طنز، در این روزها
نویسندگان و شاعران ناشناس یا گمنام که پدیدآورندگان لطیفه ها و شعارها هستند، حق بزرگی به گردن جنبش های مردمی این سال ها دارند. این آثار بدلیل آنکه به ادبیات عامه متعلق اند، ضمن آنکه نزدیک به تمامی عناصر مورد لزوم برای ساخت اثر را دارا هستند، دامنه ی شمول و نفوذ شان در مخاطبان اما، بسیار گسترده و فراتر از ادبیات رسمی است. اگر لطیفه باشند، از چهارچوب مألوف لطیفه و مطایبه خارج، و به سمت طنز سیاسی نیل می کنند. هدف پدیدآورنده اما، برخورد مستقیم یا غیر مستقیم با سالوس، ریا و عوام فریبی سازمان یافته ای ست که در حکم پیاده نظام استبداد است. این نوع طنز ها مثل کپسول فشرده اند و مانند آمپول فرو رونده!.. و گاه حتا با یک آمپول، چندین کپل را بهم می دو زند!
نمونه ی این نوع طنز را طی سه ده ی گذشته ، بارها شنیده اید و جمع آوری و نقل همه ی آنها در حوصله ی این مختصر نیست. در این راستا ، به نمونه ای که در پی می آید، توجه کنید:
دو نفر با هم حرف می زدند. اولی گفت: دیروز امام زمان (عج) را دیدم!.. دومی با شگفتی پرسید: کجا ؟.. گفت: ناصر خسرو! پرسید: آنجا چکار می کرد؟ گفت: دنبال دوای ظهور می گشت!...
می بینید که مثل یک اثر مدرن، چند سویه، موجز و فشرده است و باز کردن تصاویر آن کلی کار می برد! از سوئی، به دکان دو نبش و پر رونقی که حضرات آیات و حجج اسلام، کثرالله امثالهم، پیرامون امام زمان (عج ) راه انداخته اند، دلالت دارد و از سوئی، اوضاع و احوال مملکت را چندان خراب می بیند که حضرت امام غایب (عج) پس از 1400 سال این پا و آن پا کردن در ته چاه کذائی، سر انجام برای سر و سامان دادن به ممالک محروسه ی خویش، تصمیم به ظهور می گیرند. در این میان اما، اشکالی بروز می کند که اهالی ایران سی سالیست که با آن دست و پنجه نرم می کنند و آن، نایاب بودن انواع داروست که اگر هیچ جا یافت نشود، در خیابان معروف ناصر خسرو در تهران، و البته با بهائی گزاف، در دسترس است. " دوای ظهور" هم بیاد دارید که در عکاس خانه ها، برای ظهور فیلم استفاده می کردند!
و اما اگر شعار باشند، به لحاظ فرم متفاوت، اما بلحاظ محتوا و مأموریت، دو ویژگی یاد شده را دارند و بهمین دلیل، این نوع طنز نیز براحتی درطنز سیاسی لحاظ می شود. باری، صاحب اين قلم، که سال هائی از عمر را در عرصه ی دل انگیز شعر بسر برده و به دقایق آن کم و بیش آشناست، در ظرافت هائی که بچه های ایران در ساخت و پرداخت شعار ها، دست کم در شش ماه گذشته به خرج داده اند، گاه حیرت می کند. شعارها عمدتاً موزون و ضمن صلابت، از حلاوت نیز برخوردارند. انگیزه و هدف، همان است که پیش تر در باب لطیفه و طنز سیاسی گفته آمد : عریان کردن ریا و سالوس و برخورد مستقیم یا غیر مستقیم با آن . مثل این شعار مستقیم که اینروزها خیلی رسا، بارها و بارها بگوش رسید: «رهبر ما قاتله / ولایتش باطله!» نگران قافیه هم نباشید که کارش درست است! یعنی، قافیه «گوشی» ست.
و یا این دو شعار که یکی مستقیم: «چی شده، چی شده؟ / حراست وحشی شده!» و نیز این شعار: «ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمشو رهبر میذارن!» که به اندازه ی کافی گویاست و البته این شعار، که بنیاد باصطلاح فرهنگی حضرات آیات را در سفر صفار هرندی به مشهدی که تازه مقدس هم هست!، در چشم بهمزدنی، ویران می کند: «ننگ ما، ننگ ما / وزیر فرهنگ ما!»
و نیز این راه که طبق معمول به «مخمل ِ» مقام معظم رهبری (احمدی نژاد - م) ختم می شود: «اونیکه تقلب کرده / عکس ها رو پاره کرده!» که اشاره ی بسیار گویائی ست به سناریوی تازه ی حکومت اسلامی در سر نیزه کردن قرآن (پاره کردن عکس حضرت امام "ل" – م) بمنظور تهییج پیاده نظام حکومت (عوام – م).
و پایان کار، که محصول دانشجویان شجاع کرمانی بود، در تظاهرات 16 آذر 1388 که امید است، به موجب شعار زیر، به گند زدائی جامعه ی اسلامی شکوهمندمان!، ختم شود: «برادر رفتگر / محمود و ور دار ببر!»
تا درودی دیگر ، بدرود
7 دسامبر 2009
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |