|
دوشنبه 3 خرداد 1389 ـ 24 مه 2010 |
هدف ارزشمند ما کدام است؟
فرهنگ قاسمی
پس از انتخابات دورهء دهم و تقلبی که به نفع ارتجاعی ترین بخش جمهوری اسلامی، یعنی محمود احمدی نژاد، صورت پذیرفت؛ و به دنبال خیزش مردم جهت مبارزه علیه بخشی از حاکمیت که به مرور به مبارزه با تمامیت ساختار نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد، سه سناریو قابل پیش بینی بود:
یکم اینکه ممکن بود احمدی نژاد در اثر انتخابات کنار گذاشته شود و اصلاح طلبان حاکمیت را در دست گیرند.
در این حالت بسیاری اعتقاد دارند که امکان فراهم آمدن پارهای از آزادی ها و احترام نسبی به حقوق انسانی به وجود می آمد و، در نتیجه، بخشی از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد می شدند، مطبوعات و احزاب سیاسی از فعالیت آزاد نسبی برخوردار می شدند، وضعیت اقتصادی زحمت کشان جامعه اندکی بهتر می شد، سندیکاها و انجمن های هنری و فرهنگی و نهادهای حرفه ای اجتماعی می توانستند هستی و آزادی داشته باشند، سرانجام اینکه جامعه می توانست به تدریج به سوی یک روابط تولید ارزش های دمکراتیک گام بردارد. نگارنده البته به این امر پیش از انتخابات دهم نیز خوشبین نبود و کماکان نیست. واقعیت های موجود امروز اثبات می کند که این سناریو خوابی بیش نبوده و نيست.
در سناریو دو پرسش، بسیار مهم جلوه می کند:
۱-آیا مدینهء فاضله ای که امروز موسوی و کروبی ارائه می دهند، در تناقض با کردار آنها در دیروزی نیست که در پست های حساس حکومتی فعالیت میکردند؟
۲-آیا مواضع امروز آنها در حمایت از اندیشهء خمینی، قبول اصل ولایت فقیه و پاسداری از قانون اساسی و... در تناقض جدی با آزادی، حقوق بشر، دمکراسی و در یک کلام در ناهمگونی منطقی با خواستهای جنبش اجتماعی ملت ایران نیست؟
سناریو یا فرضیه دوم این بود که جناح اصلاح طلب با حاکمیت سازش کند و، به عبارت دیگر، خامنه ای نوعی ائتلاف بین افراطیون بنیادگرا و اصلاح طلبان را بپذیرد .این حالت به نظر میرسید یک وضعیت قابل انطباق با ساختار موجود در پیش از انتخابات88 می بود که می توانست از خشن تر شدن حاکمیت بکاهد و برای بخش بزرگی از اصلاح طلبان و طرفدارانش پذیرفتنی باشد. در چنین شرایطی، با فرض اینکه این ائتلاف می توانست دوام آورد! امکان می داشت هر از گاهی فقط بخشی از حقوق و آزادی ها از یورش حاکمیت مصون مانده و جامعه از حرکت به سوی خشونت امروزی پرهیز کرده و در جستجوی نرمش و صلح نسبی از آزادی های ابتدایی نیم بند بر خوردار شود.
سناريوهای اول و دوم را رژیم اسلامی آشکارا نپذیرفت. آن چه که امروز از جمهوری اسلامی به جای مانده است فرضیه یا سناریوی سومی است که نتيجهء آن دیکتاتوری قرون وسطایی خشک مغز و اسلام جنینی، سرکوب شدید معترضان و روی کار ماندن احمدی نژاد و تشدید اختناق در عرصه های مختلف جامعه و سرکوب عریان همهء اقشار مردم و استقرار نوعی حکومت نظامی با حاکمیت پاسداران و سرداران و مداحان به سرکردگی خامنه ای و احمدی نژاد است و در چنین بستری، بیتردید، باید دگراندیشان و مخالفان را کشت و به زندان انداخت و از میهن و خانه و کاشانهء خود راند و در دیارهای ناشناخته و بیگانه آواره و تبعید کرد. در این حالت باید در انتظار تصفیه های دیگری نیز باشیم که بر چیدن کامل بساط آزادی و حقوق انسانی و حق طبیعی شهروندی و عدم رعایت حقوق بشر و بی احترامی به منشور جهانی حقوق بشر و تمامی میثاق های بین المللی از عواقب آن محسوب می گردد.
به دار آویختن های گروهی و تک تک انسان ها در ایران هر روز ادامه دارد. 388 اعدام در فاصله چند ماه و رتبهء دوم آدمکشی جهان را حائز شدن و صف های جوانان میهن در راهروهای اعدام، نیاز به همبستگی و همسازی مخالفان دارد. در برابر این وضعیت خطرناک، متأسفانه عدم صراحت لهجه و کوشش عادت گونهء اپوزیسیون مبارزه را آنطور که باید و شاید به پیش نمی برد.
امروز اپوزیسیون در برابر جنگی فرسایشی قرار دارد، جنگی که قدرت خلاقهء او را به مخاطره انداخته است، جنگی که نیروها و طرفدارانش را گام به گام از وادی مبارزه خارج می کند و از قدرت عملیاتی آن می کاهد. اپوزیسیون و عناصر اپوزیسیون نباید اجازه دهند آنچه که در این سی سال گذشته پیش آمد، دوباره تکرار شود. اگر کوچکترین امکانی برای تکرار آن موجود است باید به بررسی آن بپردازیم و کوشش کنیم که چگونه می توان از تکرار آن جلوگیری کرد. نشانه هایی وجود دارد که این مخاطره را عینیت می دهند و عمده ترین آنها پراکندگی ماست. اگر قبول کنیم که پراکندگی وجود دارد پس همبستگی ضروری است.
اما مهم این است که بدانیم که برای انجام چه کاری باید هماهنگ و همساز شد؟
و هرگاه که پاسخ به این پرسش مهم را اگر به درستی و منطبق با شرایط و واقعیت های موجود یافتیم، یک گام مهم و بزرگ به سوی هماهنگی نیروها برداشتهایم.
در عين حال، و بی شک، پاسخ به این پرسش برای اپوزیسیون داخل کشور همان نخواهد بود که برای اپوزیسیون خارج کشور باید باشد. اگرچه امروز باید پذیرفت که در برخی موارد، به ویژه در امر ارتباطات تا حد زیادی مرزها در هم ریخته شده اند، اما در فعالیتهای سیاسی کماکان فاکتور محیط یا به قول استراتژها زمین عملیات را باید در نظر گرفت. پس آنچه را که باید اپوزپسیون داخل کشور انجام دهد و انتظاری را که باید از آن داشت نسبت به اپوزیسیون خارج کشور متفاوت باید دانست.
اظهار نظر اپوزيسيون خارج کشور در مورد اپوزیسیون داخل کشور و همچنین خیزشهای اجتماعی مردم ایران، کاری ساده و، در عین حال، پیچیده است. يعنی اگر اپوزیسیون خارج کشور به خود اجازه دهد و همچون برادر بزرگتر برای آنها تعیین تکلیف کند و بگوید که این کار را بکنید و آن کار را نکنید، بدیهی است که اظهار نظر و اتخاذ موضعگیری بسیار ساده خواهد بود، ولی راه به جایی نخواهد برد.
در عين حال، چنانچه اپوزیسیون خارج کشور بخواهد همهء کوشش های اپوزیسیون داخل کشور را بی قید و شرط تأیید کند، کار تأمل و اظهار نظر و اتخاذ موضع گیری بسیار پیچیده خواهد بود، ولی این تأمل و اندیشه ورزی می تواند منجر به پيدايش یک نیروی گسترده علیه جمهوری اسلامی شود.
باید قبول کرد که اپوزیسیون داخل کشور فعالیت خود را با ابزار و وسائل حداقلی و زیر فشار و اختناق و در بستر سرکوب عریان، ولی با جان فشانی حداکثری که از خود بروز داده، انجام می دهد. و وظیفهء ما این است که با حفظ نظرات خویش، هر جا که لازم باشد از آنها پشتیبانی و به ویژه از آزادی های از دست رفتهء آنها حمایت کنیم و انتقادهای سازندهء خود را در جهت رشد مبارزات مردم، شجاعانه و هدفمند ابراز کنیم. بدیهی است که به موازات این کنشگری باید چهرهی سرکوبگر و استبدادی جمهوری اسلامی ایران را افشا کنیم و این حقیقت را در افکار عمومی، به ویژه آزادیخواهان جهان دامن زنیم.
اما گفتنی است که اگر اپوزیسیون خارج کشور، نسبت به جایگاه و موقعیت خویش احساس مسئولیت می کند، باید اندیشهء هماهنگی و همبستگی و همسازی خود را نيز هر چه زودتر عملی سازد.
برای این کار، همانطور که گفته شد، باید پیدا کند که برای چه اصول و مبانی حداقلی باید دست به این اقدام بزند. اگر این اصول و مبانی حداقلی را تدوین کند و برای آن وارد عرصهء عمل مشترک شود، به جامعهء خود کمک بایسته خواهد کرد.
اپوزیسیون خارج کشور در حال حاضر به دو شاخهی بزرگ تقسیم شده است؛ یکی سکولارها و لائیک ها و همهء کسانی که اعتقاد دارند که دین و عقیده سیاسی و ایدئولوژی در امر دولت و اداره مملکت دخالت نکند، و دیگری شاخه ای است که یا به این اصل اعتقادی ندارد و یا ملغمه ای را اختراع کرده که نوعی از همان حاکمیت اسلامی است. این گروه دوم که شدیداً تحت تأثیر اصلاح طلبان داخل کشورند، متشکل تر از دیگران هستند.
امروز بیش از هر زمان، ضرورت یک نشست بزرگ در خارج از کشور با مشارکت افراد شاخص اپوزیسیون دمکرات، آزادیخواه، لائیک و جمهوریخواه احساس می شود.
برای اینکه گامی به سوی این هدف ارزشمند برداشته شود، شاید لازم باشد از افراد مورد اعتماد، از نحله های فکری گوناگون، از زنان و مردان آزادیخواه، اندیشهورز و کنش گر اپوزیسیون، برای این کار دعوت شود و دستور کار این نشست باید چگونگی هماهنگی اپوزیسیون باشد. این اقدام نه تنها تاکتیکی، بلکه می تواند استراتژیک نیز باشد. اگر این کار مهم را انجام ندهیم در انتظار حادثه و قضا و قدر مانده ایم، دیکتاتوری نه تنها به این زودی ها نخواهد رفت، بلکه اگر برود خطر یک دیکتاتوری دیگر را از مملکت دور نکرده ایم.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|