بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دو شنبه 14 دی 1388 ـ  4 ژانويه 2010

 

«جمهوری اسلامی دموکراتیک ایران»

يا خیانت به جنبش سبز
ویکتوریا آزاد

vazad6321@yahoo.com

 

جنبش ساختارشکن سبزمردم ایران میرود که با کلیت نظام تعیین تکلیف کند. تفاسیرگوناگونی از اهداف این جنبش تاکنون شنیده و خوانده شده است. به یمن رنگارنگی این تفاسیر و مقاومت جناح های مختلف، و به یمن قاطعیت مردم در شعارهای آزادیخواهانه و دیکتاتور ستیزانهء خود، تفسیر سازشکارانه سبزگرایان ِ "رژیم جمهوری اسلامی محور" تاکنون نتوانسته وجه غالب پیدا کند.

در این رهگذر تعدادی سعی می کنند که به این جنبش کماکان رنگ و لعاب دینی و دین محور دهند و از این نمد برای خود کلاهی درست کنند. همین عده تلاش می کنند که شعارها را لعاب مذهبی بدهند و خیزش مردم ایران را خیزشی غیر سکولار و با گرایشات اسلامی جلوه دهند. این عده تلاش می کنند برای این خیزش رهبران و چهره های دینمدار بتراشند و حرکت حقمدارانهء ملت ایران برای دموکراسی و جدائی دین از حکومت و تدوین یک قانون اساسی سکولار را حرکتی "اصلاح گرا"  در چهارچوب "ارزش های اسلامی و مطالبهء بازگشت قانون اساسی عهد امام خمینی و اصلاح حکومت به شکل مسالمت آمیز و در چهارچوب همین نظام" معرفی کنند. آنان حتی مرگ آیت الله منتظری را مستمسکی برای پیشبرد اهداف خود قرار می دهند، از او اسطوره ای می سازند، آن سان که گوئی او هرگز خطائی مرتکب نشده بود و او نبود که استقرار نظام مخوف ولایت فقیهی جمهوری اسلامی را برنامه ریزی و راهبری کرد.

نگارنده مرگ نابهنگام  آقای منتظری را تسلیت گفته و چرخش سیاسی او راشجاعانه  خوانده و نوشت که از او در تاریخ به نیکی نیز یاد خواهند کرد اما او را "پدرمعنوی حقوق بشر" نخوانده و نخواهم خواند؛ همان حرف و عملی که شیرین عبادی، فرخ نگهدار، خاتمی، گنجی و ... بسیار ناشیانه و غیر مسئولانه انجام دادند. 

مرز بین اخلاق و سیاست بسیار باریک و آسیب پذیر است و چنانچه اخلاق را فدای سیاست کنیم بی شک عدالتجویانه رفتارنکرده ایم. داوری یکی از عرصه های شناخت انسانها در گسترهء اخلاق است. یک داور عادل نه زیاد می گوید و نه کم! داوری که بر اساس منافع شخصی و سیاسی صورت می گیرد هرگز داوری عادلانه ای نیست. در آنجا که خانم شیرین عبادی آقای منتظری را، که تنها در دو دههء اخیر تلاشگر حقوق بشر شد، "پدر معنوی حقوق بشر ایران" می خوانند آنچنان اغراقی صورت گرفته که صدای خودی هاشان هم در آمده است!

 هم اکنون دست هائی در کار است که بر موج خیزش سبز مردم ایران تکیه دهد و ظاهراً  یک جابجائی سطحی در ساختار قدرت ایجاد کند، بدون آنکه این جابجائی همان باشد که مد نظر اکثریت ملت ایران است. خوشبختانه چهره های معرف چنین ساختاری امتحان خود را پس داده اند و امیدی به آنان نیست. هرچند تلاش می کنند که، با تکیه بر حسن و حسین و یزید و معاویه، رنگ و لعاب دینی خود را بر این جنبش تحمیل کنند اما باز شاهدیم که سمت و سوی شعارهای مردمی در اغلب موارد مضمون غیردینی و حتی مخالف با ارزش های دینی  پیدا می کند. شعارهای زیرسندی براین مدعاست!

تجاوز، خیانت / مرگ براین دیانت

تجاوز ، جنايت / مرگ بر اين ولايت

تجاوز توي زندان / اينم بود توي قرآن؟

نائب زوری نمی خوایم / امام زمان خودش میاد

اشک تمساح نمی خوایم / دولت مصباح نمی خوایم

حسین حسین شعارشون / کهریزک افتخارشون

ملا باید بره قم/ قدرت به دست مردم

ایران باید آباد بشه / ملت بایدآزاد بشه

حکومت جن گیر و رمّال بسه / دولت دینی برا سی سال بسه

سی سال روسیاهی/ حکومت الهی

کارخدا با خدا/ دین از سیاست جدا

دین پر از خرافه ـ رو منطق و حساب نیست

روسری و چادر نمی خوایم / رژیم قلدر نمی خوایم

آخوند منبع درده، چارقد سر ما کرده / آخوند ضد انسان ـ میگه زن نصف مرده

نه روسری نه توسری / آزادی و برابری

حجاب  بد دامیه / تحقیر اسلامیه

ما با مردان برابریم / از حق خود نمیگذریم

حال آن گرایش که می خواهد بنام دین علیه انحرافات حکومتی مبارزه کند و «حکومت اسلامی دموکراتیک» را ابداع کند خط قرمزهایش کجاست و با حاملان شعارهای بالا چه رفتار و گفتاری دارد؟ اهداف خود را ـ که در تلاقی با خواست و مطالبات جوانان، زنان، کارگران و همهء کسانی که برای جدائی دین از حکومت مبارزه می کنند ـ چگونه تعریف می کند؟ پاسخ به این سوالها را در هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی و در دوران اصلاحات بخوبی دریافت کردیم و باید درس های لازم را از آن گرفته باشیم. اینکه آقای خاتمی آزادی را می ستاید کافی نیست. آزادی برای چه کسانی و با چه مضمونی؟ آزادی را او چگونه معنی می کند؟ مرزهای آزادی من با آزادی مسلمان وار او در کجا تلاقی و تعامل پیدا می کند؟ تکلیف او با شرع اسلام و مقولهء آزادی ـ بمعنای عام جهانشمول حقوق بشری آن ـ چیست؟ با تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر چه می کند؟ و از آن منظر با حوزهء آزادی های اجتماعی و شخصی ما چگونه برخورد می کند؟

آقای خاتمی در سخنرانی شب عاشورا در حسینیهء جماران چنین گفت: «حرکت به سوی آزادی در مکتب امام حسین حرکت از موضع دین است؛ علی الخصوص وقتی بنام دین بر جامعه ستم می کنند و انحراف در دین ایجاد شده». ایشان گفتند: «من بنام دین علیه این انحراف قیام می کنم».

این نحوهء تفکر ِ یکی از همان چهره هائی است که سعی می شود رهبر معنوی جنبش سبز معرفی شود. من به آقای خاتمی حق می دهم که ـ به عنوان یک روحانی ـ همه چیز را دینی و ایدئولوژیک ببیند و به نام دین قیام کند؛ اما او اجازه ندارد که تعبیر مرا و همهء ما از آزادی به مکتب امام حسین محدود کرده و سمت حرکت ما را نیز دینی بداند. واقعیت اینست که برخوردهائی از این دست اعتماد ما را ده چندان خدشه دار می کند.

با داده هایی که در دست داريم می توان ديد که نسل جوان از ادبیات آخوندی فاصله گرفته و ـ چه مسلمان باشد و چه غیرمسلمان ـ هدف اش پایان بخشیدن به دخالت دین در حکومت و دولت و سیاست است. الله اکبر گفتن او هم جنبهء تاکتیکی داشته و البته به مرور کم رنگتر شده و می شود.

ارزش های دینی می تواند در تفکر سیاسی افراد تبلور یابند اما نبايد در سیاست گذاری و قانون گذاری و نيز در خیزش سبز مردم ایران پای مذهب را به میان کشیم. آقای سازگارا هم بهتر است از این ادبیات عهد دقیانوس که تماماً به آخوندها و تحجر قرون وسطائی تعلق دارند دست بردارند.

ردم بپا نخواسته اند که از این خیزش«ثواب اخروی» و «فیض الهی» ببرند. مردم بدين سودا بپا نخواسته اند که شربت شهادت شیرین است و ما را بسوی خدا می برد. اگر چنین باشد بهتر است دوستان علاقمند به اين مسائل همین فردا به ایران بازگردند.

مردم، به ستوه آمده از ظلم ستمگران، برخواسته اند تا حق خود را بستانند و در اين راستا راهی جز اهدای جان و مال خود ندارند؛ امری که بسيار هم ناشیرین است اما آنها چارهء دیگری ندارند جز مقاومت و ايثار. در این ميان «شعارهای یزیدی ـ حسینی» عاقبت خوشی ندارند همانگونه که تا کنون هم نداشته اند.

باید از این ادبیات فاصله گرفت، باید از اسلامیزه کردن جنبش ضد استبدادی مردم ایران جلوگیری کرد؛ و این ترفند قدیمی برای جلوگیری از استقرار سکولاریزم و دموکراسی در ایران را خنثی نمود.

واقعیت این است که ملایان و روحانیت، اسلامیست ها و همهء طرفداران معمم و غیرمععم آنها، در طول تاریخ مبارزات مردم ایران ـ از صدر مشروطه تا کنون ـ دیر آمده اند اما همهء توشهء مردم را زود بالا کشیده اند؛ و همیشه نیز لباس پیشروئی و ظلم ستیزی بتن داشته اند. ما سی سال است با استبداد مبارزه می کنیم و برخی بتازگی از خواب بیدار گشته و تازه متوجه شده اند که قتل داریوش و پروانه فروهرها و نيز قتل کشندگان آنها، سعید امامی ها، در چه سالی صورت گرفته است! ما البته که ورود آنان را حتی با اين همه تأخير خوش آمد می گوئیم و این را یک اتفاق نیکو در روند مبارزه با ا نظام می دانیم  اما آنها نبايد توقع نداشته باشند که روی سرمان گذاریم و حلوا حلوایشان کنیم. باید بین حضور خلاقانه برای تحول مردمی و حضور فرصت طلبانه تمیزقائل شد.

یاران! جمهوری خواهان! مشروطه خواهان طرفدار پادشاهی پارلمانی! سوسیالیست ها! ملی ـ مذهبی ها! ملیون سکولار! فدرالیست ها! و همه و همه! بيائيد نگذاریم خون شهیدان راه آزادی بهدر رود و عده ای این رستاخیز ملی را به انحصار فرقهء خود درآورده، به مسلخ کشند، و حکومت اسلامی سی سال دیگر خود را ـ این بار بنام اسلام دموکراتیک! ـ ابقا کند.

با آرزوی پیروزی ملت قهرمان ایران برای استقراریک نظام دموکراتیک و سکولار.

www.victoriaazad.com

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com