بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهارشنبه 18 فروردين 1389 ـ  7 آوريل 2010

 

دینی، اسلامی یا شیعهء دوازده امامی جعفری؟

وبلاگ کلبهء مجنون  >>>

اخیرن، بعد از این‌که آقای سروش تعریف خود را از دموکراسی دینی و تقسیم بندی خود از سکولاریسم را  ارایه کرد و بحث‌هایی هم که پیامد آن صورت گرفته است نکته‌ای توجه مرا به خود جلب کرد. این نکته در مورد صفت «دینی» است. ایشان حتا انگیزه فعالیت مومنین را درقالب «تکلیف دینی» بیان می‌کنند. این صفت را در برخی اختراعات دیگر این جریان مانند مردم‌سالاری «دینی» آقای خاتمی هم دیده می‌شود. حتا خود من هم این جریان سیاسی را در وبلاگ خودم با نام نوگرایان «دینی» دسته‌بندی کرده‌ بودم.

پرسش اکنون من این بوده که آیا بکاربردن این صفت درست بوده است یا خیر؟ آیا از این واژه استفاده می‌کنم چون خود آنان استفاده کرده‌اند؟ آیا این واژه اندیشه و شیوه اندیشیدن من را نمایندگی می‌کند؟ مثلن چرا به جای دینی صفت‌هایی مانند اسلامی, مذهبی یا شیعی استفاده نمی‌شود؟ چه شده است که اینان به استفاده از واژه «دینی» روی آورده‌اند و آیا هدفی را دنبال می‌کنند؟

بکاربردن واژه دینی یک اکثریت کاذبی و موهومی را در ذهن مخاطب بوجود می‌آورد که مبنای عمل سیاسی اینان قرار می گیرد. در واقع با این صفت اینگونه به نظر می آید که اینان نماینده و سخنگوی جامعه دین‌داران از همه انواع و اقسام آن هستند. این واژه دین به خودی خود شامل زرتشتی, مسیحی, یهودی, بهایی و هر دین رسمی و غیر رسمی دیگر می‌تواند بشود. حتا شامل ادیانی هم می تواند بشود که از نظر اسلام دین محسوب نمی‌شوند. شامل کسانی هم می شود که یک خدای شخصی برای خود دارند. این گروه در واقع با بکار بردن واژه «دین» خود را در جایگاه متولی ادیان معرفی می‌کنند. بعد از تثبیت و جا افتادن این مرحله در یک سطح بالاتر خود را در نقش متولی معنویات جامعه جا می‌زنند و از جا این ببعد مرز بندی سیاسی اینان شروع می شود. آقای سروش می‌گوید:

 

    «اين نوع سکولاريزم با انديشه دينی غير قابل جمع است. يکی قائل به اثبات دين است و ديگری قائل به نفی دين و جمع بين نفی و اثبات غيرممکن است».

 

طبیعی است که هر چه که متولیان این دین شیعه 12 امامی جعفری خود را بزرگتر و مهمتر نشان دهند خواهان سهم بیشتری هم می شوند. اما حقیقت مطلب کجاست؟ آیا اینان می‌توانند نمایندگان همه کسانی باشند که برای خود دینی دارند که مرز خود را تا به این اندازه گسترده‌اند؟ این گروه در بهترین حالت می‌تواند نمایندگان اسلام شیعی 12 امامی جعفری (آن هم از مدل سروشی یا شریعتی و …) باشند. در یک سطح بالاتر می‌توانند نماینده اسلام شیعی باشند و اگر بخواهیم به آنان ارفاقی بکنیم بگوییم نماینده مسلمانان, هر چند که در میان اسلام سنی جایگاه و پایگاهی ندارند.

تا اینجا قضیه مساله جمع آوری نیرو است تا طبق همان مرزبندی در مقابل همان کسانی قرار گیرند که ایشان سکولار فلسفی می‌خواند. یعنی سعی می‌کنند از همه پتانسیل های دینی و معنوی جامعه در مقابل سکولاریسمی که خودشان نمایندگی‌اش را نمی کنند استفاده می‌کنند. بعد وقتی به تقسیم قدرت در درون خود که می رسند ابتدا «دین» به «اسلام» نزول می‌کند. شاهدش را در  گفته خود آقای سروش در زیر یا درحالت کلی در ادعای حکومتی بودن اسلام  می‌توان دید. در مرحله عمل وقتی به حوزه سیاسی می‌رسند بر پایه این که شیعه اکثریت است این اسلام نزول می‌کند به شیعه جعفری. در این مرحله خواهان نظارت فقهای شیعه بر تصویب قوانین می‌شوند. یعنی آن تجمع نیرویی که به نام «دین» صورت می‌گیرد در نهایت امر به یک امتیاز سیاسی برای یک گروهی که خود را اکثریت در میان ادیان دیگر قلمداد می‌کند پایان می‌پذیرد. به عنوان نمونه لطفن توجه کنید به این گفته آقای سروش:

 

پرسش: آيا منابع حقوقی و قانون گذاری همچنان بر پايهء فقه اسلامی و فقه جعفری خواهد بود؟

پاسخ: فقه اسلامی و به تبع آن فقه جعفری، محدودتر از آن خواهد بود که بتوانيم همه قوانين را از آن استخراج کنيم، کافی است که ما قوانينی را بنويسيم که با قطعيات و ضروريات اسلامی منافات نداشته باشد و ضمن اينکه می توان در همه‌ی اينها کسب اجتهاد کرد. جامعه دينی بنابر خواست اکثريت دينداران هويت و شکل خواهد گرفت که فرهنگ دينی آن باعث تمايز با ديگر جوامع است.

 

اما اینکه این مساله پنهان کردن اسلام خودشان در پشت واژه دین از کجا نشات گرفته است می‌تواند انگیزه ها و دلایل مختلف داشته باشد. می تواند به عمد و حساب شده اینگونه طرح شده باشد تا بتواند استفاده حداکثری از «دین» و معنویات برای «اسلام» خود بکنند. یا اینکه به دلیل شرایط موجود سیاسی و اجتماعی، اسلام عزیز اینها زیر ذره بین و بازینی قرار گرفته است آنها برای اینکه اسلام عزیز خود را از صحنه خارج کنند آن را برده‌اند پشت دین پنهان کرده اند و بدین ترتیب هر که را که با روبرو میشود ضد دین قلمدادش می‌کنند. یعنی آن مذهب اسلام که نقش ایدیولوژی برای حکومت جمهوری اسلامی را دارد را از میدان گفتگو خارج می‌کنند و جای آن یک چیز کلی تری به نام دین را می‌نشانند به امید اینکه سترگی و ستبری دین از مذهب اسلام بتواند محافظت کند. این بکارگیری دین به جای اسلام از یک ریشه ضد‌مدارای اسلامی هم می‌تواند ریشه گرفته باشد. به این معنی که خوب اسلام خود را دین کامل می‌داند و بقیه را اصولن به عنوان دین نمی‌پذیرد. شاید این عبارت بتواند بهتر منظور را برساند که در اسلام سنتی «دین» یعنی «اسلام» و تمام. این آقایان هم تا چندی پیش هم که از اسلام سنتی تغذیه می کردند و این ذهنیت از آنجا می آید. پذیرفتن این گزاره آخر به این نتیجه می رساند که آقای سروش پلورالیسم دینی خودش برایخودش هنوز جا نیافتاده است. اما جدا از اینکه از کجا و چرا این ابهام زایی شکل گرفته است کارکرد سیاسی که امروزه از این فضای مبهم دیده می‌شود و چیزی که می تواند برای آن تصور شود همین مسیری است که در بالا توضیح داده شده است.

مساله این است که ما با استفاده از همان صفت «دینی» داریم به طور ناخودخواسته بر این کارکرد, روند و توهماتی که ایجاد می کند صحه می گذاریم و نقش پیاده نظام را برایش بازی می‌کنیم.

سخن آخر اینکه ترکیباتی مانند نوگرایان دینی, جبهه دینی, دموکراسی دینی و امثال اینها نه تنها اشتباه بلکه کارکرد سیاسی مضری هم خواهند داشت. در درجه اول در برخورد با اینان باید پرسید کدام دین؟ ایشان به نمایندگی از کدام دین سخن می‌گویند؟ یا اگر فرض کنیم من نوعی دین شخصی داشته باشم آیا این دین نماینده‌ای غیر از خود من می‌تواند داشته باشد؟می‌توان با پرسشهایی از این دست ابهامات را روشن ساخت و وزن واقعی اینان را نشان داد. به نظر من در بسیاری از موارد که اینان از واژه دین استفاده می‌کنند ما بهتر است به جای آن اسلام شیعی و با ارفاق زیادی (به دلیل ثقیل بودن این ترکیب) از اسلام استفاده کنیم. مثلن بشنویم نوگرای دینی اما تکرار کنیم نوگرای اسلامی یا دموکراسی اسلامی و اسلام گرا…. .

جمعه سیزده فروردین

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com