|
شنبه 5 دی 1388 ـ 26 دسامبر 2009 |
نکاتی بر جمعه گردی ِ چهارم دی ماه اسماعیل نوری علا
محمد ایرانی
سعی و تلاش شما در تحلیل جامعه سکولار و لزوم دولت سکولار برای رسیدن به آزادی و دموکراسی از طریق جنبش سبز شایان تقدیر است و تلاش بیشتر شما و همفکرانتان در توضیح ساده جامعه سکولار و تفاوتش با دیکتاتوری های مذهبی، ناسیونالیستی، سوسیالیستی و انواع دیگر آن که امروزه بر کشورهای عقب مانده مانند ایران حاکم است برای جنبش سبز ضروری ست.آنچه نوشتن نکات زیر را بر نوشتهء شما، با وجود بیان مثبت آن، لازم می گرداند، نحوهء نگاه شما به تاریخ حداقل ایران در این مقاله می باشد که سعی شده بصورت نکات زیر جمع بندی گردد:
1. تحلیل شما که همهء جنبش های صد سال اخیر را (که قابل استنباط است که این نگاه شما شامل کل تاریخ ایران نیز می گردد) شکست نخورده پنداشته و بقولی کفه سودها بر ضررها را در طول 100 سال (و به اعتباری هزارها سال تاریخ ایران)، می چربد صحیح نبوده و سیر تاریخ اجتماعی بمثابه یک علم همچون علوم دیگر می بایست در هر مقطعی سنجیده شود، وگرنه تاریخ هر مقطع قابل تشخیص با مقاطع دیگر نمی باشد. جنبش مشروطه بدلیل ایجاد نهادهای اجتماعی و بخصوص مجلس توانست بر دوره کودتای محمد علیشاه غلبه کرده و بعنوان جنبشی پیروز نقش تاریخی در ادامه آزادی کشور ایران بازی کند. در صورتیکه جنبشی که توسط مصدق ایجاد شد توسط شاه و نیروهای خارجی، جنبشی شکست خورده محسوب می گردد، هرچند نتایج مثبت داشته ولی کفهء ضررها ـ هم در آن مقطع و هم در طول تاریخ ۱۰۰ ساله ـ بیشتر می باشد.
2. اینکه ایران در 100 سال گذشته در جاده ای که بسوی جهان تمدن می رود، فرسنگ ها از همسایگان پیشی گرفته غیر واقعی است. اگر حرف شما در مورد پیشرفت ایران در دورهء "استبداد نوگرا و ملی گرای رضا شاهی" را صحیح بدانیم حداقل 31 سال گذشته را ـ که نابودی بسیاری از پیشرفت های گذشته را موجب شده ـ بايد شکستی برای جنبش سال 1357 دانست. چطور چشمتان را بر ترکیه که حداقل پروسهء وارد شدن به اتحادیهء اروپا را طی می کند بسته اید و دولتی با افکار مذهبی را موجب عقب ماندگی اش حتی از ایران با 31 سال حکومت ولایتی می دانید!؟ مگر در این 31 سال رشد کشورهای خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی را نمی بینید که چه پیشرفت هایی در زمینهء صنعت و چه در زمینهء اجتماعی نسبت به ایران انجام داده اند؟ اگر رضا شاه به روشنفکران اجازه می داد که نقش خود را برای رشد اجتماعی انجام دهند، مردم هیچوقت دنبال مدرس ها جمع نشده و خواهان حکومت مذهبی نمی گشتند.
3. تردیدی نیست که رضا شاه با وجود محدودیت های زمانش خدمات ارزشمندی را انجام داد ولی با محدود کردن آزادی های فردی و تبدیل مجلس مردمی به مجلس تحت سلطه خود، موجب عدم رشد آگاهی های جامعه گردید. چنانچه قبول دارید" استبداد راه تحقق حکومت پارلمانی و دموکراتیک را می بندد" باید جنبه ضررهای وارد شده به جنبش مردمی را بدلیل دیکتاتوری ایشان نیز قبول داشته باشید. اگر گسترش صنایع "مدرنیزه کردن مستبدانه محمد رضا شاهی" ـ که تقلید ضعیفی از رضا شاه بود ـ را پیشرفت بدانید، باید کشورهای عربستان، کویت، امارات و... که حداقل در صنعت نفت در 31 سال گذشته بی اندازه گسترش داشتند را پیشرفته تر از ایران بدانید! اگر محمد رضا شاه وطن دوستی را فقط برای ایران انتزاعی ندانسته و شامل مردم آن نیز می گرداند و با مصدق و تحت قوانین اساسی همکاری می کرد، ایران بسرعت به کشوری دموکراتیک و پیشرفته تبدیل می گشت. اگر ایشان فقط يک سال و حتی شش ماه زودتر بختیار ملی گرا را به صدارت منصوب! می کرد، شاید جمهوری اسلامی بقدرت نمی رسید و نیازی نبود که حتماً پدیدهء دیکتاتوری از پدیده دینداری عبور کند! چه میشود کرد که دیکتاتور ،همیشه حفظ قدرت خود را حتی فدای پیشرفت کشور میکند و این داستان برای بیوطنانی مثل خامنه ای و سپاهش بیشتر صادق است.
4. از پیچیدگی تاریخ ایران است که هنوز بسیاری از اسناد دخالت امریکا و انگلیس در کودتای ضد مصدق و جنبش 1357 با وجود قانون حفظ 30 سالهء اسرار، برای مطالعه آزاد نشده است تا معلوم گردد که این کشورها چگونه موجب عقب ماندگی مردم ایران شده اند! طبعاً شما دخالت خارجی در حذف مصدق و قدرت یابی جمهوری اسلامی را جزو سودهای بیشتر نسبت به ضررهای جبران ناپذیر نمی دانید. اگر روابط علت و معلول را در روابط اجتماعی قبول دارید، بدانید که نتیجهء دیکتاتوری شاه منتج به جمهوری اسلامی گردید ولی اگر نکات مثبت تر آن دیکتاتوری از نکات منفی اش بیشتر بود نباید به جمهوری اسلامی منتهی می گردید بقول شما "دیکتاتوری ضد حقوق بشر تست و اگر فرهنگ حقوق بشر و اعتقاد به کرامت فرد فرد انسان ها در جامعه ملتی جا نیافتاده باشد دیکتاتوری ادامه می یابد". پس باید قبول داشت که ضرر دیکتاتوری بیشتر بوده و موجب عقب ماندگی می گردد.جالب است که وقتی جنبش های مردمی خود از امکانات و تسهیلات و تکنولوژی غربی مثل ماهواره، اینترنت و... استفاده می کنند، رشد جنبش را در پی داشته و وقتی دولت دیکتاتور خود و یا حامیان خارجی اش ـ مثل روس ها ـ از تکنولوژی پیشرفته استفاده می کنند به ضرر جنبش تمام می شود.
جنبش می باید بر اساس تاکتیک های مبارزاتی که با توجه به استراتژی دولت آزاد و سکولار اتخاذ می کند ـ از جمله مشروعیت زدایی، اعتراضات پراکنده و انبوه خیابانی، شعار نویسی، تحریم کالاهای سپاه، کم کاری، گسترش جنبش به همهء شهرها و اقشار و اقوام، فلج سازی و اعتصابات و عملکردهایی که در پایان مقاله خود آوردید و چه خوب می شد بطور دقیق تاکتیک ها و استراتژی ای را که معتقدید تشریح می کردید، ،گام هائیست که جنبش می بایست به کمک آنها کودتاگران را از قدرت بزیر کشند .
بامید پیروزی جنبش سبز که روزهای تاسوعا و عاشورا را نیز مانند مراسم ترحیم منتظری به سود خود پیش خواهد برد
جمعه ۴ دی ماه ۱۳۸۸، ۲۵ دسامبر 2009
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|