|
جمعه 21 خرداد 1389 ـ 11 جون 2010 |
آنکه دیروز چراغ خانه ی همسایه را دزدید،
امروز در کمین خانه ی من و تو است
کانون گفتگو های بی پایان
درود بر مبارزان راه آزادی،
درود بر مدافعان حقوق انسانی(بشر)،
درود بر هواداران سبز جنبش برابری خواهی،
و سلام بر ملتی رنج کشیده از استبداد که این روزها در جدالی نابرابر برای به رسمیت نشاندن کمترین حقوق شهروندی اش، هرلحظه قربانی تازه ای به قربانگاه می برد.
باشدکه عطش خون خواهی، خونریزی و کین پایان ناپذیر مخالفان حق حاکمیت مردم از آزادی خواهان، برابری طلبان و دموکراسی جویان فرو نشیند.
باشدکه نهال کوچک و نحیف آزادی و دموکراسی درختی ستبر و بلند گردد آنچنان که تمامی ایرانیان از هر رنگ، نژاد، قوم و با هر آیین و مسلکی از خنکای چتر افراشته اش بی نصیب نمانند.
باشد که رویای ایرانی آزاد ،آباد و سرشار از امید و برابری تعبیر گردد.
باشد که سخن ایران برای همه ایرانیان دیگر تنها یک رویای عقیم نباشد، باشد که اندیشه ایرانی برای ایرانی و انسانی برای انسانی دیگر راه و رسم همیشگی ما شود آن چنان که هر ایرانی حاضر باشد در دفاع از حق آزادی، برابری و شهروندی ایرانی دیگر که چه بسا اندیشه ها و اعتقاداتش، روش و منش زندگیش مخالف و مغایر اندیشه ها،اعتقادات و روش و منش اوست شجاعانه و مصرانه پایمردی کند.
ملت بزرگ و ستمدیدهء ایران؛ سلام
ما هموطنان شما و از اعضای «کانون گفتگو های بی پایان» هستیم؛ کانونی که به همت دکتر اکبر کرمی، نویسنده و فعال حقوق بشر تاسیس گردید و هدفش تنها گفتگو، گفتگو و گفتگو بود و هست.
ما اعضای کانون گفتگو های بی پایان به خوبی می دانیم که برای بسیاری از فعالان مدنی غریبه و ناآشنا و برای دیگران هموطنانمان ناآشناتر می باشیم. اما به یقین نه آنقدر غریبه و ناآشنا که درد یکدیگر را درک نکنیم یا زبان همدیگر را ندانیم.
ما و شما سال هاست که با دردهای مشترک زیسته ایم و به قدر توان رنج ها و شادی هامان را قسمت کرده ایم و این همه است که به ما شجاعت می دهد شکوه به پیش شما آوریم و سخن خویش با شما باز گوییم؛ شکوه از دردی که امروز درد بسیاری از هموطنان ما است؛ شکوه از نابرابری، دروغ، تهمت، زندان، خشونت، سانسور و استبداد بی انتها.
می خواهیم دردهای کوچک خویش را دستِ کم، لحظه ای فراموش کرده و اندکی از دردهای بزرگ خانواده یک زندانی سیاسی سخن بگوییم ـ از زندانی شدن دکتر اکبر کرمی و اعمال فشار و ارعاب بر اعضای خانواده و نزدیکانش.
از ترس های شبانهء اعضای خانواده اش آن هنگام که بر درب خانه هاشان می کوبند بگوئيم، از تشویش ها و تهدیدهای پایان ناپذیر هنگامی که زنگ ها برایشان صدا در می آیند، از چشم ها و گوش هایی که معنای زندگی خصوصی شان را به ابتذال کشانده و از انتظار بی پایان شان با خبریم و به روشنی می دانیم که این همه خشونت و وحشت برای آن است تا وادارشان کنند، دست از پیگیری وضعیت او بکشند.
اما نه، آنچه طی ماه های پس از انتخابات خرداد 88 دیده، شنیده و به تمامی لمس نموده ایم ما را بر آن داشت تا به جای شکوه های پایان ناپذیر و درد دل های اندوهناک و تقاضای کمک برای آزادی دکتر کرمی از اندیشه هایش و نوشته هایش و به واقع از دلیل دستگیری و این همه ارعاب خانواده اش سخن بگویم.
دکتر اکبر کرمی در مقاله ای تحت عنوان «مقدمه ای برای فردا» در دفاع از حقوق اقلیت ها و دفاع از دگراندیشی و دگر باشی نوشته بود: «ضمانت آزادی و برابری ما در حساسیتی نهفته است که نسبت به مخدوش و محدود شدن آزادی و برابری "دیگری" نشان می دهیم».
آری، هموطن و همدرد عزیز! امروز که بیش از دویست روز از بازداشت و دستگیری غیرقانونی اش می گذرد بیشتر می فهمیم چرا تمامیت خواهان و دیکتاتورهای ایرانی اتهام او و دیگر مدافعان آزادی را اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی می نامند. به واقع اتهام اصلی او و دیگر مبارزان راه آزادی اقدام در جهت توسعهء دانش و آگاه سازی مردم ایران دربارهء حق و حقوقشان است و این دانستن که حق مردم است تنها و تنها امنیت دیکتاتورهای خودکامه، خشونت طلبان قانون گریز و ناقضان حقوق مردم را تهدید می کند نه امنیت ملی را .
در واقع، سخن فوق تضمین کننده ی بی چون و چرای امنیت ملی و حتی امنیت جهانی است چرا که همین استدلال است که ما را مجاب می کند تا نسبت به محدود شدن آزادی فلسطینیان حساسیت نشان دهیم؛ حساسیتی که از نظر حاکمیت در ایران امری واجب و بسیار پسندیده است تا آنجا که عدم حساسیت نسبت به آن جرمی نابخشودنی است. حال چگونه است که اگر همین حساسیت نسبت به هموطنان ایرانی، ازجمله صدها زندانی سیاسی و عقیدتی در بند و خانواده های آنان نشان داده شود گناهی نابخشودنی است؟ اگر حساسیتی نسبت به شهروندانی که به دلیل تظاهرات آرام و صلح آمیز در روز روشن در مقابل چشم همگان به خشونت بارترین شکل ممکن ضرب وشتم می شوند صورت گیرد فتنه گرانه است، اگر حساسیتی نسبت به زندانیان ناشناسی که حقوق قانونی و انسانی شان نقض می شود و هیچ دادرسی ندارند نشان داده شود فعالیتی خلاف قانون و اقدامی علیه امنیت ملی است؟!
هنوز فراموش نکرده ایم هموطنی را که در ظهر عاشورا در تهران توسط اتومبیل آرم دار نیروی انتظامی چندین بار زیر گرفته شد، و حساسیت خبرنگاران آزاده و رسانه های بی طرف جرمی بزرگ شد آنچنان که رئیس پلیس ایران - سرداراحمدی مقدم - به سادگی و با خشونت تمام به خبرنگارها گفت شما دروغ می گوید و حق ندارید هر سوالی خواستید بپرسید؟! درحالی که چند متر آن سوتر رئیس پلیس سنگدل تهران - سردار رادان- می گفت مردم خبر داده اند فردی توسط یک خودرو زیر گرفته شده و با خبرهایی که مردم داده اند ما درحال پیگیری هستیم؟! چه پیگیری قاطعانه و بی طرفانه ای که تا به امروز نتیجه ای نداشته است! و می دانیم که شما ملت بزرگ ایران بهتر از ما می دانید اگر آنها را رها کرده و به حال خودشان بگذاریم این دست پیگیری ها هیچ گاه نتیجه نمی دهد.
آری، هموطنان عزیز، خودتان قضاوت کنید این سخن که «ضمانت آزادی و برابری ما در حساسیتی است که ما نسبت به مخدوش و محدود شدن آزادی و برابری دیگری نشان می دهیم» امنیت چه کسانی را به خطر می اندازد؟ آیا باز هم می توان مدعی شد نویسنده، گوینده و ترویج کننده ی این سخن امنیت ملی را تهدید و اذهان عمومی را تشویش می کنند؟ یا این که در پس این اتهامات دروغین حقیقت دیگری نهفته است. قضاوت را به وجدان عمومی و خرد جمعی شما هموطنان عزیز می سپاریم.
اما هموطن عزیز اجازه بده در این فضای سنگین سانسور و دروغ به حکم وظیفه ی انسانی مان چراغ دیگری در برابر شما بگذاریم: دکتر اکبرکرمی در نوشتاری تحت عنوان «...و نوبت خویش را انتظار می کشیم، بی هیچ خنده ای» به تفصیل از مسئولیتی عمومی در قبال حقوق شهروندی و حقوق انسانی شهروندان یک جامعه سخن می گوید و در بخش انتهایی آن نوشته می آورد:
«وقتی اجتماعی نمی داند، نمی خواهد یا نمی تواند دادگاه ها، بازداشت گاه ها و زندان های خو را به اطاق های شیشه ای منتقل کند، وقتی کسی نگران ساختار بیمار، ناکار آمد و سرکوب گر قوهء قضاییه نیست، و وقتی در سکوت و "دوپهلویی" با حکومت سرکوب گر و عمله های سانسور "همدستی" می کنیم ،همیشه احتمال آن هست که یکی از آن ده ها نفری که در یک دادگاه بی نام و و نشان، غیر علنی، بدون هیئت منصفه، بدون دادرسی منصفانه و بی طرفانه و بدون وکیل محاکمه و به مرگ، شلاق یا «اعتراف بر علیه خود» محکوم شود، من یا تو باشیم».
آری دکتر اکبر کرمی عزیز، این بار نوبت تو بود و بسیاری چون تو، تا چه زمان نوبت ما فرا رسد؟!
اما هم میهن عزیز پیش از آن که نوبت من و شما فرا رسد، از شما با هر گرایش وسلیقه ای که هستید می پرسیم آیا برگزاری دادرسی عادلانه و قانونی و برگزاری دادگاه های علنی مغایر امنیت ملی است یا مدافع آن؟!
آیا می توان نسبت به کشته شدن چندین تن در روز عاشورا بی تفاوت بود؟ آیا می توان نسبت به ضرب و شتم خونبار هزاران نفر در این روز و روزهای پیش وپس از آن سکوت کرد؟! آیا می توان نسبت به وضعیت صدها نفر از بازداشت شدگان بی نام و نشان این روز و روزهای پیشین و پسین بی تفاوت بود؟!
واقعیت این است که آری می توان مرعوب و منکوب شد و می توان با ژستی توجیه گرانه زهر خندی زد و شانه های خود را از زیر بار این مسئولیت عظیم که کوه ها از پذیرش آن ناتوانند آزاد کرد و با بی تفاوتی به دنبال زندگی- بهتر است بگوییم بردگی- خود برویم. اما حقیقت این است که پس از آن باید نوبت خویش را انتظار بکشیم!
از این روست که ما امروز با تمامی نگرانی ها، دلتنگی ها و دلواپسی هایمان، وظیفهء خود می دانیم که به جای خالی تمامی مدافعان حقوق بشری دربند از حق کلیهء قربانیان، دستگیر شدگان و آسیب دیدگاه حوادث اخیر دفاع کنیم و با صدایی رسا بگوییم همه ی ایرانیان حتی متهمین و مجرمین حقوقی دارند که باید با تمامی توان از آنها دفاع کرد تا به رسمیت شناخته شود.
هموطن عزیز! چیزی به سالگرد حضور سبز من و تو در برابر کودتای خونین 22 خرداد هشتاد و هشت نمانده. بی هیچ تردید باور داریم، آنکه دیروز چراغ خانهء همسایه را دزدید امروز در کمین خانه ی من و تو است. آنکه دیروز قلب ندا را سـُفت امروز در پی شکار قلب من و تو است. آنکه سهراب و سهراب ها را سلاخی کرد مشتاقانه در انتظار سکوت فردا است تا سلاخی من و تو را تجربه کند. پس با صدای بلند می گوییم و تو نیز اگر قلبت در این راه همراه شد بیا تا همنوا با یکدیگر و به هرشکل که می توانیم، بگوییم:
«زنده باد شجاعت دفاع از حقوق شهروندی شهروندان ایرانی،
«جاری باد حقوق بشر،
«باقی باد آزادی
«و پیروز باد جنبش سبز آزادی خواهی، دموکراسی جویی و برابری طلبی».
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|