بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

يک شنبه 15 آذر 1388 ـ  6 دسامبر 2009

 

سخنی با دوستان ِ غیرمذهبی در «جنبش سبز»

رامتین

به مناسبت سالگرد شهادت مبارزین راه آزادی؛

پوینده و مختاری

و در آستانه ی 16 آذر...

 

کتاب روح الاسلام انشاالله تا دو ماه تمام می شود ... خوب نسخه است. یعنی به جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون ، از قرآن مجید و احادیث صحیح، آیات و براهین پیدا کرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است.  مستشار الدوله- ۱۶ اکتبر ۱٨۶۹ه

 

عرفای متقدمین ما ... فیلسوفیت را خودشان فهمیده اند، اما در بیانش به عامه ی ملت و به عامه ی نوع بشر بر مقتضای جبونی و کم جرئتی رفتار کرده اند. از این جهت مراد ایشان تا امروز غیر منکشف مانده است ... غرض من از این نسخه تنها سیویلیزه شدن ملت من نیست. من می خواهم راه ارباب خیال را بگشایم و به خیال فیلسوفان و حکمای خودمان که هزار و دویست و هشتاد و هفت سال است در قید و حبس است آزادی ببخشم. آخوندزاده - ٨ نوامبر ۱٨۷۵ه

 

جریانات اعتراضی ِ بعد از انتخابات ایران عمدتاً تحت ِ عنوان "جنبش ِ سبز" شناخته شده است؛ جنبشی در ادامه ی کمپین انتخاباتی سبز موسوی که بعد از کودتای انتخاباتی نیروهای دیگری را نیز شامل شد. تحلیل این جنبش، خاستگاهش و تضادش با قدرتِ حاکم موضوع ده ها مقاله و برنامه بوده و هست. در این چند خط خطاب ِ من نه به کل ِ جنبش، بلکه به بدنه ی غیر مذهبی (یا لااقل در ظاهر غیر مذهبی) فعال در این جنبش است.

چشم پوشی بر نکات ِ مذهبی جنبش، خود سانسوری ِ محافظه کارانه و نقد تاریخی نداشتن؛ به نظر من از ایراداتی ست که گریبان این نیروی اجتماعی را گرفته و مانع ِ پیشرفت ِ آن می شود. یکی از توجیهاتی که در باب ِ شعارها و مضامین مذهبی و تاریخی به کرات به کار می رود بحث "از آن ِ خود کردن" و تآکید بر نکات ِ "خوب " و " مثبت " ِ این پدیده هاست. به عنوان مثال نقد خامنه ای با ارجاع به نهج البلاغه (تأکید بر علی نه به عنوان یک واقعیت تاریخی که در خشونت و سرکوب شهرتی به هم رسانده، بلکه در تقلیل به رادمردی آزاده ...)، شعار "یا حسین، میر حسین" (حسین، به قول خسرو گلسرخی، به عنوان " شهیدِ خلق های خاور میانه" و نه نوه ی پیامبر در جنگ قدرت)، شعار " الله اکبر " شبانه (خدای پاک و خوب و نه خدای "خمینی رهبر") همگی از این دست اند. نمونه ی امروزی آن: از آن خود کردن خمینی در سیمای نوستالژیکش نزد موسوی و نه [در سيمای] یک دیکتاتور جنایتکار.

توجیه و همراهی ِ نیروهای غیر مذهبی در تمامی این ها "بر مقتضای جبونی و کم جرئتی" ِ فکری انجام   می گیرد و خطراتی در بر دارد. در نبود نقد ِ صریح از مذهب و نقش حکومتی اش و تنها تاکید بر مضامین ِ "لطیف اش"، فضا برای رشد جریانات اقتدارگرا و ارتجاعی گشوده می شود. علی ِ جبار ِ جناح حاکم تنها با وجود علی ِ رادمرد موجودیت پیدا می کند. یا وقتی بسیج (از منظر خودش کاملاً صحیح) دربارهء منتظری می گوید که "کسی که امام خلع اش کرده باشد حسابش روشن است" تنها در جامعه ای مسخ ِ خوبی های ِ امام شده، ممکن می شود (حتی اگر از روی فرصت طلبی، موسوی دست به دامان منتظری شده باشد).

در جنگی علیه دشمنی مشترک، نیروهای غیرمذهبی در جنبش سبز عملاً در زیر هژمونی ِ نیروهای مذهبی (از نوع ِ "روشنفکری اش") به رهبری جریانات ِ موسوم به اصلاح طلب گرفتار شده اند و هویت ِ خود را قربانی می کنند. من نافی اتحاد بین همه ی نیروها بر ضد نظام زور و تزویر نیستم ولی اتحاد و ائتلاف اصولی ابتدایی دارد؛ به رسمیت شناخته شدن و مسئولیت در برآوردن خواست ها. در غیر اینصورت تضمینی در کار نخواهد بود که بعد از پیروزی بر دشمن ِ مشترک (اگر رخ دهد) کلاهی گشاد بر سرمان نرود.

وقتی خمینی، از روی فرصت طلبی، از آزادی پوشش برای زنان می گفت و یا از آزاد بودن کمونیست ها (این موجودات ِ با شاخ و دم) در بیان عقایدشان دم می زد، اکثر امت ایران، از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی (هر دو همیشه در صحنه!)، از لیبرال ِ جبهه ی ملی و نهضت آزادی تا چپ ِ توده ای و اکثریتی ... مسحور و جاده باز کن امام امت شدند. اگر ناله ای از گوشه ای بلند شد که امامتان در قبال ِ کودتای 28 مرداد چه موضعی داشت (از سوالاتی که همچنان پرسیده نمی شود) و یا امامتان رساله ای دارد به نام ولایت ِ فقیه (درد امروز ما) و یا اینکه بالای چشم امام ابروست؛ به جرم برهم زدن اتحاد علیه رژیم ستمشاهی در گلوی اندک مردمانی خشکید و نتیجه آن شد که همه دیدیم: سرخوردگی از انقلاببمان که ملا خور شد.

اینکه موسوی، خاتمی، کروبی و آدم های اطرافشان تا چه اندازه، به واقع و نه از روی فرصت طلبی، برای آزادی های ما حق قائل اند و شرکای مناسبی هستند، جای بحث ِ جدی دارد؛ حقی که ما اگر خودمان در بیانش دچار تردید باشیم به ما هدیه نخواهد شد. حرف زدن در نکوهش زندانی سیاسی داشتن تنها زمانی معنی پیدا می کند که در باره ی هر زندانی ِ سیاسی به کار رود و نه فقط در باره ی آدم های خودمان. وقتی خاتمی در مسند ِ ریاست دولت با بی شرمی خطاب به سوال دانشجویی می گوید: "ما زندانی ِ سیاسی نداریم، اگر کسی در زندان هست حتما جرمی مرتکب شده،" نشان از بی مسئولیتی در قبال حقوق ِ آن زندانیان ِ دگراندیش (این حرف را زمانی زد که یارانش گنجی و باقی نیز در زندان بودند) داشت. نقد زندان های دههء شصت و لاجوردی (که خاتمی در مرگش اعلامیه داد و رحمت خدا را برایش طلبید) پیشکش. یا اعتراض به اعدام، شکنجه و تجاوز زمانی واقعیست و تکرار نمی شود که برای همه کس و همه وقت و به دست هر کسی نکوهش شود و نه اینکه موسوی و کروبی از زیر جواب گویی در باره ی کشتارهای ده ی شصت در می روند و همچنان قهرمان ما مردم عرفان زده می مانند.

اگر ما در این مبارزه، در راهپیمایی ِ 13 آبان (روز نحس ِ تسخیر سفارت) دعوت کروبی و موسوی را می پذیریم و شرکت می کنیم و دوش به دوش برادران و خواهرانمان کتک می خوریم، نباید انتظار داشته باشیم که در سالگرد به خون کشیده شدن فروهرها، مختاری و پوینده کسی از این همه سبزی ما را در امام زاده طاهر همراهی کند و حداقل در این همه شبکه ی اطلاع رسانی موضعی بگیرند؟

اینکه در بیانیه پشت بیانیه امر ِ به محافظه کاری کنند دردی از دردهای جریانات مترقی کم نخواهد کرد. موضع صحیح، موضعی ست که همه ی اشکال استبداد را نقد و نفی می کند، که از قضا نه در بیانیه های جنبش سبز که در بیانیه های کانون نویسندگان و بازماندگان جان باخته گان دهه ی شصت دیده می شود.

نه در کوتاه مدت، و نه به طور حتم در بلند مدت، چنین وحدتی برای نیروهای مترقی میوه ای به بار نخواهد آورد. تنها راه ما این است که از زیر ِ این پرده ی دست و پاگیر خود سانسوری به در آییم و در قالب ِ اقلیتی با هویت در جهت خواست های آزادی خواهانه و برابری طلبانه امان بکوشیم.

با امید به برآورده شدن آرزوی آخوندزاده

آذر ٨٨

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=25481

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com