بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/09/5.Saturday/090509-Mohammad-Reza-Shokoohfar-Play-your-song.htm |
جمعه 13 شهريور 1388 ـ 4 سپتامبر 2009 |
تو ساز خویش زنی و ما رقص خود کنیم
محمدرضا شکوهی فرد
سخنان اخیر حجت الاسلام کروبی که طی آن «آخرین جمعهء مبارک رمضان» را که از اوان انقلاب به «روز قدس» شهرت یافته، میعادگاه حضور دوباره معترضان ناميد، شعله های تحلیل رفته را دیگر بار در دل دلداگان جنبش سبز بر افروخت.
اندرباب چیستی و چرایی نام گزاری آخرین جمعه ماه مبارک، به نام روز قدس در این برهه از زمان نوشتن و گفتن مقرون به صرفه نیست. این روز را صرفا محملی می دانیم جهت گردهمایی دوبارهء خیل عظیم ملت شریف ایران، برای گوش مالی دادن اقتدارگرایان و جملهء زورمدارانی که روزی موج سبز را خس و خاشاک نام نهادند و باری دگر کاریکاتورش خواندند.
آخرین جمعهء «ماه مبارک» بی گمان روز وزن کشی است. قطعاً اتوبوس ها و بقچه های اسکناس جهت بیرون کشیدن دلفین ها از حالا آماده شده است و مقرر فرموده اند از گوشه کنار ناکجاآبادها دلفین به تهران اعزام نمایند و در آن روز، یحتمل، صدا و سیمای ضد ملی شان در بوق و کرنا خواهد کرد که ایهالناس می بیند؟ امت ولایتمدار با حضور ملیونی خود دیگر بار مشت محکمی بر دهان این و آن زدند، اما کیست که نداند دیگر نه جمعیت دلفین ها کفاف چنین خبطی بدیشان می دهد و نه قدرت عظیم ملت در صفوف سبز خویش.
این روز بی گمان ظرف زمانی ست برای آزاد شدن پتانسیلی که جنبش طی چند هفته اخیر از طرق متعددی، چون باز بینی و دریابی نقاط قوت و ضعف خود، کسب کرده است.
پیشنهاد من اینست که می توانیم نماز عید فطر را نیز به همین سیاق، به نماز قیطریه ای دیگر بدل کنیم.
اما آنچه مرا بر آن داشت تا دیگر باره قلم برقصانم، نه صرفاً سخنان آقای کروبی و یا موضعگیری شرم آور رهبری پیرامون تدریس رشته های علوم انسانی در دانشگاه ها (که پاسخش را عقلا بدو خواهند داد)، بل گند زبانی هایی ست که جمعهء پيش، رئیس دولت، یا منطقاً شبه دولت کودتا، نسبت به جنبش اصیل اعتراضی ملت، در سخنان پیش از خطبه ایراد داشت.
احساس کردم، به عنوان حلقه ای کوچک از این زنجیر طویل و عظیم رهپویان راه سبز، با ایراد تحلیلی نسبتا مختصر، چند پیام مشخص و البته کوتاه را نثار گوش های کیپ جناب آقای احمدی نژاد و جملهء معاضدان و اعوان ایشان نمایم. خواه بشنوند و خواه خود را به کری زنند.
گند زبانی های مذکور روی دو محور مشخص و البته آشنا موکد بود:
نخست تاکید رئیس دولت کودتا بر لزوم برخورد نظام با زعما و هادیان جنبش.
دوم، استفادهء مجدد ایشان از ادبیات تحریک آمیز، آنجا که با لحن مشمئز کننده ای فریاد بر آورد، «اینان در انتخابات شکست خوردند و در باقی...»
اگر به شکلی واقع نگرانه در تحلیل این دو نکتهء مشخص سخنان ایشان غور و کنکاش خرج شود، شناختی رئالیستی و نسبی از فرادید و فردای حرکت جنبش سبز هم بدست خواهد آمد.
پیرامون مورد نخست، به نظر می رسد، اهم فی الاهم براهينی که آقای احمدی نژاد و، پیش از او، بسیارانی از مویدان و همراهان سیاسی و فکری ایشان را مقید به ابلاغ این نظر و مالا اعمال این فعل نموده، پی بردنشان به این مهم است که دولت کودتا با ادامهء چنین وضعی که برای تعریفش بی شک واژگانی چون بحران و عدم مشروعیت و بی ثباتی، قرین ترین به معنا هستند، نمی تواند کارکرد حقوقی و متعارف خود را در حوزه های مختلف سیاست گزاری و اجرایی داشته باشد.
اما این یک درک است، درکی ناقص و تراویده از ذهنی مخبط و مشوش است که می اندیشد فرضاً با برخورد با سرشاخه های جنبش، آقایان موسوی و کروبی و خاتمی می توان زمینهء مشروعیت غیر رسمی و حقوقی و فضای آرام کار برای دولت کودتا فراهم نمود.
فی الواقع این تحلیل نادرست از شرایط عینی، از جنس همان تحلیلی است که رهبری در توصیف جنبش اعتراضی ملت بکار برد و آن را کاریکاتوری مغلوط از انقلاب 57 خواند. در حقیقیت صدای ملت را بر خلاف سلف آریامهریش عوضی شنید.
تحلیلی که از چنین درکی به دست می آيد بر این باور استوار است که در صورت برخورد با رهبران جنبش، حرکت آن فلج شده و بواسطهء بی مصدر بودنش ناگزیر به تحلیل رفتن و خاموش شدن است.
فقط یک لمپن یا تیمی از لمپن هاست که چنین برداشت ابلهانه ای از نمايش گستردهء اعتراضات ملیونی یک ملت می تواند داشته باشد.
رهبران این جنبش نه مهندس موسوی ها، نه حجت الاسلام کروبی ها، و نه خاتمی ها، بلکه تک تک اعضایش از خرد و کهن و پیر و جوان، دختران و پسران و زنان و مردانند. رهبر این جنبش نداها و ترانه ها و سعیده ها و بسیاران دیگر از عزیزانی هستند که سرب داغ و تیزی و گاز و باتوم و حیوانیت کودتا چیان جان عزیزشان را ربود. رهبر این جنبش خود آگاهی نسلی ست که بمانند ذوب شدگان آقای خمینی چهرهء فرد و اندیشه ای را در ماه نمی بیند و نمی نگارد، و سه دهه کاسب اقسام تجربیات بوده است. می داند چه نمی خواهد و چه می خواهد. رهبر این جنبش اراده و احساس مسئولیت نسلی ست که چشمان درخشان ندا را در وقت رفتنش با اشک به نظاره نشست و وجدان خود را متعهد به رقم زدن صفحه ای دانست که ندا و بسیاران عزیز چون او آرزویش داشتند. رهبر این جنبش ابتکار جوان ایرانی ست که وادارتان نموده فیس بوک و تویتر را هم به میز محاکمه بکشانید.
خواهید دید رهبران این جنبش در هنگام باز گشایی داشنگاه ها و مدارس چه کسانی هستند. هر رهبر یک عضو، هر عضو یک رهبر. این از یادتان نرود.
پس، در این مورد، نخست به محمود احمدی نژاد و انصار و عشاقش توصیه می کنم که این گوی و این میدان و، به نقل از اقوال عاقلان، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. خطوط قرمز جنبش نه رهبران بلکه عناصر مهمش هستند. اگر خیال دود شدن بسرتان زده شروع کنید. یقین بدانید آرزوی مهندس موسوی، آقای کروبی و آقای خاتمی و جملگی ما همین است که اندک تعدی به آنان وارد شود. ما منتظریم.
و اما در مورد نکتهء دوم، يعنی استفادهء مجدد ایشان از ادبیات زیر بازاچه در توصیف اعتراضات ملت.
من بر این باورم که این نشان دهندهء عزم جزم حاکمیت و مهندسین و مجریان کودتا برای اعمال بیشینهء سرکوب و ایزولاسیون سیاسی اجتماعی ست.
مشخص می کند هنوز در ارگان های دخیل در کودتا ـ که همانا بیت رهبری، سپاه، وزارت اطلاعات و بسیج و حوزه می باشند ـ ابلهان دست بالا را دارند و بی شک این یک امتیاز گران برای جنبش است که فرارسید هدف را نزدیک تر و سهل تر می کند.
در این مورد نیز پیام من به این جمعیت آن است که تعریض و بازآفرینی حوزهء ضرب و زور شما، بیش از آنکه باعث کسالت و رکود جنبش شود موجبات تعریق پیشانی آلوده تان را فراهم آورده و می آورد و نشانهء ترس شماست. اگر با این افعال همچون شما ماندنی بودید، تاریخ می نوشت و ما می خواندیم.
در آخر اینکه یاسین در گوش درازگوشان خواندن اتلاف وقتی ست که می تواند در مسیری پر سود تر ـ که همانا فرستادن زباله های بدبوی تاریخ به زباله دانی معروف آن است ـ صرف شود، پس تو ساز خویش زنی و ما رقص خود کنیم.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |