ژرفنای فرومایگی!
شهباز نخعی
تاریخ 1400 سال گذشتهء مردم ما پر از رواداری ظلم، تحقیر و تبعیض نسبت به زنان بوده و این امر ناشی از نوع نگاه اسلام نسبت به آنان است. با هیچ نوع لاپوشانی بايد پذيرفت که نمی توان انکار کرد که اسلام به زن به چشم یک کالا و ابزار کامجویی و تولید مثل و در بهترین حالت – در مبحث ارث و دیه – به چشم نیمه انسان می نگرد. در "نهج الفصاحه" که منسوب به پیامبر اسلام است، نمونه های فراوانی از این نگاه سیاه و به شدّت منفی نسبت به زنان می توان یافت. از جمله: «در جهنّم نگریستم و بیشتر اهل آن را از زنان یافتم» ، «زن بصورت شیطان می آید و بصورت شیطان می رود» و «از زنان بد به خدا پناه ببرید و از نیکانشان نیز بپرهیزید»!
امّا، همین فرهنگ – یا ضدّ فرهنگ ِ – زن ستیز، ظالم و تبعیض گرا نیز وقتی به "مادر" می رسد 180 درجه تغییر جهت می دهد و همان پیامبری که گفته بود: «زن بصورت شیطان می آید و بصورت شیطان می رود» می گوید: «بهشت زیر پای مادران است». این دگرگشت رفتاری در جای جای فرهنگ اسلام زدهء ما دیده می شود. همین که زنی فرزندی به دنیا می آورد و به مقام مادری دست می یابد، نوع نگاه و رفتار نسبت به او نیز دگرگون می شود و هاله ای از تقدس او را فرا می گیرد. در این دگرگونی البتّه تناقض آشکاری وجود دارد که برای آن توضیح قابل درکی نمی توان یافت و ناگزیر باید آنرا مانند بسیاری از تناقضات دیگر موجود در روایات و احکام اسلامی، که حتی در کتاب آسمانی آن نیز به وفور یافت می شوند، همانطور که هست پذیرفت. در مورد "مادر" هر کسی این تناقض را با میل و رغبت می پذیرد زیرا کمتر کسی را می توان یافت که با جایگاه والا و مقام شامخ مادر مخالف باشد.
این گرامی داری و احترام نسبت به مقام مادر شاید از معدود مواردی باشد که همه ایرانیان، از هر گرایش فکری و عقیدتی، درباره آن اتّفاق نظر دارند. امّا، نظام پوسیده و درحال فروریزی ولایت فقیه که 3 دهه پیش با رأی – اگرچه ناآگاهانه و هیجان زده – بیش از 98 درصد مردم برمسند قدرت تکیه زد، و چنین می نماید که قرار است با رأی ِ - این بار آگاهانه و اندیشیدهء – بیش از 98 درصد مردم به زباله دان تاریخ پرتاب شود، در سراشیبی سقوط خود، حتی این امر مورد اتّفاق نظر همگان را نیز محترم نمی شمارد.
از چند هفته پس از کودتای 22 خرداد و رویدادهای پیامد آن، گروهی از مادرانی که فرزندانشان قربانی جنایتکاری های نیروهای ذوب شده در ولایت در خیابان ها ، اوین، کهریزک و... بودند، هفته ای یکبار در پارک لاله تهران گرد هم می آمدند و در سکوت با روشن کردن شمع ساعتی را به سوگواری می پرداختند. درتداوم این برنامه های هفتگی، نیروهای سرکوبگر انتظامی و لباس شخصی نیز در اطراف این مادران عزادار به مانور دادن و انجام عملیات ایذایی می پرداختند امّا با واکنش مهربانانه و متمدنانه مادران که به آنان گل هدیه می دادند، روبرو می شدند و به این ترتیب در طول ماهها وجود یکدیگر را در کنار خود تحمّل می کردند.
امّا، حکومتی که حتی از سایه خود می ترسد و ساعت به ساعت حلقه تعریف "امنیت" خود را تنگ و تنگ تر می کند، همین حداقل تحمّل و بردباری را نیز تاب نیاورد و روز شنبه هفته گذشته، 14 آذرماه، صحنه های زشتی آفرید که مو را بربدن هر ایرانی، حتی ذوب شده در ولایت، راست می کند.
بنا بر گزارش "فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران": «روز شنبه 14 آذرماه مطابق قرار هر شنبه مادران به نشانهء اعتراض به بازداشت ها، دستگیری ها، شکنجه ها و جان باختن ها در میدان آب نمای پارک لاله تجمّع کردند و قرار بود امروز دانشجویان نیز در جمع مادران حضور یابند. از ساعت 17:00 نیروهای انتظامی به فاصله 10 متر به 10 متر و سوار بر "ون" که در داخل هرکدام سه- چهار نیرو حضور داشتند، در تمام مسیرهای منتهی به پارک، مانند خیابان وصال، کارگر و 16 آذر مستقر بودند... در تمام ورودی های پارک لباس شخصی ها را برای شناسایی و بازداشت مستقر کرده بودند... بیش از 300 نیروی انتظامی و لباس شخصی در پارک لاله حضور داشتند».
این لشگرکشی 300 نفره برای رویارویی با چند ده مادر عزادار، بخوبی نشانگر ترس و هراس نیروهای سرکوبگر است. "فعّالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران" در ادامهء گزارش خود می افزایند: «یکی از مأموران نیروی انتظامی با بی سیم صحبت می کرد و می گفت: اگر از همان روز اوّل این پدرسوخته ها را می گرفتید کار به اینجا نمی کشید. دو اتاق به ما بدهید که قاضی کشیک بیاوریم تا همین جا حکم برای بازداشتی ها صادر کند»!
گزارش چنین ادامه می یابد: «تا ساعت 17:45 بیش از 16 مادر و دختر را دستگیر کردند... خانم هایی که 2 یا چند نفره یا مادران و دختران با هم راه می رفتند را به داخل "ون" ها می کشاندند و به نقاط نامعلومی می بردند... در پی یورش وحشیانهء روز شنبه به مادران عزادار، 29 نفر از آنها دستگیر شدند... شش نفر از مادران بخاطر کهولت سن پس از چند ساعت آزاد شدند ولی 23 نفر همچنان در بازداشت بسر می برند»!
در بیان انگیزهء مادران عزادار برای گردهمایی هفتگی در پارک لاله، توجّه به این نکته ضروری است که بیشتر این مادران کسانی هستند که پس از کشته شدن فرزندانشان توسّط نیروهای جنایتکار سرکوبگر، مأموران امنیتی آنان را از برگزاری مراسم عزاداری بازداشته اند و از اینرو گردهمایی عزادارانه آنان واکنشی کاملا" طبیعی بوده است.
می توان اینرا فهمید که حکومتی لرزان که تمام پشتوانه مردمی خود را از دست داده، به هرنوع تجمّع اعتراض آمیز حسّاسیت پیدا کند و آنرا برای امنیت خود مضر و حتی خطرناک بداند. این را نیز می توان درک کرد که گروهی مزدور و جیره خوار چنان سرنوشت خود را به حکومت درحال احتضار گره زده باشند که نابخردانه بپندارند راهی جز اطاعت بی قید و شرط از فرامین ولی فقیه حاکم ندارند. این نیز پذیرفتنی است که در جامعه ای که سرنخ تقریباً تمامی ِ منابع درآمد به ناحق در دست حکومتی غاصب است، گروهی سفلهء دونمایه برای تأمین معاش خود چاره ای جز اطاعت کورکورانه و اجرای دستورات حاکمان جنایتکار نبینند، امّا با پذیرفتن همهء اینها، باز هم حتی تصوّر این امر بسیار دشوار است که افرادی که شناسنامه ایرانی دارند و در فرهنگی پرورش یافته اند که گرامی داشتن و حفظ حرمت مادر را یک واجب عینی می داند، موجوداتی یافت شوند که نان آلوده به نجاست خود را به قیمت زیرپاگذاشتن این ارزش مورد اتّفاق نظر همگان بخورند!
در هر جامعه ای، همان گونه که انسان های والا و پایبند به ارزش های انسانی وجود دارند، انسان نماهای فرومایه که به هیچ معیار و ارزشی پایبند نیستند نیز یافت می شوند. امّا، یورش وحشیانه به مادران داغداری که با متانت و آرامش در سوگ عزیزان ازدست رفته خود نشسته اند، براستی ژرفنای فرومایگی است!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |