|
سه شنبه 27 بهمن 1388 ـ 16 فوريه 2010 |
ناسیونالیسم قلابی، ابزاری در دست رژيم الهام علی اف
داریوش آرائی
بنا به شهادت سازمان های بین المللی، رژیم «الهام علی اف» از نظر فساد اقتصادی، عدم آزادی مطبوعات و سرکوب دگراندیشان دست کمی از رژیم ولایت فقیه ندارد. اما من در این نوشتار کوتاه رژیم علی اف را از بعد دیگری مورد بحث قرار داده ام.
سیاست کشورهای نو بنیاد بدون استثنا همیشه دارای هويتی ظاهراً ناسیونالیستی بوده است. در اين زمينه، بکار گيری ناسیونالیسم قلابی، بصورت تدریس افسانه بعنوان تاریخ، یا به زبان دیگر، اختراع تاریخ، در دویست سال گذشته تجربه شده و نتیجه اش هم اغلب مثبت بوده است. برای مثال، در تاریخ استوره ای قوم یهود به نام ها و رویداد هائی بر می خوریم که در متون تاریخی اثری از آنها پیدا نمی شود. بطوری که می توان گفت که تاریخ استوره ای اسرائیل ربطی به تاریخ واقعی ندارد. هدف ناسیونالیسم و اختراع تاریخ در این موارد ايجاد انسجام هویت ملی و گاه استقرار استبدادهای فردی است.
اختراع تاریخ در «جمهوری آذربایجان» با استقلال اين کشور از «اتحاد جماهير شوروی» شروع شد و همچنان ادامه دارد و نتیجهء اينگونه «تحقیقات تاريخی» بطور پیوسته از طریق تلویزیون «گون از» ـ که بلندگوی «آذربایجان ملی حرکاتی» نام دارد ـ به سمع مردم «آذربایجان تاریخی» رسانده می شود. اما جمهوری آذربایجان پا را از یک ناسیونالیسم متعارف برای مصرف خانگی فراتر گذاشته است. بخصوص که علی اف در این مورد با روی کار آمدن بوش از پشتیبانی او بر خوردار شد، و می توان گفت که در دوران ریاست جمهوری بوش کارگزار سیاست او در فرو پاشاندن ایران بود.
در واقع، علت وجودی رژیم علی اف وجود ایرانی استبدادی و قره باغی در اشغال است و، در نتيجه، روز برپائی ایرانی سکولار، دمکراتیک و فدرال، علی اف باید چمدان خود را ببندد. او هیجگاه به فکرش نمی توانست خطور کند که جمهوری اسلامی می تواند روزی سرنگون شود اما اکنون از روياروئی با اين واقعيت گريزی ندارد. به همين دليل، در چند ماه گذشته حامیان و جیره خواران او در خاک ايران و در آذربایجان واقعی و تاریخی، که البته خود را ایرانی نمی دانند، بجای مطرح کردن خواست هميشگی ِ تجزيه و استقلال، خواهان جمهوری فدرال از نوعی که در تاریخ بی سابقه است شده اند؛ مثلاً، می گويند کنترل مرزها باید خارج از کنترل دولت مرکزی باشد. البته این گونه «خواست ها» هنوز کتبی اعلام نشده اند.
باری، آنچه در اینجا باید به آن توجه کرد ویژگی های جمهوری فدرال مطلوب آنان نیست بلکه هدف توضةح عقب نشینی علی اف در سیاست های تبلیغاتی اش و وحشت او از سرنگونی جمهوری اسلامی است؛ در اين زمينه، وحشت او چندان کمتر از وحشت خامنه ای نمی تواند باشد.
سیاست جديد سکوت که اکنون از جانب «حرکت ملی آذربایجان»، یعنی علی اف، مطرح شده و تبلیغ می شود اما بسيار مضحک است. اگرچه روشن است که هدف علی اف، طبیعتاٌ، حفظ جمهوری اسلامی است اما، حتی اگر فرض را بر آن بگذاریم که «حرکت ملی آذربایجان» ساخته و پرداخته علی اف نیست، اين سیاست سکوت مغایر با اهداف اعلام شدهء جنبش مزبور است. چرا که اگر حرکت ملی آذربایجان بخواهد به اهداف اعلام شده اش برسد اول باید جمهوری اسلامی سرنگون شود. حتی چندان بد نمی بود اگر جنبش باصطلاح ملی آذربایجان، از کنشگران مدنی آذربایجانی که در زندان های خامنه ای بسر می برند نيز می پرسید که آیا آنها هم با سیاست سکوت موافقند یا نه.
مبارزه ای که مردم ایران در گیر آن هستند مبارزهء تمام خلق های ایران برای احراز حقوق شهروندی است نه دعوای بین خلق های غير فارس و آن فارس هائی که حرکت ملی آذربایجان ادعا می کند وجود دارند و به ستمکاری مشغولند. حتی خانم ها و آقایان جنبش باصطلاح ملی آذربایجان فراموش کرده اند که خامنه ای و موسوی هم آذری هستند. نيز لازم است به اطلاع آقای علی اف رسانده شود که در ایران قضاوت در مورد این یا آن سیاست مدار هیچگاه ربطی به قومیت آنها نداشته است.
همچنين، در عصر جديدی که آغاز شده است، علی اف و تجزیه طلبان تحت فرماندهی اش باید بدانند که آمریکا و ایران سکولار و دمکراتیک آينده دارای منافع مشترکی زیادی خواهند بود. و روابط دوستانهء بین ایران دمکراتیک و آمریکا پر ارزش تر از آن است که آمریکا آن را فدای حفظ مستبدی همچون علی اف کند.
علی اف این را هم باید بداند که سرنوشت خلق های ایرانی چند زبانهء ایران، آسیای میانه، قفقاز و آناتولی، در طول بیش از حداقل 1400 سال آنچنان بهم پیوند خورده است که به سادگی نمی توان آن را از هم گسست. نمی دانم که آیا آقای علی اف اطلاع دارند که در دربار صفویه در اصفهان به ترکی سخن می گفتند و هم زمان در دربار عثمانی به فارسی. شاه اسماعیل به ترکی شعر می سرود و سلطان عثمانی بایزید به فارسی، این هم شعری از او که زیاد هم بی ربط نیست:
هر دود که بالا رود از سینه چاکم
ابری شود و گریه کند بر سر خاکم
حقوق فرهنگی شهروندان برای اولین بار با روی کار آمدن آتاتورک و رضا شاه، در دورانی انباشته از بحران ها، و طی روند ایجاد مدارس برای ـ کم و بیش ـ همگان، مطرح شد. آتاتورک همه را ترک می نامید و سیاست ترک کردن کردها را دنبال می کرد. برای رضا شاه فارسی تنها زبان تدریس در مدارس شد و کودکان را از تحصیل به زبان مادری محروم کردند. امروز اما می بینیم که سیاست هر دوی آنها با شکست روبرو شده است. شاید رويکرد این دو شخصیت به متحدالشکل کردن زبان واهمه ای بوده که از فروپاشی کشورشان داشتند؛ قضاوت در این مورد بسيار دشوار است، اما اين واقعيت تاريخی را نباید از خاطر برد که عصمت اینونو، نخست وزیر آتاتورک، کرد بود و اکثر اطرافیان رضاشاه آذری بودند.
فرهنگ ایرانی و ترکی از چین تا مدیترانه در هم آمیخته، غنی و زیباست. ما نباید به افرادی نظیر علی اف اجازه دهیم که پيوندهای تاريخی میان خلق های ایرانی و ترک را کم رنگ کند.
آیا آقایانی که در تلویزیون وابسته به علی اف ـ با تصویر «گرگ خاکستری» ـ ظاهر می شوند و از محمد امين رسول زاده سخن می گويند، می دانند که او يک ترک ايرانی بود؟ همو که نامش در تاریخ ایران بعنوان بنیان گذار روزنامه ایران نو در رشت، اولین روزنامه مدرن ایران، ثبت است، و نقش ارزنده ای در انقلاب مشروطیت بازی کرده؟ همو که بارها تاکید کرده است که «پان تورکیسم، یک پروژهء فرهنگی است»؟ اين رسول زاده نمی توانسته بنیان گذار یک جنبش فاشیستی باشد. بيهوده آب در هاون فروپاشی ايران نکوبيد!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|