|
دو شنبه 21 دی 1388 ـ 11 ژانويه 2010 |
اثرگذار يا متاثر؟ راهرو يا راهبر؟
س. مختار
آقای نوری علا، پس از سلام
در پی انتشار بیانیه پنج مادهیی آقای موسوی و بیانیه ده مادهیی پنج نو اندیش دینی، بار دیگر مسالهی ِ رهبری ِ جنبش مطرح و موجب انتشار تحیلیل و راهکارهای گوناگونی گردید. در این میان بعضی از نظرات مطرح شده به خصوص چند نوشته حاوی نکات با اهمیت و روشنگرانهییبود.
یک تحیلیل تطبیقی دقیق در مورد نگرانی های مطرح شده در مجموعه نوشتار شما، به خصوص پسین ترین نوشتهتان، و همچنین دغدغههای همسانی که در نوشتههای ِ سایرین که می توان دیدگاهاشان را در کنار و یا همراستای یک اندیشهی (ترس متفکرانه) سکولار در این شرایط زمانی قرار داد، بسيار بایسته است. تحلیلی که پرسش بنیانی (پروبلاماتیک) آن راهبرد ِ جنبش سبز مردم ایران در وصول به یک نظلم غیر مذهبی (سکولار) و مردمسالار (دمکراتیک) می باشد. شایسته چنین مطالعه ای آن است که با توجه به مجموعه مقالات و نوشته های که در این زمینه نگاشته شده اند و در سایهی ِ نظرات و راهکارهای پیشنهاد شده به وسیله ی تمامی کوشندگان سیاسی، در وفاق و یا تضاد با این هدف، در پی پاسخ سول بنیادین باشد.
شاید اگر بخواهم نامی ببریم از چند نوشتار حائز اهمیت و تاثیرگذار چه از نظر طیف و بنیانهای ِ سیاسیِ نویسندگان و چه از دیدگاه تئوریک و جایگاه علمی و اجتماعیشان، باید یاد کنم از بیانه های میرحسین موسوی، بیانیه پنج نواندبش دینی، نوشته های محمدرضا نیکقر، نظریات سیاسی سروش، برخی از نوشتههای اکبر گنجی، نوشته های اسماعیل نوری علا، مقاله یا مقالاتی از رامین کامران، الاهه بقراط، تقی روزبه، محمدرضا شالگونی، عطا هودشتیان، بعضی از نوشته های نیروی های سیاسی که در ذیل مجموعه سیاسی اکثریتیها قرار می گیرند. بی شک شماری دیگری را می توان نام برد که در این لحظه نگارنده به خاطر نمی آورد.
همچنین باید بار دیگر دقیق شد در مقالات سیاسی منتشره در کیهان – تهران - و سایت های رجا نیوز و فارس نیوز. لازم به یادآوری است که بسیاری از این مقالات نگاشته شده، چه به قلم ولایتمداران و چه به قلمِ کوشندگان سیاسی خارج از کشور، بیشتر از باب آسیب شناسی جنبش و رهبری آن باید مورد مطالعه قرار گیرند. به خصوص نوشتههای آن دسته از کوشندگان که بر آن اند که به جنبش رنگ و لعاب طبقاتی دهند و با این کار فراگیری ِ جنبش سبز را خدشهدار و آن را به نفع طبقه و طیف سیاسی مطبوعشان پیشاپیش مصارده کنند. این مساله، از نظر نگارنده، از مهمترین مسائل آفتزایی است که باید مورد اهتراز و به خوبی مورد کنکاش و بررسی باربکبینانه قرار گیرد.
از آنجا که این مطالعه بسیار زمانیر است و انجام آن مستلزم تحقیق و بررسی ریزبینانه در مورد نگاه و جایگاه ِ سیاسی- اجتماعی نگارندگان و نگاشتهها است، این مهم را به زمانی دیگر وامی نهم و در اینجا، به شکل گذرا، تنها به ضعفی که، به باور بنده، نوشته شما از آن رنج می برد اشاره می کنم. این آسیب در بیشتر موارد دامنگیر سایر نوشته های مشابه نیز هست و همواره چون آفتی تئوریک کلام را از تاثیرگذاری و جذابیت می اندازد.
در این نقد نظرم بیشتر به مقاله شما و بیانیه های میرحسین موسوی و بیانیه پنج نو اندیش دینی است.
مقاله شما به درستی روشنگرانه است اما به راستی کم ثمر. نوشتار و پیام آن، بیشتر از آنکه پیش رو باشد پی رو است. به جای آنکه راهبر باشد دررو است. بیشتر ترساننده است تا برانگیزنده. دیگران را در پی نمی خواند بلکه در پی دیگران می دود. راهکار رسیدن به مطالبات خویش را وا می نهد تا مطالبات دیگران را مورد مناقشه قرار دهد.
نوشته انفعالی ست؛ بیش از آنکه اثرگذار باشد متاثر است. و این همه از ویژگیهای یک راهرو است تا راهبر. این ضعف در غالب نوشته های مخالفان حکومت دینی موج می زند. دیگران را از خدعه و نیرنگ های سیاسی اینان برحذر می دارد اما خود هرگز طرحی برای جذب دیگران در نمی اندازند.
به نطر نگارنده، کوشنگان سیاسی که در پی ایجاد یک نظام غیر مذهبی هستند، با هر گرایش سیاسی و عقیدتی، از هر طبقه سیاسی و اجتماعی، باید در پی آن باشند که با ارایه بیانیههای، جمعی و فردی، متناوب و پیگیر، اصلاح طلبان دینی و دگراندیشان شریعتگرا را که در پی اصلاح در حکومت اسلامی هستند، در پی خود بکشند. پیش و بیش از آنکه منفعلانه بیانهها و روشهای آنان را، حتا برای جلوگیری، دنبال کنند، خود باید با ارایهی راهکارها و نظرات فراگیر گوی رقابت را در میدان سیاست از آنان بربایند. گاه آن آمده است که در این مسابقه، بازیکنان سکولار، با هر نگرش و گرایش سیاسی که برای ساختار نظام آینده در سر دارند، نقش میزبان را بازی کنند و از بازی کردن در زمین حریف رهایی یابند. بازی کردن در زمین حریف پیشاپیش شمار تماشاچیان حریف را، از نظر جمعی، در موقعیت برتری قرار می دهد. دویدن در پی توپی که همواره در زمین دینمداران است ما را به احتیاط و دفاع می کشاند.
به دیگر سخن، این همان کاریست که رهبران نمادین جنبش در ایران و پیروان آنان در خارج انجام می دهند. پیشتر از آن اصلاح طلبان با اپوزیسیون در خارج همین میکردند. اینان پیگیرانه و آگاهانه، در برهههای سیاسی متفاوت و در موقعبت های گوناگون سیاسی، به خصوص در زمان انتخابات، خواستهای سیاسیشان را متناسب با روند جامعه و جنبشهای اجتماعی، بازتعریف و سازگار می کنند.
در جنبش سبز، به سادگی قابل درک است که چگونه رهبران سیاسی و اصلاح طلبان دینگرا، از روی اجبار سیاسی در پی جنبش می روند و آرام آرام خواستهها و اهداف سیاسی آغازینشان را موج سوارانه پنهان می کنند و از بازگویی بسیاری از عقایدشان سیاستمدارانه پرهیز می کنند. اینان، متناسب با شعارها و روند جریان، "کف" و "سقف" مطالبات جنبش را بازتعریف می کنند. کافی است در این مورد نگاهی به بیانبههای هفدهگانه موسوی و مقالات سایر اصلاحطلبان داخلی و خارجی بیندازیم و به کاهش پله به پلهی بسامد عبارات ویژه ای چون، امام خمینی، انقلاب اسلامی، چارچوب قانون اساسی، ولابت فقیه و ...، در نوشتههاشان چشم بیندازیم. به همان میزان که این عبارات در اعتراضات و شعارهای مردم بی اعتبار شدند، در نوشته های اینان نیز کم رنگ شدند و رنگ باختند.
چه ایرادی هست بر اینکه فعالان سکولار در راستای همراهی و هم ندایی با جنبش همه گیر سبز، کلام آخر را در اول نگویند و، تنها، از بیان سرسختانهی اهداف اشتقاقآور تافرا رسیدن زمان آن خوداری کنند؟ چه اجباریست که در این مرحله از اعتزاضات، مسائلی را مطرح و برجسته نمایند که هم رسیدن به آنها غیرممکن است و هم بیان آنها جنبش را در پیمودن و درگذشتن از فازهای اولیه (بسیاری از خط قرمزها) مبازره دچار خطرات و سختی های بیشتری می کند و جنبش را در رسیدن به فاز بعدی مبارزه تحلیل می برد؟ چه آنکه گاه رسیدن و بیان آن اهداف چندان دور نیست.
چشم انداز روشن است. ما نظارهگر آن هستیم که روندِ تحولات جنبش در سی و سه هفتهی مبارزات هیچ جایی را برای نگرانی نمی گذارد که پایان مبارزه و اعتراضات بیشتر به سوی خواستههای مخالفان حکومت اسلامی - در هر شکلش، ولایت فقیه یا وکالت فقیه - رهنمون است.
اما نکته آخری که همواره دلبستگان به اپورسیون را ناامید و پر بیم میکند بی تابی، بی برنامگی و حتا شلختگیِ سیاسی و فعالیتهای بی چشم انداز و بی برنامه ی مخالفان رژیم اسلامی است. گویا قرار است رهبران ِ مخالفان نظام اسلامی، در واپسین لحظات مرگ رژیم، با احتضاری کوتاه، با انتشار یک بیانیه تمام گوی رقابت را از رهبران نمادین جنبش و یا وابستگانشان را بربایند و رهبری و هدایت جنبش را در دستان توانمندشان بگیرند.
نگاهی به تجربه ی سایر نهضت ها و انقلاب ها و حتا روند همین جنبش دمکراسی خواهانه مردم ایران به ما نشان می دهد؛ برای آنکه جنبش بتواند رهبران شایسته و درخوری پیدا و حتا زایش کند باید پیشروان مطرح و صاحب نظران معروف و شناخته شده که پنانسیل خوانده شدن و پذیرفته شدن را دارند، به شکل فردی یا جمعی، با توجه به امکانات عینی و ذهنی جنبش به انتشار بیانیههای فراگیر و راهبردی مبادرت کنند. این بیانیه ها و کنش های سیاسی به تناسب شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم، و با توجه به واکنشی که در حکومت مستبد بر می انگیزند خود را در معرض رد و یا پذیرش جنبش قرار می دهند. چه بسا مخاطبی بیابند یا نیابند، رهبری یا رهبرانی را برای جنبش عرضه کنند با نکنند، اما بی شک، حتا به مقدار اندک، جنبش را از انحراف و به بیراهه کشیده شدن به وسیله جریانهای موج سوار می رهانند.
با احترام ـ مختار
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|