|
سه شنبه 27 بهمن 1388 ـ 16 فوريه 2010 |
تبعيض در ايران سی و يک ساله شد
عبدالله سهرابی
الان ساعت ۹:۴۰ بيست و سوم بهمن ۱۳۸۸ شمسی است، کمتر از ۲۴ ساعت گذشته از صبحگاه ۲۲ بهمن که تبعيض در ايران پس از انقلاب، ۳۱ ساله شد. به همين مناسبت اين پديده شوم و نامبارک را به اختصار مورد کنکاش و بررسی قرار می دهم.
منظور از تبعيض برتری دادن فردی بر فرد ديگر، گروهی بر گروه ديگر، نژادی بر نژاد ديگر، مذهبی بر مذهب ديگراست. بنابراين مي توان تبعيض را به تبعيض های فردی، جمعی، نژادی و مذهبی طبقه بندی کرد.
در تبعيضات فردی معيار ها و استاندارد ها کاملا متفاوت از تبعيضات جمعی و نژادی و مذهبی است. بلکه اين نوع تبعيض فاقد متدولوژی و معيار و برنامه و پلان پيش بينی شده است. در اين طبقه فرد صرف نظر از نژاد و مذهب و... وبه عبارت ساده تر در تمامی شرايط و حتی ممکن است با اشتراک در مذهب و نژاد و موقعيت شغلی و اجتماعی مورد تبعيض قرار گيرد.در اين حالت موقعيت خانوادگی، حمايت مراکز قدرت باندها و اشخاص بانفوذ موجب تضييع وسلب حق از فرد يا افرادی خواهند شد که غالبا وارد عرصه رقابت در زمينه هايی مانند اداری و استخدامی،سياسی واقتصادی و ... شده اند. به سخن ديگر اين تبعيض عمومی وفراگير در سطح ملی است. بعنوان نمونه از نزديک شاهد رد صلاحيت يکی از داوطلبين نمايندگی مجلس بودم که فارس زبان، شيعه اثنا عشری، ايثار گر و جبهه رفته بود اما با حضور يکی از رقبای مرتبط و منتسب به مراکز قدرت رد صلاحيت شد و به برکت اين اقدام اسلامی و انقلابی رقيب کرسی مجلس را تصاحب کرد.
تبعيضات جمعی و نژادی و مذهبی دارای استراتژی، ساختار و متدولوژی و برنامه ريزی است. لذا هم درک و تشخيص آن آسانتر است هم اجرای آن برای آمران و عاملان با استناد به رويه ها و قوانين نانوشته و بلکه قوانين عادی و حتی با تفسير پاره ای از اصول قانون اساسی به سهولت امکان پذير است. اين گونه تبعيضات در مناطق نژادی و مذهبی بويژه در کردستان نهادينه شده است. البته پذيرش و تبعيت ساکنين بومی به دليل وابستگی مالی و اقتصادی وامنيت و موقيت شغلی بخصوص در بخش های اداری ايجاد و تداوم اين فرايند را تسريع و تقويت کرده است.
بر همگان روشن است ورود کردها و ديگراقليت های نژادی و مذهبی به کابينه و حوزه روسای قوای سه گانه و امرای نظامی و انتظامی غير ممکن و بلکه استخدام در برخی وزارت خانه ها مانند وزارت خارجه، دفاع و . . . بسيار مشکل است مگر در موارد خاص و برای افراد خاص. تنها منصب قابل تصدی نمايندگی مردم در مجلس است آنهم به برکت نظارت استصوابی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از مردم سلب شده است. نگاهی به فرايند انتخابات و ترکيب نمايندگان در دوره های گذشه و حال گويای اين واقعيت است.
اصلا مقامات پيشکش؛ در پايينترين سطوح اجرايی چه خبر؟ فرايند گزينش و تصدی پستهای اجرايی تابع چه قوانين و ضوابطی است؟
دومين گام گزينش پس از آزمون کتبی يا به اصطلاح آزمون علمی که حاوی سئوالات عقيدتی-سياسی نيز هست تحقيقات محلی است.در اين مرحله سرنوشت داوطلب به پاسخ های منابع رسمی و غير رسمی و محلی بستگی دارد. داوطلبين خوش شانس کسانی هستند که افراد مثبت وخوش نيت و بدون غرض و تعارض در مورد آنان اظهار نظر می کنند اما بيچاره داوطلبی که افراد مغرض و با پيشينه اختلافات فردی و خانوادگی قضاوت کنند در اين حالت غالبا داوطلب ضد انقلاب، نماز نخوان، دارای فساد اخلاقی و اقتصادی از آب در ميآيد.
سومين مرحله گزينش مصاحبه است سئوالات مصاحبه مانند آزمون ورودی بر اساس فرمت مخصوص وسئوالات غالبا در حوزه عيقيدتی - سياسی است و داوطلب بايد در خصوص مذهب و زبان و سوابق سياسی و وابستگی به احزاب و گروها و احکام و نماز جمعه و... پاسخ دهد ولو اينکه استخدام برای رفتگر شهرداری يا مستخدم مدارس و يا ... باشد. معلوم نيست مذهب و زبان و عقيده چه ارتباطی با جارو کشيدن در خيابان ها و کلاس های درس دارد؟
اما در انتصابات و ارتقاء شغلی نيز ملاک ها و معيار ها بسيار متنوع و پيچيده و غالبا غير رسمی است. از نحوه ارتباط با مسئولان مافوق تا سفارش مقامات بانفوذوتا سوابق سياسی - عقيدتی بی ارتباط با موضوع نيست. بعنوان مصداق مانند کسی که با گوشت و استخوان تبعيض سی و يک ساله در ابعاد و مقاطع مختلف سوابق اداری وآموزشی و سياسی را احساس کرده ام فقط مواردی از خاطرات و سرنوشت خودرا که شايد در آينده در قالب کتابی منتشر شود بيان می کنم.
قصد ندارم از بازداشت ها و اتهاماتی که ناشی از شکايات وگزارشات توبه کنندگان و خبردهندگان و مغرضان محلی که شبيه کردها لباس به تن می کردند و سخن می گفتند ودر طی سی ويک سال گذشته همواره بعنوان متهم رديف اول قرارم دادند ويکی از مهمترين عوامل رد صلاحيت مداومم در انتخابات مجلس بودند حرف بزنم لذا صرفا به ذکر چند مورد که بطور مشخص از مصاديق تبعيض است اشاره می کنم.تا مشخص شود مشت نمونه خروار است.
استعداد و انرژی سرشار و اخذ مدرک ليسانس از دانشگاه بهشتی تهران و سپس فوق ليسانس مديريت، از لحاظ تخصص و مهارت و تجربه شرايط احراز پست مديريت نهضت سوادآموزی کردستان را کاملا فراهم کرده بود ودر مقايسه با افراد مهاجری که به قول خودشان برای خدمت به کردستان آمده بودند در اولويت بودم، اما نه تنها با تبعيض آشکار، آنان رييس و من مرئوس شدم، بلکه مدام به بهانهء عدم هماهنگی و... و اينکه مانند برخی همشهريان همکار با آنان ارتباط ندارم مورد سرزنش قرار مي گرفتم. در تداوم اين جريان يک روز به ستاد خبری استان احضار شدم، در وهله ی نخست کما فی سابق نگران گزارشات محلی بودم، در پشت شيشه ی مات پرسو و جو شروع شد، بالاخره به اطاق کوچکی هدايت شدم، قبل از هر سخنی بازجو گفت نگران نباش موضوع سياسی نيست بحث اداری شماست. بدون تاخير گفتم خوب اگر اداری است در اداره مدير و تشکيلاتی بنام تخلفات اداری داريم چرا اينجا؟ گفت اتفاقا مشکل روابط شما با مدير است. و تذکر مي دهيم مثل ...(چند نفر از همکاران را نام برد) از مدير تبعيت کن. تحمل تهديداتی به خاطر مدير کم سواد وبی تجربه ی اعزامی از روستاهای شمال کشور که با پيگيری خود او صورت گرفت سخت وطاقت فرسا بود.
با ارتقاء ايشان به سمت بالاتر در مرکز اين بار مدير مهاجر و اعزامی از روستاهای آذربايجان به ما افتخار دادند. در اينجا ذکر اين نکته لازم است، کردستان سکوی پرتاب موشک است، همواره نيروهای صفر کيلومتر مهاجر را پس از مدت کوتاهی به مقامات عالی اجرايی پرتاب نموده است، نگاهی به سوابق مقامات فعلی و قبلی به خصوص در کابينهء فعلی گويای اين واقعيت است. البته اين پرتاب هيچ وقت شامل حال نيروهای بومی نبوده و نيست. به هر حال به يمن خوش خدمتی و... برخی از همکاران مدير تازه وارد مانند سلف خود آموخت، نحوه مديريت در کردستان متفاوت است. لذا سبک نظامی- امنيتی را در يک اداره فرهنگی برگزيد، اين در حالی بود بسياری از همکاران البته در سازمان مرکزی از اين تبيض علنی واعزام چنين افرادی از ساير مناطق در شرايطی که من اولويت تصدی مديريت را داشتم، متاسف بودند. اما اين موضوع برای همکاران کوردم والبته خود من کاملا طبيعی بود وانتظاری بيش از اين نداشتيم... همانگونه که گفتم تبعيض در مديريت وعدم مشارکت در پست های مديريتی در کردستان مانند وحی منزل بود وبه تعبيری حق وتو و کاپيتالاسيون برای مهاجرين به رسميت شناخته شده بود. وچقدر خوب کارکنان بومی با آن کنار آمده بودند، پذيرش و اجرای دستور غير قانونی يک مهاجر بسيار آسانتر از پذيرش و اجرای دستور قانونی نيروی بومی بود و من در سطح خود با درد و رنج اينگونه روابط اداری را احساس ميکردم.
مدت زيادی نگذشت در وسط سال تحصيلی ودر هنگاميکه دو فرزندم در مقطع ابتدايی بودند، آنهم در ميان برف وکولاک زمستان ۷۶ با پيگيری مدير مهاجر حکم تبعيد وبه قول خودشان انتقال به يکی از شهرستان ها از مرکز ابلاغ گرديد، خوشبختانه به انتقال به مريوان تبديل شد!!
در دو سال بعد مردم قدر شناس و با فرهنگ شهرستانهای مريوان وسروآباد در انتخابات مجلس ششم که بدون ترديد در پی تحولات رفورميزم دوم خرداد ۷۶، تنها انتخابات آزاد جمهوری اسلامی بود، وبرای اولين و آخرين بار تاييد صلاحييت شدم، با رای پاک خود به مجلس فرستادند ومرهمی بر زخم های مزمنم گذاشتند، تا با ايفای نقش در اولين و شايد آخرين فراکسيون نمايندگان کرد، طی چهار سال با تبعيض هايی که با گوشت و استخوان حس کرده بودم مبارزه نمايم. و چقدر شيرين بود اين مبارزه و اين فرصت تاريخی.
در پی استعفا ازنمايندگی و رد صلاحيت در انتخابات مجلس هفتم، که اعتراضات وتحريم تاريخی مردم مريوان وسروآباد را به دنبال داشت با کمک آقای زنگنه وزيرنفت که هنوز رگه هايی از حس کرد بودن را در وجودداشت، به شرکت ملی نفت منتقل شدم خوشبختانه شرکت ملی نفت به دليل ماهيت تخصصی و مهندسی و عملياتی با مجموعه ای مهندسان و نيروهای فنی سيستم متفاوتی از ديگر سازمان های دولتی دارد. لذا تا کنون در سطح کارشناشی ارشد مهندسی سيستم ها و بهره وری برابر با مدرک تحصيلی انحام وظيفه ميکنم.
اما تصور نفرماييد با آمدن به مجلس وبا سابقه نمايندگی ميتوان از تبعيض ها رهايی يافت. اتفاقا به اتهام مواضع دوران نمايندگی وبخصوص سوابق مطبوعاتی اين تبعيض ها با شدت و حساسيت بيشتری اعمال ميگردد.همان ابتدا وزير شيرازی نفت (پس اززنگنه) در زير يک سقف ودر شرايطی که من در مقام مقايسه از تحصيلات و دوره های تخصصی بيشتری برخوردار بودم، با گماردن نمايندگان همشهری خود در پست های بالاتر ومدت ها بلا سمت بودن وبلا تکليفی اينجانب سبک مديريت و ميزان عدالت دولت عدالت محور را نشان داد.کسانی که به سيستم جامع منابع انسانی شرکت ملی نفت که حاوی اطلاعات شخصی و اداری کليه کارکنان اعم از تحصيلات ودوره های تخصصی وتجارب شاغلين است، دست رسی دارند،بطور مستند اين اظهارات تاييد خواهند کرد.برخی ازنمايندگان مجلس پس از دوره نمايندگی که مورد تاييد نظارت استصوابی قرار گرفته اما رای مردم راکسب نکرده اند، سفير و وزير و...شده اند وبرخی مانند من ازارتقاء سنواتی که از حقوق اوليه کليه کارکنان در همه ی سطوح سازمانی است محرومند.البته اين تبعيض ترکيبی است يا معجونی از تبعيضات فردی و باندی و نژادی و مذهبی است. واکنون نيز ادامه دارد........
تذکر اين نکته ضروری است، بيان خاطراتی از تجارب تبعيضات در سوابق سياسی و اداری خود، صرفا به عنوان مصداق مشت نمونه ی خروار عنوان شد.
بنابراين هدف از بيان اين موارد فقط و فقط اثبات وجود انواع و اقسام تبعيض در سطح ملی برای بخش عمده ای از شهروندان، صرف نظر از نژاد و مذهب و به صورت مضاعف در ميان اقليت های نژادی و دينی است. به عبارت ديگر اقليت های نژادی و دينی ضمن برخورداری از تبعيض های فردی و عمومی که شامل حال همه شهروندان است،بطور مضاعف از تبعيض های نژادی و مذهبی رنج می برند.
به اميد روزی که همه ی انسانها باهرزبان و نژاد و دين وعقيده وتفکری با حقوق برابر وباعدالت وآزادی زندگی کنند.
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100496.php
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|