|
پنج شنبه 19 آذر 1388 ـ 10 دسامبر 2009 |
جمهوری اسلامی نتوانسته
جنبش دانشجویی را سرکوب کند
فرج سرکوهی
۱۶ آذر، روز دانشجو، از انگشت شمار یادمان های سیاسی ـ صنفی است که از سال ۱۳۳۲ تا کنون معنا، محتوا، ساخت، کارکرد و بار نمادین خود را حفظ کرده و با تاکید بر آزادی خواهی و حفظ استقلال و چندصدائی بودن جنبش دانشجویی، زمینه ساز اتحاد این جنبش بوده است.
اما شکل، محتوا، شعارها و برنامه های مراسم ۱۶ آذر امسال، علاوه بر طرح خواست های عمومی جنبش دانشجویی، به پرسش های مهمی چون نسبت جنبش «مستقل» دانشجویی ایران با جنبش اعتراضی مردم و چهره ها و گرایش های مطرح آن از جمله آقایان موسوی، کروبی و خاتمی، احزاب اصلاح طلب مذهبی و گرایش های بیرون از جناح های حکومتی نیز پاسخ خواهد داد.
اغلب یادمان های سیاسی از موقعیت ها و رخدادهای سیاسی روز یا دورانی مشخص برمی خیزند و با دگرگونی بنیادی و ساختاری بستر خود فراموش شده یا معنا، محتوا، ساخت و کارکردهایی متناسب با زمان و زمانه نو را به خود می گیرند.
ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و بافت جامعه ایرانی در سی سال گذشته یک سره دیگرگون شد و بسیاری از یادمان های سیاسی دوران های پیش از انقلاب نسبت معنادار خود را با ایران کنونی از دست داده و فراموش شدند اما معنای نمادین ۱۶ آذر، چون روز دانشجو و نماد جنبش مستقل دانشجویی ایران، از سال ۱۳۳۲ تا کنون از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و حوادث بزرگی چون سرنگونی نظام پادشاهی، وقوع ده ها رخداد بزرگ تر از ۱۶ آذر ۳۲ در دانشگاه های ایران، کشته شدن شمار بالایی از دانشجویان در تظاهرات و اعتراضات دانشجویی، تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی و... بر خصلت نمادین آن تاثیری نداشته اند.
۱۶ آذر با تظاهرات دانشجویی علیه استبداد، سرکوب خشن حکومتی، کشته شدن مصطفى بزرگ نیا، شریعت رضوى و احمد قندچى و ثبت این حادثه در حافظه تاریخی جامعه ایرانی مشخص می شود و تداوم این یادمان در دوران پادشاهی و جمهوری اسلامی از تداوم محتوای نمادین حادثه و تداوم بستر آن خبر می دهد.
بافت این حادثه، آن گونه که در سال ۳۲ رخ داد و در
حافظه تاریخی و ملی ثبت شد، بر مبارزه جنبش دانشجویی با استبداد، به عنوان
یکی از شاخصه های مهم این جنبش تاکید می کند هر چند معنا، محتوا و کارکرد
آن را به مهم ترین بعد آن تقلیل نمی دهد.
جنبش های سه گانه
جمهوری اسلامی سازمان های سیاسی مخالف خود را در سال ۱۳۶۰ سرکوب کرد و همه گرایش های سیاسی مخالف را، از چپ تا لیبرال و ملی، در عرصه های ائدیولوژیکی، سیاسی و سازمانی شکست داد اما، و به ویژه پس از این پیروزی، با تداوم جنبش های سه گانه دانشجویی، روشنفکری و زنان رو به رو شد و به رغم سرکوب سی ساله راهی جز عقب نشینی در برابر آنان نداشت.
در سه دهه گذشته سانسور و حذف فیزیکی و معنوی روشنفکران منتقد و سرمایه گذاری کلان مالی، فرهنگی و امنیتی نظام در عرصه فرهنگی بی ثمر ماند و تولید فرهنگی در عرصه های هنر و ادبیات به تقریب در انحصار روشنفکران غیر مذهبی و منتقد بود. جنبش روشنفکری علیه سانسور نیز ادامه یافت و موفق شد تا خواست هایی چون آزادی بیان و کلام و اطلاعات و چند صدایی شدن رسانه ها را از خواستی روشنفکری به خواست لایه های مهمی از جامعه بدل کند.
جنبش زنان که از مبارزه
روزمره عملی بخش های مهمی از زنان با پوشش اجباری آغاز شد، در قالب حرکت
های گوناگون ادامه یافت و هر چند در عرصه عمل هنوز حمایت لایه های موثری
از زنان جامعه را جلب نکرده است اما از امکان بالقوه بسیج گسترده برخوردار
است.
بستر جنبش دانشجویی
افزایش چشمگیر شمار دانشگاه ها و دانشجویان در سی سال گذشته جنبش دانشجویی ایران را تقویت کرد. دانشجویان رها از تجربه های تلخ شکست پدران و مادران، پرشورترین دوران زندگی خود را تجربه می کنند و شور و شوق جوانی امید آفرین و حرکت زا است و جستجوی پرشور و زیبای چشم اندازهای «نو» در جوانی آسان تر است.
دانشجویان از دغدغه های اقتصادی و تکالیف روزمره شغلی به تقریب آزاد و از امکان تجمع، تبادل نظر و حرکت سازمان یافته برخورداراند و در جامعه ایرانی با نرخ بالای بی سوادی و نرخ پایین کتاب خوانی، به آگاه ترین و نوگراترین لایه های جامعه تعلق دارند.
غیبت احزاب و نهادهای سیاسی و ممنوعیت تجمع و تبادل نظر در جوامع استبدادی، جنبش دانشجویی این جوامع را به یکی از معدود مفرهای بیان نارضایتی ها و خواست های جامعه کل بدل کرده و با همان تناسب حمایت ذهنی و بالقوه، و گاه عملی و بالفعل مردم را نسبت به دانشجویان بر می انگیزد.
ساختارهای حقوقی و واقعی تک صدائی جمهوری اسلامی راه را بر مشارکت سیاسی فعال و مستقل از جناح های حکومتی می بندد.اشتیاق آگاه ترین لایه جوانان کشور برای شرکت در سرنوشت میهن خود در برابر این سد، خواسته یا ناخواسته، به چالش با ساختارهای استبدادی حاکم هدایت می شود.
استبداد استقلال جنبش دانشجویی را رخنه در سد اقتدار خود تلقی کرده و به مقابله امنیتی با دانشجویان روی می آورد و از این رهگذر بر شدت چالش می افزاید و دانشجویان حتا در طرح ساده ترین خواست های خود با موانع ساختاری نظام درگیر می شوند.
آزادی خواهی جنبش دانشجویی ایران حاصل درون جوش بافتی است که یک سوی آن را پرسش، شک، جست و جو و شور مشارکت دانشجویان و سوی دیگر آن را ترس و هراس استبداد شکل می دهد.
در این کنش و واکنش دو سویه حتی خواست هایی چون مشارکت
موثر دانشجویان در مدیریت اداری و مالی دانشگاه ها نیز به خواستی سیاسی
تعبیر و سرکوب شده و خواست هایی چون انتشار نشریه، تاسیس تشکل های مستقل
دانشجویی و برگزاری آزاد تظاهرات با سد سانسور، سد انحصاری بودن تشکل های
سیاسی و صنفی به جناح های حکومتی و سد ممنوعیت تظاهرات و تجمع های غیر
حکومتی رو به رو و اعتراض مسالمت آمیز به واکنش خشن نهادهای امنیتی منجر
می شود.
از وابستگی تا استقلال
جمهوری اسلامی در همان نخستین سال های استقرار خود با انقلاب فرهنگی و تعطیل کردن دانشگاه ها به جنبش دانشجویی پاسخ داد و پس از بازگشایی دانشگاه ها، صافی گزینش را بر سد کنکور افزود و کوشید تا با طرح هایی چون سهمیه نهادهای انقلابی، انجمن های اسلامی و کمیته های انضباطی، احضار، زندانی و اخراج کردن فعالان دانشجویی و... فضای دانشگاه را کنترل کند.
در این دوران تشکل های مستقل دانشجویی نابود و فقط تشکل هایی تحمل می شدند که با پسوند اسلامی، زائده های نظام بوده و وظیفه بسیج دانشجویان را برای حمایت از نظام بر عهده داشتند.
به دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی تضادهای درون حکومتی شدت گرفت و جناح های حکومتی، از جمله اصلاح طلبان مذهبی، کوشیدند تا دانشجویان را برای مبارزه با رقبای خود بسیج کنند.
جنبش دانشجویی در پیروزی آقای خاتمی نقشی مهم ایفا کرد، با این همه حد تحمل تشکل های دانشجویی به تشکل های هوادار جناح های حکومتی محدود شد.
سرخوردگی و توهم زدایی در دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، حضور نسل های جوان تر در دانشگاه ها، انقلاب ارتباطات و... جنبش دانشجویی ایران را از دوره وابستگی به جناح های حکومتی گذر داد و ضرورت استقلال فکری وسیاسی جنبش دانشجویی و نیاز به تاسیس تشکل های مستقل دانشجویی در میان برخی از فعالان این جنبش مطرح شد.
تشکل یا تشکل های مستقل دانشجویی بر بستر خواست های عمومی دانشجویان چون استقلال دانشگاه ها، آزادی آکامیک، رها شدن دانشگاه ها از سایه استبداد، آزادی فعالیت های مستقل سیاسی، فرهنگی، صنفی و اجتماعی دانشجویان، آزادی تجمع، تشکل و نشریات دانشجویی شکل می گیرند و با حفظ هویت مستقل فکری، سیاسی و فراکسیونی گرایش های متنوع دانشجویان، چند صدائی بودن جنبش را به رسمیت شناخته اما خواست های مشترک را به بستر اتحاد بدل می کنند.
تلاش برای حفظ استقلال جنبش دانشجویی و تاسیس تشکل های مستقل در آخرین سال های ریاست جمهوری آقای خاتمی قدرت گرفت و به دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به یکی از پررنگ ترین گرایش های جنبش دانشجویی بدل شد.
بر بستر این فضا برخی گرایش های های فکری و سیاسی چون چپ ها، لیبرال ها و
ناسیونالیست ها نیز از سایه ممنوعیت به درآمده و حضور
دوفاکتو
خود را در دانشگاه ها تحمیل کردند.
استقلال از جناح های حکومتی را می توان مهم ترین دستاورد جنبش دانشجویی در دهه
گذشته تلقی کرد.
جنبش دانشجویی و اعتراضات اخیر
استقلال جنبش دانشجویی اما به معنای انزوای آن نیست و این جنبش چون همه جنبش ها و نهادهای جامعه مدنی، با حفظ هویت مستقل و بر محور خواست های خود، با جنبش عمومی گره می خورد.
بخش مهمی از جنبش دانشجویی ایران نیز بر این بستر با اعتراضات گسترده پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری همراه شد و مبارزه با استبداد، چون یکی از مهم ترین شاخصه های جنبش دانشجویی، پیوند این جنبش را با اعتراضات مردمی اخیر زمینه سازی کرد.
بر بستر این پیوند مباحثی چون نسبت جنبش مستقل دانشجویی با اعتراضات عمومی از یک سو و با بخشی از رهبری این اعتراضات ـ موسوی ـ خاتمی ـ کروبی ـ رفسنجانی و برخی احزاب اصلاح طلبان مذهبی، به ویژه در آستانه برگزاری مراسم ۱۶ آذر، در محافل دانشجویی مطرح شده است.
شعارها، برنامه ها و شکل و محتوای مراسم ۱۶ آذر امسال اما و فراتر از این مباحث، بر فرآیند تاسیس تشکل یا تشکل های مستقل جنبش دانشجویی و بر چگونگی پیوند جنبش دانشجویی با جنبش ضد استبدادی جامعه کل تاثیری کارساز داشته است.
http://www.radiofarda.com/articleprintview/1896276.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|