گناه هاشمي و خاتمي، كمتر از احمدي نژاد نيست؛ كه حتا در برخي موارد بيشتر است. چون احمدي نژاد دست كم مي داند كه مورد تنفر اكثريت اين مردم است؛ مردمي كه حتا به بهاي جانشان خواهان سرنگوني اين رژيم اند. در حالي كه سيد محمد خاتمي تا مرتبه «پاپا شكلاتي» بودن هم صعود كرده بود.
اين ها حاضر نيستند بگويند كه سركردگان حكومت ديني - كه فقط مي توانست در قد و قواره ادارهء يك حوزهء علميه با سلسله مراتب آن معنا بيابد – شايستگي و دانش و تدبير و كفايت آن را ندارند كه سكاندار ادارهء يك كشور باشند تا آن را از آسيب توفان ها و از زير بار مصائبي كه ممكن است دامان هر كشوري را بگيرد بيرون بكشند .
اين ها حاضر نيستند بگويند كه منابع اقتصادي اين سرزمين كه مي بايست صرف ايجاد و نگاهداشت زير ساخت هاي گوناگون از جمله در زمينه تامين آب (چه خوراكي و چه كشاورزي) گردد، به چه جيب هايي سرازير شده است؛ و بگويند كه تأسيسات آب تهران و ديگر شهرها و نيز قنات هاي پر آب و مثال زدني پيشين اين سرزمين، مدت هاست كه روي نوسازي به خود نديده اند.
اين ها حتا حاضر نيستند بگويند كه مشكل آب فقط مشكل آب تهران نيست و همهء شهرهاي بزرگ و كوچك ما دچار آلودگي هايي از اين دست هستند . همچنان كه حاضر نيستند بگويند كه مشكل آب تهران فقط نيترات نيست، بلكه همه گونه آلايندهء صنعتي و شيميايي و سموم مرگزاي موجود در اين آب زندگي مردم اين شهر را تهديد مي كند.
حاضر نيستند بگويند كه چه اقدام جدي و فوري به عمل آورده اند كه بيش از پيش زندگي مردم به مخاطره نيفتد و جان هاي بسياري از كف نرود.
حاضر نيستند بگويند و نمي گويند، چون مي دانند كاري نكرده اند و نخواهند كرد. چون مي دانند دعواي آلودگي آب هم بخشي از بحث هاي خانوادگي (!) لب حوض سياست يا زير كرسي حكومت است.
چون مي دانند همه شان بخشي از نگاهبانان رژيمي هستند كه براي جان مردم ذره اي ارزش قايل نيست؛ رژيمي كه مي بيند مردم به جان آمده با چشمان گشاده آن ها را مي پايند تا به موقع كارشان را بسازند.
از همين روست شايد كه حكمرانان داخلي بخشي از خدمتگزاران را در بيرون از كشورمستقر كرده اند كه با ايجاد اتاق هاي فكر و ذكر، راهي بيابند تا دوباره حكومتي سرپا شود كه مردم گريبان اش را چسبيده اند تا بر زمين بكوبندش؛ حكومتي كه اگر چه خواب نيمروز را رماند، ولي در عين حال به مردم فهماند تاوان چرت زدن هاي تاريخي سنگين تر از آن است كه تنها يك يا دو نسل بپردازد!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|