بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهارشنبه 12 خرداد  1389 ـ  2 جون 2010

 

رژیم ولایت و پیوست زنان و مردان

فیروز نجومی

fmonjem@gmail.com

 

 

در آستانهء سالگرد قیام ملت علیه رای ولی فقیه در ۲۲ خرداد ٨٨، رژیم دین تنها دست به اعدام «محاربین» معصوم نمی زند و دانشجویان و روزنامه نگاران و فعالین سیاسی را به زندان های سنگین و طولانی مدت، محکوم نمی کند، بلکه جامعه را به تمامی تبدیل به یک زندان عظیم می نماید. تمام نیروهای احرائی، انتظامی و رسانه ای، رادیو و تلویزیون را بسیج نموده تا نظم و مقررات حجاب را بدون کوچکترین اغماضی اجرا و جامعه را به صغارت و انقیاد بکشاند. گشت های ارشادی، نیروهای انتظامی، پاسداران دین و عوامل و جاسوسان رژیم، بیش از هر زمانی به نظارت بر زنان می پردازند و رخت و لباس، باریکی و فراخی روسری ها، آرایش و پیرایش، تنگی و کوتاهی مانتو و شلوارشان را دائم مورد سنجش قرار می دهند. در همان حال آمیزش دختران و پسران، زنان و مردان را تحت نظارت گیرند مبادا که مظنون و نامشروع و روابطی باشد از نوع صمیمانه. مبادا که در آزادی، زنان و مردان بهم به پیوندند. رژیم هم اکنون به این واقعیت آگاه گشته است که وقتی زنان در صف اول مبارزه علیه رژیم دین قرار دارند و مردان به آنها می پیوندند، خطری بسیار جدی دین را تهدید می کند. بهمین دلیل بار دیگر برنامهء امنیت اخلاقی را رژیم ولایت با شدت هرچه بیشتر برپا نموده است تا از پیوست زنان و مردان برای احقاق ابتدایی ترین حقوق بشری خود، جلوگیری نماید. البته که این پیوست را حکومت ولایت می تواند به تعویق اندازد ولی هرگز نمی تواند سد ظهورش شود. چرا که حرکت بشر بسوی رهایی و آزادی یک ضرورت تاریخی است.

فرمانده انتظامی تهران می گوید: «"برخورد با مزاحمین نوامیس" از مطالبات مردم از نیروی انتظامی است». (رادیو فردا). فرمانده انتظامی تهران، بجای آنکه خود را تابع قانون شناسایی نماید، خویشتن را مدافع «مطالبات مردم» می خواند. یعنی او نیز، به تقلید از رهبر "معظم"، دست به فریب و ریاکاری می زند. گویی که مردم یک واحد هم رنگ و یک جور و خواستار چیزی واحد هستند و گویی که نظام ولایت نیز بدان احترام می نهد: می زند و می کوبد و زخمین می کند، بازجویی می نماید، شکنجه می کند و بدار مجازات می آویزد. گویا آقای فرمانده انتظامی تهران به این واقعیت قرآنی آگاهی ندارد که در قاموس ولایت، ارباب هست و رعیت و مطالبات مردم با ضرب و شتم و زندان و مجازات اعدام، پاسخگویی می شود.

مسلم است که فرمانده انتظامی تهران، فاقد شرف حرفه ای ست. چون او بخوبی میداند که وظیفه دار سرکوب مطالبات مردم است. چرا که اگر قرار بود که آقای فرمانده با «مزاحمین نوامیس» برخورد کند، بر علیه لباس شخصی ها و بسیجی ها و گارد شورشی و بازجوهای زندان های ایران از جمله زندان اوین که بهترین و شجاع ترین فرزندان این سرزمین را مورد شکنجه و تجاوز قرار می دهند، بر می خواست. فرمانده نیروهای انتظامی تهران مثل تمام فرماندهان نیروهای قهریه ی رژیم ولایت، طلبه ای ست که لباس و یونیفرم نظامی به تن کرده است. زیرا که آنها در پاسخ به مطالبات آیت الله ها و حجت الاسلام های دولتی و حوزه ای، مثل فرشته مقرب، آیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان اسلامی، آیت الله مکارم شیرازی، یکی از مراجع با اعتبار و پرنفوذ تقلید قم، و ائمه های ی جمعه، است که با ابزار خشم و خشونت مبادرت به حفظ نظم و مقررات حجاب می کند. آقای فرمانده می پندارد که می تواند اعمال پلید نیروهای انتظامی را بر ضد مردم به بهانهء دفاع از مطالبات و «نوامیس» مردم توجیه نماید. نیروهای انتظامی و قضایی که زنان را بجرم بدحجابی مورد آزار و تحقیر قرار می دهند، نمی توانند خدمتگزار مردم باشند. آنها غلامان بارگاه ولایت هستند، نه ملت.

آیت الله مکارم شیرازی، در جلسهء درس اخلاق خود در ‌مسجد اعظم قم، از گسترش مفاسد اخلاقی ابراز نگرانی می کند و دولت را متهم به کوتاهی و عدم توجه به امر بسیار حساس و خطیر حجاب و عفاف می کند. وی خبر می دهد که:

«بعضی به صورت برنامه‌ ریزی شده قـصـد دارنـد بـا رواج بـی‌حجابی، نظام را تـضـعـیـف ‌کنند و نباید فراموش کنیم که مسئله بی‌حجابی تنها یک مسئلهء ساده نـیـست بلکه کل نظام را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ‌‌(آفتاب یزد، پنج شنبه، ۱۶ اردیبهشت ٨۹).»

بدرستی روشن نیست که آقای آیت الله مکارم شیرازی، نگران قدرت است و یا دل واپس دین؟ نگران اخلاق است و یا سیاست؟ او از عالم غیب است که خبر از توطئهء تضعیف رژیم دین را می دهد. مرجع تقلید که نیازی به ارئه ی سند و یا توصیحی برای اداعای خود ندارد. آیا سخنان آقای آیت الله بدان معنا است که اگر زنان بتوانند بر حسب اراده و میل خود، بپوشند و خود را آرایش دهند، بنیان نظام ولایت را بلرزه می اندازند؟ شاید برقی که از موها و یا چهره و اندام زنان متصاعد می شود، شورش و طوفان برپا و نظام را تهدید به فرو ریزی می کند. شاید اینان سوالات بی اهمیتی هستند که مرجع تقلید، توجه به آنها را لازم نمیداند. او حرف و سخن خود را سند می داند.

اما سخنان مرجع تقلید حکایت از این واقعیت می کند که حجاب نقطهء تلاقی دین و قدرت است. حفظ نظم و مقرارت حجاب یعنی حفظ دین و قدرت، و یا بقول آقای مکارم شیرازی، «کل نظام». هرچه زنان ناپیداتر و محبوس و محدودتر، اساس و بنیان نظام ولایت محکمتر. بهمین دلیل درمان درد را آقای مرجع تقلید در ارتقاء سازمان های امر به معروف و نهی از منکر به تشکیلات یک وزارتخانه پیشنهاد می کند.

البته روشن است که تورم و بیکاری، فرار سرمایه ها و غارت ثروت ملی، فقر و محنت و عقب ماندگی، عدم ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، نظام را تضعیف نمیکند. در منظر آقای مرجع تقلید جامعه وقتی اسلامی میشود که یک نهاد مذهبی رسما به یک نهاد قدرت برای اعمال کنترل و نظارت بیشتر بر رفتار و کردار مردم، بوجود آمده باشد.

در یک هماهنگی غیبی با مرجع تقلید قم، فرشته ی مقرب، آیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، خود تبلور دین و قدرت، در سخنرانیها و خطبه های خود دولت ها را مسئول رواج بی حجابی می خواند و اعلام می نماید که:

«دولت ها در اجرای حجاب و عفاف کوتاهی کرده اند، دستگاه‌های دولتی حتی در خصوص افرادی که حقوق‌بگیر دولت هستند و حجاب را رعایت نمی‌کنند، هیچ برخوردی نداشته‌اند (خبرگزاری فارس، ٣۱/۲/٨۹).»

این بدان معناست که از آنجا که دولت به مدیریت امور اقتصادی و مالی و رفاهی مردم اشتغال داشته است، موضوع عفاف و حجاب را مورد غفلت قرار داده است. گویی که عفاف و حجاب موضوعی ست که معنا و مفاهیم آنها تعریف شده و مسلم و واضح است. بهمین دلیل چیزی تلقی می شود که باید از بالا و بیرون مورد اجرا قرار گیرد. چه در درون انسان میگذرد مهم نیست. عفاف و حجاب تنها می تواند در اطاعت و تسلیم به نظم و مقرارت الهی بیان شود و ارتباطی با عواطف و انگیزه های درونی ندارد.

آنگاه، دبیر شورای نگهبان اسلامی، پیشنهادات عالمانهء خود را به مقامات مسئول دانشگاهی و اداری، اینگونه ارائه می دهد:

«دانشگاه و دانشجو در اختیار شما است، با این شرایط دانشجو را در دانشگاه بپذیرید و دانشجو نمره می‌خواهد و بنابراین ناچار است که به قانون عمل کند، در بیمارستان‌ها و ادارات نیز این موضوع اجرایی شود؛ چرا تا به حال این کار را انجام ندادید؟ در سطح عموم برای مردم هم باید فکری شود، شما می‌گویید که باید کار فرهنگی انجام داد، آیا کار فرهنگی بی‌نیاز کننده از کار اجرایی و قانون است؟ می‌گویید قانون را اجرا نمی‌کنید و می‌خواهید کار فرهنگی انجام دهید؟» (همانجا)

فرشته ی مقرب که در کسب علم و دانش الهی به قلهء رفیع اجتهاد رسیده است، ابزار تشویق و تنبیه و یا چماق و شکلات را برای تغییر رفتار و کردار زنان بر تعلیم و آموزش ترجیح می دهد. چرا که وی اطاعت می خواهد و فرمانبرداری. برای پیشبرد این امر البته که نمی توان بر «کارهای فرهنگی» تکیه نمود. آقای جنتی به حجاب بعنوان یک فریضهء الهی که مربوط به رابطه ی مخلوق با خالق می شود، نگاه نمی کند، او بدرستی به حجاب همچون ابزاری موثر برای تثبیت سروری و کنترل و انقیاد تمام جامعه می نگرد، نگاهی که مشترک است در علما و فقهای دولتی و حوزه ای.

احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد و رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان خراسان رضوی، از آقای جنتی فراتر می رود و «بدحجابی» را اقدامی در جهت بر انداختن دین بحساب می آورد. البته ترویج بدحجابی را توطئه دشمن می خواند که می خواهد «سفره دین را از زیر پای جوانان ما جمع کند و هنگامی که دین از مردم گرفته شود از انقلاب و اسلام جدا می‌شوند و در آن صورت اسلام را براندازی می‌کنند (رادیو فردا، ۴/٣/٨۹).»

آیا تعجب آور است که در همین ارتباط بشنویم که دادستان عمومی و انقلاب مشهد، محمد ذوقی، به گزارش خبرگزاری فارس، اعلام نماید که «با‌نوان بد‌حجاب تا سقف یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان جریمه می‌شوند»؟ در این سختگیری البته تعجبی وجود ندارد. چرا که آقای دادستان می پندارد که هراس از جریمه و مجازات، تسلیم و اطاعت را در پی دارد، رفتاری که در عین دینی، سیاسی نیز هست. روشن است که انجام فرایض شریعت تحت شمشیر، هم سکوت می آورد و هم ثبات. و یا به قول فرمانده انتظامی تهران «وقتی به یک موضوع رسیدگی می‌شود سطح جرم پایین می‌آید و احتیاجی به برخوردهای ابتدای طرح نیست». (همانجا)

البته این نه اتقاقی ست و نه اولین بار است که در مواقع حساس و بحرانی، زمانی که بوی اعتراص و مقاومت، خیزش مردم و پیوست زنان و مردن به یکدیگر به مشام می رسد، رژیم ولایت سخت دست پاچه شود و از سر نگرانی با ابزار قید و بند حجاب عرصه را بر تمامی جامعه تنگ نموده و همچون نیرویی اشغالگر به تنبیه و مجازات دستجمعی بپردازد. چرا که رژیم ولایت در زیر حجاب تنها چهره و اندام زنان را پنهان نمی کنند بلکه به مراتب اولی تضادها، خصومت ها، اختلافات و کثرت و گوناگونی درون جامعه را پنهان می کند. حجاب تظاهری ست به وحدت و یگانگی و یکتایی. تحت نظم و انضباط حجاب جامعه بازتابی از توحید الهی می شود، وحدتی البته تحمیلی و اجباری که نه تنها به اسارت و بندگی زنان می انجامد، بلکه به حقارت و خواری مردان نیز.

بعبارت دیگر، حجاب اجباری، تنها اجحاف و ستم در مورد زنان نیست، بلکه انکار ابتدایی ترین حق و حقوق و آزادی ذاتی انسانی ست. برقراری نظم و انضباط حجاب با ابزار خشم و خشونت و بیرحمی، تقلیل انسان است به حیوانی مطیع و سر بزیر که سرنوشت محتوم خود را پذیرفته است. این شیوه ی نگریستن به انسان البته ریشه در نگرش های قرآنی دارد. الله از مرتبت انسانی انسان، از توانایی لایتناهی او برای کمال ناآگاه ست. الله انسان ها را بنده و رعیت خود بشمار می آورد. نگاه نظام ولایت نیز به ملت و مردم ایران هماهنگ با نگاه الله است. ولی فقیه و ولایتگران همه به مردم ایران همچون رعیت و بنده می نگرند. آنها را مقلد و نادان می بینند. نه می توانند مستقل و خودمختار باشند و نه متعقل و خردورز. رهایی از احکام الهی و رسیدن به استقلال و آزادی، ولایت پیشگان برآنند که انسان را به توحش می رساند نه به کمال.

اما نگرانی های آیت الله های دولتی و حوزه ای در باره تمایلات رهایی بخش از قید و بند حجاب چندان هم نابجا نیست. آنها خوب می دانند که حجاب آن حلقه ی ضعیفی است که زنجیر اسارت و بندگی در آن نقطه پاره پاره شده و سبب رهایی جامعه می شود. چه سعادتمند بودیم که این واقعیت به یک آگاهی همگانی تبدیل می شد، تنها در چنین صورتی ست که می توانیم بسوی آزادی گام برداریم.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=29747

 

 https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com