بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

يک شنبه 25 بهمن 1388 ـ  14 فوريه 2010

 

این بار انقلاب پیروز می‌شود

الاهه بقراط

 

اشتباه نکنید! منظورم انقلاب 57 نیست که انقلاب اسلامی بود و پیروز هم شد! به اندازه کافی در مورد اسلامی بودن انقلاب 57 دلیل و مدرک وجود دارد. گذشته از دلیل خارجی که «جنگ سرد» نامیده می‌شد و با موقعیت جغرافیایی ایران در همسایگی شوروی اهمیتی ویژه می‌یافت، رهبری آن که یک آیت‌الله بود و راهی که بلافاصله در پیش گرفت، و پیامدهای آن از جمله نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی‌اش و هم چنین تجربه عینی و عملی سی و یک سال گویاترین دلیل و مدرک است.

ادعاهایی مانند «دزدیده شدن انقلاب» و یا «به انحراف رفتن انقلاب» سخنانی یاوه‌ بیش نیستند. مگر انقلاب به نام چه کسانی ثبت شده و در مالکیت چه کسانی بود که دزدیده شد؟ جبهه ملی؟ کمونیست‌ها؟ لیبرال‌ها و دمکرات‌هایی که وجود نداشتند؟ (معروف شدن گروه نهضت آزادی به «لیبرال» تنها یک بدفهمی تاریخی است). توسط چه کسی دزیده شد؟ رهبری انقلاب؟!! کسانی که بلافاصله از شب 22 بهمن به قدرت رسیدند و نظام اسلامی خود را پی ریختند؟! قرار بود انقلاب با آن رهبری که واضع «حکومت اسلامی» بود، کدام «راه» را در پیش بگیرد که از آن منحرف شد؟! کمی تأمل در این پرسش‌ها و سنجش جایگاه واقعی سازمان‌ها و احزاب سیاسی و تفکر آنها در سه ده پیش، نشان می‌دهد که انقلاب 57 با همه فراگیر بودنش و با جذب پشتیبانی داوطلبانه همه احزاب و سازمان‌هایی که به رهبری آن «لبیک» گفتند به راستی متعلق به چه کسانی بود: مشروعه‌خواهان!

 

نیمه روشن

منظور، انقلاب مشروطه است که بی‌تردید این بار پیروز خواهد شد. نخستین انقلاب مدرن در منطقه خاورمیانه اگرچه دستاوردهای اساسی در پی داشت، لیکن به دلیل تضمین نکردن آزادی‌های سیاسی و همراه با تمامی مشکلاتی که کشورهای خاورمیانه همواره با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، هرگز آن بنیه را نیافت که بتواند در برابر بازگشت و هجوم آنچه از میدان به در کرده بود، مقاومت کند.

سخن بر سر پیروزی یا شکست انقلاب مشروطه نیست، بلکه بر سر این است که نبرد مشروطه با مشروعه، نبرد مدرنیته با سنت، نبرد تجدد و آزادی با واپسگرایی و تسلط دین بر قدرت، در تمام قرن حاضر در جریان بود و امروز است که به تعیین تکلیف نهایی نزدیک می‌شود. این نبرد در انقلاب مشروطه 1284 به سود آزادی‌خواهان، عرفی‌گرایان و مدافعان جدایی دین از دولت و در انقلاب اسلامی 57 به سود واپسگرایان، سنتی‌ها و مدافعان دخالت دین در دولت، به پیروزی انجامید. هیچ کدام اما نقطه پایان بر این نبرد نگذاشت.

جلوه‌های این نبرد تاریخی را می‌توان در تفکر و بیان «سران جنبش سبز» نیز یافت. اساسا آنچه در ایران به «اصلاح‌طلبی» معروف شد، حامل این نبرد متناقض است. آنها تجسم واقعی نبرد بین سنت و مدرنیته هستند. تلاش‌شان نیز بر این است تا این دو را آشتی دهند. گمان «اصلاح‌طلبان» بر این است که این دو نیمه، مدرنیته با سنت،  تجدد با شریعت، یکدیگر را در قدرت تکمیل می‌کنند. حال آنکه برعکس! آنها یکدیگر را نفی می‌کنند و از همین رو همواره در جدال دائم هستند. این جدال همان‌گونه که سی سال گذشته نشان داد، به فرسایش منابع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور می‌انجامد. تلاش برای آشتی ناممکن این دو را در قدرت، میرحسین موسوی زمانی به اوج رساند که خود را «اصولگرای اصلاح‌طلب» نامید! یعنی: ماست سیاه!

این تناقض در تمامی سخنان و بیانیه‌های موسوی (و همچنین کروبی) دیده می‌شود. هنگامی که موسوی در یک گفتگو (13 بهمن) می‌گوید: «مقاومت مردم از دستاوردهای انقلاب اسلامی است» در واقع یک اصل مدرن و آزادی‌خواهانه یعنی «حق مقاومت مردم» را که بیش از سه قرن پیش توسط جان لاک اندیشمند انگلیسی و بنیانگذار لیبرالیسم در کتاب «دو مقاله در باره دولت» تدوین شد، در کنار «انقلاب اسلامی» یعنی نظامی قرار می‌دهد که از همان آغاز هرگونه مقاومتی را به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب کرده است. به نظر من این سخن موسوی بارزترین نمونه برای نشان دادن تناقض فکری و عملی «اصلاح‌طلبان» و «سران جنبش سبز» است. ناگفته نماند که ما نیاز نداریم خود را با تفکر و عمل «اصولگرایان» مشغول سازیم. آنها حرف خود را رک و راست می‌زنند: مخالف آزادی و دمکراسی‌اند و حقوق بشرشان به «اسلام» محدود می‌شود. ولی نمی‌توان از حق «مقاومت مردم» سخن گفت و همزمان مدافع یک نظام اسلامی بود.

 

نیمه تاریک

 در این میان کم نیستند افراد سیاسی و حتی تحلیل‌گرانی که تناقض‌های موجود در سخنان به ویژه موسوی و کروبی را در ماه‌های اخیر به یک تاکتیک امنیتی کاهش داده‌ و آن را اینگونه تفسیر کرده‌اند که آنها نمی‌توانند جز این بگویند چرا که در ایرانند و در معرض خطر قرار دارند. آنهایی که از آنها پشتیبانی می‌کنند و در ایران نیستند، چرا همان حرف‌ها را تکرار می‌کنند؟ حتما برای اینکه آنها را به خطر نیندازند! گروهی نیز این تناقض را به این تعبیر کرده‌اند که به هر حال آنها خواهان «ساختارشکنی» (این ترکیب نیز در فرهنگ لغت جمهوری اسلامی ثبت شده تا بعدها هر بار بر زبان آمد، این نظام را تداعی کند) نیستند و می‌خواهند همین نظام را به تدریج اصلاح کنند. تا کجا «اصلاح» کنند؟ که سرانجام ساختارش شکسته شود؟!

یک گروه دیگر نیز این تناقضات را به حساب زیرکی و سیاستمداری «سران جنبش سبز» می‌گذارند. تو گویی طرف مقابل آنقدر نادان است که با این «سیاست» و «زیرکی» می‌توان فریبش داد. قطعا در بیان برخی مسائل ملاحظاتی وجود دارد. اما نه در بنیادهای فکری که بیان می‌شود. واقعی‌تر از همه اما این است که بپذیریم آنها آنچه را بر زبان می‌آورند که به آن معتقدند! این اعتقاد آنهاست که بین سنت و مدرنیته دست و پا می‌زند. همین تناقض فکری است که سبب می‌شود به محض اینکه موسوی و کروبی حرف می‌زنند، برخی بلافاصله مشغول شوند که  آن را «شفاف» کنند! در حالی که حرف آنها کاملا روشن و شفاف است: تناقض دارد! این تناقض است که هر بار سبب می‌شود تا عده‌ای هورا بکشند و عده‌ای دشنام بدهند. اگر گفتگوی موسوی (13 بهمن) را دو قسمت کرده و بخش سنتی آن را که به بند ناف مشروعه بسته است از بخش آزادی‌خواهانه آن که رد پای مشروطه در آن پیداست، از هم تفکیک کنیم، آنگاه می‌توان آن را به اسم دو نفر نوشت! عین همین موضوع درباره پیام کروبی به مناسبت 22 بهمن صادق است. هرچه جلوتر می‌رویم، این تناقض بیشتر آشکار می‌شود. آنهایی که به «سران جنبش سبز» امید بسته‌اند و از این دلخور می‌شوند که چرا موسوی و کروبی مانند آنها حرف نمی‌زنند، باید بدانند دلیل‌اش خیلی ساده است: برای اینکه موسوی و کروبی مانند آنها فکر نمی‌کنند پس نمی‌توانند مانند آنها حرف بزنند! موسوی و کروبی نخست باید تکلیف خود را با این تناقض روشن کنند تا بتوانند یا مثل حکومت و مدافعان نظام و یا مثل مردم و مخالفان نظام حرف بزنند.

به یاد بیاورید که خاتمی پس از آنکه مدافعان «اصلاحات» و  به ویژه عده‌ای در خارج کشور، هر چه خیال و تصور داشتند به وی نسبت دادند، در همان نشستی که دانشجویان را تهدید به اخراج از جلسه کرد، در کمال صداقت گفت: شما چیزهایی را به من نسبت دادید که من هرگز مدعی آنها نبودم! اینک عده‌ای دارند همین بلا را بر سر موسوی و کروبی می‌آورند بدون آنکه تناقض فکری آنها و وابستگی عملی آنها را به نظام جمهوری اسلامی درک کنند. چه آن گروهی که فقط بخش متجدد و آزادی‌خواهانه سخنان آنها را می‌بیند و آن را بزرگ می‌کند و بر این اساس خاک در چشم مخاطبان خود می‌پاشد، و چه آن گروه که فقط بخش سنتی و واپسگرای آنها را می‌بیند و آن را بزرگ می‌کند و بر این اساس رشته امید مخاطبان خود را از هر گونه ظرفیت مثبتی در آنها پاره می‌کند، هر دو تنها نیمی از واقعیت را می‌بینند و بیان می‌کنند: آن بخشی که مورد پسند و تمایل آنهاست. این نصفه و نیمه دیدن سبب می‌شود که با هر چرخش موسوی و کروبی، از یک سو دشنام و ناسزا و از سوی دیگر قربان و صدقه نثار آنان گردد!

چه بسا موسوی و کروبی و هر شخصیت سیاسی دیگری در نظام جمهوری اسلامی با همین تناقض تاریخی در فکر و عمل، عمرش را به نسل بعدی بدهد. چه بسا همراه با جنبش اعتراضی و انقلابی مردم، به سوی آنها و یا به سوی نیرویی که آنان را سرکوب می‌کند، بغلتد. این همه نه به نیکی یا پلیدی آنها، بلکه به درجه آگاهی ایشان نسبت به این تناقض و تلاش آنان برای حل آن به سود یک طرف بستگی دارد. تا ابد نمی‌توان بر روی دو صندلی نشست! این در حالیست که مخاطبان آنها در جنبش اعتراضی، به ضرورت، و بنا بر سرشت خود، آن بخشی از سخنان آنها را جذب می‌کند که از نیمه مدرن آنها بیان می‌شود، و با آن خود را تقویت می‌کند، بدون آنکه سران نظام ذره‌ای به آنچه نیمه سنتی آنها بیان می‌کند، باور داشته باشند! سران نظام از «سران جنبش سبز» فقط یک چیز مطالبه می‌کنند: حذف قاطع نیمه روشن و ذوب نیمه تاریک در ولی فقیه!

جنبش اعتراضی مردم اما دو نیمه تاریک و روشن ندارد بلکه مجموعه‌ای است که روز به روز شفاف‌تر می‌شود و تناقض سران «جنبش سبز» را به مثابه تفاوت در خود هضم کرده و نیمه مدرن را بر دیگری غالب می‌گرداند. این را از شعارها و رفتارش می‌توان دریافت. تعیین تکلیف بین سنت و مدرنیته، و مشروعه و مشروطه، به یک تشخیص بسیار مهم نیاز دارد که تنها حاصل تجربه است. این تجربه هم اکنون عمری صد ساله را پشت سر می‌نهد. تجربه‌ای که تشخیص می‌دهد کدام نیمه در حال زوال تاریخی  و کدام نیمه در حال رشد و شکوفایی است. وقتی برپاکنندگان نظام جمهوری اسلامی از جمله نخست‌وزیر و رییس مجلس‌اش به طور عملی در برابر تناقضی قرار گرفته باشند که بدون حل آن امکان حرکت به هیچ سوی را ندارند، و حتی «رهبر» از آنها خواسته باشد هر چه زودتر بین سنت و مدرنیته، سرکوب و آزادی، نظام و مردم تصمیم بگیرند، نباید تردید داشت که این بار انقلاب، انقلاب مشروطه،  پیروز خواهد شد.

4 فوریه 2010

www.alefbe.com

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com