|
شنبه 5 دی 1388 ـ 26 دسامبر 2009 |
ما، سگ ها، موش ها و نمایندگان!
آذرمیدخت بهرام
در یکی از کانال های تلویزیونی ترکیه برنامه ای سرگرم کننده هست به نام «یِمِک ت ِ ایز». این برنامه - که به تقلید از برنامه ای به نام «پرفکت دینر» در یکی از کانالهای تلویزیونی آلمان تهیه و پخش می شود - نوعی مسابقه است که پنج شرکت کننده دارد که با هم بیگانه اند. اما با شرکت در این برنامه می پذیرند که توان خود در پختن خوراک های جوراجور، چیدمان میز غذا و نیز نحوهء پذیرایی از میهمانان و پاکیزگی خانه را به معرض دید دیگران قرار دهند و با گرفتن بیشترین امتیاز از دیگر شرکت کننده ها مبلغی چشمگیر – معادل هفت میلیون تومان – را برنده شوند. نکتهء جالب توجه در این مسابقه این است که شرکت کننده ها برای بردن جایزه مورد نظر، ضمن خوردن خوراک های روی میز به انتقاد از میزبان و نحوه آشپزی اش می پردازند و در این امر گاه چنان به افراط می روند که بحث از مسیر اصلی دور افتاده و به انتقادهای شخصی از هم منجر می گردد؛ از نوع واژه ای که برای بیان مقصود برگزیده و منجر به بگومگو شده تا حتا نوع آرایش و پوشش. در حقیقت این برنامه علاوه بر شناساندن فرهنگ این کشور در زمینه غذا و میهمان نوازی، به نوعی کالبد شکافی اجتماعی هم دست یازیده است و از خلال آن می توان دریافت که مردم این کشور احیانا با چه اختلالات شخصیتی دست به گریبان اند و این اختلالات در چه اموری ریشه دارند و این مردم به لحاظ بحث های تربیتی و آموزشی و ارتباطی و غیره نیازمند چه دگرگونی هایی هستند. مثلا این که نگاه مردان به زنان در چه بخش هایی از ترکیه دچار تحول شده و زنان به یافتن جایگاه واقعی خود نزدیکتر شده اند و در کدام بخش ها نیازمند کار فرهنگی بیشتر و گسترده تر است؛ یا این مردم هنوز چه نکات بهداشتی را رعایت نمی کنند یا بدان کم توجه اند و مواردی از این دست.
در این جا بنا نیست به ابعاد ارزشمند این گونه برنامه ها پرداخته شود. تلویزیون های مستقل ترکیه گام هایی بلند برای اصلاحات فرهنگی برداشته اند و این اصلاحات، نه از راه موعظه و نشاندن چند « مکتبی » پشت میز و سپردن میکروفن به پرگویان خرافه پرور و یاوه گو ست، که از راه ارائه برنامه هایی کاملا سرگرم کننده صورت می گیرد.
اما هدف از به میان کشیدن این برنامه سرگرم کننده اشاره به نکته ای دیگر بود. این که در پایان هر روز این برنامه، کیسه ای به میزبان داده می شود تا خوراک های باقیمانده از میز را – که معمولا حاوی گوشت گاو و گوسفند و مرغ و ماهی فراوان است و میهمانان برای نادلچسب نشان دادن خوراک میزبان و کاستن از امتیازش، آن را نیم خورده گذاشته اند - در آن بریزد تا توسط همکاران همراه این برنامه به مراکز نگاه داری از سگ ها و دیگر حیوانات بی سرپرست برده شود. این بخش به راستی قابل تحسین است. بویژه که بر روی این کیسه تصویر سگی نشانده شده که با نگاهی پر التماس چشم به بیننده دارد. نگاهی که اگر دلتان در حکومت سی ساله ضحاکیان سنگ نشده باشد، اشک به چشمتان می آورد.
در ایران ِ دست به گریبان با اسلام عزیز (!) اما مسوولان در روز سه شنبه یکم دیماه برای چندمین بار اعلام کردند که از این پس شبانه به کشتار سگ های خیابانی اقدام خواهند کرد؛ سگ هایی که به جرم بی پناهی در خیابان ها پراکنده اند و تقاضایی ندارند جز سرپناهی گرم و کوچک و خوراکی سالم، هر چند اندک. درخواستی ناچیز، که پیوندی پدید آورده است میان سگ ها و کارتن خواب های این شهر مانده زیر چادر سیاه بارگاه ولایت فقیهی.
این پیام را مشاور محیط زیست شهرداری تهران (هادی حیدرزاده ) داده و گفته است که چون زنده گیری سگ ها و انتقال آن ها به بیابان های اطراف، هزینه بردار (!) است، ناچاریم آن ها را شبانه به وسیله گلوله نابود کنیم. به عبارت دیگر می خواهند آن ها را شبانه قتل عام کنند.
ظاهراً هزینهء تهیهء گلوله و تفنگ کمتر از هزینه حمل سگ هاست!
البته بدیهی است که وقتی درآمد این مردم به جیب گروه های تروریستی ریخته می شود تا در این جا و آنجا کشتار کنند و در درون کشور هم میلیون ها انسان که در فقر می زیند، در معرض مرگ باشند، چه باکی دارند از کشتار سگ ها!
وای بر ما که مشاور محیط زیست شهرداری مان کنترل هزینه ها و چارهء کاهش آن را در کشتار و قتل می بیند! می ترسم همین روزها در اثر تحریم دولت های غربی و سازمان ملل – ناشی از تداوم تمایل غنی سازی اورانیوم از سوی اسلامیست های حاکم بر ایران – دولت مردمی محمودک احمدی نژاد تیربارها را در خیابان بکارد و رهگذران را برای کاهش هزینه های دولت به گلوله ببندد. این اصلاً دور از ذهن نیست که به جای طرح «حذف یارانه ها»، طرح حذف «یارانه بگیرها» در دستور کار مجلس اسلامی قرار گیرد! اگر در سلسله مراتب اداری، مشاور محیط زیست چنین بیندیشد، ببینید وقتی نوبت به محمودک رییس جمهور برسد، چه ها خواهد شد. این موجودات به ظاهر انسان، هیچ موجود دیگری جز خود را سزاوار زیستن نمی دانند.
یکی از پاسدار / نگهبانان حفاظت مجلس شورا می گفت که نمی دانم این ها چرا به سگ ها بند کرده اند و موش هایی را نمی بینند که آرام آرام از گربه هم بزرگتر شده و به قدر بچه انسان شده اند و جان همه را تهدید می کنند. او می گفت در همین خیابان های اطراف مجلس موش هایی در جوی های آب هستند که اگر بهشان رو بدهیم قد خود نمایندگان مجلس خواهند شد و صندلی های آنان را اشغال خواهند کرد. به او گفتم وقتی نماینده مجلس به لحاظ جایگاه و مقام انسانی اش به جایگاه یک موش سقوط می کند و در حد یک موش از سیدعلی حساب می برد، در چپاول ها و دزدی ها، همچون موش نابکارانه مشارکت می کند و بر ستم ها زبان می بندد و غیره، انتظار داری موش ها نکوشند به اندازهء نمایندگان مجلس شوند و جایگاه آنان را بگیرند؟
پیداست که در سرزمینی که موش ها بر صندلی های سبز تکیه زده اند و کفتارها می درند و گرگ ها حکومت می کنند، مشاور محیط زیست دستور کشتار سگ ها را بدهد. سگ ها را باید کشت، چون سگ دوست و پشتیبان انسان است و بلای جان دزدان!
نمی دانم چرا مسلمانان ایران در درازای تاریخ ایمان آوردن شان، با این حیوانات نا مهربان بوده اند. چون بر سر سگ ها در دیگر کشورهای اسلامی همانی نمی رود که در سرزمین ما می رود. البته گویا در صدر اسلام هم مواردی بوده است که چرایی آن هم روشن نیست.
رندی می گفت آخوند با سگ هرگز سر سازگاری ندارد. نه این که واقعا سگ نجس است و در قرآن ستم بر او روا و مجاز دانسته شده است. این جماعت با سگ دشمن اند، چون سگ رسوا می کند، چون سگ لو می دهد، چون سگ پاچه بیگانه را می گیرد.
او افزود آخوند های سابق چند همسره، خانه های همسران صیغه ای متعدد را در نزدیک یکدیگر تدارک می دیدند تا بتوانند شبانه و دور از چشم حاج خانم، به خانهء دیگر همسران سرک بکشند و دمی به خمره بزنند. از این رو گاه هنگام رفتن دزدکی به خانه ای – یا خمخانه ای - با پارس بی هنگام سگ همسایه، دست شان رو می شد و رسوا می شدند. این است که همواره قتل سگ ها را در دستور کار مریدان و باورمندان خود قرار داده اند و یکی از گذرهای چهارسوق بهشت را دالان خرابهء کشتن این جاندار باهوش و همیشه بیدار نامیده اند.
یکی نیست به این حضرات بگوید اگر در گذشته با وجود سگ ها در خانه ها، رفتن به خانه «خانم کوچیکه » دردسر ساز می شد، در این سال ها که به مدد آسانسور های مدرن، اتومبیل «حاج آقا» تا پشت در ساختمان مورد نظر می رود و شامهء هیچ سگی هم نمی تواند حضور حضرات را احساس کرده و اعلام خطر کند. امروز از جان این حیوان زبان بسته چه می خواهید؟
از خشم پوشیده در پردهء تلخند این بخش اگر بگذریم، باید از خود بپرسیم، آخر ما را چه شده که تن به این همه ستم بر خود و همهء جانداران می دهیم؟ چه شده که هر خبری را می شنویم چنین بی اعتنا از کنارش می گذریم؟ از قتل درختان گرفته تا کشتار جانوران. چرا در کشوری مانند ترکیه دوستداران محیط زیست و حیوانات می توانند برای حفظ همهء موجودات طرح هایی انسانی و زیبا را به اجرا بگذارند و در کشور ما نه؟ مگر نه آن که در ترکیه هم حزب اسلامگرا ادارهء کشور را بر عهده دارد؟ چه شده که دولت رجب طیب اردوغان – اگر هم بخواهد - نمی تواند حکم قتل عام سگ ها را صادر کند؟ آیا جز این است که وجود یک حکومت سکولار، در عین فراهم کردن آزادی برای باورمندان به هر کیش و آیین و مذهب، اجازه نمی دهد که باورمندان به نام دفاع از باورهای خود، نابودی موجودات دیگر را سرلوحهء کار قرار دهند؟
حکومت سکولار، آزادی احزاب را اصلی اساسی می داند برای برقراری دموکراسی. یک حزب اگر بخواهد هم نمی تواند هر کاری را که دوست می دارد، به مردم تحمیل کند. احزاب چون دیواری استوار در مقابل رفتارهای غیر انسانی و غیر قانونی ایستاده اند. این حکومت دینی است که با اصل و اساس خود ِ زندگی مشکل دارد. این حکومتگران دینی هستند که درهای انتقاد را بسته اند و بی واهمه از اعتراضات می توانند فرمان قتل هم صادر کنند؛ خواه قتل یک حیوان وفادار باشد، خواه حتا قتل باورمندان به همان مذهبی که به نامش حکومت می کنند. نگاهی به نام کشته شدگان در کهریزک نشان می دهد که آن ها بچه مسلمان بودند؛ از پشت پدرانی شیعه!
در اینجا هشداری دیگر باید اما: اعلام کشتار سگ ها در این مقطع، با آن که رژیم ِ ضد فضیلت های انسانی سال هاست به این کشتار دست یازیده است، پیامی پنهان با خود دارد. این که مبادا وقتی شهروندان در شبی تاریک صدای صفیر گلوله هایی را بشنوند، به گمان این که سگ های خیابانگرد به دست ماموران شهرداری کشته می شوند، از جای نجنبند؛ غافل از آن که در دل آن تاریکی شب سیاه اسلامی، انسانی آزادیخواه به جرم مبارزات و تلاش هایش برای پایان دادن به حکومتی خون آشام به قتل رسیده است!
زندگی همهء موجودات زمین به هم وابسته است. اگر در برابر دستور مرگ سگ ها سکوت کنیم، در برابر کشتار خود خاموش مانده ایم.
سگ ها همواره برای پدافند از ما، در برابر نگاه ناپاک دیگران چنگ و دندان نشان داده و در هجوم دیگری به قصد آسیب زدن به ما، به خروش آمده و به او یورش برده اند. آیا دیده اید سگی را که نابینایی را همراهی می کند و خطرها را به او هشدار می دهد؟ آیا دیده اید چگونه به هنگام وقوع حوادث طبیعی مانند زلزله بو می کشد و موجب نجات بازمانده ها از زیر تل خاک می شود؟ آخر چگونه می توانیم او و همراهی ها و همدلی هایش در زندگی مان را نادیده بینگاریم؟ به چشمان اش نگاه کنید، به تمنایی که از آن می بارد، به مهربانی اش، تا ببینید چیزی نمی خواهد جز حداقلی از زندگی؛ سهمی که شاید برخی از همین آدمیان دور و برمان هم بیش از آن نمی خواهند؛ قلبی مهرورز و دستی گشاده که سرپناهی و خوراکی بدهد و فرصتی برای زیستن.
سگ ها هم مانند همهءموجودات روی این گوی آبی که زمین می نامیم، شایسته زیستن اند. به احترام خود «زندگی» برای زنده نگاه داشتن شان تلاش کنیم.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|