بازگشت به خانه

 

مکتوبات فدوی

طنزنوشته های هفتگی حميد رضا رحيمی

14 تير 1389 ـ  5 جولای 2010

 

نوبت چو بما رسد نگونسار کنید...!

می گفتند که "برادر علی اکبر(ع) ولایتی" طبیب اطفال بوده لکن پنداری به همه چیز پرداخته است جز حرفه ی خودش! از عملکرد او، که عمدتاً ناشی از تصدی مشاغل من درآوردی بوده است

اما، چنین مستفاد می شود که وی در حرفهء اصلی خود نیز، به قول لمپن های سابق و مقامات فعلی، اعلی الله مقامهم اجمعین، مالی نبوده است! باری - فدوی مقدمتاً  عرض می کند که برادران طناب بر کف، برای تغییر ذائقه گاه تیشه بدست می گیرند و بجان هر آنچه که باقی مانده است، می افتند. مثل دوست مشترک مان!، رحیم مشائی، که پس از اظهار نظر پیرامون مسائل مکتبی، سری هم به مباحث ادبی  و شعرمدرن و نیمایوشیج می زند و با این اتهام ِ سنگین که خلاصه نیما هم از خودمان ست و مکتبی است! تن آن بزرگوار را به میزان 6/9 "ریش" ِتر! در گور می لرزاند! وی در این ارتباط، می ریزد توی جوراب و شدیداً می زند به دیوار!:

«اسفنديار رحيم ‌مشايي روز چهارشنبه در همايش ادبي "نيما و ميراث نو" در دانشگاه مازندران در بابلسر و در جمع خبرنگاران رسانه‌هاي گروهي افزود: جامعهء جهاني در شرايط فعلي به سمتي مي‌رود که خود را براي پذيرش پيام‌هاي الهي، اسلامي و شيعي آماده مي‌کند!»(1)

البته نامبرده بهمین مقدار بسنده نکرده  و در ادامه و پایان افزود: «تجليل از نيما شاعر ملي معتقد به فرهنگ ديني و اسلامي...»(2)

گفتن ندارد که مسائل مکتبی چون بحمدالله تعالی ُمتولیان متعدد دارد، اظهارات مشائی پیرامون آن، هجمهء شدید مؤمنین را در پی دارد، لکن از آنجا که مسائل فرهنگی و ملی ما بیکس و کار است،

پرداختن برادران به آنها بهر شکل، البته عواقبی که ندارد هیچ، بلکه جایزه هم دارد!.. خب، بقول حضرت امام (ل)، حالا روح منی!.. یعنی برگردیم به برادر علی اکبر(ع) ولایتی. نامبرده نیز یکبار پس از آنکه تمیز دست و رویش را شست، ترتیب حافظ را داد!، نگاه کنید :

http://irannegah.com/Video.aspx?id=1686

       و چون حضار گرامی تشویق اش کردند و گفتند: «دوباره، دوباره!»، پس از یک ذکر مصیبت پیرامون اهل بیت، علیهم الصلوات والسلام ، رفت سراغ زندیق معروف خیام! و ثابت کرد که او نیز مکتبی است!.. باری – فدوی برای اینکه نشان دهد که فقاهت این بزرگوار نیز دست کمی از طبابت اش ندارد (و بقول مکتبیون: طبابت او عین فقاهت او و فقاهت او عین طبابت اوست!)(3) ابتدا ذکر مصیبت او را قدری کالبد شکافی می کند :

«مشاور امور بین‌الملل رهبر معظم انقلاب در مراسم بزرگداشت سالگرد ورود امام رضا(ع) به نیشابور!، گفت:  حضور امام رضا(ع) در نیشابور، یک حرکت تاریخ ‌ساز بوده است».

وی، برای محکم کاری، نشانی ِ مسیر حرکت آن حضرت(ع) را نیز به شرح زیر بدست می دهد(4)

«علی ‌اکبر ولایتی با بیان اینکه مسیر حرکت امام از مناطق کوفه، قم، ری و ... انتخاب نشد، افزود: لذا امام رضا(ع) از حوالی شلمچه وارد ایران شدند و این مسیر از بهبهان، جاده قدیم شوش به استخر، شیراز، ابرکوه، یزد، رباط پشت بادام تا نیشابور و بعد توس، سرخس و مرو ادامه یافت».

ايشان در ادامه، البته با اظهار نگرانی، به ُامّت همیشه در صحنه نیز شدیداً توصیه می کند :

«مردم مراقبت کنند که قدر این ایام و بزرگان و مفاخر نیشابور به درستی شناخته شود

و اما برادر دکتر نمی داند که پیرامون ورود آن حضرت (ع) به ایران از شلمچه و حدیثی که بابت آن

تراشیده اند، پیش از این بین علما شدیداً ًاختلاف افتاده و دستار و گیس یکدیگر را بقول عوام  already

کنده اند!.. و نیز، گله ای از علما حتا، رأی به جعلی بودن حدیث مذکور داده اند :

«چندی پیش سایت های خبری به نقل از ویژه ‌نامهء امتداد ـ ویژهء راهیان نور ـ از جعل حدیثی برای خرمشهر پرده برداشتند که بازتاب رسانه‌ای بسیاری داشت و نوید عدم تکرار این مسئله را می‌داد اما گزارش‌های دریافتی خبرنگار ما حاکی از آن است که متاسفانه برخی راویان کاروا‌ن‌های زیارتی راهیان نور هم چنان بر ذکر این حدیث اصرار دارند

بنا براین گزارش، این حدیث جعلی که برای زائران مناطق عملیاتی غرب و جنوب قرائت می‌شود می‌گوید:

«طبق برخی اسناد تاريخی، وقتی حضرت رضا(ع) به شلمچه رسيدند، تأمل كردند و فرمودند: روزگاری بهترين پيروان ما در اين سرزمين ماوا می‌گيرند! كاروان امام(ع) از شلمچه عبور كرد، شهرها و منزلگاه‌های بسياری را پشت سر گذاشت تا سرانجام به خراسان رسيد...»!

و راوی، که بمصداق از هر طرف که رفتم جز "حیرتم" نیفزود، در ادامه می گوید :

«این در حالی است که طبق نقشهء ارائه‌ شده از سوی آستان قدس رضوی، در مدخل  ورودی آن امام همام به ايران هیچ نقطه‌ای به نام خرمشهر وجود ندارد

برادر دکتر همچنین نمی داند که در این ارتباط ، گلهء دیگری از علما شال و کلاه کرده و برای رفع

شـُبهه به میدان آمده و مجاهدت ها فرموده اند؛ از جمله حجت‌الاسلام حسين(ع) جوشقانی، يكی از مسئولان مؤسسه "سیرهء شهداء" است که فرمود:

«محققان و پژوهشگران اين مؤسسه پس از شنيدن اين حديث و برخی روايات حاشيه‌ای آن، پس از مدت‌ها! تحقيق و بررسی به سند و مدرك معتبری در اين زمينه نرسيدند و متوجه شدند اصلاً چنين روايتی وجود ندارد»!

و نیز حجت‌الاسلام حائری، از کارشناسان دارالحدیث قم، نیز که پانزده سال! از عمر شریف را صرف این کار کرده، تعارف را یکسره کنار گذاشته و فرمود:

«يك تيم مستقل تحقيقاتي متشكل از متخصصان علوم حديث در اين مؤسسه در پی يافتن سند و مدرك حضور امام هشتم(ع) در شلمچه و هم چنين حديث منسوب به ايشان دربارهء شلمچه و شهدای آن، تمامی كتاب‌های جديد و قديم از شيعه و سنی را بررسی و مطالعه نمودند، امّا هيچ نشانه‌ای حتـّی به ‌اندازهء يك جمله يا يك كلمه هم يافت نشد! اگر چه ادعا نمی‌كنيم كه اصلاً نيست!، اما با بررسی‌های فراوان هيچ سندی برای آن پيدا نشد و بهتر است مدعيان طرح اين حديث، منابع و اسناد خود را ارائه نمايند».

باری، فدوی پیرامون احاطه ی ایشان به اخبار واحادیث، بهمین مختصر اکتفا کرده و با نقل گوشه ای از تسلط ایشان به نقد آثار بی صاحب کلاسیک نیز، رفع زحمت کرده و خوانندگان محترم ضد انقلاب، عوامل استکبارجهانی و صهیونیزم بین الملل، لعنة الله علیهم اجمعین، را، به قاصم الجبارین می سپارد .

فدوی اما یادش رفت که به خوانندگان ضد انقلاب توصیه کند که یک فقره قیچی تیز دم دست شان باشد چرا که به ضرس قاطع، پس از مرور فتوای ایشان در باب مکتبی بودن آن زندیق یگانه، سر همه جایشان لامحاله اسفناج سبزخواهد شد...

استاد، ضمن افشای دسیسه های خاج پرستان در امور مسلمین،  می فرماید:

«شخصیت حکیم خیام نیشابوری ناشی از تفاسیر غلط ترجمه شده از فیتز جرالد مخدوش شده است !و این در حالی است که او یک مرد الهی است!..»

(خود کرده را تدبیر نیست. فدوی عرض کرده بود که قیچی احتیاطاً دم دستتان باشد !)

وی در خاتمه، در حالی که شدیدا ً کف کرده بود، بمنظور نجات آن بزرگوار شیهه کشان فرمود :

«باید این حکیم بزرگوار نیشابور را از چنگ کسانی که می‌خواهند آنها را به نفع افکار اشتباه خود مصادره کنند، نجات دهیم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این " ُمهمل " !

ناگفته پیداست که برادر مشاور رهبری، در بدر دنبال یک کیسه بوکس نیشابوری برای امام رضا(ع) می گشته اما دم دست تر از خیام نمی شناخته است، غافل از اینکه آن فخر جامعهء بشری، اندیشمندی شدیداً دهری ست و آخوندیسم که هیچ، بلکه کل دستگاه عریض و طویل ساخته و پرداخته ی آنان را، زیر پرسش های کوبنده ی خود، به رگبار گرفته و سر انجام به زانو درآورده است.....

از این "شاعر الهی!" بسیارخوانده اید اما، از هر زبانی که بخوانید، نامکرر است :

می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت

بی همدم و بی حریف و بی مونس و جفت

زنهار به کس نگو تو این راز نهفت

هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت ! (5)

ویا در تأیید فرمایش مشاور مقام معظم :

بر من قلم قضا چو بی من رانند

پس خوب و بدش چرا ز من می دانند ؟

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو

فردا به چه حجتم به داور خوانند! (6)

گرچه حتا متشرعین مخالف و انگشت شمار او، َزهرهء نفی و حتا کمرنگ کردن مقام بلند آن

بزرگ را نداشته اند، اما کینهء آخوندی خویش را نیز نسبت به او پنهان نکرده اند. از جمله قفطی است در تاریخ الحکما (قرن ششم) :

«متأخرین صوفیه فریفته ی ظواهر اشعار او شده و آنرا بر حسب طریقت خویش تأویل و در مجامع خویش طرح می کنند، غافل از اینکه آن اشعار چون مار خوش خط و خال ظاهری دارد فریبا و باطنی زهر پاش که شریعت را آسیب می رساند!.. او در علم نجوم و حکمت بی مانند است و ایکاش بهمین نسبت عقاید مذهبی او نیز استوار می بود!..» (7)

و یا نجم الدین رازی در مرصادالعباد :

«...که ثمرهء نظر ایمان ست و ثمرهء قوم عرفان. فلسفی و دهری و صبایعی از این دو مقام

محرومند و سرگشته اند. یکی از فضلا که به نزد نابینایان! به فضل و حکمت وکیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است، از غایت حیرت و ضلالت! این بیت را می گوید:

در دایره ای کامدن و رفتن ماست

آن را نه بدایت، نه نهایت، پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست

کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست (8)

بر این پایه فدوی اگر جای برادر دکتر بود، یکراست می رفت سراغ عطار که هم نیشابوری ست

و هم وصله های مورد علاقهء مشاور رهبری، بی مدد سریش، براحتی به او می چسبد! چرا که در ذمّ خیام کافر می گوید :

یکی بیننده ی معروف بودی

که ارواحش همه مکشوف بودی

دمی گر بر سر گوری رسیدی(9)

درآن گور آنچه می رفتی بدیدی

بزرگی امتحانش کرد خُردش

به خاک عمّر خیام بردش

بدو گفتا چه می بینی در این خاک؟

مرا آگه کن ای بیننده ی پاک

جوابش داد آن مرد گرامی

که این مردیست اندر ناتمامی !

بدان درگه که روی آورده بوده ست

مگر دعوی دانش کرده بوده است

کنون چون گشت جهل خود عیانش

عرق می ریزد از تشویر جانش!

میان خجلت و تشویر مانده ست

وزان تحصیل در تقصیر مانده ست ! (10)

و نیز همو بر برخی از رباعی های آن فرزانه، ردّیه هائی منظوم نوشته است :

 خیام:

از جمله ی رفتگان این راه دراز

باز آمده ای کو که بما گوید راز؟

هان بر سر این دو راهه ی آز و نیاز

چیزی نگذاری که نمی آئی باز

عطار :

هرگاه که در پرده ی راز آیم من

در گرد دو کون پرده ساز آیم من

گویند کز آن جهان کسی نامد باز

هر روز به چند بار باز آیم من! (11)

خیام:

گویند بهشت و حور و کوثر باشد

جوی می و شیر و شهد و شکرّ باشد

پر کن قدح باده  و بر دستم نه

نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد! (12)

عطار:

گرفتم در بهشت نسیه نتوانی رسیدن تو

ولی خود را از این دوزخ که نقد توست برهانی!(13)

فدوی گمان می کند که برادر مشاور مقام معظم رهبری دام الذله دیگر باید مطلب دستگیرش شده باشد !

به پایان آمد این جوهر، مطالب همچنان باقی !

علی الله التکلان و ُهوالمُستعان فی جمع امور

3 جمادیُ الجولای سنه ی 2010 ترسائی

کتبة الفقیر کمتر از قطمیر - فدوی

 

یادداشت ها

 (1)  بعنوان مشق شب پیدا کنید رابطه ی نیمای مادر مرده را با "پيام‌هاي الهي، اسلامي و شيعي" و جایزه بگیرید!

(2)  فردا / با تیتر "نظر رحیم مشایی درباره نیما یوشیج"!

(3)  سیاست ما عین دیانت ما دیانت ما عین سیاست ما – حضرت امام (ل) که گویا وام بدون بهره ایست از کاشانی و او از مدرس!

(4)  شيعه  به نقل از خبرگزاری وابستهء مهر

(5)  و (6) دمی با خیام – علی دشتی ص 204

 (7) همان مأخذ ص 32

(8)  ترانه های خیام – صادق هدایت ص 11 و 12

(9) اشاره به :

این کهنه رباط را که عالم نام ست

آرامگه ابلق صبح و شام است

بزمی ست که واماندهء صد جمشید است

گوری ست که که خوابگاه صد بهرام است

و یا رباعی مشهور دیگر که مقطع اش اینست:

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟

(10) و (11) خیامنامه ـ محمد رضا قنبری ص 375

(12) ترانه های خیام – صادق هدایت ص84

 (13) خیامنامه ـ همان

 

www.hazl.com

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630