بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

جمعه 16 بهمن 1388 ـ  5 فوريه 2010

 

اقتدارگرايی و مرگ باوری:

سياست‌های کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ايران

مجيد محمدی

مجموعه‌های متکثر و متنوعی از سياست‌های فرهنگی، با مدعيات بزرگ و تعابير کلی و مبهمی مثل «ابتنای استراتژی‌های فرهنگی بر فطرت»، و «خليفة ‌اللهی انسان»، و «ارزش‌های معنوی» در جمهوری اسلامی تهيه شده است. شورای انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی مجموعه‌ای از اين سياست‌ها را تدوين کرده‌اند. آنچه در اين سياست‌ها متوجه به تنوع و گشايش و تکثر فرهنگی بوده (مثل گسترش‌ روحيه‌ء نقد و انتقادپذيری و حمايت‌ از حقوق‌ فردی و اجتماعی، پاسداری از حريت‌ و امنيت‌ انسان، ترويج‌ روحيه‌ قيام‌ به‌ قسط‌ ) مورد اجرا واقع نشده و آنچه مبتنی بر گفتمان تک صدايی، مرد سالاری و اقتدارگرايی و به حاشيه راندن فرهنگ ايرانی بوده به تمامی به اجرا گذاشته شده است.

عناوينی مثل توسعه‌ و اعتلای تبليغات‌ فرهنگی و هنری، تحکيم‌ وحدت‌ ملی و دينی، تقويت‌ شخصيت‌ و جايگاه‌ واقعی زن‌ مسلمان‌ به‌ عنوان‌ مادر، پوشش دهندهء سياست‌های اسلامگرايانه، مردسالارانه و اقتدارگرايانه در حوزهء فرهنگ و هنر بوده‌اند.

اهداف فرهنگی ذکر شده در مقدمهء اين مجموعه سياست‌ها، کلی گويی‌هايی هستند که قابل ترجمه به هر سياستی می توانند باشند؛ مثل استقلال فرهنگی، به کمال رسيدن قوای خلاقه، آراسته شدن به فضائل اخلاقی و درک مقتضيات زمانه. کدام دسته از سياستگذاران عالم منکر اين امور هستند؟ سياست‌هايی متناقض با سياست‌های موجود فرهنگی در ايران را نيز می‌توان بر همين اهداف استوار کرد. اما سياست‌هايی که در عمل در پيش گرفته شده‌اند نه مورد تصريح و نه مورد نقادی در فضای عمومی واقع شده‌اند. اين سياست‌ها کدامند؟

 

تقليل فرهنگ به تبليغات

هرگاه از فرهنگ در ادبيات حاکمان جمهوری اسلامی ياد می‌شود مراد از آن تبليغات سياسی و ايدئولوژيک و نوعی پوشش برای فعاليت‌های امنيتی است. هم روحانيت و هم نظاميان دارای قدرت در ايران به فرهنگ چنين نگاهی دارند. روحانيون اصولاً به عنوان مبلغ تربيت می‌شوند و نظاميان نيز تبليغات و جنگ روانی را بخشی عمده از فعاليت نظامی خود تلقی می‌کنند. بخش عمده‌ای از بودجه‌های فرهنگی صرف صنعت دولتی تظاهرات و گرد آوردن مخاطب برای سخنرانی‌های مقامات حکومتی با هدف خنثی کردن انتقادات و اطلاع رسانی مخالفان می‌شود.

هر اثر فرهنگی که در آن به نحوی ايدئولوژی اسلامگرايی تبليغ نشده باشد نه تنها در توليد و توزيع و انتشار با مشکل مواجه می‌شود بلکه اصولا نام اثر فرهنگی به خود نمی‌گيرد و در امتيازات حکومتی برای بخش فرهنگ شراکتی پيدا نمی‌کند. دستگاه‌های دولتی و حکومتی فرهنگی در ايران صرفاً به فعاليت‌های تبليغاتی مشغولند. دستگاه‌های نظامی و امنيتی نيز فعاليت‌های خود را عمدتاً فرهنگی می‌دانند. به عنوان نمونه، کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد که عمدتاً توسط نيروهای بسيجی و روحانيت اداره می‌شوند بيشتر کارکرد نظامی و امنيتی دارند تا فرهنگی.

 

توليد دولتی کالاها و خدمات فرهنگی

سالانه هزاران ميليارد تومان در بخش فرهنگ کشور توسط دولت هزينه می‌شود. سياست دولت توليد در بخش دولتی و توسط خودی‌ها (بخش شبه دولتی) است. از اين جهت در واقع بخش خصوصی نمی‌تواند در حوزهء فرهنگ پا گرفته و با قدرت و قوت به کارش ادامه دهد. توليدات دولتی نيز در اکثر موارد نه آن چنان جذابند که مردم را به خود جذب کنند و نه آن چنان موفق که سرمايهء هزينه شده را برگردانند. توليد دولتی ِ انحصاری چاه ويلی است برای دور ريختن سرمايه ها به اسم هزينه شدن در بخش فرهنگ.

 

تقليل علم به ايدئولوژی

مقابلهء حکومت با علوم انسانی و اجتماعی بدانجا بازمی‌گردد که اين علوم نه تنها مقوم ايدئولوژی حکومت، يعنی اسلامگرايی، نيستند بلکه منتقد آنند. جمهوری اسلامی علم را مساوی با ايدئولوژی (مثل فقه يا کلام يا اسلاميزه شدهء علوم انسانی و اجتماعی) يا در خدمت ايدئولوژی (تکنولوژی هسته‌ای يا علم کامپيوتر در خدمت نظام) می‌خواهد. فراتر از اين، دانشمندان همه بيدين و غرب زده خواهند بود و بايد مورد تصفيه و اخراج قرار گيرند. سيستم گزينش برای جلوگيری از ورود اساتيد و محققانی است که به تساوی علم و ايدئولوژی يا علم در خدمت ايدئولوژی باور ندارند.

جريان انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه‌ها، که به تصفيهء گستردهء اساتيد و دانشجويان انجاميده است و هنوز ادامه دارد، چهرهء ديگری از نگاه ايدئولوژيک به علم و دانشگاه است. در جريان اين گونه حرکت‌ها تلاش شد دانشگاه‌ها به حياط خلوت حکومت و دانشجويان و اساتيد به بخشی از دستگاه تبليغاتی حکومت تبديل شوند که نتيجه موفقی را برای آن در بر نداشته است.

 

مردسالاری

سياست جدی جمهوری اسلامی حذف زنان از عرصه توليد و عرضه و توزيع کالاها و خدمات فرهنگی است. زنان در بسياری از حوزه‌ها مثل موسيقی اصولاً محذوفند. مشاغل مديريت فرهنگی و تهيه کنندگی و هدايت گری امور فرهنگی و هنری تقريباً به طور کامل در اختيار مردان است. زنان تنها در مواردی به شکل ابزاری حضور پيدا می‌کنند (مثل خواندن اخبار تلويزيون) تا برای جامعهء ايران چادر و اطاعت و نقش مورد نظر روحانيت و نيروهای مکتبی برای زنان تبليغ شود و به دنيا نيز گفته شود که زنان در جامعهء ايران حضور اجتماعی دارند.

 

فرهنگ مرگ

نظام جمهوری اسلامی همواره به تبليغ فرهنگ مرگ پرداخته است تا ۱) سطح انتظارات رفاهی جامعه کاهش پيدا کند، ۲) دستورات دينی بواسطهء ترس از روز قيامت اجرا شوند («بايد در جامعه از طريق روحانيون فرهنگ مرگ ترويج پيدا کند تا فرهنگ اقتصادی زکات نيز صورت پذيرد»، واعظ موسوی، رئيس ستاد اقامهء نماز کشور، تابناک، 18 آذر 1388)، ۳) جنايات رژيم که هزاران نفر را به قبرستان‌ها روانه کرده به راحتی تحمل شود و ارزش جان انسان‌ها کاهش پيدا کند، و ۴) فضای تاريک و سياه جامعه عادی تلقی شود.

 

جذب در بلوک اقتدارگرا

بنا به گفته معاون دانشجويی وزير علوم، تحقيقات و فناوری در دولت احمدی نژاد «رشته های زبان و ادبيات چينی و روسی و مترجمی اين زبانها نسبت به ساير رشته های علوم انسانی در اولويت وزارت علوم، تحقيقات و فناوری برای بورسيهء دانشجويان کشور قرار دارند.» (سايت الف، 19 دی 1388) اين اولويت ناشی از سياست نگاه به دنيای اقتدارگرايی در برابر نگاه به دنيای دمکراسی و فرهنگ و تمدن غربی ناشی می‌شود. حکومت اقتدارگرای نظامی گرا با سياست‌های فرهنگی در دوران کمونيستی در اروپای شرقی و شوروی سابق و نيز سياست‌های فرهنگی در چين کاملاً هويت يابی می‌کند و همواره تلاش شده از آن حکومت‌ها الگو گيری شود.

نتيجهء سياست‌های موجود تضعيف بنيه‌های فرهنگی جامعه، اختلال در انتقال ميراث فرهنگی به نسل‌های بعد، تخريب روحيهء شادی و نشاط در جامعه، تضعيف صنعت گردشگری، تضعيف نقش زنان در حوزه عمومی و مديريت جامعه، کاهش توليدات فرهنگی و هنری مورد توجه جامعه، و تضعيف نهاد دانشگاه و اختلال در کارکردهای معمول آن بوده است.

برگرفته از سايت راديو فردا

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com