بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهار شنبه 9 دی 1388 ـ  30 دسامبر 2009

پيوند به گفتگو با سميه رشيدی

به زنان این سو و آن سوی دیوار فکر کن

برای سمیه رشیدی

هدا امینیان

 

سمیه جان! می خواستم برای تو بنویسم اما نمی توانم تنها به تو بسنده کنم در این روزها. روزهایی که پر است از خبرهایی که هر لحظه می رسد و حالمان را عوض می کند، انقدر سرعت حوادث تند شده است که دیگر نمی دانیم احساس شادی یا ناراحتی مان تا چه حد ماندگار است و بعد از آن چه پیش خواهد آمد.

کسی از زندان آزاد می شود و ساعتی بعد فرد دیگری جایش را در پشت میله های زندان می گیرد، از سلول های انفرادی و چند نفره تا بند عمومی. امروز کسی احضار می شود برای بازجویی و پس از چندین ساعت بیرون می آید با مشتی اتهام بی اساس و روزی دیگر انتظار پشت دادگاه یا جایی که روی تابلویش نوشته دفتر پیگیری -بی هیچ نام یا نشان دیگری- به هیچ جا نمی انجامد و ما می مانیم با دل نگرانی برای دوستی که نمی دانیم به کجا برده شده و بر چه اساسی.

روزی تلفنی تهدید می شوی و احضار و روز دیگری با نامه ای که پستچی برایت می آورد. یک روز با صدای زنگ در از خواب بیدار می شوی و چند مرد غریبه و ناشناس با دوربین فیلمبرداری وارد خانه ات می شوند و تمام داشته های اندکت را می گردند و با خود می برند و این نه تنها تاراج حوزه خصوصی توست، که هر کس هم که با تو زندگی می کند از این هجوم در امان نیست. انگار که زبان مشترکی بین تو و این مردان و زنان وجود ندارد و تو می خواهی به زبان قانون و منطق حرف بزنی، زبان آنها اما زبان دیگری است. به امید یافتن دستاویزی برای ساختن اتهام همه جا را زیر و رو می کنند.

و همه اینها تنها به دلیل باور توست به تغییر و ساختن زندگی بهتر برای خود و دیگران.

مدام با خودم فکر می کنم مگر زندان های این سرزمین چقدر جا دارد برای این همه زندانی. مگر ما چقدر زندان بان داریم، چقدر بازجو و چه تعداد سلول انفرادی که مدتهاست شاهد این همه دستگیری و بازجویی بوده ایم. مگر این زنان و مردان چه کرده اند که ماه ها در حبسند و پس از آن با وثیقه های سنگین چندین میلیون تومانی آزاد می شوند؟ این همه فشار بر روی فعالین اجتماعی و سیاسی برای چیست؟ نمی دانم اگر ما این همه اقدام کننده علیه امنیت ملی و بر هم زننده نظم عمومی داشته ایم این کشور چگونه تا به حال به جای خود مانده است؟ این همه جاسوس و مبلغ علیه نظام و دستور گیرنده از کشورهای غربی تا به حال چرا این کشور را ویران نکرده اند؟ که هر روز که کسی را می گیرند اتهامات این چنینی و مشابه را در مورد بازداشتشان می شنویم. نمی دانم ما اقدام علیه امنیت کرده ایم یا کسانی که هر روز عملکردها و صحبت هایشان انواع و اقسام تحریم ها را برایمان به ارمغان می آورد و صدای جنگ و جنگ افروزان را نزدیک تر می کند!

هر چند در این سال ها فعالان جنبش های مختلف تحت فشار بوده اند، هر چند که خود ما به عنوان فعالان کمپین سه سال است در سخت ترین شرایط و با وجود دستگیری ها، احضار ها، بازجویی ها و تفتیش منازلی که تعداشان زیاد است به راه خود ادامه داده ایم اما آن چیزی که امروز شاهد آنیم دیگر نه تنها حضور ما در پشت میله های زندان بلکه حضور صدها نفر از مردمان عادی است که آزادی و برابری را فریاد می زنند. اگر تا دیروز تنها ما بودیم که برای تغییر تلاش می کردیم امروز این سرود خیابان های شهر ماست که از دهان هر عابری شنیده می شود.

سمیه جان! می خواستم برای تو بنویسم اما نتوانستم، می خواستم بگویم که برایت نگرانم و دلتنگ، می خواستم بنویسم که جایت خالی است و ما در انتظاریم تا روز آزادیت. می خواستم بگویم که تلاشت برای زنان این سرزمین را دیده ام، می دانم صبح به خانه ات ریختند و وسایل تو و هم خانه هایت را گشتند و با خود بردند، می دانم برای بازجویی رفتی و دیگر بازنگشتی و این روزها نمی دانم در کدام سلولی و چه می کنی. اما می دانم که قبل از تو آن سلول جای دوستان دیگری بوده است که مانند تو بوده اند. می دانم که آن سلول بعد از تو خانه دیگرانی خواهد بود که آنان هم مانند تو هستند با همان آرمان ها و باورها... می دانم در زندان سرود آزادی را از در و دیوار سلول شنیده ای، از دهان هر کسی که از جلوی آن دخمه می گذرد. می دانم که در چشمان زنانی که آنجا می بینی امید موج می زند. می دانم و می دانی که تنها نیستیم.

هر چند که ما را به عنوان فمینیست از ریشه های فتنه بدانند، هر چند که در کتابهایشان ما را برانداز نرم معرفی کنند و خط گیرنده از کشورهای خارجی، هر چند که بگویند ما اقدام علیه امنیت ملی کرده ایم و تبلیغ علیه نظام، هر چند که ما را برهم زننده نظم عمومی بخوانند، اینها مهم نیست. مهم آن چیزی است که ما سال ها برایش تلاش کرده ایم و با وجود تمام سختی ها برایش ایستاده ایم. ما، من و تو و دیگرانی که می کوشند برای تغییر، برای آزادی، برای بهبود شرایط زنان، برای آگاه کردن انسان ها نسبت به حقوقشان. این آن چیزی است که ماندنی است و تاریخ آن را به قضاوت خواهد نشست.

سمیه جان! هر وقت آن فضا برایت سخت شد، هر وقت اتاق بازجویی و بازجویش خسته ات کرد به زنان این سوی و آن سوی آن دیوار فکر کن و قوی باش. به زنان آن سو که در زندانند و قربانی خشونت و قوانین شده اند و داستان هایشان را کم نشنیده ایم و زنان این سو که در زندان بزرگتری اسیرند، ناپیدا و شیشه ای. زنان این سرزمین که در هر کجا که باشند درگیر قوانین نوشته و نانوشته ای هستند که جنس دوم می پنداردشان و خشونت پیدا و پنهان را در زندگی روزمره شان لمس می کنند. چه فرق می کند که تحصیل کرده باشند یا بی سواد، شهری باشند یا روستایی، سرپرست خانوار باشند یا نباشند و ... می دانم که این زنان منتظر تواند و تو منتظر دیدن آنها برای ساخت فردایی بهتر... پس به آنها فکر کن و قوی باش.

http://www.we-change.org/spip.php?page=print&id_article=5253

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com