|
چهارشنبه 6 مرداد 1389 ـ 27 جولای 2010 |
زيست جهان جنسی و مقولهی حجاب
آشنائی با افکار موجودی به نام
دکتر اکبر جباری، استاد فلسفه دانشگاه
در باب حجاب و بیحجابی، سخنان زيادی گفتهاند و میتوان گفت. می خواهم در اين خصوص از منظر فلسفهی سکس به نکاتی توجه نمايم که غالباً مورد غفلت قرار میگيرد.
بیحجابی، يا بد حجابی، در جامعهای مانند ايران، علل متعددی دارد که اين علل در مجموع، عالمی را برای ايرانيان بطور عام ساخته است که من از آن به «زيست جهان جنسی» و يا «عالم سکسشوال» ياد میکنم.
در جامعهای که معماری، شهرسازی، ترافيک، صنعت، ورزش، هنر، رسانه، سينما، سياست و بسياری از امور آن ساختار و ماهيت سکسشوآل دارد، بطور طبيعی، رفتار افراد نيز ماهيت سکسشوآل پيدا میکند. يکی از مظاهر اين زيست جهان، «بیحجابی» و يا «بدحجابی» است. بیحجابی، کنشی است از يکسو هم معلول زيست جهانِ سکسشوآل است و ازسوی ديگر هم علت آن. در اين مقال سعی خواهم کرد کمی درباب اين «عالم» و «زيست جهان» سخن بگويم.
معماری جنسی
توجه به معماری اصيل اسلامی ايران، بسيار در فهم ماهيت سکسشوآل معماری مدرن موثر خواهد بود. معماری اصيل ايرانيان، در ذات خود «عفيف» بود. عناصری مانند «اندرونی» و «بيرونی»، «مطبخ»، حتی کلون در که يکی برای اهل خانه که محرم بودند و ديگری برای بيگانه که نامحرم بود. همهی اين عناصر در يک ساختار مناسب و محاسبه شده در خدمت «کلی» بود که نام اين کل «خانه» بود. خانه، محل امنيت و آسايش بود تا در آن، اهل خانه به «سکينه» برسند. پاکی و عفت از در و ديوار خانهی ايرانی میبارد.
اما در مقابل، معماری مدرن با عناصری که اساساً خانه را تبديل به يک «سرپناه» کرده است. آدمی خسته از فعاليت اجتماعی شب هنگام به يک سرپناه نياز دارد و خانه چنين جايی میشود، همچنانکه مسافرخانه، هتل، حتی زير يک پل و داخل باجه تلفن نيز می تواند برای کسانی «سرپناه» باشد. ديگر چيزی به نام «سکينه» و «آرامش» و «عفت» در اين معماری معنا ندارد. همه چيز بطور آشکار و لخت عرضه میشود. بايد از کمترين فضا برای بيشترين منفعت استفاده کرد. آشپزخانه «باز» میشود. آشپزخانهی «اُپن» نماد روسپيگری معماری مدرن است. حتی حمام نيز میتواند شيشهای باشد. نيازی به پوشيدگی نيست. هيچ حريم خصوصی وجود ندارد. سايهی «برجها» بر روی خانههای سنتی، و ساختمانهای ديگر سنگينی میکند. ديگر عفت در معماری وجود ندارد. چنين معماری در ذات خود سکسشوآل است.
شهرسازی جنسی
شهر مدرن شهری است برای انسان مدرن و همانگونه که معماری انسان مدرن ماهيت سکسشوآل میيابد، شهر نيز از همان ماهيت تبعيت میکند. عناصر شکل دهندهی شهر مدرن عناصری است برای ايجاد «لذت» بيشتر. ساختمانهای بلندی که اشراف کامل به ساختمانهای کوچک مجاور دارند و تا اتاق خواب ساختمانهای مجاور را در ديد خود میآورند. همه چيز در چشمانداز سکسشوآل مستقر میشوند. اتوبانها و بزرگراههايی که میتوان با سرعت در ميان انبوه اتومبيلها «لايی» کشيد. «لايی» کشيدن در ترافيک خيابانها و لذت حاصل از آن، يک کنش سکسشوآل است. چنين کنشی، شبها در اتوبانها لذت بيشتری توليد میکند.
ورزش جنسی
ماهيت ورزشهای قهرمانی امروزه کاملاً سکسشوآل است. ورزش قهرمانی اساساً ديگر ورزش نيست چراکه ديگر نه برای سلامت بلکه برای توليد لذت است، لذتی سکسشوآل.
شايد مفهوم سکس در ورزشی مانند بدنسازی، بسيار آشکار باشد، هنگامی که شخص بدنساز در برابر آيينه میايستد و اندام خود را نظاره میکند. آيينه ابزاری لازم برای اين «خود ارضايی» بدنساز است. اما نه تنها بدنسازی بلکه همهی ورزشهايی که امروزه به ورزش قهرمانی بدل شده است، چنين ماهتی دارند. فوتبال را در نظر آوريد. شايد ماهيت سکسشوآل فوتبال بسی شديدتر از ديگر ورزشهای قهرمانی باشد. عناصر جنسی موجود در اين ورزش، به شکل فزايندهای سکسشوآل است.
داخل کردن يک توپ درون يک سوراخ (دروازه) و لذت حاصل از اين فعل. لايی زدن بازيکن مقابل به مثابه يک حريف جنسی و لذت حاصل از آن برای شخص فاعل(لايی زن) و خشم مفعول(لايی خور). فريادها و خوشحالیها و حتی عصبايتهای حاصل از برد يا باخت، همگی کنشهايی سکسشوآل هستند.
صنعت جنسی
توليدات صنعتی با طراحیهای مدرن گرچه همگی در خدمت توليد لذت هستند، اما با ابداع مفهوم «طراحی جنسی» (sexual design) در توليدات صنعتی، اين مفهوم بطور رسمی و با آگاهی تمام پا به عرصه صنعت نهاد. امروزه بسياری از صنايع بزرگ دنيا در طبقه بندی محصولات خود، محصولاتی را با همين عنوان طراحی و توليد میکنند. گرچه ابتدا اين مفهوم به دليل طبقه بندی مشتريان و شناخت ذائقه آنا پديد آمد، چراکه برخی از افراد به عناصر سکسشوآل علاقه نشان میدادند، اما به تدريج اين محصولات در سطح جامعه شروع به ذائقه سازی میکنند و حتی کسانی را که هيچ توجهای به نمادها سکسشوآل نداشتهاند، به جمع مشتريان اين محصولات افزوده میشوند. برای نمونه اتومبيل پژو ۲۰۶ يکی از محصولات سکسشوآل صنايع خودرو سازی پژو فرانسه است که امروزه حتی افرادی از اين خودرو استفاده میبرند که شايد کمترين توجه را به اين ماهيت داشته باشند.
رسانه جنسی
شايد رسانهها در عصر جديد مهمترين عامل اشاعهی سکسشواليته در جوامع باشند. البته رسانههای غربی بطور مستقيم و با ساخت برنامههای «پورنو» و ديگر رسانهها از جمله رسانهی ملی با ساخت برنامههايی با ماهيت سکسشوآل، در شکلگيری ذائقهی سکسشوآل مردم موثرند.
حضور زنان که البته بايد هم صدای جذاب و هم سيمای خوبی داشته باشند، در برنامهها و ايجاد يک ذهنيت مقايسهای و تطبيقی برای مخاطب، عملاً بر شعلههای جنسی جامعه میافزايد. البته اين وقايع همگی در سطح ناخودآگاه افراد شکل میگيرد و همين ناخودآگاه منجر به ظهور و بروز رفتارها و کنشهايی میشود که ما آنها را با عناوينی مانند «بدحجابی»، «بیحجابی» و «ناهنجاری» و ... میشناسيم.
بیحجابی به مثابهی يک کنش جنسی
آنچه در خصوص زيست جهان جنسی گفتيم، البته اندکی از اين جهان سکسشوآل است که به طرق مختلفی سعی در کتمان ماهيت خود دارد. اما آنچه مهم است اينکه، رفتارها و ناهنجاریها و حتی هنجارهای ما امروزه درون اين زيست جهان درحال شکلگيری است. شايد ديگر در چنين عالمی تکيه بر «سخنِ» (Discourse) قدرت در ايجاد يک هنجار مانند، حجاب هم غير ممکن و هم نامطلوب باشد. در زيست جهانی که ماهيت سکسشوآل دارد، تکيه بر «سخنِ قدرت» برای مقابله با مقولهای مانند بیحجابی جز تشديد آن ناهنجاری هيچ نتيجه و فايدهای نخواهد داشت. تجربه سی سال گذشته در قالب «گشت ثارالله»، «گشت جندالله» و «گشت ارشاد» و ناکامیهای آنها مؤيد اين نظر است.
به نظر میرسد، نهادها و سازمانهايی که دغدغه اين مقوله را دارند، هنوز فهم درستی از اين پديده نيافتهاند. پديدهای مانند بیحجابی، معلول زيست جهانی است که بسيار پيچيده تر از آن است که با اوامر و دستورالعملها و بخشنامههای اداری به سرانجامی نيکی برسد. بیحجابی هنوز مقولهای پيچيده و بیحجاب نيز فردی ناشناخته است. تصور ساده و دم دستی در باب شخص بی حجاب اين است که او يا با فرامين دينی ناآشنا است و يا سر مخالفت با شريعت اسلام را دارد! اين تصور به نظر من از بن خطاست و با چنين تصوری از اين مقوله هرگز نمیتوان به راه حلی دست يافت. سادهانگارانه بودن اين تصور به چند دليل است:
۱- شخص بیحجاب، «بیحجابی» را گناه نمیداند.
۲- شخص بیحجاب، «باحجابهايی» را میبيند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نيستند.
۳- شخص بیحجاب، بیحجابهايی را میبيند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند.
۱- شخص بیحجاب، بیحجابی را گناه نمیداند. «نمیداند» معنای خاصی دارد. اين بدان معنا نيست که نشنيده و يا نخوانده است که بی حجابی گناه است. البته او درباب اين گناه، هم خوانده است و هم شنيده است، بلکه منظور از ندانستن، ندانستن و نديدن باطنِ اين مقوله است. اساساً انسان گناهکار چون باطن گناه را نمیبيند، مرتکب گناه میشود. کيست که باطن «دروغ»، باطن «غيبت» و خلاصه باطن گناهان را ببيند و باز هم مرتکب گناه شود؟
البته علم به باطن امور از جمله معاصی از اوصاف «متقين» است. همانهايی که قرآن مجيد میفرمايد: «الذين يومنون بالغيب» «کسانی که به غيب ايمان دارند» وقتی ايمان به غيب يا همان ايمان به «غيبِ عالم» نباشد، طبيعتاً همه چيز مجاز میشود. اما نکته حائز اهميت در جامعه ما اين است که در طول سی سال گذشته قرار بود کسانی که ايمان به غيب دارند و به واقع نمايندگان غيب هستند، غيبِ عالم را نيز به عموم مردم نشان دهند. قرار بود اگر کسی ما مذهبیها و به ظاهر متشرعين را میبيند، به ياد ملکوت و غيب بيفتد. اما آيا بهراستی ما نمايندگان غيب هستيم؟ آيا يک فرد غير مذهبی ما را میبيند، به ياد ملکوت میافتد؟ اگر اينگونه نيست (که نيست) پس چگونه انتظار داريم، ديگران (بیحجابها) سخن ما را و اوامر ما را بپذيرند؟ اگر ما خود غيبِ گناه و باطن معاصی را نديدهايم (که نديدهايم) چگونه است که انتظار داريم ديگران ببينند؟
۲- شخص بیحجاب، «باحجابهايی» را میبيند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نيستند. با توجه به اينکه ما نمايندگان ملکوت نيستيم، و غيب امور را نمیبينيم، طبيعتاً مرتکب اعمال و رفتاری هستيم که ناشی از همين جاهل بودن به باطن معاصی است. «غيبت»، «دروغ»، «حق الناس»، و بسياری از معاصی ديگر که يک شخص بی حجاب نزد يک باحجابِ جاهل به غيبِ عالم میبيند، يکی از دلايل بیحجابی اوست.
بیحجاب میبيند که چگونه کسانی بهرغم حجاب، حداقل حقوق انسانی و حتی الهی را رعايت نمیکنند. اينگونه مشاهدات، در ناخودآگاه شخص بیحجاب اين تصور را ايجاد میکند که با حجابی شرط رسيدن به کمال نيست. البته او ديگر قارد به تحليل فلسفی و کلامی نيست که بداند با حجاب بودن شرط لازم است نه شرط کافی. آنچه «میبيند»، نظام فکری او را میسازد نه آموزههای کلامی و فلسفی.
۳- شخص بیحجاب، بیحجابهايی را میبيند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند. شخص بیحجاب درکنار اين مشاهدات، برخی از افراد بیحجاب را نيز میبيند که مقيد به رعايت بسياری از تکاليف هستند. دروغ نمیگويند، غيبت نمیکنند، حرام نمیخورند، حق الناس را رعايت میکنند و البته بیحجاب يا بدحجاب نيز هستند. شايد عجيب به نظر آيد که بسياری از جريانهای شبه عرفانی و گروههای مديتيشن، در کشور ما توانستهاند در ميان حتی اقشار مذهبی نيز جايی برای خود پيدا کنند. اين جريانهای شبه عرفانی با توسب به مجموعه رفتارها و دستورات عملی نوعی از هنجار را نشان دهند که امروزه در سلوک اجتماعی افراد حتی مذهبی نيز کمتر به چشم میخورد.
استرس، اضطراب و بسياری از مسائلی که بشر امروز گرفتار آن است، در رفتار و اعمال اشخاص و افراد مذهبی نيز ديده میشود. گرچه خوانده و شنيدهايم که «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اما از يکسو نمايندگان و مصاديق اين آيه شريفه کمتر به ديد میآيند و از سوی ديگر جريانهای شبه عرفانی با توسل به هزاران روش عملی، توانستهاند اين معنا را در عمل برای مخاطبان خود ايجاد و منتقل کنند.
با توجه به دلايل فوق به نظر میرسد بايد بيشتر در صدد فهم اين مقوله باشيم تا اينکه با تصميمات شتابزده و جاهلانه بر شدت اين مقوله بيفزاييم.
برگرفته از رجانيوز
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|