بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

پنج شنبه 23 مهر 1388 ـ  15 اکتبر 2009

 

خطراتی که جنبش نوین دمکراسی خواهی مردم ایران را تهدید می کنند

و راهکارهای مقابله با آنها

حسن ماسالی

hmassali@aol.com

دیکتاتورمنشی رژیم شاهنشاهی، ناموزونی اقتصادی و فرهنگ دیکتاتور زدگی و دیکتاتور پروری، کج اندیشی و بی درایتی اپوزیسیون سابق، و دخالت های ماجراجویانهء قدرت های خارجی در تحولات سیاسی ایران، موجب گردیدند که جماعتی ریاکار، واپسگرا و فاسد بنام " آخوند" در ایران به قدرت برسند.

چنین پدیدهء نابهنگامی، در جامعه ایران و در منطقهء خاورمیانه، فاجعه عظیمی ببار آورد. استقرارچنین حکومتی موجب گردید که هزاران نفر از کوشندگان سیاسی  جان خود را از دست بدهند و یا اسارت و آواره گی  را تحمل کنند. و یک نسل از کوشندگان سیاسی – چه آنهائی که خطا کار بودند و چه آنهائی که قربانی سیاستگذاری های دیگران شده بودند-  هنوز با باسرخوردگی و پراکندگی زندگی می کنند. سی سال از حکومت ترور و اختناق آخوندها در ایران گذشت. مبارزات و مقاومت های پراکنده با امید و نا امیدی ادامه داشت که ناگهان جوانانی که در درون چنین جامعه ای رشد کرده بودند و در زندگی روزمره به ماهیت ریاکارانه و ترور و اختناق حکومتگران آشنا شده بودند، با بهره برداری از تضادهای جناح بندی های درون حاکمیت، ابتکار عمل را بدست گرفتند؛ میلیون ها نفر از تودهء مردم و جوانان کشور، در شهرهای مختلف، در محله ها و خیابانها به تظاهرات پرداختند وشعار "مرگ بر دیکتاتور" و"مرگ بر جمهوری اسلامی" سر دادند. صد ها نفر کشته و هزاران نفر دستگیرشدند، اما ضربهء مهلکی به رژیم ولایت فقیه و فاشیسم مذهبی وارد ساختند.

اما تاسف و نگرانی در کجا است ؟

مردم در ایران می خروشند و قربانی می دهند، اما گروه های مختلف سیاسی همچنان مشغول جدال و تخریب همدیگر هستند؛ "رهبران" بی کفایت علیه همدیگر توطئه کرده و اعلامیه صادر می کنند و مردم، بدون برخورداری از تشکیلات همآهنگ کننده و قدرتمند، و بدون  برخورداری از رهبران خردمند و دمکرات منش، با پذیرش خطرات زیاد پیشاپیش احزاب سنتی و "رهبران خودبرگزیده"، مبارزه می کنند.

مشاهده می کنیم که باز همان ضعف ها و کمبودهای تاریخ صد ساله اخیر ایران در جنبش سیاسی ایران دارد  تکرار میشوند. مقصر اصلی کیست؟

اتخاذ "تاکتیک های مبارزاتی" برای بهره برداری از تضادهای درون حاکمیت تاکنون موفقیت آمیز بوده است. اما آیا جنبش دمکراسی خواهی مردم که از یک تشکیلات سراسری و همآهنگ کننده مبارزات برخوردار نباشد، می تواند به مقاومت و تداوم مبارزات خود دربرابر نیروهای ارتجاع و توطئه گری های داخلی و بین المللی ادامه دهد؟

اگر مردم از روی ناچاری و فقدان " آلترناتیو مطلوب" و فقدان احزاب مدرن اجتماعی و فقدان تشکیلات دمکراسی خواه قدرتمند، کوشش می کنند که میان "بد" و "بدتر"  چاره جوئی کنند و از تضادهای درون حاکمیت و از چهره هائی نظیر کروبی و میر حسین موسوی، که در استقرار این رژیم و جنایات مختلف نقش فعالی داشته اند، در برابر " جاهل محل" بنام احمدی نژاد و " لمپن" های دیگر بطور " تاکتیکی " بهره برداری کنند، شاید "در شرایط کنونی" قابل " توجیه" باشد. اما آیا  "جنبش ملی و دمکراسی خواهی مردم ایران " برای تحقق خواست های حق طلبانه و دمکراسی خواهانهء خود نیاز به رهبران سیاسی کاردان و دمکرات منشی که برخاسته از روند مبارزات ملی و دمکراسی خواهانه باشند، ندارد؟

تاریخ تحولات سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تا کنون نشان میدهد که مردم بارها به پیش تاخته و حکومت های  دیکتاتوری را سرنگون ساخته اند. اما بعلت فقدان چشم انداز دراز مدت، فقدان تشکیلات همآهنگ کننده و قدرتمند، فقدان رهبری دستجمعی کاردان و دمکرات منش ... جنبش های مردمی خیلی زود سرکوب و متلاشی شده و دیکتاتوری های جدیدی باز تولید گردیده اند.

طرح این مباحث بخاطر آن نیست که گویا مبارزات و خیزش اخیر مردم و جوانان اشتباه بوده. برعکس، خیزش اخیر مردم، نقطهء عطفی در تاریخ تحوالات سیاسی سی سالهء اخیر ایران محسوب می شود. خیزش اخیر مردم ایران می تواند به عمر جمهوری اسلامی خاتمه ببخشد اگر به کمبودها و ضعف های آن بدون تعصب واقف باشیم و صمیمانه بیاری مردم و جنبش در داخل کشور بشتابیم، نه اینکه "فرصت طلبانه"  و با انگیزه های "پوپولیستی" از عناصری طرفداری کنیم که همچنان خواستار "بقای جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشترو نه یک کلمه کمتر" هستند.

همهء مبارزین با تجربهء داخل و خارج از کشور باید با فروتنی به یاری جوانان آزاد اندیش و شجاع ایران بر خیزند تا نسل جوان کشور شرایطی بدست آورد و از امکاناتی بر خوردار شود که:

1- با اندیشهء سکولاریستی و دمکراسی خواهانه، همچنین با طرح و برنامهء سیاسی دراز مدت، و از طریق تشکیلات سراسری و قدرتمند بتواند به مبارزات خود ادامه دهد؛

2-  از هم اکنون "زمینه سازی" کنیم تا رهبران سیاسی و مدیریت آیندهء کشور از درون نسل جوان و از میان زنان و مردان مبارز و کاردان جامعه، در روند مبارزه شکل بگیرد.

برای تحقق چنین اهداف و برنامه ای، ضروری است که آن بخش سالم، صادق، دمکرات منش  و کاردان نیروهای اپوزیسیون، با گوناگونی اندیشه، هرچه زودتر متشکل شوند و در داخل و خارج از کشور بطور همآهنگ و متحد در این مسیر گام بردارند.

ضروری است که از پراکنده کاری پرهیز کنیم و تمام استعدادها و امکانات خود را همآهنگ سازیم تا جنبش مردم به شکست و ناکامی نیانجامد.

هشیار باشیم و جوانان و مردم را از سازش ها و توطئه هائی که در داخل کشور و در سطح بین المللی در حال وقوع هستند، آگاه سازیم.

برای مقابله با قدرت ارتجاعی سرکوبگر، تنها " آگاهی سیاسی" کافی نیست. بلکه جوانان و توده مردم باید از "ابزار تشکیلاتی قدرتمند"  و "رهبری دستجمعی کاردان و دمکرات منش  برخوردار باشند تا بتوانند در همهء زمینه ها ابتکار عمل مبارزاتی را در دست بگیرند و با ایجاد " قدرت متقابل سیاسی و اجتماعی"، رژیم سرکوبگر و ارتجاعی را بزانو در آورند و قدرت های جهانی را وادار به احترام و رعایت منافع مردم کنند.

بنابراین، بر آن دسته از کوشندگان سیاسی که می خواهند در مسیر منافع مردم و میهن خویش گام بردارند، ضروری است که به چند مسئلهء اساسی بشرح زیر پاسخ بدهند و سازمان یافته و مشترکاً برای تحقق آن موارد گام بر دارند:

1- مسیر نهائی جنبش چه خواهد بود و چگونه سازماندهی و هدایت خواهد شد که موجب پیروزی مردم و شکست نهائی حاکمیت ارتجاعی و فاشیسم مذهبی گردد و از باز سازی دیکتاتوری دیگری جلوگیری شود؟

2- پس از فروپاشی "جمهوری اسلامی" نیروهای سیاسی سکولار و دمکرات ایران چه طرح و برنامه ای برای ایجاد همبستگی ملی، نوسازی کشور، نهادینه کردن دمکراسی و ترویج فرهنگ دمکراسی خواهی و تضمین حقوق برابر برای همه شهروندان ایران، ارائه خواهند داد؟

عقیده دارم که مشارکت مبارزین داخل و خارج از کشور در چنین مباحثی ضروری است، اما همراه با طرح مباحث، ضروری است که گام های سنجیده ای در راه اتحاد و همبستگی ملی برداریم. زیرا، تا زمانی که بصورت انفرادی و در محافل پراکنده فعالیت کنیم، در مقابل حوادث ناگوار سیاسی در داخل کشور  و در برابر سیاست های بین المللی، اثر بخش نخواهیم بود.

ما بجای اینکه "به تفسیر رویدادها و جهان" بپردازیم و آه و ناله سردهیم تا وجدان خود را آرامش ببخشیم، بهتر است که همهء "سوته دلان" آزاد اندیش با گوناگونی اندیشه، هرچه زودتر با سامانه بخشیدن به جایگاه فکری- سیاسی و تشکیلاتی خود، با سایر گرایش ها و فراکسیون های نظری- سیاسی – تشکیلاتی، اتحاد و ائتلاف کنند تا مشترگاً به یاری مردم و مبارزین داخل کشور بشتابیم.

عقیده دارم که می توانیم در چنین روند مبارزاتی، درباره شکل گیری "احزاب مدرن اجتماعی " نیز زمینه سازی کنیم. در این باره پیشنهادم را بشرح زير برای آگاهی ديگران ارائه می دهم.

 

طرح پیشنهادی برای سازماندهی و اتحاد نیروهای دمکرات

آغاز یک حرکت نوین سیاسی – تشکیلاتی بمنظور رسیدن به چند هدف:

1- پایان دادن به مناسبات انفرادی با ایجاد گرایش و فراکسیون های فکری – سیاسی – تشکیلاتی و زمینه سازی برای ایجاد احزاب مدرن اجتماعی در روند شرکت در مبارزه اجتماعی؛

2- استمرار بخشیدن به مبارزات خاص حزبی و همآهنگ کردن مبارزات عام اجتماعی از طریق  اتحاد فرا گروهی با هم مسلکان و دگراند یشان سیاسی؛

3- تلاش مشترک برای برکناری رژیم دیکتاتوری و ایجاد «قدرت جایگزین» در ایران؛

4- نهادینه کردن احزاب مدرن اجتماعی و نهادهای دمکراسی خواهی و حقوق بشردر جامعه؛

5- ارتباط گیری و سازماندهی نیروهای تولیدی و اجتماعی و کارشناسان جامعه برای نوسازی جامعه و تکامل اجتماعی؛

6- دوستی  با ملل و دول جهان بر اسا س منا فع مشترک و احترام متقابل.

 

پیشگفتار:

بررسی رویداد های تاریخی ایران از انقلاب مشروطیت (1906) تاکنون نشان میدهد که عوامل مختلفی در شکست و ناکامی  نیروهای ملی و دمکرات  موثر بوده اند. یکی از این عوامل فقدان احزاب مدرن اجتماعی در ایران بوده است. به عبارت دیگر، نیروهای طبقاتی و اجتماعی ایران اکثراً  مبارزات خود را در تشکل های سیاسی که خصلت «جبهه» ای و یا قبیله ای داشتند انجام داده اند. تشکل های "جبهه ای" نیز براساس خصلت و کیفیت نیروهای دربرگیرنده خود، الزاماً اهداف و مصالح عمومی جامعه را در نظر میگیرند و تحقق خواست های کوتاه مدت و مرحله ای را مد نظر دارند.

بررسی تاریخ تحولات سیاسی ایران نشان میدهد که حتی حزب توده نيز که بعدها خود را "کمونیست " نامید؛ خصلت جبهه ای داشت و در این حزب از کارگر، دهقان تا آخوند و خوانین عضویت داشتند.

مناسبات فکری، سیاسی و تشکیلاتی «التقاطی» موجب می شدند که مبارزهء طبقاتی مخدوش گردد بطوری که نیروهای اجتماعی جامعه نمی توانستند از سازمان یافتگی مطلوب، با چشم انداز سیاسی دراز مدت، برخوردار شوند.

چنین مناسبات سیاسی و فنون سازماندهی موجب شدند که افراد جامعه «اتمیزه» شوند و بطور انفرادی در مبارزه اجتماعی شرکت کنند. و همین  امر از يک طرف به رشد فرهنگ فردگرائِی و فرقه گرائی در میان ایرانیان یاری رسانده است، و از طرف دیگر، پراکندگی نیروها شرایط مساعدی برای رخنه  و جولان دادن عناصر لمپن در جریان های سیاسی ایجاد می کند که عموماً در درون جنبش ملی و دمکراسی خواهی دست به تخریب می زنند.

فقدان احزاب مدرن اجتماعی موجب فقدان همبستگی و انسجام مبارزاتی می شود. درحالیکه ایجاد احزاب مدرن اجتماعی به شکل گیری رهبری دستجمعی در جامعه یاری می رساند و از این طریق سیاست و راهکارهای حزبی  جایگزین سیاست بازی های فردگرایانه می شود.

بی علت نیست که جنبش ملی و دمکراسی خواهی ایران پس از صد سال مبارزه هنوز نتوانسته است از استحکام تشکیلاتی و اعتبارسیاسی و اجتماعی برخوردار شود. استقرار حکومت های دیکتاتوری نقش مهمی در پراکندگی نیروهای سیاسی و اجتماعی داشته اند، اما به ضعف های درونی جنبش نیز باید نگریست. عدم دوراندیشی و توجه رهبران سیاسی و روشنفکران جامعه به امر ایجاد احزاب مدرن اجتماعی عامل مهمی در ایجاد مناسبات فردگرایانه و اتمیزه شدن مناسبا ت سیاسی و اجتماعی در ایران محسوب می شود که باید مورد توجه ما قرار گیرند.

برپائی یک جنبش فراگروهی و فرا مسلکی برای جامعه ضروری ست، اما ستون فقرات چنین جنبشی را باید احزاب مدرن اجتماعی تشکیل دهند تا امر تداوم  و استمرار مبارزهء اجتماعی و همچنین رهبری دستجمعی بطور دراز مدت در جامعه تضمین شود.

تاریخ سیاسی صد سال گذشتهء ایران  نشان می دهد که «جنبش» ها و «جبهه» ها، پس از کسب پیروزی های موقت، تجزیه شده و یا فرو می پاشند و مردم دردمند ایران به علت فقدان سازمان یافتگی مطلوب مبارزه و فقدان ابزار تشکیلاتی و مبارزاتی دراز مدت، در صد سال گذشته با شکست و ناکامی های پی در پی مواجه شده اند و این روند واپسگرایانه همچنان ادامه دارد.

هم اکنون در ایران "محافل چند نفره" فراوانی ظهور کرده اند که خود را "حزب " می نامند. اما اکثر قریب باتفاق آنان خصلت فرقه گرایانه و یا محفلی و قبیله ای دارند. اینگونه محافل اغلب ارتباطی با اقشار و طبقات اجتماعی ندارند و خواست های نخبه گرایانه (الیتیستی) خود را بنام اقشار و طبقات اجتماعی مطرح می کنند و از مدرنیسم ، سکولاریسم (عرفی گرايی) و فرهنگ سلوک گریزان هستند.

باید خاطر نشان ساخت که منظور از تشکیل احزاب مدرن اجتماعی این است که آنها در روند مبارزات اجتماعی، در برخورد آرا و عقاید، و در پیوند سازمان یافته با خواست های مشخص اقشار و طبقات اجتماعی شکل بگیرند، نه بر اساس خواست های نخبه گرایانهء چند روشنفکر و یا رئیس طایفه. بنابراین، شکل گیری احزاب مدرن اجتماعی را باید بطور سنجیده و علمی با تکیه به نیروی اجتماعی و با تکیه به مبانی سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی،  و مدرنیسم، و برای تامين همبستگی ملی و یکپارچگی کشور پایه ریزی گردد.

 

روش  کار:

برای این منظور و آغاز کار، پیشنهاد می کنم که گام اول را با ایجاد "همسویی فکری" و ایجاد فراکسیون های مستقل فکری و تشکیلاتی، بشرح زیر برداریم و، سپس، طی روندی در پیوند با مبارزات اجتماعی مردم ایران، «فراکسیون های فکری – سیاسی» را از نظر کمی وکیفی به حزب ارتقا دهیم:

برگزاری چند نشست (کنفرانس) را با مشارکت:

1- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیال دمکراسی؛

2- طرفداران اندیشه و سیاست لیبرال دمکراسی؛

3- طرفداران اندیشه و سیاست ملی گرائی؛

4- طرفداران اندیشه و سیاست محیط زیست (سبز)؛

5- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیالیستی.

در اروپا ( بروکسل)  و آمریکا ( واشنگتن) تدارک ببینیم که

الف- همهء افراد و محافل ایرانی که طرفدار هر یک از جریان های فکری و سیاسی مزبور هستند، از طریق رابطین خود در داخل وخارج ازکشور برای شکل گیری «جریان فکری - سیاسی- تشکیلاتی» مطلوب خود نام نویسی کنند تا ابتدا دیدگاه جریان فکری و فراکسیون مستقل خود را تنظیم کنند و سپس:

ب- نمایندگان فراکسیون ها و شورای هماهنگ کنندهء همهء فراکسیون ها با همدیگر نشست مشترکی داشته باشند و طرح مقدماتی اهداف، برنامهء سیاسی و برنامهء عمل مبارزاتی  مشترک فراگروهی و فرا فراکسیونی را تدوین کنند و کنگره یا کنفرانس مشترک نیروهای مزبور را همزمان در اروپا و آمریکا تدارک دیده، در آن شرکت کنند.

ج- هریک از جریان ها و فراکسیون ها، ضمن همکاری مشترک با سایر فراکسیون های هم پیمان، راهکارهای مستقل خود را برای تشکیل حزب دنبال کرده و در امور داخلی سایر فراکسیون ها دخالت نمی کند.

د- مناسبات سیاسی و تشکیلاتی و برنامه عمل مشترک نیروها (فراکسیون ها)، بر اساس اساسنامه و آئین نامه، بطور مشترک تدوین و تنظیم می شود و پس از توافق نیروهای مزبور باجرا در می آید.

ه- شرکت در کنفرانس مشترک، پذیرش اصول  و مناسبات اعلا م شده و با دعوتنامه رسمی خواهد بود.

 

بنا بر این:

1-     نشست اول کنفرانس به شکل گیری و سازما ن یافتگی جریان های فکری – سیاسی" اختصاص خواهد داشت.

2-     نشست دوم کنفرانس بمنظور " اتحاد همهء نیروهای دمکرات" (جریان های فکری - سیاسی) خواهد بود.

3- نشست سوم کنفرانس، با مشارکت نمایندگان پارلمان اروپا و نمایند گان احزاب و شخصیت های بین المللی بمنظور "همبستگی بین المللی با مردم ایران" برگزار خواهد شد.

دهم اکتبر 2009

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630