|
جمعه 25 دی 1388 ـ 15 ژانويه 2010 |
سرانجام خامنه ای تحت فشار اعتدالیون حکومت ناچار به انتخاب گزینه سیاه و چشم پوشی از گزینه قرمز شد. رفتار متناقض رهبری را تنها در شرایطی می توان درک نمود که بتوانیم خودمان را بجای وی گذاشته و حوادث و جریانات را از نگاه وی مشاهده نمائیم. واقعیت مشترکی وجود دارد که هم افراطیون و هم اعتدالیون حکومت، نزد رهبر به آن اعتراف نموده اند. این واقعیت که حکومت بازوی سرکوب متعارف خود را از دست داده است. نحوه پاسخ مردم به خشونت در روز عاشورا، نه تنها همه جهانیان را در بهت و حیرت فرو برد، بلکه خود حکومت را نیز با شرایطی کاملاً جدید مواجه ساخت، ابزار کلاسیک سرکوب که تا قبل از عاشورا موفق عمل کرده و جواب داده بود، در روز عاشورا بطرز عجیبی از کار افتاد و بی خاصیت شد. گارد ضد شورش، مرکب از نیروی انتظامی، لباس شخصی، بسیجی و سپاهی، با بهره گیری از باطوم و گاز اشک آور، در مقابل مردم تارومار شده و شکست خوردند. در شرایطی که مردم دارای هیچگونه فرماندهی مشترکی نبوده اند، نحوه درگیر شدن با گارد حکومتی در تمام صحنه ها یکسان و دارای نتیجه ای واحد بوده است.
از دیدگاه «پلیسی – ضدشورشی»، از این مرحله به بعد، فرستادن گارد ضد شورش برای مقابله با مردم، فرجام مشخصی دارد و این نیروها در همان گام اول، در برابر مردم دچار انهدام شده و فاقد هر گونه تأثیری خواهند بود. از لحاظ علم سرکوب اغتشاشات نیز این مشکل با افزایش نیرو یا چند برابر کردن آن حل نمی شود، زیرا «خط تماس و درگیری» نیروی ضد شورش با مردم، باندازه عرض خیابان است و چه یکصد نفر گارد ضد شورش در صحنه باشد چه یکهزار نفر، خط تماس و درگیری با مردم، منحصر به صفوف اول گارد بوده و نیروهای تقویتی پشت سر، عملاً کارایی و خاصیت نخواهند داشت. در عین حال که حکومت نیز توان بسیج نیروی سرکوبگر بیشتری را ندارد.
موج سبز نیز که سر باز ایستادن ندارد و دارد خود را برای 22 بهمن آماده می کند. اگر شما بجای سرکوبگران باشید تدبیرتان برای 22 بهمن چه خواهد بود؟ وقتی امکان سرکوب با گارد ضد شورش وجود ندارد چه باید کرد؟ راهکار بسیار روشن، و دقیقاً همان چیزی است که هر دو جناح درون حاکمیت به آن اقرار دارند: «بکارگیری ادوات زرهی و مسلسل»، که معنای آن آتش گشودن بسوی مردم و کشتار است. این واقعیت آشکار، در حقیقت خط جدائی دو جناح حاکمیت است، جناح تندرو تشنه خونریزی است و آنرا برای حفظ حکومت واجب می داند ولی جناح مقابل، آنرا بمنزله خودکشی و سقوط حکومت می داند.
ولی دلیل اینهمه اصرار برخی سران سپاه و تندروهای حکومتی برای خونریزی چیست؟ آیا جز این است که آنها فقط در شرایط بحران و در پروسه خشونت برای حکومت ارزش و کارائی خواهند داشت؟ اگر رهبر بخواهد به کاربرد تدبیر بجای خشونت در مقابل جنبش سبز روی آورد، اساساً جایگاهی برای شکنجه گران و قاتلین و قمه کش ها نخواهد بود، مجتبی و یارانش از خاصیت می افتند.
شکاف های داخلی حاکمیت از عصر روز چهارشنبه 9 دی به نقطه حساس خود رسید، علیرغم بکارگیری همه امکانات، حکومت نتوانست حتی چند صدهزار نفر را به خیابان ها بکشاند و این عملاً پایان زودرس تاکتیک شعبان بی مخی مجتبی بود و سلسله اقدامات بعدی طراحی شده، نظیر بازداشت رهبران جنبش سبز و سخنرانی آتشین رهبری در روز جمعه، متوقف گردیدند. دولت کودتا و سرداران خشونت طلب بشدت از این چرخش نظر رهبر ناخشنود و عصبانی شده و رابط بین سپاه و دولت و مجلس، سردار کوثری، فرمانده سابق لشگر 27 سپاه که اکنون روی لباس های نظامی اش کت و شلوار نمایندگی می پوشد، جزئیات رویکرد جدید رهبری را باطلاع فراکسیون 45 نفره انقلاب اسلامی در مجلس رسانید (همان افرادی که «طرح سلاخی جنبش سبز» و «اعدام در سه سوت» را در مجلس طرح کرده بودند) که پی آمد آن استعفای حسینیان بود.
استعفانامه حسینیان را باید بعنوان بیانیه عموم تندروهای حکومت دانست که با لحنی بسیار بی ادبانه خطاب به خامنه ای نوشته شده بود و بسیاری آنرا به «سناریوی عبور افراطیون از رهبری» تعبیر نمودند. در این بیانیه، تندروها عباراتی کم نظیر را بکار برده بودند، نظیر اینکه پس از 12 سال مبارزه با اصلاح طلبان، امروز بیش از هر زمانی احساس دلشكستگی و سرخوردگی کرده و خود را ناتوانتر از همیشه یافته و هر روز مطرودتر و بیخاصیتتر شده و خود را موجودی شكست خورده و سرخورده میبینند. گلایه شدید از اینکه «چرا بسیج و نیروهای انتظامی كه در جریانات اخیر در خط مقدم علیه "مزدوران آمریكایی" میجنگیدند تا از امنیت مردم دفاع كنند به بهانه تخلف چند نفر، با تمام وجود مورد تحقیر و ظلم دادگاههای نظامی قرار میگیرند و تمام بدنه تحت تعقیب قرار میگیرند، فرماندهان مورد اذیت و توهین قرار میگیرند، ولی هیچ كس دفاعی نمی كند و هیچكس نمی پرسد نیرویی كه می خواهد از امنیت مردم و اركان نظام دفاع كند با این روحیه زخم خورده چگونه و چرا؟»
انتهای بیانیه جناح خشونت طلب نیز ضمن بار کردن چند متلک پیاپی به رهبر، به این ختم می شود که «خداوند تنها یك راه را به ایشان نشان داده و آن نیز گوشهگیری و عزلت است.» البته آخرین جمله این بیانیه، بکارگیری ناشیانه آیه ای از سوره طلاق است که رهبر را تهدید می کند که «از این کار (طلاق!) پشیمان خواهی شد و دوباره بسوی ما باز خواهی گشت.»
این تغییر تاکتیک رهبری نباید با ساده اندیشی تحلیل شده و از آن برداشت به عقب نشینی یا تصمیم به پذیرش خواست مردم نمود، رهبر و حکومت همچنان بر ادامه مسیر خود در نادیده گرفتن حقوق ملت و سرکوب هر گونه اعتراضی مصمم هستند، فقط روش سرکوب تغییر خواهد کرد.
فرمایشات روز شنبه 19 دی خامنه ای نیز مؤید همین تغییر تاکتیک حکومت است. وی ضمن اینکه تلاش داشت جلال و جبروت لطمه خورده اش را همچنان حفظ نموده و باصطلاح، زیاد از خودش ضعف بروز ندهد، نشان داد که بخشی یا تمام جام زهر را نوشیده است. خامنه ای برای اولین بار بعد از کودتای انتخاباتی، طرفدارانش را به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه دعوت نمود و گفت: «در شرایط فتنه، کار دشوارتر و تشخیص سخت تر است، جوانان در مقابل برخی مسائل صبر پیشه می کنند که باید هم چنین باشد ولی هرگاه که زمان حضور در صحنه باشد، در میدان حاضر هستند. همه باید مراقب باشیم که با کارهای بی رویه، به فتنه انگیزی دشمن کمک نکنیم. جوانها مراقب باشند هر كار خودسرانه كمك به دشمن است. ورود افرادی كه شأن و وظیفه قانونی ندارند، قضایا را خراب میكند. در این شرایط غبارآلود باید خیلی با احتیاط و تدبیر و البته در وقت خود با قاطعیت عمل کرد.»
همچنین وی یکباره بیاد قانون افتاده و دستگاه های مسئول را به اِعمال کامل و قاطع روند قانون در برخورد با حوادث اخیر موظف کرده و می گوید: «افرادی که مسئولیت و وظیفه قانونی ندارند نباید در این قضایا دخالت کنند. اگر در این قضایا بدون دقت و درک کافی عمل شود ممکن است بیگناهانی که از این خباثت ها بیزارند لطمه جدی ببینند بنابراین همه باید از حرکت خودسرانه پرهیز کنند و همه چیز بر روال قانون انجام شود.»
رهبر در شرایطی ناچار به این تغییر تاکتیک می شود که معترضین داخلی حکومتی بتدریج صدای خود را بلندتر نموده و در روزنامه جمهوری اسلامی که با بودجه رهبری اداره می شود، سرمقاله تندی به قلم مسیح مهاجری، سردبیر این روزنامه، اقدامات اخیر حکومت که بنا به اشاره خامنه ای انجام شده است را هدف قرار داده و می نویسد: «می دانید حاصل كار آقایان چیست؟ افزایش مقلدان آقای صانعی. كما اینكه حاصل یكطرفه رفتن های رسانه ملی نیز بالا رفتن سرسام آور مشتریان تلویزیون های ماهواره ای و رادیوهای بیگانه بوده است و زهی تاسف از اینهمه بی تدبیری.» و همه می دانند که چه کسی دستور دهنده «اینهمه بی تدبیری» است.
تصور اینکه خامنه ای بتواند منش و شخصیت خود را یک شبه عوض نماید، تصوری سخت نادرست و غیرقابل قبول است. خامنه ای با مردم ایران بیگانه است و فقط آنهایی که دست او را می بوسند یا برایش فریاد زنده باد می کشند را بعنوان مردم دیده و مابقی را دشمنان خود و عامل دست اجانب می داند. وی هرگز احتمال خطا و اشتباه برای خودش را نمی پذیرد و برای همین هر چه بگوید و هر فکری که داشته باشد، عین صواب و برای همه لازم الاجرا بوده و تحمل کوچکترین انتقاد و عدم تبعیتی را ندارد، او خود را معادل حق می داند و هر کسی در هر مقامی، چنانچه با وی مخالفت کند با حق مخالفت کرده است. چنین فردی بیشتر از مشاور و همفکر به روانشناس و کمک های پزشکی برای معالجه نیاز دارد.
خامنه ای با اتخاذ تاکتیک جدید، فقط در اندیشه وقت خریدن برای خود و حکومتش است تا
نیروهای نظامی اش بتوانند تدبیر لازم را اندیشیده و ابزار مورد نیاز را خریداری و
وارد نمایند، آنگاه با آمادگی کامل و مشتی برفراشته بار دیگر به تاکتیک قدیمی خود
بازخواهد گشت. در حالی که حکومت می خواهد به مردم وانمود نماید که تغییر رفتار داده
است، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه
می گوید: «زبده ترین و آموزش دیده ترین نیروهای بسیج كه دارای روحیه نظامی
هستند، شناسایی و در گردان های امام حسین سازماندهی و آموزش دیده و در در مباحث
امنیتی بكارگیری خواهند شد.» لابد این گردان ها منتظر رسیدن زره پوش های چینی و
مربیان ضد شورش چینی هستند تا آموزش دیده و سازماندهی شوند و در "مباحث امنیتی"
بکارگیری شوند.
تاکتیک متقابل جنبش سبز
حکومت در روزهای آینده تلاش های گسترده ای را برای اختلاف افکنی در صفوف جنبش سبز و
سلب انگیزه مبارزه از مردم، آغاز خواهد نمود. حتی امکان دارد بمناسبت دهه فجر، با
وساطت عده ای از بزرگان، رهبر منت فرموده و با عفو زندانیان سیاسی موافقت نموده و
بدنبال آن برخی از رهبران جنبش سبز وادار به صدور بیانیه خطاب به رهبر و تشکر از
این اقدامات شوند، در مواردی حتی شاید برخی از ایشان را به ملاقات رهبر برده و
فریاد آشتی ملی سر دهند.
زمزمه هایی نیز از برسمیت شناختن ظاهری جنبش سبز بعنوان اپوزیسیون و در اختیار
گذاشتن تریبون و حتی موافقت با برخی تجمعات بشرط عدم وجود شعارهای ساختارشکنانه
(مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر جمهوری اسلامی)
بگوش می رسد.
همه این تلاشها برای این است که در فرصت اندک باقیمانده، مردم را از مشارکت وسیع در راهپیمائی 22 بهمن منصرف نموده یا حداقل آنرا بسیار محدود نمایند. در حقیقت حکومت به تنها راه موجود پناه برده و در شرایطی نمی باشد که گزینه دیگری را برگزیند.
جنبش سبز در مقابل دو راه بیشتر ندارد، یا اینکه به ساز حکومت رقصیده و سرنوشت کار را به آنها واگذار نماید، و یا اینکه با قدرت هر چه تمامتر به راه خود ادامه دهد. قاطعیت و عزم جدی جنبش سبز حکومت را وادار خواهد نمود که عقب نشینی بیشتری نموده و نهایتاً با برگزاری رفراندوم عمومی 22 بهمن، با آرامش و بدون خشونت، البته بشرط آنکه حکومت مجدداً حماقت روز عاشورا را مرتکب نشود، خواست ملت ایران برای دستیابی به حقوق اولیه خود را با صدای بلند اعلام نماید. تا 22 بهمن با تمام توان در افشای جنایات عاشورا نزد هم میهنانمان و دعوت ایشان برای مشارکت در رفراندوم سرنوشت خواهیم کوشید.
اینکه حکومت با تغییر تاکتیک از سر ناچاری خود، در داخل خود دست به تغییرات بزند و فقط با تعویض ماسک رژیم، توقع داشته باشد که جنبش سبز هم متقابلاً کوتاه آمده و برای حکومت کف بزند، توهین به شعور تک تک ملت ایران است. جنبش سبز امروز از چنان پایگاهی در میان مردم و نزد افکار جهانیان برخوردار است که هرگونه تصمیم گیری پشت درهای بسته بیت رهبری را فقط جنگ قدرت داخل خود حکومت دانسته و آنرا بی اعتبار و بی ارزش می داند. مردم با حضور میلیونی خود در 22 بهمن حکومت را وادار خواهند نمود که سر تسلیم در برابر ملت ایران فرود آورد.
حکومت اگر فکر می کند می تواند راهی برای انحراف و یا متوقف نمودن جنبش آزادیخواهی مردم ایران پیدا کند در توهم مطلق است. این رهبر و این حکومت، دستشان بخون آلوده است و نزد ملت ایران هیچگونه ارزش و اعتباری ندارند.
http://sohrabestann.blogspot.com/2010/01/blog-post_09.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|