بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

يک شنبه 3 آبان 1388 ـ  25 اکتبر 2009

 

«اتحاد جمهوری خواهان ایران» و کدام گفتمان در جنبش اعتراضی؟

نادر عصاره

در آستانه چهارمین گردهمایی اتحاد جمهوریخواهان ایران، اخیرا از طرف «کمیسیون تدارک سیاسی همآیش چهارم»، دو قطعنامه سیاسی منتشر شده است. منتشر کنندگان، از خوانندگان دعوت کرده اند که با ارائه نظرات خود، در بحث ها شرکت کنند. من علاوه بر این قطعنامه ها سه مطلب سیاسی دیگر که توسط نویسندگان اتحاد جمهوریخواهان ایران در همین زمینه و مرتبط با بحث های گردهمایی منتشر شده اند مطالعه کرده ام و در زیر کمبود اساسی را که در درک و دریافت قطعنامه سیاسی از جنبش سبز وجود دارد و خوش بینی مفرطی را که به سرنوشت محتوم این جنبش ابراز می شود، بسیار موجز، مورد اشاره قرار می دهم. ضمنا از فرصت استفاده می کنم و برای گردهمایی چهارم «اتحاد جمهوریخواهان ایران» موفقیت واقعی آرزو می نمایم.

تقلب، جنگ آشکار با مردم معترض به تقلب در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی، ضرب و جرح و کشتار آنان، شبیخون و بند و بست فعالین سیاسی، راه اندازی دادگاه های فرمایشی و شکنجه و زجر و احتمالا تجاوز به دختران و پسران زندانی، و بالاخره صدور احکام اعدام برای معترضین، همگی چهره رژیم اسلامی را برای توده های وسیع مردم میهن ما اشکار ساخته و همدردی افکار عمومی جهانی را برانگیخته است. شکست اخلاقی و معنوی رژیم تحت عناوین «هتک حرمت نظام» و یا صدمه به «اعتبار نظام» حتی مورد اعتراف خامنه ای و جعفری فرمانده سپاه قرار گرفته است. شکست معنوی خامنه ای و همکاران دولتی و نظامی اش، تاکنون با عقب نشینی آشکار این ها، همراه نشده ، و رژیم نامشروع با تکیه بر قهر، بر حفظ قدرت سیاسی و سلطه بر منابع هنگفت اقتصادی اصرار ورزیده است. با تداوم این اصرار، دیگر فرصت چندانی برای عقب نشینی «رهبر» و پیروانش باقی نمانده و اوضاع بسمتی سیر می کند که یک سره کردن کار با این رژیم در دستور جنبش اعتراضی قرار گیرد.

از لحظه ای که شکست معنوی رژیم و سلب مشروعیت از آن اتفاق می افتد، و از وقتی که یک سره کردن کار با رژیم در دستور جنبش اعتراضی قرار می گیرد، این مسئله مطرح خواهد شد که تحول سیاسی و جایگزینی رژیم با چه گفتمانی تحقق خواهد یافت؟ سلبی، اسلامی یا دموکراتیک؟ کنشگران سیاسی به فراخور موقعیت خود به طرح و تحکیم هریک از این گفتمان ها عمل می کنند.

در پيدایش گفتمان سلبی بر جنبش اعتراضی، بیش از هر چیز رژیم نا مشروع نقش دارد. رژیمی که با زبان سلاح پاسخ مطالبات مسالمت آمیز مردم را می دهد، راه گفتگو را می بندد و مردم ناگزیر به سلب حاکمیت از سرکوبگران روی می آورند. این امر می تواند به روش های مطلوب و مفيد که مسالمت آمیز هستند، صورت گیرد. ولی روش های اتخاذ شده تا کنونی توسط رژیم، خطر روی آوردن مردم به اقدامات و احساسات برانگیخته را نيز در بر دارد. مستقل از اشکال مسالمت یا غیر مسالمت آمیز مبارزه، نا گفته پیداست که خسران گفتمان سلبی بسیار است. با غلبه زبان سلاح، مردم دنبال ناجی ای خواهند گشت تا زبان سلاح را ببندد و امر دست بدست شدن قدرت محقق شود. پس به انتخاب آلترناتیوی جایگزین که صلاحیت پاسخ به مطالبات تاریخی آنان را داشته باشد، نمی توانند دقیقا بپردازند.

در شرایط اضطراری که جنبش اعتراضی در آن قرار می گیرد، همانگونه که تجربه انقلاب بهمن شاهد است، توده های مردم و تشکل های گوناگون آنان بر گرد رهبری شبیه آیت الله خمینی حلقه می زنند. اکنون نیز از آلترناتیوهای مقابل خامنه ای و دولتی ها و نظامیانش، از جمله به آقای موسوی می توان اشاره کرد که پلاتفرم خود را با تاکید بر اجرای «بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی» و «اسلام ناب محمدی» طی بیانیه شماره 11 به پیش کشیده است. در تاریخ جامعه ما با توجه به خویشاوندی و روابط عاطفی مردم با اشخاص، جماعات و نهادهای مذهبی، گفتمان سلبی، به گفتمان اسلامی همواره کمک کرده است. بر هیچ دموکراتی پوشیده نیست که گفتمان اسلامی، بهیچ وجه نمی تواند به نظریه ای دموکراتیک مبدل شود. اسلام بعنوان مذهب بسیاری از هموطنان و حتی اکثریت آنان، مورد احترام بوده و خواهد بود. ولی تجربه بشریت مبرهن ساخته است که دیانت امر فردی است در حالیکه سیاست امر عمومی است. اختلاط فردی و عمومی، هم دین افراد را با حکومتی نمودن آن ضایع می کند، هم سیاست عمومی را تباه می سازد، هم به زیان دین است هم به ضرر دموکراسی. با این همه آقای موسوی بعد از سی سال تجربه اختلاط دیانت و سیاست، باز هم افسوس سی سال پیش را می خورد. صحبت بر سر همراهی تاکتیکی گرایشات مختلف نیست که همه می دانند که بایست از این همراهی مواظبت کرد و از مقاومت موسوی و کروبی نیز ستایش نمود که به حق در کنار مردم ماندند و به گسترش مبارزه کمک کردند. این را نیز ندیده نبایست گرفت که موسوی در یک زمین مین گذاری شده حرکت می کند و انتظار نیست هر چه را که در یک شرایط دموکراتیک می توان گفت، در موقعیت کنونی اش بگوید. لیکن مسلم است که او آن چه را که باور ندارد، نمی گوید. اجرای «بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی» و «اسلام ناب محمدی»، باور اوست و امور تاکتیکی نیستند بلکه اهداف نهایی هستند که او مایل است و تلاش می ورزد تا جنبش به آن ها هدایت شود.

گفتمان دموکراتیک را نیز باید بعنوان آلترناتیو سوم در نظر داشت گفتمانی که بنیاد آن بر حق حاکمیت ملت از طریق انتخاب آزاد و نیز پذیرش آزادی های فردی و جمعی برای تمامی احاد ملت ایران قرار دارد. این گفتمان، در شرایط کنونی نفوذی وزین در جنبش اعتراضی ندارد. عدم حضور و نفوذ این گفتمان، زمینه را فراهم می سازد که جانبداری از آقای موسوی گسترش يابد.

روزهایی که دارند می گذرند، لحظاتی هستند که سرنوشت دهه های آتی از میهن ما را رقم می زنند. بارها گفته و شنیده ایم که ایران بیش از صد سال است که در آستانه آزادی است. من نمی دانم که آيا واقعا درصد سال پیش نیز جامعه ما مطالبه دموکراسی را در مقابل خود بعنوان خواست اصلی قرار داده بود یا بر تشکیل دولت مدرن و عقلی متمرکز گشته بود. در هر صورت در هریک از بزنگاه های تاریخی، از ميان گفتمان های مطرح، یکی از آن ها غالب و سرنوشت جامعه را رقم زده است. در لحظات کنونی نیز کریستالیزه شدن جامعه به گرد گفتمانی در جریان است. گفتمان سلبی، اسلامی یا دموکراتیک در حال شکل گیری و سامان دهی هستند و تنها یکی از میان آن ها غالب خواهد شد. و دیگران بسته به حد توانشان نیز می توانند نقش های متفاوتی داشته باشند. شواهد نشان می دهند که گفتمان سلبی و اسلامی موقعیت هایی بسیار برتر دارند و گفتمان دموکراتیک ضعیف و بسیاری از نیروهایی که باید حامیان آن باشند به این ضعف بی توجه اند.

بر مبنای قطعنامه سیاسی «کمیسیون تدارک سیاسی همآیش چهارم» اتحاد جمهوری خواهان ایران، لازم می دانم که از دوستان این پرسش را مطرح کنم که این قطعنامه سیاسی، آنان را بعنوان حامی و تقویت کننده کدام يک از گفتمان های مورد اشاره در بالا قرار خواهد داد؟

از قطعنامه سیاسی نمونه زیر را بعنوان مثال در اینجا نقل می کنم : «جنبش سبز اکنون در حال مستحکم کردن سنگ بنیادین دموکراسی از طریق همگام و همراه کردن این دو نیروی اساسی جامعه در مقیاس توده‌ای است. پاسداری از این روند و یاری به شکوفایی آن وظیفۀ همۀ مدافعان آزادی است». کمی بالاتر در این قطعنامه دو نیروی اساسی را به این شکل معین کرده است: «اصلاح‌طلبان بر آمده از درون جمهوری اسلامی، آزادیخواهان دینی دیگر و آزادیخواهان غیر مذهبی و همۀ مدافعان جامعۀ سکولار».

بدیهی است که همکاری میان گرایشات مختلف بدنه جنبش سبز بسیار مثبت است. لیکن یک جنبش علاوه به وجه عملی آن با رهبری، فکر، پروژه، ارزش ها و روش های آن تعریف می شود. «سنگ بنیادین دموکراسی»، چه چیزی است؟ آيا پذیرش حاکمیت ملت از طریق انتخابات آزاد و مفهوم ملت بعنوان خانه دموکراسی و آزادی های فردی و جمعی، این سنگ بنیادین است؟ و آيا این ها با «اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی» و فکر مبتنی بر «اسلام ناب محمدی» می توانند ادغام شوند و «سنگ بنیادین دموکراسی» گردند؟ واقعیت این است که دیگر کمتر از خواسته هایی نظیر ابطال انتخابات می توان صحبت کرد و شرایط از این گونه خواسته ها فراتر رفته است. کما اینکه در ملاقات اخیر موسوی و خاتمی نیز بیشتر صحبت بر اجرای قانون اساسی بود و اشاره ای مستقیم به ابطال انتخابات نشد.

قطعنامه سياسی از جمله «تغییر قانون اساسی» را مطرح کرده است. آيا تغییر قانون اساسی با اجرای «بدون تنازل» آن قابل جمع اند؟ بین خواست شما و آن چه خاتمی مطرح کرده است که تغییر قانون اساسی را خیانت نامیده است، چه رابطه ای وجود دارد؟ چرا آرزوی نیک و عدم توافق دیگران را با خود به صراحت بیان نمی کنید؟ شما چه هدف مشترک و زبان مشترکی با «اسلام ناب محمدی» و با «اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی» دارید؟ چرا از خطاهای گذشته که برای خط امام خصلت سازی شد تا زبان مشترکی با او پیدا شود، و تجربه شد که نه آن خصلت سازی درست بود و نه آن زبان مشترک حاصل آمد درس گرفته نمی شود. علیرغم آرزوهای نیک شما، هیچ زبان مشترکی میان گفتمان دموکراتیک و موسوی تا کنون پیدا نشده است. موسوی بدلایل قابل فهم پای حزب و جبهه ای که مطرح کرده بود، نرفت. اگر می رفت بایست راجع به گرایشات و صورتبندی های دیگر نظرش را می گفت. کسی که ادعا می کند که برای دموکراسی مبارزه می کند، بایست نه تنها وجود و حقوق نیروهای دیگر را برسمیت بشناسد بلکه باید خواهان وفاق ملی در باره دموکراسی، وحدت ملی ایرانیان و آزادی های فردی و جمعی برای همگی باشد. موسوی بعنوان رهبری کاریزماتیک مانده و تا کنون در این موارد هیچ نگفته است.

در یک کلام قطعنامه سياسی هیچ توجهی به گفتمانی که در حال شکل گیری است و احتمالا غالب شود، ندارد. گفتمانی که به سرنوشت دموکراسی در کشور ما مربوط خواهد بود. دموکراسی، امروزه امر مشترک و اولویت عمومی است. دموکراسی، امری عمومی است که در شرایط کنونی، از هر امر مکتبی، مذهبی، فرهنگی، طبقاتی و اجتماعی دیگر والا تر است. امر تشکیل چهارچوب بی طرفی است که در آن تمامی اختلافات دیگر پذیرفته و با هم تعامل می کنند. بدون طرح و تاکید بر این امر عمومی، چه جای صحبتی از «مستحکم کردن سنگ بنیادین دموکراسی» می تواند در میان باشد؟ این قطعنامه آرزوی نیک خود یعنی «مستحکم کردن سنگ بنیادین دموکراسی» را بعنوان واقعیت اعلام می کند. درست این است که شما خواست خود را مطرح کنید و موانع آن را بر شمارید.

مثال دیگری که می توان ذکر کرد که نشان دهنده بینشی است که دموکراسی را نتیجه محتوم جنبش سبز در جامعه می داند نظر آقای حبیب پرزین از نویسندگان اتحاد جمهوریخواهان ایران است. او در مقاله ای تحت عنوان «نکاتی در باره راهبردها»، در ارتباط با بحث های مربوط به همین گردهمآیی، رهبری جنبش را آقای موسوی معرفی می کند و سپس بیان می دارد که «دعوا بر سر رهبری یک جنبش میراث فرهنگی دوران انقلابیگری است» و «در یک جنبش اجتماعی که هدف آن دمکراسی است، اینکه چه کسی یا سازمانی رهبری جنبش را داشته باشد اهمیت کمتری دارد. چون پس از پیروزی، رهبر جنبش هم مانند دیگران باید در یک انتخابات آزاد انتخاب بشود.» ایشان هیچ دغدغه ای را در باره سرنوشت دموکراسی در صورت غلبه یک گفتمان مذهبی که صراحتا قانون اساسی جمهوری اسلامی و «اسلام ناب محمدی» را اندیشه و راه و رسم خود اعلام کرده، بخود راه نمی دهد.

این مثال ها به روشنی نشان می دهند که تهیه کنندگان قطعنامهء سیاسی به روند هایی که در جریان هستند توجه کافی نکرده اند؛ روند هایی که در حال شکل دادن و سامان دادن به گفتمان هایی هستند که از جمله گفتمان آقای موسوی است. این گفتمان می تواند بر جنبش اعتراضی غالب شود و سرنوشت چند دهه دیگر جامعه ما را رقم زند. بدتر از این، گفتمان دموکراتیک می تواند در توهم به پیروزی محتوم دموکراسی بصورت پراکنده و ضعیف با کمترین آمادگی در صحنه حاضر گردد.

خوش بینی های قطعنامه سياسی نسبت به جنبش سبز، و مفروض گرفتن پیروزی محتوم آلترناتیو دموکراتیک توسط این جنبش، اگر تغییری جدی نکنند، اگر این خطر بروشنی درک و طرح و راه جوئی نگردد که آلترناتیو فکری دموکراتیک بعنوان یک شعور اجتماعی هنوز در میان گرایشات، نیروها و مراجع سیاسی و فکری موجودیت ندارد و اگر تلاش برای وفاقی ملی بر گرد حق حاکمیت ملت ايران و درک مفهوم ملت ایران بعنوان خانه دموکراسی در دستور قرار نگیرد، اتحاد جمهوری خواهان ایران علیرغم نیات خوبش، و با وجود شعارهای متعددی که در مورد دموکراسی داده، نمی تواند بعنوان حامی و تقویت کننده گفتمان دموکراتیک نقش و تاثیر خود را بر جای گذارد.

 هفدهم اکتبر  ۲۰۰۹

http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=6247

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630