بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

سه شنبه 1 دی 1388 ـ  22 دسامبر 2009

 

توازن قوای سیاسی در جامعه!

اکبر تک دهقان

pouyane50@yahoo.de

 

تهاجم افسارگسیختهء رژیم اسلامی به مردم از مقطع 16 آذر، در اساس، دارای محتوا، علل و انگیزه هایی نظیر مقطع پس از انتخابات است. اما بدلیل رشد یافتگی سیاسی جامعه، و عبور موفقیت آمیز این جنبش از چندین مرحله، نتایج یورش رژیم در این لحظات، بمراتب بیش از دورهء خرداد 88، به زیان آن تمام خواهد شد؛ هرچند آنها چشم بر حقایق بسته، خود را فریب میدهند.

تقلب وسیع انتخاباتی در مقطع خرداد، و بوِیژه توسل به سرکوب وحشیانهء پس از آن، یک فرصت طلایی برای مردم بوده، تاریخاً نقشی فوق العاده مثبت ایفا کرد- هرچند خسارات آن، یعنی جانباختن، بازداشت، شکنجه و ضرب و شتم بربرمنشانه گروه وسیعی از مردم، عمیقاً دردناک و غیرانسانی بود. حتی اگر رژیم اسلامی، چنین حماقت بزرگی را مرتکب نمی شد، جامعه باید بترتیبی، رژیم را به ارتکاب این تبهکاری، تحریک و تشویق می کرد. چه بسا راهپیمایی های گستردهء روزهای پیش از انتخابات، همین نقش را هم ایفا کرده باشد! حداقل برای بسیاری از راهپیمایان نزدیک به نیروهای مبارز روشن بوده، که اقدام آنها برای جناح حاکم، تحریک آمیز، و عملاً رژیم را به تقلب انتخاباتی تشویق خواهد کرد! مدتی طول خواهد کشید، تا سران حکومت اسلامی درک کنند، که کودتای نظامی آنها در 22 خرداد 88، در واقع تله ای بود، که جامعه، بطور آگاه و ناخودآگاه، برای آنها پهن کرده بود.

در صورت عدم وقوع تقلب گستردهء انتخاباتی و پذيرفته شدن میرحسین موسوی بعنوان رئیس جمهور، اصلاح طلبان- تهی از هرگونه شجاعت و استقلال از دستگاه مذهب- که از سایه خود ترسیده، مشتی بزدل و " تدارکاتچی" جناح حاکم بودند، حداقل بمدت 4 سال، به روش گذشته مردم را فریب داده، از تحول سیاسی جامعه، ممانعت می کردند. در حالیکه ابتکارات مستقل مردم، بویژه دانشجویان، پس از کودتای  22 خرداد، فوراً شکوفا شده، دورهء رشد سیاسی جامعه را، حداقل 4 تا 6 سال سرعت بخشید.

جامعهء امروز، پس از تظاهرات کوبندهء 16 آذر، در کجا قرار دارد؟ در اینجا تلاش می شود، شرایط  و احتمالات آتی، گام به گام شناخته شوند:

1- اعتراضات 16 آذر در سراسر کشور، زنگ ها را برای رژیم اسلامی به صدا در آورد. آنها دیدند که حریف، قدم به قدم پیشروی کرده، شعارهای " تند" و " افراطی" مطرح کرده، حال، عکس " امام" را هم آتش می زند. سرکرده دسته جات حاکم، علی خامنه ای، شرایط سیاسی جامعه را در یک جمله کوتاه خلاصه کرد: " مخالفین جان گرفته اند!" او آخرین تهدید و قصد یک سرکوب گسترده تر را هم فرموله کرد: "انتخابات تمام شد، کنار بکشید!" فرمانده پلیس هم از "شوخی گذشت"! و از برخورد قاطعانه خبر داد. این رژیم از روز 22 خرداد، با شدت و حدت و قاطعیت توصیف ناپذیری، دست به سرکوب مخالفین زده است. اما نتیجه ای جز رادیکال تر شدن مبارزات توده ای ببار نیامده است. از این رو، تهدیدات کنونی آن را باید در ظرف تحلیلی دیگری قرار داد.

2- رژیم اسلامی از روزهای پیش از 16 آذر دست به تشدید سرکوب زده، اما به جایی نرسیده است: بازداشت های وسیع دانشجویان، صدور احکام سنگین زندان، فرامین غلاض و شداد، و حتی نمایش قصد ترور میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، تنها برخی از موارد روی آوری به سیاست "مشت آهنین" را تشکیل می دهند. پس امروز چرا همان سرکوب حیوانی ِ تاکنونی را تکرار و وعده می دهد؟ آنها آیا خود نمی دانند که 6 ماه است که تهدید می کنند، باطوم می کوبند، شلیک می کنند، شکنجه و تجاوز می کنند، می درند و می کشند؟ چه چیزی باید به آنها کمک کند تا اینبار مردم معترض، یعنی اکثریت قاطع جامعه ایران بویژه دانشجویان، از نعره کشی های امروز آنها بترسند؟ چه چیزی در اقدامات آنها باید متفاوت از قبل بحساب آمده، کاملاً جدی تلقی شده، و مردم را به خانه های خود بکشاند؟ این رژیم هنوز دست به چه کارهایی برای توقف جنبش انقلابی- که هر لحظه نیرومند تر می شود - نزده است؟

3- رژیم اسلامی، تاکنون همه وحشیگریهای ممکن را علیه مردم، مرتکب شده است؛ بجز 3 مورد! یکم: این رژیم هنوز قادر نشده است، کسی را بجرم شرکت در این مبارزات، اعدام کند؛ دوم: رژیم اسلامی به بازداشت و محاکمه میرحسین موسوی*2، محمد خاتمی و مهدی کروبی اقدام نکرده است؛ و سوم: رژیم اسلامی دست به آزمایش بمب هسته ای، و یا آغاز جنگ خارجی نزده است. به اینترتیب روشن میشود: حکومت اسلامی و قاطعیت جدید آن، باید به عرصه هایی مربوط گردد، که تاکنون به هر دلیلی در آن، گام نگذاشته است؛ این اما هنوز چیزی در باره توانایی عملی آن نمیگوید.

 

4- دستگیری موسوی – به معنی ِ حذف کامل جناح اصلاح طلب - از یک طرف عملی نیست؛ از آنجا که بطور مادی و واقعی، این جناح، یک پای اصلی موجودیت رژیم اسلامی، از آغاز، حتی از دههء 20 شمسی تاکنون است. تلاش قطعی برای حذف اصلاح طلبان، بدون اغراق، یک خودکشی سیاسی تمام عیار برای رژیم اسلامی بوده، عمر این ماشین خون و کثافت را به سطح ناچیزی تقلیل می دهد؛ و باید آن را - منهای خسارات انسانی آن به هر کسی - از صمیم قلب آرزو کرد! از سوی دیگر اما، جناح میانی در رژیم، یعنی رفسنجانی، رضایی و لاهیجی- که بخش اعظم بوروکراسی و مدیریت اقتصادی را در کنترل دارند - بشدت با آن مخالف خواهند بود. دقیقتر: آنها جناح بعدی اصلاح طلبان را تشکیل خواهند داد؛ آنهم در فاصلهء چند هفته، حتی چند روز!

حکومت اسلامی قادر نیست، خود، " خرخره" ی خود را "بجود"(1). برخورد وحشیانه با دانشجویان حامل رنگ سبز در خیابان، با دستگیری و محاکمه موسوی متفاوت است. دانشجوی مبارز و معترض بخشی از رژیم اسلامی نبوده، تاریخ مشترک 100 ساله هم، با سنت گذشته این حکومت ندارد. او تنها در یک اتئلاف اجتناب ناپذیر با اصلاح طلبان قرار گرفته است. اما اصلاح طلبان، جناح اصلی و چه بسا افراطی ِ قتل عام های دههء 60، و پیش برندگان عمدهء جنگ نابوده کنندهء 8 ساله را تشکیل می دهند. یعنی تاریخ اخیر آنها و جناح خامنه ای، جنتی و عسگر اولادی، تا کوچکترین زوایا نيز در هم تنیده، و بصورتی ارگانیک به یکدگیر وابسته اند. به این اضافه کنیم: ترس رژیم از اینکه موسوی و کروبی نه فقط توبه و مصاحبه نکنند، بلکه به بسیاری از ناگفته های تابوی بزرگ، یعنی اصل تأسیس حکومت اسلامی در این کشور، اشاره کرده، آن را زیر سوال ببرند، یک احتمال واقعی است. جناح حاکم باید از سکوت کامل موسوی و کروبی در مورد مسائل استراتژیک، نظیر حمام خون دههء 60، جنگ 8 ساله، نابودی ثروت مردم برای تأمین هزینه دستگاه مذهب، بی حقوقی مطلق زنان و ... مطمئن گردد. از این رو آنها در اتخاذ هر تصمیمی، که ممکن است، همه چیز را زیر سوال برده، وضع را بدتر سازد، ناچار هستند، نصایح جناح رفسنجانی، رضایی و لاهیجی را، در محاسبات خود وارد کند. (2)

5- تهدیدهای سرکوبگرانه جدید، برخلاف تصور طراحان رژیم، حتی مورد حمایت عملی پایگاه اجتماعی آن هم قرار نخواهد نگرفت. به این دلیل ساده که آنها، در سایهء غارت ثروت های مردم طی 30 سال، از زندگی تثبیت شده و جا افتاده ای برخوردار گشته، حاضر به ریسک کردن نبوده، بنوعی حتی به سازش - نظیر جناح رفسنجانی - تمایل دارند؛ بویژه اینکه، اکثریت نیروی اجتماعی رژیم مطمئن هستند، که رئیس جمهور واقعی حکومت اسلامی میرحسین موسوی است و نه احمدی نژاد. ترس آنها از قدرت کوبندهء مردم، آنها را هر چه بیشتر محافظه کار ساخته، حاضر به گلو "جویدن"، و خود را به کشتن دادن برای جنتی و یزدی نیستند. این همان دلیل اصلی است، که چرا این نیرو، نه در جایی ظاهر شده، و نه دست به راهپیمایی های میلیونی زده است.

6- رژیم اسلامی، فاکتور بی ارزش ماه محرم را از نو کشف و در محاسبات خود گنجانده، آتش زدن عکس خمینی و قتل شیخی عرب به نام حسین بن علی در قرن هفتم میلادی را بهم پیوند داده، به انتظار ظهور معجزه ای سیاسی نشسته است. در صورتی که حکومت اسلامی دیگر در موقعیتی نیست، که از محرم و هیچ مراسم مذهبی دیگری، لحظاتی برای تحکیم قدرت خود بسازد.  رژیمی که بر روی زمین با قدرت میلیونی مردم مواجه گشته، از دست ارواح و اشباح عصر کهن، کاری برايش ساخته نیست. حکومت اسلامی با همهء توان، در روز روشن به وحشیگری هایی علیه مردم دست زده که دیگر در کارت استفادهء سیاسی و احساسی از مذهب اش اعتباری باقی نمانده است. ماه محرم قادر نیست نیرویی میلیونی از سینه زنان و زنجیرزنان و تیرخلاص زنان را بسیج کند. جامعه در مسیر رشد، فکر و عقلانیت قرار گرفته و ارواح و اشباح ِ متعلق به صحاری عربستان 1400 قبل، قادر نیستند سدی در برابر آن ایجاد کنند.

جنبش انقلابی در کشور رشد کرده، به سمت طرح شعارها و مطالبهء مستقیم سرنگونی می رود. این بطور ناگهانی در روز 16 آذر 88 اتفاق نیافتاده و بلکه طی 6 ماه مداوماً رشد کرده و در این روز، تنها سر باز کرده است. از این مهمتر، مبارزات دانشجویان در روز 16 آذر متوقف نشده، به انتظار یک مناسبت دیگر نمانده است. بلکه از روز 17 آذر و در اشکال گوناگون ادامه یافته است. این سندی است بر اینکه، تودهء دانشجویان، از تظاهرات مناسبتی(3) عبور کرده، به سمت اقدامات اعتراضی هر روزه  و در سراسر کشور، گرایش پیدا کرده اند. این تغییر تاکتیک سیاسی، از زوایای گوناگونی اجتناب ناپذیر شده است. بطور خاص، اشکال تاکنونی اعتراض، موجب دلسردی بخشی از تودهء دانشجویان شده، با اخراج و تعلیق از تحصیل، تمایل به خروج از کشور، شدت گرفته است. طبق آمارهای فعلی، طی  6 ماه اخیر، بویژه ماه های نزدیک، بیش از 4200 نفر از ایرانیان، قبل از همه، از میان فعالین سیاسی، هنرمندان و دانشجویان، در کشورهای غربی درخواست پناهندگی نموده اند.

تاکتیک سیاسی سرکوب افراطی کنونی رژیم، بر واقعیت رواج اعتراضات هر روزه، همچنین امکان ظهور یک جنبش کارگری سیاسی، متکی شده است. این واقعیتی است، که ورود تودهء کارگران به مبارزات و با خواست هایی در حمایت از دانشجویان، همهء نقشه های سرکوب و سلطه گری رژیم اسلامی را بیکباره بر سر آنها آوار خواهد ساخت. کابوس اصلی رژیم اسلامی، ورود یک طبقهء اجتماعی به عرصه کشمکش های قدرت است، که بنا به موقعیت خود در تقسیم کار اجتماعی، قادر است با سرعت، قدرت اقتصادی و مالی دستگاه حاکم را به زمین بکوبد. از این رو، موضوع به آتش کشیدن تصويز خمینی، و تظاهرات هر روزه، اهمیتی بیش از آنچه که دارند،  کسب می کنند.

کیفیت توازن قوای سیاسی در کشور- آنچه که حاکمان به القاء آن دست زده اند- به نفع رژیم اسلامی تغییر نکرده و دارای ظرفیتی برای تغییر در این جهت هم نیست؛ اقدامات و عربده های کنونی رژیم در محتوا، تنها یک خیز دیگر، نظیر مراحل متعدد تاکنونی، برای ابراز قدرت و ترساندن مردم است. در کنار آن اما، عدم توانایی سرکوب قطعی مردم، بطور واقعی حکومت اسلامی را به صرافت نوعی پذیرش وضع موجود، و کشاندن موسوی به رعایت "خط قرمز" ها، انداخته است.  سران حکومت، تودهء دانشجویان و موسوی را تهدید به سرکوب قاطعانه تر می کنند اما، در کنار آن، در لحن و کلمات و سخن، ناتوانی خود را بروز داده، نوعی خواست سازش با اصلاح طلبان را هم بنمایش می گذارند. این، شرایط واقعی رژیم اسلامی بوده و فاقد زمینهء ارتقاء به سمت درنده خویی های بیش از حد تصور است. اینکه اصلاح طلبان، به سمت تسلیم شدن به یک سازش رفته، رشته های تاکنونی خود را پنبه کنند، با "عقلانیت" ادعایی آنها سر سازگاری ندارد. این بویژه قبل از هر چیز مستلزم آن است، که میرحسین موسوی دست به تصفیه وسیع صفوف هواداران خود زده، بطور عملی، برای ایجاد صفی از معترضان در چهارچوب قانون اساسی، اقدام کند. شواهد فعلی، بر قطعی بودن ورود به چنین پروسه ای از سوی اصلاح طلبان و قبل از همه، بر امکان موفقیت آن، دلالت نمی کنند.

رژیم اسلامی، قادر به اعدام بازداشت شدگان اخیر، بازداشت موسوی، خاتمی و کروبی نیست. اما دار و دستهء حاکم، بر حجم بازداشت ها و صدور احکام سنگین، و به اعدام زندانیان اجتماعی و یا سیاسی در برخی مناطق افزوده، بر شدت سرکوب تظاهرات خیابانی، دامن خواهد زد. رژیم اسلامی، بر تلاش های خود بمنظور آزمایش بمب هسته ای سرعت بخشیده، بهانه جویی برای شروع یک جنگ خارجی را افزایش خواهد داد.

بجز احتمالات ذکر شده، هیچ راه دیگری برای حکومت اسلامی، نه زمینی و نه آسمانی، بمنظور غلبه بر وضعیت موجود، و یا پوشاندن ناتوانی اش، باقی نمانده است.

27 آذر 1388- 18 دسامبر 2009

---------------------------

 

1-  دراشاره به سخنرانی آخوند جونده، شجونی

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=76810

2- میرحسین موسوی بدون تردید، بیشترین حمایت را – با هر تحلیلی و به هر دلیلی- در میان دانشجویان و استادان دانشگاه ها دارد. او برخلاف ظاهر آرام، برخورد ظاهراً منفعلانه و نصایح اصلاح طلبانه، بر اوضاع کشور و محتوای سیاسی شرایط، مسلط است. موسوی بشیوه ای – که این نگارنده مایل به جار زدن آن نیست!- از طرق ساده و علنی، با جامعه تماس گرفته، نیروی نزدیک بخود را بلحاظ فکری و سیاسی، تغذیه و هدایت می کند. او حداقل در این رابطه نشان داده است که به پیمان اتئلاف نانوشته با تودهء دانشجویان، و نه فقط "خودی ها"، حدوداً پایبند مانده است. جناح " اقتدار گرا"، در هیئت میرحسین موسوی، با حریف " عاقلی" طرف است که با از سر گذراندن 6 ماه کشمکش رو در رو با این جناح، دیگر کاملاً "خودی"، بمعنای گذشته آن نیست. موسوی در اینجا اما تنها نیست. او با خود بخشی از نیروی حامی سنتی این رژیم را به  همراه کشیده، در ارتباط با آنان، نقش روشنگرانه و معلم فکری را داشته، قادر است یک انشعاب اجتماعی را به رژیم اسلامی تحمیل کند. هم آنکه، برای جناح حاکم، اصلاً قابل قبول نیست. چنین انشعابی، همهء حوزه های قدرت و مالکیت را در بر گرفته، جناح حاکم قادر به بی اعتنایی به آن نخواهد بود.

3- "تظاهرات مناسبتی"، به تظاهرات سیاسی در مناسبت های خاص اشاره میکند. بهر حال این ترکیب، از نظر دستوری و سیاسی نادرست نیست.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com