حکومت «دیر و کم»
شهباز نخعی
"کس نتواند گرفت دامن دولت به زور
کوشش بی فایده ست وسمه بر ابروی کور"
(سعدی)
اگر بنا باشد که حکومت ولایت مطلقه فقیه تنها با دو کلمه توصیف شود، من آنرا حکومت "دیر و کم" می نامم. این حکومت، که می کوشد ناکارآمدی و ناتوانی اش در درک مسائل و یافتن راه حل برای آنها را پشت پرده "مقدّس و الهی" پنهان کند، بطور مداوم براین طبل می کوبد که گویا عدّه ای "برانداز" در صدد نابودی اش هستند. غافل از این که هیچ نیرویی براندازتر از خودش نیست و اگر بخت برخورداری از اپوزیسیونی ناکارآمدتر از خود را نداشت، ساله ها بود که از بین رفته بود!
گفتم حکومت "دیر و کم" زیرا مانند پزشک ناشی و دستپاچه ای که به دلیل ناتوانی در تشخیص بیماری، دائم داروهایی را که تجویز می کند تغییر می دهد و میزان آنها را کم و زیاد می کند، نتیجه ای جز فرستادن بیمار بخت برگشته به سینه گورستان نمی گیرد. هریک از کارهایی که حکومت در نهایت آشفتگی و بی برنامگی می کند، اگر در زمان مناسب و به مقدار لازم انجام می شد، شاید می توانست نقشی در زمینهء کنترل بحران و جلوگیری ازوخیم تر شدن اوضاع داشته باشد. امّا، به دلیل این که هم "دیر" تر از زمان مناسب و هم "کم" تر از مقدار لازم انجام می گیرد، به ضدّ خود تبدیل می شود و نتیجه معکوس از آن به دست می آید!
یکی از این اقدامات "دیر و کم"، پخش نمایش مضحک و مسخره مناظره های تلویزیونی هفتهء گذشته از صدا و سیمای رسوای ولایت مطلقهء فقیه بود. چنین اقدامی، اگر در زمانی که صدا و سیما هنوز ته ماندهء اعتبار و آبروی خود را نباخته بود انجام می شد، شاید می توانست نقش سوپاپ اطمینان را بازی کند و از شرایط انفجاری جامعه بکاهد. امّا، نابخردی حکومت که می پنداشت با انکار واقعیت ها و تکیهء افراط آمیز بر ابزار سرکوب می توان راه برون رفت از بحران های فزاینده را یافت، موجب شد که زمانی و به مقداری به آن متوسّل شود که هم "دیر" و هم "کم" است!
در نتیجه، نمایش نه تنها کسی را – حتی در میان ذوب شدگان در ولایت – نمی فریبد، بلکه درماندگی و آشفتگی در دستگاه عصبی و مرکز فرماندهی، یعنی مغز حکومت، را بیش از پیش آشکار می کند. فزون بر این، در این رویکرد نمایشی تازه، طبعاً بخشی از نیروهای تندرو گردآمده حول عمود خیمهء ولایت را که با اینگونه نمایش های مسخره دموکراسی بازی موافق نیستند – و حق هم دارند – دچار ریزش نموده و این به نوبه خود شکاف های موجود را عمیق تر از پیش می کند.
تردید نیست که یکی از مهم ترین وظایف دستگاه اطلاعات و امنیت حکومت، تدارک و اجرای طرح هایی است که بتوانند در صفوف مخالفان و معترضان رخنه و شکاف ایجاد کنند و در نهایت جنبش را فرو بنشانند. امّا، این طرح ها باید با برآورد واقع بینانه از شرایط موجود در صحنهء اجتماع باشند تا موثر واقع شوند. در غیر این صورت، چنانکه شاهد آن هستیم "دیر و کم" شده و نتایجی خلاف آنچه که مورد نظر طراحان بوده است می دهند. اکبر گنجی در مقاله ای با عنوان "فروپاشی رژیم یا فروپاشی جنبش" می نویسد: «اگر رژیم بتواند سناریویی طرّاحی کرده و مخالفان را وارد آن بازی از قبل طرّاحی شده از سوی خود کند، امکان سرکوب مخالفان مهیّا می شود. به عنوان مثال به احتمال زیاد اتفاقات روز عاشورا از سوی سازمان های امنیتی رژیم طرّاحی شده بود».
اما شاهد بودیم که "دیر و کم" چگونه موجب شد که طرح عاشورای حکومت به ضدّ خود تبدیل شود و ابزار سرکوب را کند کرده و درهم شکند. نمایش مضحک و مسخرهء دموکراسی بازی و مناظره های تلویزیونی حکومت هم چیزی در همین ردیف است. وبلاگ "سهرابستان" در این باره می نویسد: «رهبر حکومت پس از آن که سلاح "رعب" را از دست داد، به سلاح "خدعه" پناه برد... همانگونه که این توسّل حکومت به "خدعه" نتیجهء ماه ها مقاومت و پرداخت هزینه از سوی مردم بوده، ادامهء مقاومت سبب خواهد شد تا این حکومت "خدعه" را نیز همچون "رعب" کنار گذاشته و بین "سقوط" یا "برسمیت شناختن مردم" دست به انتخاب بزند».
امّا، "برسمیت شناختن مردم" مستلزم پذیرش حداقلّی از واقعیت های حاکم بر جامعه است که به نظر نمی آید سیّدعلی خامنه ای استعداد و آمادگی برای آن داشته باشد. در ماه های پایانی منجر به 22 بهمن 1357، زمانی که محمّدرضاشاه سخنان "صدای انقلاب شما را شنیدم" را ایراد کرد، این کار با پشتوانه ای از صداقت همراه بود، یعنی بلافاصله شاه درصدد برآمد که با مخالفان تماس گرفته و سران آنان – از جمله دکتر صدیقی و شاپور بختیار – را برای تشکیل دولت جدید دعوت کند. این همان حداقلّ "برسمیت شناختن مردم" است که "سهرابستان" از آن سخن می گوید. چنین حداقلّی در رفتار و گفتار حکومت دیده نمی شود و اصولاً به نظر نمی آید که ولی مطلقهء فقیه در برج عاج خود و در مالیخولیای توهّماتش "مردم" را "برسمیت" بشناسد. همین امر موجب تغییر موضع از "رعب" به "خدعه" شده است.
امّا، در ورای همه این ترفندبازی های نابخردانه، "مردم" نه تنها "رسمیت" دارند، بلکه موجب می شوند که به قول حافظ "بازی چرخ"، "بیضهء در کلاه" ولی مطلقهء فقیه بشکند تا سودای "عرض شعبده با اهل راز" را از سر بدر کند!
22 بهمن امسال، روزی سرنوشت ساز در زمینه مصاف با استبداد و خودکامگی و فرصت طلایی مردم ایران برای "شکستن بیضه در کلاه" ولی مطلقهء فقیه است. هراس از این امر موجب شده که ذهن غبارآلود و دچار توهّم سیّدعلی خامنه ای نیز به تکاپو بیفتد تا به زعم خود با حداقلّ آسیب این روز را پشت سر بگذارد. اشکال عمدهء کار در این است که در ذهن آشفته و مالیخولیایی ولی مطلقهء فقیه که "مردم را به رسمیت" نمی شناسد، صورت مسئله هنوز به صورت یک "دعوای خانوادگی" – بخوانید باندهای مافیایی – است و می پندارد که اگر "خواص"، یعنی خودی های دیروز که اکنون در برابرش قد علم کرده اند، پا پس بکشند یا سر اطاعت فرود آورند، همهء مشکلات حل می شوند و رستاخیز مردم ایران از خواسته هایش دست می کشد و به خانه می خزد!
سیّدعلی خامنه ای در سخنانی که روز سه شنبه 29 دیماه در دیدار با اعضاء شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ایراد کرد گفت: «در دوران فتنه و غبارآلود بودن فضا، وظیفهء همه، بویژه خواص، موضع گیری شفّاف و پرهیز از سخنان و مواضع دوپهلو است». پس از این درفشانی، ولی مطلقهء فقیه ترس و وحشت خود را از 22 بهمن امسال بروز داد: «دشمن تلاش دارد ثروت عظیم ملّی 22 بهمن را متزلزل کند. تجربه های گوناگون امسال نشان داد دشمن سعی می کند هر مراسمی را که متکی به حضور انبوه مردم است، خراب کند»!
حکایت توهّمات سیّدعلی خامنه ای، حکایت دیوانه ای است که در دیوانه خانه می پندارد که "ناپلئون بناپارت" است و دیوانه های پیرامونش نیز با رفتار تائیدآمیز خود بیماری او را تشدید می کنند.
امّا، دنیا فقط فضای دیوانه خانه – بخوانید بیت رهبری – و جوّ حاکم بر آن نیست. در بیرون، مردم به کارهای خود مشغولند و در جهت رسیدن به خواست های خود گام برمی دارند و در 22 بهمن نیز همانطور که در روز عاشورا گرز و چماق سرکوب را درهم شکستند و از کار انداختند، گازانبر ترور و فریب را نیز درهم خواهند شکست!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |