|
جمعه 1 مرداد 1389 ـ 23 جولای 2010 |
توضيح سکولاريسم نو
اين مقالهء به احترام شخصيت والای دکتر قاسملو و گزارشی که از احوالات او داده اند منتشر می شود. در عين حال لازم می دانيم يک بار ديگر به خطای «ملت» ناميدن اقوام ايران و ذکر «ملت حاکم فارس»، اصطلاحی که تنها به درد تجزيه طلبان ماجراجو می خورد، اشاره کرده و از اينکه برخی از نويسندگان هموطن کرد ما دست از اينگونه واژه های توخالی و بی محتوا اما سرشار از نفرت و خشم بر نمی دارند، اظهار تأسف کنيم.
توهم پایان یافتن بایکوت خبری کردستان شکست
رحمت عزیزی
دکتر عبدالرحمن قاسملو دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران و دو نفردیگر از همراهانش روز سیزدهم یولی سال 1989 میلادی حین مذاکره برای یافتن راه حل مسالمت آمیز مسئله کرد در وین پایتخت اتریش ترور شدند. دیپلمات تروریست های فرستاده شده حکومت اسلامی به هنگام بازگشت در فرودگاه مهرآباد از سوی مسئولان بلندپایه حکومتی مورد استقبال قرار گرفتند.
21 سال بعد و در روز شنبه 17هم یولی دوهزارو ده میلادی طی مراسمی با شکوه، پرده از لوح یادبود رهبران به قتل رسیده کردستان ایران دکتر عبدالرحمن قاسملو و عبدالله قادری آذر در وین پایتخت اتریش برداشته شد. این مراسم باشرکت صدها نفر از آزادیخواهان و کردهای ساکن اروپا با شکوهی هرچه تمامتر برگزار شد. خبر برپایی این لوح یادبود و مراسم پرده برداری از آن همچنانکه شایسته بود انعکاسی وسیع در میان رسانه های جمعی کردستان داشت. اما از دیگر سو، این رویداد مهم با بایکوت گسترده و پرسش برانگیزی از سوی رسانه های فارسی زبان روبروو شده است.
مردم کردستان و حزب دمکرات انتظار داشتند که برپایی این لوح یادبود که مبین یکی از مصادیق آشکار تروریسم دولتی جمهوری اسلامی بود، در خارج از کشور، تبدیل به یک کارزار تبلیغاتی بزرگ علیه حکومت جمهوری اسلامی شود. سزوار بود که از این رویداد تاریخی برای شناساندن و اثبات هرچه بیشتر ماهییت تروریستی حکومتگران تهران به جامعه جهانی و کشورهای اروپایی استفاده شود؛ اما برخلاف این تصور، متاسفانه شاهد سکوتی گسترده و معنادار از سوی تمامی رسانه های فارسی زبان در این زمینه بودیم.
قتل عام و کشتار مردم کردستان از همان آغاز مورد بایکوت خبری رسانه های فارسی زبان قرار گرفت. سی سال گذشت تا بخشی از جنایات حاکمان تازه به قدرت رسیده تهران علیه مردم کردستان برای افکار عمومی جامعه آشکار شود. در یکی دو سال گذشته شاهد همراهی شماری از رسانه های خبری فارسی زبان در انعکاس بخشی از مظلومیت ها و کشتار مردم کردستان از سوی جمهوری اسلامی بودیم. چند ماه پیش اعدام فرزاد کمانگر و همراهانش با انعکاس گسترده و پوشش خبری گسترده ای از سوی رسانه های فارسی زبان روبرو شد.
این امر شماری از مردم کردستان را دلخوش کرده بود که بالاخره بعد از سی سال دشمنی رسانه های فارسی زبان با مردم کردستان و همسویی با رژیم جمهوری اسلامی در بایکوت خبری سیمای واقعی رویدادهای کردستان، سرانجام این بدنامی می رود که پایانی داشته باشد. اما متاسفانه عدم انعکاس خبر پرده برداری از لوح یادبود شهدای کردستان در وین از سوی رسانه های فارسی زبان، توهم فاصله گرفتن این رسانه ها از سیاست های ضد کردی حاکمان تهران را پایان داد و اثبات کرد که این رسانه ها همچنان ازعدم انعکاس مظلومیت های ملت کرد در راستای ادامه ستم ملی در کردستان استفاده می کنند.
اکنون سئوالات زیادی در این رابطه ذهن و فکر مردم کردستان را به خود مشغول کرده است.
آیا این سکوت معنی دار رسانه های سراسری ایران سبب کاهش بیش از پیش اعتماد و اطمینان ملت کرد به آنان نخواهد شد؟ آیا پس از این رسانه های فارسی زبان و روزنامه نگاران فارس می توانند از بی طرف بودن خود در انعکاس اخبار و رویدادهای سیاسی و اجتماعی مردم سراسر ایران به صورت بی طرفانه دفاع کنند؟ آیا بایکوت خبری این رویداد مهم، نشانگر مخالفت با خواسته های دمکراتیک و برحق ملت کرد از سوی جامعه رسانه ای فارسی زبان نیست؟ آیا پس از این نیز می توان ادعا کرد که رسانه های فارسی زبان رسانه هایی سراسری هستند و نماینده تمامی مناطق ایران از کردستان وآذربایجان گرفته تا ترکمن صحرا و بلوچستان هستند؟ آیا این است ادعای نیاز به وجود زبان مشترک ِ فارسی ِ برای ارتباط همه ساکنان ایران؟ آیا زبان مشترکی که در بازجویی و شکنجه فعالان سیاسی ملیت های تحت ستم ایران ازآن استفاده می شود، به همان اندازه نیز در موراد دیگر، نظیر مقوله مهم اطلاع رسانی صرف، به ویژه در رابطه با درد و رنج های ملیت های غیرفارس نیز بکارگرفته می شود؟ آیا بایکوت گسترده این خبر نشانگر مخالفت صریح جامعه رسانه ای فارسی زبان با حق وحقوق ملیت های ساکن ایران نیست؟ آیا عملکرد رسانه های فارسی زبان در برابر ملیت های ایران مشابه و عین عملکرد حکومتگران تهران نیست؟ آیا نباید این حق را به ملیت های ایران داد، که رسانه های فارسی زبان را روی دیگر سکه حاکمان تهران قلمداد کنند؟ به راستی این بایکوت شرم آور را روزنامه نگاران و رسانه های فارسی زبان چگونه و با چه زبانی می توانند توجیه کنند؟ لابد این یکی را با زبان مشترک فارسی؟
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|