صفحهء گمشده ای از تذکرة الاولياء
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار " َحشَم" هزاران بیش !
یکی از سایت های مقدس برادران، ذکر خیری کرده بود از آیت الله فقید ُمخبّط الاسلام والمسلمین حاج آقا صادق خلخالی (ل). در این گزارش، ضمن یادآوری این سوء پیشینه که وی "از روزهای نخست انقلاب در کنار امام (ره) بود و در 24 بهمن 57 با حکم ایشان به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب اسلامی منصوب شد"، از قول حضرتشان نقل شده است که:
«خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچک ترین تلاشی نکردیم و حتـّی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا [امام (ره)] با شناختی که از روحیهء انقلابی من داشتند، عصر روز ۲۴ بهمن ۵۷ مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: «این حکم را به نام شما نوشتهام». حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: «آقا، این حکم سنگین است!»
سایت مقدس مذکور امّا در این باب که آیت الله فقید، مُخبّط الاسلام والمسلمین * خلخالی، سرانجام آن حکم سنگین را در غیاب حسین (ع) رضازاده، وزنه بردار معروف، چگونه یک ضرب به روی سر برده است، البتـّه ساکت است. لکن فدوی جبران مافات کرده و بد نیست که شما خوانندگان ضد انقلاب، عوامل استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل نیز، روایت او را نيز پیرامون این عالم ربانی، اوثق و اعدل، حَشَره اللهَ مَعَ الموالیة المُطهّرین، رضوان الله علیهم اجمعین، به شرح زیر بخوانید:
سالگرد ارتحال حضرت مستطاب، مجنون السلام و المسلمین، سید العلماء والمجتهدین، رئیس الملة والدین، عالم ربانی، المجاهد الاکبر، حاج آقا صادق گیوی معروف به خلخالی (ل) که علیرغم میل باطنی، به سرای باقی شتافته، فرا رسیده است. در احوالات شیخ دانشمند ما آمده است که: "پس از اخذ مدرک ششم ابتدائی در اردبیل، قدم به حوزهء علمیه! قم نهاد و، پس از مدتی تلمذ در محضر آیت الله مصطفی خمینی، در درس امام خمینی (ل) نیز شرکت جسته و اصو ل را در دو دوره و نیم، و فقه را از اول طهارت تا حدود، و سپس مکاسب بیع خواند . "
شیـخ گمنام ما، پس از طی این مدارج عالیه، و پس از سیزده روز از درگذشت انقلاب ایران، به موجب حکم حضرت امام (ل) به سمت نخستین قاضی شرع در حکومت اسلامی منصوب و در این مقام در نهایت عطوفت "بیش از پنجاه چهره ی ارشد رژیم پهلوی را اعدام کرد".
فدوی از خون دل هائی که این بزرگوار در این راه خورده، هر چه بگوید کم است. به عنوان مستوره عرض می کند که "شب اول قصد داشت 24 نفر را اعدام کند امّا به علت دخالت ها فقط
دستور اعدام 4 نفر را به اسامی نصیری (رئیس ساواک) – خسرو داد( فرمانده هوانیروز) - ناجی (فرمانده نظامی اصفهان) و رحیمی (فرمانده نظامی تهران) را صادر کرد. البته به مصداق آن که رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود، در خاطرات خود می افزاید: "من با خوردن خون دل سرانجام توانستم همان 24 نفر را نیزبه تدریج اعدام کنم!»
اشتهای مقدس و سیری ناپذیر حجة الاسلام ما به اعدام ملحدین و زنادقه، که اشتهای حاکم محترم شرع شهر حلب در قتل "عمادالدین نسیمی" را به یاد می آورد (1)، حتا حضرت امام (ل) را که خود از فحول این مکتب بود به وحشت انداخت، تا آنجا که ضمن دعوت ایشان به بردباری، خطاب به ایشان فرمود: لکن "تعداد اعدام ها امشب چهار یا پنج نفر بیشتر نباش!.."
نه، شما خوانندهء محترم ضد انقلاب بگوئید در این صورت، شیخ ما جز گذاشتن دندان مصنوعی روی جگر، چه می توانست بکند؟ از این ها گذشته، شیخ شنگول ما ـ مع الاسف ـ به هیچوجه اهل پارتی بازی و تشبّث هم نبود و بهمین لحاظ در شب اعدام امیرعباس هویدا، نخست وزیر 13 ساله ی رژیم پیشین، به منظور احتراز از هرگونه ارتباط و اعمال نفوذ: "گوشی های تلفن را که 4 یا 5 فقره بود، در یخچال گذاشت "!...
نبوغ و ابداعات این نابغه ی بی بدیل، البته به اینجا ختم نمی شود بلکه حضرتش هم چنین، با وکیل مدافع و محاکمه و از این قبیل الفاظ و واژگان زائد و بی معنی، که از تأسیسات ضالهء غربی و لامحاله از مصادیق بارز هجمه ی فرهنگی ست، هیچ میانه ای نداشت و در ردّ ادلـّه ی معترضین می فرمود: "ما، در قوانین شرع و الگوی اسلامی نداریم که کسی بتواند برای خود وکیل انتخاب کند مگر این که لال باشد!.."
آن دلرحم بزرگوار، حتا رعایت موازین ذبح اسلامی را که پیش از آن جرعه ای آب به قربانی می نوشانند نیز در مورد قربانیان نگونبخت خود جایز نمی دانست و می فرمود :"از نظر شرع وقتی مجرم شناخته شد، غذا و آب دادن به مجرم از محرمات است و باید اعدام شود!.." در این صورت، تقاضای دیدار هویدا با مادر و تنظیم وصیت نامه که دیگر جای خود دارد.
دیگر از خدمات آن عالم ربانی به اسلام و مسلمین، تلاش خستگی ناپذیری بود که حضرتش در تخریب آرامگاه رضا شاه در حرم شاه عبدالعظیم مبذول داشت.خود در این باره می فرماید: "شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند! و ما آن را مثقال مثقال می کندیم! و بلدوزر و گریدر و وسائل تخریب عادی بدان کارگر نبود و سر انجام مجبور شدیم که با دینامیت مقبره را به تدریج خراب کنیم!.."
باری، مراحم جلیلهء شیـخ بزرگوار که پیش از انقلاب به جنون گربه کشی مشهور بود و نسل گربه را، به استثنای گربه نره که مصونیت پارلمانی داشت، از زمین برکنده بود، بر سر مردم مظلوم و گرفتار کردستان نیز سایه افکند و حسب دستور حضرت امام (ل) عازم آن خطه ی شریف شد و در بدو ورود، و برای دستگرمی، 90 نفر را در پاوه ، 20 نفر را در سنندج و مریوان، و 20 نفر دیگر را در سقّز، اعدام فرمود. شیخ بزرگوار، رقیق القلب، با احساس و ادیب ما، که جلد دوم خاطراتش با شعری از نیمایوشیج آغاز می شود! در این باره می فرماید:
"من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سر سپردگان رژیم شاه را اعدام کردم و صـدها نفر از عوامل غائلهء کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم و اکنون، در مقابل این اعدام هائی که کردم، نه پشیمانم نه گله مند و نه دچار عذاب وجدانم، تازه معتقدم که کم کشتم! خیلی ها سزاوار اعدام بودند که به چنگم نیفتادند!.."
شیخ خردمند ما که عضو نخستین مجلس من درآوردی خبرگان رهبری و نمایندهء حکومت در مجلس شورای اسلامی نیز بوده است، با وجود این همه خدمات به اسلام و مسلمین، که شمهء ناچیزی از آن گفته آمد، از آغاز دهه ی 70 به تدریج مورد بی مهری مردم ناسپا س و نیز سایر حضرات آقایان واقع و به مجلس چهارم حکومت اذن دخول نیافت و شورای نامهربان نگهبان نیز صلاحیت او را، البته به ناحق، برای ورود به مجلس من درآوردی خبرگان رهبری رد کرد.
گفتن ندارد که بی مهری هائی از ایندست، تا چه حد می توانست در روحیهء لطیف و شکنندهء حضرتش تأثیر گذار باشد. فلذا، شیخ مظلوم ما در نامه ی سرگشاده ای که در دهم مهر 1369 انتشار داد، چنین موئید:
"آیا کار انقلاب به جائی رسیده که بچه های خودش را مانند حیوانات وحشی طعمهء خود قرار می دهد؟ و اصولا ً آیا وقت آن ایام شوم حالیه فرا رسیده است؟ من که این همه زجر کشیده و اسیر و دربدر زندان ها و تبعیدها بوده ام و بچه های من و زوجهء بنده، علویهء محترمه، زمستان و تابستان از بانه گرفته تا بندر لنگه و از لار گرفته تا انارک و رودبار با چند بچهء قد و نیم قد سرگردان اتوبوس ها بودند، جزایم اینست که از خبرگان محروم و به جای ما چند نفر خلق مسلمان و .... صلاحیت داشته باشند؟ "
و اما مشهورترین قربانی این عالم ربانی، امیرعباس هویدا نخست وزیر رژیم پیشین بود که در یک قیام و قعود، حکم به اعدام او فرمود. از جرائم بسیارمهم و به راستی غیر قابل بخشش هویدا همین بس که وی علیرغم داشتن 13 سال وقت در زمان نخست وزیری اش، برای ختنه ی خود هیچ اقدامی نکرده بود!.. صفحه ی 13 جلد نخست خاطرات این روحانی جلیل القدر، ناظر بر این معنی ست:
"مردم اگر این واقعیت تلخ را بدانند که هویدا که متصدی پست رئیس الوزرائی در طول 13 سال بوده ختنه نشده بود!.."(2)
در مورد این روحانی عظیم الشأن، شیخ صادق گیوی، علیه الرحمه و الرضوان، هم چنان می توان گفت و نوشت لکن، فدوی علیرغم میل باطن، و به منظور احتراز از اطاله ی کلام مطلب را در همین جا درز می گیرد و با اغتنام فرصت بدینوسیله سالگرد "ارتحال جانگوز" (3) این عــالم ربانی، حشره الله مع موالیة المطهـرین، صلـوات الله علیهـم اجمعیـن، را به اعلیحضـرت العظما علی (ع) خامنه ای، دامه الذله، و نیز سایر حضرات آیات عظام و حجج اسلام، اعلی الله مقامهم اجمعین، تبریک عرض نموده و به ملت عزادار ایران که بسیار امیدوار بودند که قبل از رحلت این بزرگوار با وی شدیداً تسویهء حساب نمایند، تسلیت عرض می نماید..!
جدا ً که حیف شد !
بیت
فقه و حکمت خواند و جهلش کم نشد
عــالــم و دانــا شـــد و ، آدم نــشــد !
علی الله التکلان و هوالمُستعان فی جمع امور
کتبة الفقیر کمتر از قطمیر – فدوی
_____________________________________________________
یادداشت ها
*چون مخبط شد اعتدال مزاج
نه عزیمت اثر کند نه علاج! " گلستان"
1. مقرر گردید " از او پوست برگرفته شود و جنازه اش هفت روز در شهر حلب در معرض تماشای عام گذارده
شود. آنگاه اعضای بدنش جدا گردد و برخی اعضای او جهت علی بک بن ذی العاذر و برادرش ناصر الدین و عثمان قرایلوک که نسیمی عقاید آنها را فاسد کرده بود فرستاده شود. پس چنین کردند و این مرد کافر و ملحد بود. پناه می بریم بخدا از قول و فعل او. و داری اشعار لطیفی نیز بود !.." [کنوزالذهب فی تاریخ حلب. بنقل از زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی بکوشش یدالله جلالی پندری، ص 30 و نیز ن.ک. به یادی از فرخی یزدی - حمیدرضا رحیمی - اتشارات گستره فرانکفورت 1370 ص 81]
2. کلیه ی خاطرات و مدارک موجود در خصوص اینکه حجت الاسلام ما معامله ی نخست وزیر را پیش یا قبل از انقلاب رؤیت فرموده، بطور مرموزی ساکت اند! مرحوم هویدا نیز شوربختانه نیست که در این باب پاسخ بدهد لکن در احوالات مرد نگونبخت شصت ساله ای که گویا بناگزیر تن به اجرای سنت (ختنه) داده بود چنین سروده اند :
آفــریــن بــر طــاقــت بی پیر تو
خود چه بود آخر مگر تقصیر تو؟
زین مسلمانی گرفتی سهم خود
زانکه اول شد بریده .... تو !
3. این ترکیب دلپذیر را گوینده ی سیمای حکومت اسلامی، هنگام اعلام سالگرد ارتحال حضرت امام (ل) بیان کرد؛
یعنی آنگاه که در شک بین "ارتحال جانسوز" و "ارتحال جانگداز" گیر کرده و سرانجام به ترکیبی از ایندو که
همانا "ارتحال جانگوز" باشد ، قناعت کرد، فدوی بی تقصیر است! و ضماً، حاضر هم نیست که جای گوینده ی
مذکور اعدام شود!... دوستانی که در این باب از فدوی مدرک می خواهند، به اين «لینک» نگاه کنند و نيز به آرشیو «هزل دات کام» در ُ یکشنبه 5 ماه می 2009
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |