|
يکشنبه 9 اسفند 1388 ـ 28 فوريه 2010 |
بررسی استراتژی گذار
نشست دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران
سخنرانی
موبدی (سخنران جلسه): بحث این نشست استراتژی گذار از جمهوری اسلامی است. طرح کلی پیکار سیاسی ؛ انتخابات مجلس موسسان یا رفراندوم ؛ و دو طرحی که اخیرا عنوان شده و جایگاه آنها و موضع ما مورد بحث است. استراتژی را به معنای طرحی کلی برای رسیدن به هدف بکار میبرم. استراتژی در خدمت هدف است. هدف بدون استراتژی درست، هیچ وقت دست یافتنی نیست و گروهها و سازمانها بدون استراتژی سردرگماند . این در مورد انسانها نیز صادق است. طرح کلی پیکار سیاسی برای رسیدن به هدف ناچار از مراحلی میگذرد.
هدف ما در منشور آمده است و اولویتهای ما حفظ یکپارچگی سرزمین ایران و یگانگی ملی است. بعد از آن برقراری دموکراسی لیبرال است با شکل نظام پادشاهی. هدف ما دموکراسی لیبرال است و استراتژی ما غلبه قطعی گفتمان لیبرال دموکراسی از طریق فعالیت فرهنگی - سیاسی، رساندن ذهن اکثریت به این نقطه که سرنوشت خود را خود تعیین کنند و بر اساس ارزشهایی که کشورهای پیشرفته را به اینجا رسانده است استوار نمایند و در راه آن کبارزه کنند. در سطح جنبش در خارج طرحهای "کمپین انتخابات آزاد" و" جبهه سکولار" را پیشنهاد کردهاند.
در نشست پیشین با طرح " انتخابات آزاد " بیشتر آشنا شدیم. به نظر من رای گیری در انتخابات، باید مشخص باشد که بر سرچیست؟ آیا انتخابات کنند که مثلا در مصر اخوان المسلمین روی کار بیاید؟
"انتخابات آزاد" می تواند ـ "احتمالا" ـ به عنوان یکی از پلهای گذار (و نه استراتژیک) مطرح باشد ؛ علت این است که شکل سرنگونی رژیم تماماً در دست ما نیست و از طرف دیگر خطرات ناشی از خلاء قدرت سیاسی را باید در نظر گرفت.
ضعف دیگر این استراتژی محدود شدن به دایره مسائل انتخاباتی است و غفلت و یا کم کاری در مبارزه فرهنگی برای تغییر گفتمان سیاسی. این نظر که بر محور " انتخابات آزاد" هیچ نیروئی نمیتواند از همسویی سر باز زند به نظر درست نمیآید. همان حرفها و خودی و غیر خودی کردنها و التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی مانع این همسوئی خواهد شد. باید این واقعیت را پذیرفت. هرچند گفتمان ملی در مرحلهای به گفتمان مطالبه محور رسید ولی برخی حاملین این گفتمان نمیتوانند به راحتی اندیشههای واپسگرایانه را رها سازند. "نو اندیشان دینی" یا نیمه دینی – نیمه سکولار از این دستهاند.
تلاشهای دیگری در جریان است تا نظریاتی نظیر " اول سکولاریسم" را به گفتمان تبدیل کند. طرحهایی نظیر گروههای "سکولار" هر چند به نظر نمیآید موفقیتآمیز باشد متاسفانه در جهت همسویی و اتحاد هم قرار ندارد. این طرح به عنوان یک واکنش در مقابل " نیمه مذهبی – نیمه سکولار" ها در خارج ظاهر شده است و نیم نگاهی به شکل دهی رهبری در بیرون دارد که اصلا خارج از موضوع است. راست میانه باید. دیدگاهها و برنامههای خود را با زندگی و بهبود کار و معیشت لایههای مختلف اجتماعی مانند کارگران بیان کند. دهههاست جای این نظرات خالی بوده است.
ایدهآل ما آن است که نظام دمکراسی لیبرال از طریق انتخابات آزاد حاصل شود اما فرایند گذار تابع اوضاع و احوالی است که از کنترل همه ما بیرون است و با توجه به خصلت رژیم میتواند اشکال دیگر نیز بخود بگیرد. نیاز مرحله فعلی شکست دادن احمدی نژاد است تا جلو وخامت بیشتر اوضاع گرفته شود.
****
پرسش و پاسخ
مختاری: آن دو نکتهای که در مورد انتخابات آزاد و طرح سکولار گفتید با اینها در چه زمان و به چه شکلی باید برخورد کرد. آیا بگوئیم اینها زیر مجموعهی لیبرال دموکراسی است که ما خواهان آن هستیم؟
موبدی: همین که این بحث در دستور نشست قرار گرفته است نوعی بر خورد و مبارزه فکری است. طرفداران طرح "سکولاریسم میگوند حقوق بشر هدف است و ما با سکولاریسم، در برابر گفتمان مذهبی به آن خواهیم رسید. ولی وقتی شما سکولاریسم را در عمل، بالاتر قرار دهید به همان نسبت از سایر مفاهیم و بسط آنها خواهید کاست. جای سکولاریسم یا عرفیگرایی، در لیبرال دموکراسی است و مبارزه ما بخشی در جهت جلوگیری از اولویت دادن هر یک از بخشها و مفاهیم پیوسته لیبرال دموکراسی است و تلاش برای پیشبرد هماهنگ آنها. اگر قرار باشد همه طیفها بدون همرایی بر اصولی که آینده ایران بر آن باید استوار باشد و فقط یکی از آنها گرد هم آیند آینده روشنی نخواهیم داشت. "انتخابات آزاد" هم در همان لیبرال دموکراسی و یکی از پلها و نه به عنوان تنها "پل استراتژیک" بهتر است بررسی شود. با این رویکرد، دچار محدودیت "انتخابات آزاد" که تغییر ج.ا. الزاماً و تنها از این طریق صورت باید بگیرد نخواهیم بود
رحیمی: در آنجا که گفتید راستمیانه با جسارت بیشتری راه خود را در میان روشنفکران و کارگران باز کند و مطالبات مردم را در ارتباط با لیبرال دموکراسی توضیح دهد - پرسش این است که چه تاکتیکهایی را در پیش باید گرفت. چون میدانیم جنبش سبز کمک بسیاری در این زمینه کرده است. گفتمان حقوق بشری شدیداً در بین جنبش سبز مطرح است و حقوق شهروندی و آشنایی مردم با این مفاهیم در حال گسترش است. بهبود زندگی مردم نیز با گسترش دمکراسی ارتباط مستقیم دارد. در مورد انتخابات " فکر می کنم ابزاری است برای مشروعیت بخشیدن به آنچه موضوع انتخابات است، یعنی بدون آن انتخابات، آن موضوع مشروعیت نخواهد یافت. روی این اصل بحث " انتخابات آزاد" بحث امروز نیست و برای آینده است.
موبدی: این که فرمودید انتخابات ابزاری است برای مشروعیت بخشیدن ، در اکثر مواقع همین طور هست در عین حال که وسیلهای است که توازن قوا و نتیجه کار را نشان میدهد، در مورد دانشجویان ، کارگران و سایر مردم ، فکر میکنم که ابتدا ضرورت چنین مسئلهای با مطرح شدنش مورد تایید دوستان قرار گیرد، آن وقت راجع به راهکارها میشود صحبت کرد. خیلیها در رابطه با مسئله فرهنگی ممکن است ارتباط آن را با وضعیت اقتصادی خودشان در آینده به راحتی درک نکنند. اگر به لزوم این مسئله برسیم نشان دادن این ارتباط و چگونگی آنرا میشود روشن کرد.
اشکان: ما همیشه گفتهایم براندازی حکومت جمهوری اسلامی هدف ما نیست، هدف رسیدن به دموکراسی لیبرال است که مردم سالاری و آزادی است در چهار چوب حقوق بشر که لازمهاش براندازی حکومت اسلامی خواهد بود. اگر از کسانی که از سکولاریسم میگویند بپرسیم دموکراسی را چکار کنیم خواهند گفت ما با دموکراسی مشکلی نداریم. خوب پس میشود همه اینها را در کنار هم گذاشت که دموکراسی لیبرال خواهد بود. این مهم نیست که چه کسی اولین بار دموکراسی لیبرال را بکار برده است. دموکراسی لیبرال سابقه طولانی دارد و مردم ما کم کم دارند به آن میرسند که همه اجزاء یک نظام لیبرال دمکرات را در کنار هم قرار دهند. وقتی میگویند" انتخابات آزاد" انتخابات آز اد میتواند وسیلهای باشد ولی برای چه منظوری. باید تکیه را روی روشن کردن آن منظور گذاشت که فقط سکولاریسم یا آزادی انتخابات نیست.
موبدی: اگر گروهی بخواهند تنها "سکولاریسم" را عمده کنند ناچار خواهند شد همه طیفها مانند تجزیهطلبان و حتی طرفداران حکومت استبدادی را در خود بگنجانند. بعد هم به نظر میرسد به مبارزات داخل کشور بی توجهاند تا آنجا که در برابر پیروزی کامل احمدی نژاد و جمکرانیها در مقابل موسوی شانه بالا میاندازند.
مختاری: اگر من بگویم "انتخابات آزاد" و "سکولاریسم" مسئله ما نیست. پس باید از کجا شروع کنم؟ باید بگویم مسئله من فقط حقوق شهروندی است؟ آقای همایون بحثی داشتند که آیا دموکراسی؛ باید اول شروع شود یا لیبرالیسم و میگفتند اول باید حقوق بشر باشد بعداً دموکراسی. لطفاً توضیح دهید از کجا باید شروع کرد که به لیبرال دموکراسی برسد.
موبدی: آنچه که اجزاء لیبرال دموکراسی را به کل تبدیل کند باید مورد توجه قرار گیرد. امروز باید به نگاه کردن به آنچه در درون ایران می گذرد و مبارزات مردم و پشتیبانی از آن توجه داشت. در رابطه با مرحله فعلی بعضی سکولارها وحشت دارند از شکست احمدی نژاد و فکر میکنند سر بقیه بی کلاه خواهد ماند و موسوی خواهد آمد و جامعه را به 30 سال پیش خواهد برد. این یک برآورد غلط است که دگرگونی فکری ایرانیان را در نظر نمیگیرد و ایران را به سمتی میبرد که ما باید از آن دوری کنیم یعنی یکدست شدن رژیم. از سوی دیگر با گفتمان نیمه مذهبی – نیمه سکولار روبرو هستیم. آنها هم با دموکراسی لیبرال مشکل دارند.
رحیمی: فکر کنم مقداری پاسخ قبلی داده شد که لیبرال دموکراسی به میان مردم باید بیشتر برده شود. با توجه به هدف ما یعنی تمامیت ارضی، یگانگی ملی و دموکراسی لیبرال برای ایران ، چه چیزهایی سد این راه خواهد بود؟ موضوع دیگر اینکه همه چیز را یکجا خواستن بزرگترین ضربه را به هر مبارزه میزند، صد در صدی نمیتوان بود.
*****
جمع بندی
داريوش همايون: اول باید ببینیم مقصودمان از گذار چیست . در سخنرانی دو هفته پیش، آقای سیاوشی گفتند ما باید فعلاً تلاش کنیم تفاهمی بین همه نیروها به وسیعترین تعریفش، بوجود بیاوریم و برای اینکه همه زیر یک چتر بیایند ما شعار انتخابات آزاد را میدهیم که همه کس میتواند در آن شرکت کند و مخالفتی با آن ندارد و در نتیجه این همفکری و نزدیکی گروههای مختلف حاصل خواهد شد، منظور ایشان از استراتژی گذار این بود که چه بکنیم که میان نیروها و گرایشهای سیاسی مختلف یک هماهنگی بوجود بیاید که این مبارزه را به یک جایی برساند. خوب این یک برداشت است. منظور از دوران گذار، دورانی است که مبارزه خواهد رسید به جایی که بتوان آن تغییرات مورد نظر را در جامعه و نظام سیاسی ایران داد ــ یعنی از حالا تا برکناری یا تغییر کلی نظام اسلامی. ما در این مدت چه باید بکنیم. این بسیار حرف حسابی است و باید رویش فکر کنیم. برای گروه های مختلف ، صورتهای مختلف دارد کسانی که درگیر مبارزه خیابانی در ایران هستند، یک جور باید عمل بکنند. کسانی که مثلاً در استکهلم نشسته اند آنها یک جور میتوانند عمل کنند. در عرصه نظری یک کارهایی باید انجام داد. در عرصه عملی موثر خیلی نزدیک به واقعیات موجود و زمین مبارزه، باید کارهای دیگری کرد. این است که یک پاسخ نمیشود داد. استراتژی گذاری که ایشان پیشنهاد میکنند، بله در بیرون میشود از این حرفها زد ولی در درون که عده زیادی اصلاً جلو هر انتخاباتی را میگیرند – آزاد یا غیر آزاد- این مسئله مطرح نیست. اگر قرار است ما جمهوری اسلامی و کسانی را که با دموکراسی، با انتخابات، با حقوق بشر مخالفند بگذاریم کنار، آن وقت باید گفتمان دیگری را پیشنهاد کنیم. یعنی بجای ابزار اصل موضوع را بگذاریم؛ چون انتخابات ابزار است، هدف نیست، مردم برای انتخابات مبارزه نمیکنند، برای آنچه از انتخابات در می آید مبارزه میکنند. آیا استراتژی پیکار ما ابزار باشد یا نگاه را خیلی وسیعتر بگیریم؛ یک فرصت تاریخی بدست آمده است و از آن فرصت تاریخی استفاده کنیم؟
تفاوت حزب ما با بسیاری از گرایشها در بیرون این است که از روز اول متوجه آن فرصت تاریخی شده است و هیچ اشکالی ندارد این را به خودمان بگوئیم . ما متوجه شدیم که مسئله تغییر کلی کرده است در ایران، یعنی بحث بکلی روی پاشنه دیگری افتاده است. کشوری که 31 سال پیش انقلاب اسلامی کرده است و پیشرو انقلاب اسلامی هم روشنفکران آن جامعه بودند نه مردم عامی، روشنفکران، استادان دانشگاه، خانمهای متجدد، دانشجویان، گروههای سیاسی چپ، دسته به قول خودشان ملی – مصدقیان منظورم هست- اینها بیشتر پشتیبانش بودند و البته رهبری آخوندی که از اول پذیرفتند. این جامعه، حالا بعد از سی و یک سال، مطالبه محور شده است و بیانیههایی میدهد که همه در چهار چوب آن دموکراسی لیبرال میگنجد. دموکراسی لیبرال هم شاخ و دم ندارد. دموکراسی لیبرال، دموکراسی است به اضافه حقوق بشر – محدود به حقوق بشر و از دموکراسی لیبرال جامعه شهروندی در می آید. جامعه شهروندی جامعهای است که هر فردی که تبعه آن کشور است حقوق برابر دارد و آزادی دارد در پناه قانونی که خود مردم گذاشتهاند و باز این قانون به هیچوجه از اعلامیه جهانی حقوق بشر نمیتواند تجاوز کند.
حالا به عنوان معترضه دوستان چپ ما که دنبال سازمانهای ملیتساز هستند باز شروع کردهاند که نه جامعه شهروندی و حقوق بشر کافی نیست. پس چی کافی است؟ اگر اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهایش کافی نیست پس دیگر چکار کنیم؟ باید دعوا کنیم با یکدیگر ؟ فقط دعوا میماند. کی زورش به کی میرسد. اگر قرار است ما تعریفهای بینالمللی و پذیرفته شده جهانی را که 200 کشور زیرش امضا کردهاند قبول نداشته باشیم و تعریفهای دلخواسته خودمان را جایش بگذاریم پس دیگر یک زمینه مشترک و جائی برای توافق نمیماند. برای مذاکره باید اصولی باشد که همه بپذیرند؛ دنیا گفته باشد؛ 500 سال رنسانس و روشنگری و انقلاب صنعتی و انقلاب انفورماتیک گفته باشد. حالا این معترضه است.
استراتژی گذار در عرصه نظری ــ عرصه عملی را میگذاریم برای بعد- این است که ، از این فرصت تاریخی استفاده کنیم و گفتمانی که مدتهاست وقتش رسیده است و ما فرصت را از دست دادهایم در این یک صد ساله. اگر از اول رفته بودیم سراغ آن اصل الآن کلی جلو بودیم . نرفتیم و هی مصالحه کردیم و عقب افتادیم. امروز به نظر ما استراتژی گذار باید استفاده ازین فرصت تاریخی باشد. جامعه، نه فقط روشنفکران جامعه، تودهی مردم میگویند من حق خودم را میخواهم. میخواهم رای بدهم، آزاد باشم، نمیخواهیم آخوند حکومت کند آن هم درست است، انتخابات آزاد هم درست است ولی همه در یک چهار چوب کلی: اول، من یک ایرانیام، دوم، دارای حق هستم. استراتژی گذار در عرصه نظری تکیه روی این دو موضوع است.
ما ایرانی هستیم، اول ایرانی هستیم بعد ممکن است مذهب خاصی داشته باشیم یا نداشته باشیم؛ زبان مادریمان فارسی باشد، ترکی باشد هر چه میخواهد باشد؛ بعد تقسیمات کشوریمان هر چه باشد آنها موضوعات بعدی است. اول این است که ما ایرانی هستیم و یکسان، دوم حق داریم به عنوان ایرانی تمام حقوقی را که در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است داشته باشیم. این اعتقاد ماست و وقتش هم رسیده است. این جامعهای که در میان تمام کشورهای خاور زمین اولین ملتی بوده که بلند شده و این چیزها را خواسته وقتش است که به آنها برسد. بعد هم سی سال حکومت جمهوری اسلامی زمینه را کاملاً فراهم کرده و آبرو برای هیچکدام از آن حرفهای سی سال پیش نگذاشته است.
حالا در این اثنا یک عده هم روشنفکر دینیاند، اصلاحطلباند ما چون میبینیم در عرض سی سال گذشته خیلی پیش آمدهاند اینها را هم تشویق میکنیم، دلسرد نمیکنیم، تا همین طور پیش بیایند و آنها هم دارند پیش میآیند. شما به سخنگویان مهم این جنبش نگاه کنید در این سی سال مواضعشان را اصلاح کردهاند و نزدیک شدهاند به ما و ادامه هم خواهند داد. در نتیجه نباید تن به محدود یا منحرف کردن مبارزه بدهیم. منحرف نکنیم به این معنا که بیایند بگویند جنبش سبز باید "حقوق ملتها" را هم بشناسد والا مبارزه نمیکنیم. خوب نکنید. هر کسی نمیخواهد در این جنبش شرکت کند نکند. هیچ اجباری نیست. محدود نکنیم؛ به این معنا که یک تکهاش را نگیریم بقیه را ول کنیم. و این بسیار خطرناک است که عدهای در خارج از ایران وحشت دارند از اینکه راه سبز امید موفق بشود و دلشان میخواهد احمدی نژاد پیروز شود. بیرون ایران نشستهاند و در فکر شورای رهبری، شورای هماهنگی، همه زیر فلان پرچم. اینها تخیلات خارج از ایران است. ما هیچ مخالفتی نه با عرفیگرائی و نه با انتخابات آزاد داریم ولی اینها همه اجزاء کوچکی است از دموکراسی لیبرال. میگویند اول حکومت باید از آخوند جدا بشود، بعد بتوانیم به دموکراسی برسیم و انتخابات آزاد. نه شما حکومت را از آخوند میگیرید میدهید به یک دیکتاتور نظامی همان قدر هم عرفیگرا. ما یک چیز وسیعتری میخواهیم که عرفیگرائی هم جزئش است. از نظر تاریخی هم نگاه کنیم اولین کسانی که شمشیر برای سکولاریسم زدند؛ پادشاهان مستبد بودند. پادشاهان مستبد بزرگترین مدافعان عرفیگرائی بودند. در همین کشورما، رضا شاه و محمدرضاشاه در عمل بزرگترین نمایندگان عرفیگرائی هستند. ما دنبال دموکراسی لیبرال هستیم چرا فقط انتخابات آزاد یا عرفیگرائیاش را بگیریم؟ به چه مناسبت باید محدود کرد؟ اگر قرار است ما عده هر چه بیشتری را جمع بکنیم که با حقوق بشر بیشتر میشود جمع کرد. کی با حقوق بشر میتواند مخالفت کند؟ حقوق بشر را کی میتواند بگوید باید محدود شود؟ انتخابات باید بر مبنای دموکراسی و حقوق بشر باشد یعنی مجلس مؤسسان بر آن مبنا انتخاب شود. قانون اساسی بر آن مبنا نوشته میشود، آن دموکراسی که بر قرار میشود جلوی سوء استفاده از خودش را خواهد گرفت یعنی اجازه فعالیت به بعضیها نخواهد داد. بله دموکراسی میتواند این کار را بکند. اگر کسی مخالف دموکراسی است و میخواهد از دموکراسی برای زدن دموکراسی استفاده کند نباید به او اجازه داد. این است معنی اول لیبرالیسم بعد دمکراسی. سیر تاریخی دمکراسی لیبرال هم همین بوده است. هر کس گفت همه مساویاند؛ همه آزادند؛ همه میتوانند رای بدهند حق دارد. هر کس میگوید نخیر من فقط میتوانم رای بدهم وقتی من آمدم دیگر بقیه نمیتوانند رای بدهند خوب نباید گذاشت رای بدهد. ما اگر قرار است برای دموکراسی و حقوق بشر مبارزه کنیم تا آن آخرش باید مبارزه کنیم یعنی در همه مراحل باید جلوی زیر پا گذاشتن دموکراسی را بگیریم. پس استراتژی گذار پیش بردن گفتمان دمکراسی لیبرال است و تکیه بر خواستهای اقتصادی مردم.
میرسیم به بحث عملی، در ایران برای آن مبارزه چه میشود کرد؟ جنبش سبز خودش راه حل را پیدا کرده است یعنی با تفاوت گذاشتن – بوجود آمدن خود بخود تفاوت – میان دستهای از وابستگان نظام که راه سبز امید هستند و تودهی مردمی که جنبش اعتراض را میسازند خود بخود استراتژی مبارزه درست پیدا شده است. مردم آن گفتمان را دارند پیش میبرند – کاری که ازشان بر میآید – و آن گفتمان را هم در گفتار و پیام و نوشتار و هم وقتی به خیابان میآیند پیش میبرند از جمله شعارهای منفی که میدهند- مرگ بر دیکتاتور – مرگ بر ولایت فقیه، این یعنی آزادیخواهی. اما خودشان را از راه سبز امید جدا نمیکنند از راه سبز امیدی که همهاش در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی میخواهد عمل کند. آن را هم گذاشتهاند کار خودش را بکند برای اینکه تنها راه ممکن است. ما دیدیم رژیم توانایی این را دارد که هزار اتوبوس – غیر از راه آهن و هواپیما – برای آوردن افراد از اطراف کشور بسیج کند. بالاخره این رژیم آدمهایی دارد که با پول و کوپن و وعده و تهدید و پذیرائی جمع میشوند. بله می شود 200000 نفر را جمع کرد ولی آن 200000 نفر خودشان میدانند چطور آمدهاند، خودشان میدانند کس دیگری نیست که بیاید و اینها همه پر معنا است و مبارزه همین است. این باید ادامه پیدا کند. خوب هم کردند که درگیر نشدند و کتک کاری نکردند زخمی و کشته نشدند ولی نشان دادند که هستند پس در عرصه عملی، راه سبز امید باید رها گذاشته شود تا کارش را بکند و ما هم هیچ وحشتی از موفقیتش نباید داشته باشیم . این نهایت تنگ نظری و در طرف غلط تاریخ قرار داشتن است که بخواهیم بدترین عناصر این رژیم هر روز تقویت شوند هر روز حکومت شان را درازتر بکنند و این کشور را به نابودی بکشند. نه، باید خوشحال شویم از هر پیروزی راه سبز امید به زیان احمدی نژادها به زیان خامنهایها و زیان جنتیها و از آن طرف هم گفتمان جنبش سبز را تقویت کنیم، هم تشویق کنیم به ادامه مبارزهی خشونت پرهیز برای اینکه سالم بمانند برای اینکه محفوظ بمانند.
موبدی: پرسش من این است که تبلیغات ما در عرصه دانشجویان و کارگران و نقش راست میانه در توضیح دیدگاههایش و منافع این برنامه و دیدگاهها در رابطه با بهبود وضع معیشت آنها و اینکه آیا راست میانه جائی برای این قضیه نباید باز کند؟
پاسخ: بله، بسیار اشاره خوبی بود، نه تنها ما ، بلکه الان نوبت جنبش سبز و راه سبز امید است که وارد موضوعات مربوط به زندگی مردم هم بیشتر بشود فقط در خواست درست بودن انتخابات یا آزادیها یا دموکراسی یا سکولاریسم کافی نیست. مردم زیر فشارهایی هستند و کشور دچار کمبودهایی است که روز افزون است و باید روی اینها هم انگشت گذاشت و شک نیست که ما هم باید روی اینها انگشت بگذاریم ولی در خود ایران و جنبش سبز و راه سبز امید هم باید این کار را بکنند. به خصوص راه سبز امید با تاکید گذاشتن بر این موضوعات هم خطر کمتری متوجهش خواهد کرد هم توجه بیشتری جلب خواهد کرد برای اینکه دست و بالش در عرصه سیاسی زیاد باز نیست و هر چه بگوید بر میخورد به قانون اساسی و ولایت فقیه ولی این موضوعی است که آزادانه میتواند در بارهاش صحبت بکند و توجه اکثریت مردم جلب بشود و این را باید هم تذکر بدهیم و هم خودمان دنبالش را بگیریم.
بهمن زاهدی: آیا تقسیم مبارزه همانند تقسیم قدرت میتواند به ما کمک کند؟
پاسخ: موضوع تقسیم کار نیست موضوع بدل سازی است یعنی این کارها اگر هدفش هم نباشد – و اگر بگیرد و این حرفها به جایی نمی رسد – اگر به نتیجه برسد جلوی جنبش سبز یک داستان دیگری باز میشود و یک شکافی پیدا میشود. یک عدهی زیادی – اگر موفق شوند که نمیشوند – میآیند این طرف و تکیه را روی این میگذارند و پیام جنبش سبز فراموش خواهد شد این است که باید همه را متوجه کرد که بجای یک کلی که پذیرفته هم شده است و بحثی هم ندارد تکیه را روی جزیی گذاشتن جز شکاف انداختن نتیجهای ندارد. اما آنچه که آقای موبدی گفتند، احساس من این است که اگر انسان مسایل نظری و مسایل اصولی را بازیچه سیاست بازی کند هم خودش بازنده است هم باعث باختن بازی میشود. ما اگر بخواهیم بین این مواضع نظری مدام بندبازی کنیم، گاه فدرالیسم بگوئیم که تجزیهطلب ها را جلب کنیم؛ گاه سکولاریسم بگوئیم تا آنها را که با آخوندها بدند جمع کنیم؛ این فروکاستن بحث است به یک بازی سیاسی بیهوده. الان وقتش نیست که ما دنبال وجیه المله بودن، طرفدار جمع کردن باشیم. برای اینکه دست بکلی از قدرت کوتاه است. آنها که در ایران هستند هم دستشان کوتاه است. امروز باید در خلوص پیام کوشید؛ پیام شسته رفتهای داده بشود؛ اول فکر بر پایه واقعیت نه دلخواه، بعد تعهد و دنبالش عمل بیاید. حیف است که ما چنین فرصتی را تلف کنیم برای اینکه از هر گوشهای چهار نفر جلب شوند. اشکال این فعالیتها این است.
رحیمی: الان بحثها بیشتر روی مسایل سیاسی میچرخد روی آزادی و حقوق بشر ولی مطالبات اقتصادی مردم و فشاری که به آنها میآید فرصتی است برای جنبش سبز و خود ما، راست میانه، و ما چگونه این را در میان طبقات مختلف ببریم که طبقه متوسط ضعیفی باقی مانده و عده زیادی بسیار فقیر و بخش کوچکی بسیار دارا هستند، و نمیشود اصلاٌ مسایل اقتصادی مردم را مطرح نکرد و صرفاً به قسمت سیاسی پرداخت.
پاسخ: آقای رحیمی درست فرمودند باید تذکر بدهیم و خودمان هم بیشتر دنبالش را بگیریم. اشکالات اقتصادی و سخت شدن زندگانی مردم تازه در پیش است و هر آنچه شده است تا کنون فقط مقدمه بوده است. خیلی تصویر تیرهای خواهد بود و بهترین زمینه مبارزه هم خواهد بود. این است که جنبش سبز را هم باید متوجه این موضوعات کرد که رها نکنند.
****
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_123_0.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|