|
دوشنبه 274 ارديبهشت 1389 ـ 17 مه 2010 |
نگاهی به مقالهء آقای اسماعیل نوری علا
«میرحسین موسوی : محیل وقدرت پرست،یا ساده وگیج ؟»
محمد ایرانی
شایدبهترباشد آقای موسوی را با دیدی نگاه کرد که متعلق بان است ودرحقیقت وی نماینده اصلاح طلبانی است که برای پس گرفتن قدرتی که سالهاست دردوجبهه ازدست داده اند . ایشان چنانچه افراد زیادی از روشنفکران مهاجر نشین نیز تایید کرده اند از ابتدای انتخابات خیلی روشن ابراز نمود که برای کاربرد صحیح قانون اساسی و رساندن کشور به دوران طلایی (بقول شما پدرشان )میباشند وچون متاسفانه برای مردم ایران راهی جز ازانتخاب بین بد وبدترنبود ایشان توانست منتخب مردم گردد . مردمی که ایشان و اصلاح طلبان را شناخته بودند و درطی آخرین هفته های انتخابات که تصمیم به انتخاب ایشان کردند نمایش حمایت خود را با شور و رقص و آواز که مورد تایید ایشان و خیل دوستانشان نبود ، تمایلات خود را نیز نشان دادند . بخش بزرگی از نیروی جوان که امروزه بخش مهمی از جنبش سبز را تشکیل میدهند قبل از بپایان رسیدن دوره ۸ ساله آقای خاتمی ، پی برده بودند که این اصلاح طلبان قادر نخواهند بود کشوررا بجایی که میخواهند ( آزادی و دموکراسی ) برسانند وبرای همین شورمخالف ضد خاتمی دردانشگاهها دیده شد ، کما اینکه ایشان نیز در سالهای آخر ریاست دولت خود به زمامداران اصلی حکومت نزدیکترشد . ۴ سال حکومت دلقک بعدی خیلی زود خیل جوانان جدیدی را که از راه رسیده بودند بهمراه جوانان قدیمی سرخورده قبلی ، دورهم جمع نمود تا باردیگر خواستهای خود را که دیگردقیقتر شده بود وکما بیش حول محوراصول بشردورمیزد، مطرح نمایند . ازطرف دیگراصلاح طلبان که میدانستند دست آقای خاتمی برای بسیاری ازمردم روشده وهمچنین حکومت راضی به نصب ایشان نیست ، توانستند آقای موسوی را برای احیا قدرت خود بسیج کنند .
نکته اصلی که بنظر من در مقاله شما عمدگی ندارد ومحوریت بررسی را براساس فرمولهای تبلیغاتی غرب واصلاح طلبان غرب نشین به رهبری آقای موسوی داده است ، ندیدن واقعیت جنبش سبز است ، هرچند مقالات قبلی شما این طیف وسیع جنبش سبزرا تحلیل نموده است . نکته مهم دیگرعیان نشدن تکلیف روشنفکرانیست که درکشورهای آزاد غربی نشسته وحاضر نیستند دست ازگروه گرایی ورهبریت خود براندک پیروانشان کشیده وحتی پایبند امضای بیانیه های نیمبندی باشند که برای وحدت امضا کرده اند ، وظیفه روشنگری که درمقابل بقول شما خیل روشنفکران اصلاح طلبی که پشتوانه مالی وحمایتهای همه جانبه را در اختیار دارند . نکات بسیاری که گفتید حاکی ازواقعیات موجود است ولی واقعیت اصلی اینست که حرکت جنبش سبز نه تنها خانم آغداشلو و آقای رضا پهلوی را فعال یا فعال تر نموده ، بلکه آقای موسوی و همانند ایشان را نیز وادار نموده که مداوما تغییر گفتار دهد ( "ما باید بدون نگاه به ایده ئولوژی و طرز فکر انها از حق شان دفاع کنیم " ) تا بتواند دل بخشی ازهواداران خود را درجنبش سبزکه روز بروزکمترمیشود ، حفظ کند تا حکومت بعدی از ان اصلاح طلبان گردد . این جنبش همچنان توانسته است چه درداخل وچه درخارج امیدی را دردلها زنده کند که این حکومت ماندنی نیست ولذا افراد بسیاری چه درداخل وچه درخارج بهردلیلی به خیل فعالان سیاسی پیوسته اند وبازکردن پرونده های قبلی انان دردی را دوا نمیکند ، کما اینکه زیر سوال بردن همه جوائز نیزممکن است بقول فوئرباخ عقب عقب رفتن ازلبه پشت بام برای نیفتادن ، به افتادن ازلبه دیگر پشت بام منجر گردد ومهمترین انها میتواند عکس تظاهرات جنبش بر صفحه روزنامه تایمز ،..و جوایزیست که به امثال خانم شادی صدر و..دادند . صد درصد با شما موافقم که وظیفه کسانیکه بعنوان نمود حرکت وجنبشی مفتخربه گرفتن جایزه ای ومخصوصا جوایزنوبل وحقوق بشر یشوند ، دفاع ازهمان اهداف است چرا که در اصل جایزه متعلق به مردمیست مثل فرزاد کمانگر ومنصوراسانلووگمنامانی که بدون انتظاری درزندان مخوف رژیم بازهم از آزادی مردم حرف میزنند وحتی جان گرانقدرخود را نیزتقدیم میکنند ، ولی مگرهمتایان غیر ایرانی انها نیز شق القمر کرده اند که جایزه نوع ایرانی زیرسوال میرود !
آری واقعیت اینستکه جنبش سبز نه تنها نابود نشده وزیررهبری آقای موسوی وهمانندایشان ازآغازجنبش نبوده وانرا با شعارهایی که ازابتدا داده ثابت نموده ، واگرایشان بعنوان فرد سال مجله ای انتخاب میشوند نه فقط بدلیل تقلب که اثبات نشده ، بدلیل نبود آلترناتیودیگری نیزهست ( گر چه فرقی بین آقای موسوی وآقای رضا پهلوی برای رد راه پدرانشان نبوده وهردواحتمالا تنها آلترناتیوهای موثرنخواهند بود ) ، که درد اصلی بوده وروشنگران راحداقل درخارج کشوروادارنمیکند راهگشا باشند ولذا جنبش سبز و سایر جنبشهای کارگری ، قومی ، زنان و...داخل کشورناچار میشوند خود راه اصلی را پیدا کنند . واقعیت همانطور که شما درسایرمقالات ارزشمند خود نشان داده اید ، انتخاب دولتی جدا از دین بعنوان استراتژی واصول حقوق بشر بعنوان استراتژی میباشد و روشنفکران اصلاح طلب بهمین دلیل انتخاب آقای موسوی را برای ریاست دولت ، استراتژی خود انتخاب کرده اند که قدرت دستشان بماند و ان واقعیت جامه عمل نپوشد . ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ نقطه عطفی بود که نشان داد جنبش راه درازی در پیش دارد واگراصلاح طلبان با تز " فشارازپایین وچانه زنی از بالا " را محورقرارداده اند ، برسایرین خارج نشین که خواستارایرانی آزاد هستند نیزضروری است که علاوه بر روشن کردن استراتژی اصلاح طلبان و..حول محوری که در بالا اشاره شد ، فشار برای محوری کردن حقوق بشر از طریق سازمانهای مرتبط و دولتهای پیشرفته ، گرد آیند تا جنبشهای درون کشورکه درزیرسرکوب شدید با هم متحد شدند ، نیزاین اتحاد را محوری واثرانراببینند و باین ترتیب جنبش سبز و سایر جنبشهای داخل از پوسته محدود خود ، چنانچه فرزاد کمانگر اشاره کرد ،بیرون آیند .
بامید انحلال جمهوری اسلامی و پیروزی مردم ایران
جمعه ۲۴اردیبهشت ۱۳۸۹ ، ۱۴ می ۲۰۱۰
http://www.iransabzam.blogspot.com
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|