بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/09/15.Tuesday/091509-Mohammad-Reza-Shokouhifoa-Unfit-but-OK.htm |
سه شنبه 24 شهريور 1388 ـ 15 سپتامبر 2009 |
بر تنتان زار می زند، اما ادامه دهید
محمدرضا شکوهی فرد
MRSHOKOUHIFARD@GMAIL.COM
«تهدید!»، این شناسهء ادبیاتی ست که رهبر جمهوری اسلامی در صدر و دیگر عاملان کودتا، ظاهراً ذیل او، در قبال جنبش مدنی بی خشونت معترضان و مخالفان در پیش گرفته اند و این گونه که قرائن نشان می دهد، قرار هم نیست از بکارگیری اش اعراض ورزند.
در حقیقت، استفاده از این ادبیات که تا حدود زیادی، واجد صفت عملگرایانه نیز هست، مختص اقطاب قدرقدرت جبهه معاندان ملت و زعیم اسمی شان، حجت الاسلام خامنه ای نیست. همچنین زائیدهء، به قول شیخ، کودتاچیان تازه به دوران رسیده هم نیست.
این ادبیات وجودی نظام جمهوری اسلامی از بدو تاسیس است. یکی از شاخصه های اصلی اش است. می خواهم بگویم تبار باب شدن بهره گیری از ادبیاتی اینچنین حتی باز می گردد به بازهء زمانی تاسیس نظام جمهوری اسلامی از بدو.
بوی این رویکرد را آگاهان و نزدیکان عرصه از روز اول تاسیس حزب جمهوری اسلامی از اتاق های دربسته اهالی این حزب می شنیدند.
اما از ادبیات آشنا و کهنه اینان که بگذریم، دو مقایسه از زبان ایشان در ایرد خطبه های نماز اخیر برون تراوید، که به نظرم دومی بدلیل ارتباط با حافظه تاریخ معاصر ایران، قابل تامل تر می نماید.
حجت الاسلام خامنه ای در این نماز جمعه که به باورم، بی روح ترین، بی رقم ترین و در عین حال شاید سرنوشت ساز ترین نماز جمعه سه دهه اخیر بود، از علی (ع) گفت، از شمایل حکومت آن حضرت سخن بمیان آورد، اما نگفت این مهم و گواه هزاران رو به آسمان گزارده را که علی در دوران صدارتش شمشیر بر روی کدام مخالف کشید، خون کدام مظلوم بر زمین ریخت؟ نگفت علی (ع) چرا در آن نامه مشهور مالک را خطاب کرد و بر او روا دانست به خاطر هتک یک پیرزن یهودی در قلمرو حاکم اسلامی، دق کند.
آری آنچه که بر زبان ایشان نرفت را دیگر قاطبه ملت آگاه ایران می دانند و بر آن واقفند. و نیازی به تفسیر تفصیلی اش نیست چه که خواب را می توان بیدار کرد، اما خود به خواب زنان را؟
موضوعی که دست مایه دوباره رقصانی قلم به این حقیر داد، اصرار ایشان بر مشابهت سازی
میان خود و شرایط سیاسی و اجتماعی امروز با آیت الله خمینی و فضای سه دهه پیش کشور
را بود.
حجت الاسلام
خامنه ای مساعی مستمر خویش را در ایراد خطبه های مذکور بر این مسیر مستقر کرد که چه
شرایط سیاسی اجتماعی و چه خود ایشان قرینه شرایط سه دهه ماضی و شخص آقای خمینی ست.
در اثبات سیئات بی شمار آیت الله خمینی گواه و سخن کم نبوده و نیست. اما بر این نظرم که به هیچ روی یک ذهن آگاه و روشن نمی تواند زیر بار تعاریفی برود که بدنبال اثبات و تاکید بر مشابهت حجت الاسلام خامنه ای با آیت الله خمینی است. حتی نزدیکترین یاران ایشان در جبهه محافظه کاران و حتی به اصلاح پیمانکاران بنای کودتا که از اهالی اتاق فکر ایشان نیز هستند.
آقای خمینی هر چند ایفا کننده بیشینه نقش منفی و سیاه در تاریخ معاصر ایران بود، اما از چند منظر خاص تفاوت های بنیادی در نگاه، بینش و عملکرد سیاسی او با رهبر فعلی جمهوری اسلامی عیان است.
جمله این تمایزات را در این معارفه کلی می توان خلاصه نمود که آقای خمینی، نمودهائی مشخصی از ویژگی و ملزومات یک رهبر سیاسی را در شخصیت و عملکرد خویش داشت: کاریزمای سیاسی، اقبال اجتماعی، وجهه مذهبی ، قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری و ... هر چند جملهء این ویژگی ها در جهت عکس صلاح ملت و میهن به کار بسته شد و نتیجه اش آنی ست که هم اکنون شاهدش هستیم.
به زعم من، دو ویژگی غیر قابل انکار در شخصیت سیاسی حجت الاسلام خامنه ای موجود است که لزوم تاکید بر تفاوت ایشان با سلف خود را بیشتر می کند.
1. عدم قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری
2. جولان دادن توهم توطئه در ذهن حجت الاسلام خامنه ای
عدم قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری
این بدان مفهوم نیست که مدعای تصمیم گیری کاملاً مستقل آقای خمینی را در برهه های گوناگون تاریخ نظام مطرح کنم و بگویم که تصمیمات آقای خمینی ابداً تحت الشعاع اعمال نظر برخی از اشخاص جریان ها و تفکرات نبوده؛ اما کیفیت و شرایط بروز و صدور آن تصمیم ها، با فضای امروز ایران چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اجتماعی متفاوت است.
فی الواقع حوادث پس از انتخابات و موضعگیری های رهبری نظام، امروزه روز بیش از گذشته نشان می دهد، قبول رهبری آقای خامنه ای حتی در حلقهء بسته حکومت نیز، بیشتر مقرب مفهومی طنزآمیز است تا مقوم تعریفی مؤید.
رویدادهای پیامد انتخابات و موضعگیری های بعضاً متناقض و هیستریک ایشان، نشان داد که حجت الاسلام خامنه ای صرفاً یک عروسک کوکی کهنه از رهبری سیاسی حتی یک جمع قلیل از اطرافیان حاکمیت است.
جالب است، از دوستی شنیدم، که در یکی از جلسات تصمیم سازی منعقد شده در اتاق فکر ایشان، یکی از اعضای آن اتاق، که در بلاهت سیاسی اش حتی عامه نیز اندکی تردیدی ندارند، به رهبری پیشنهاد می کند که همانگونه که بهزاد نبوی را در زندان با بیرون آوردن پرونده انفجار دفتر نخست وزیری و دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به اصطلاح اصرار بر اعتراف وی به ارتباط با کشمیری زیر فشار قرار دادیم، با استناد به مدارک مرحوم حسن آیت و برخی دیگر، میر حسین موسوی را هم می توان به ارتباط با محمد کلاهی متهم کنیم و مسیر پروندهء انفجار دفتر حزب را به سمت متهم کردن او پیش ببریم. و در واکنش جناب رهبر مانند یک سرباز گوش به فرمان سر فرود آورده و نظر یکی دیگر از احباب خویش را می پرسد که این یکی در بلاهت دست قبلی را از پشت بسته.
می
بینید،با در نظر گیری تمام دوران حکومت آقای خمینی، چه در جبههء مخالفان و چه در
جبههء موافقان ایشان چنین حقارت شخصیتی یافت نمی شود.
تصمیم ها را
برای او می سازند و می گیرند. وی فقط یک عروسک شده است. یک کاریکاتور نه چندان خنده
آور از رهبری سیاسی یک جمع معدود.
خود ایشان با
اینکه بهتر از همه می داند که چنین اتهامات مضحکی به مهندس میرحسین موسوی و بهزاد
نبوی نمی چسبد و مستقیماً خود در جریان جزئيات وقایع مذکور بوده، اما چنان عرصه عقل
ورزی را بر خورد تنگ نموده که سر تسلیم به درگاه یاوه گویان و جاهلان خیمه می سپارد
و عنان عمل بدین مجانین واگزار می کند.
شاید
بتوان تنها یک مورد خاص را ذکر نمود که تصمیم آقای خمینی زیر سایه اعمال و تحمیل
نظرات اشخاص و جریان ها صورت پذیرفت و آن پذیرش قطعنامه و تتمیم جنگ بود.
اما ممکن است
پاسخ این باشد که آیا صرفا دلیل تبارز چنین سوء رفتاری از سوی رهبر نظام، ضعف
شخصیتی اوست.
قطعا خیر!
پاسخ به این مهم
دقیقا منعطف است به شاخصه دوم تفاوت حجت الاسلام خامنه ای و آیت الله خمینی.
جولان
دادن توهم توطئه در ذهن حجت الاسلام خامنه ای
آقای خامنه ای به چند دلیل خاص به شکل غریبی رو به پستوگزینی در دخمه های توهم زا آورده که برای توضیح آن می باید به شکل و شرایط انتصاب ایشان به مقام رهبری و شرایط احراز این مقام از سوی او توجه شود.
انتصاب ایشان به این مقام با توجه به عدم داربودن وجهه و صبغهء ملی، مذهبی و اجتماعی نزد عوام و خواص جامعه و بدلیل کمبودی که ایشان از نظر جایگاه علمی، فقهی در خود احساس می نمود، از دلایل اخصی بود که موجب گرایش ایشان به سمت یک حلقه فکری خاص و محدود از افراد و افکاری شد که ماهیت سیاسی و اعتقادی شان دیگر بر همه روشن شده است.
رهبر جدید با علم به عدم وجاهت حقوقی و حقیقی خویش، از نخست لحظه انتصاب مشی مشخصی را برگزید تا با پیمایش آن، نقاط فقر مذکور خود را بپوشاند.
استبعاد از توجه به نظر مراجع و روحانیون، حکومتی کردن ارگان روحانیت به شکلی که در تاریخ چند قرن اخیر سیاسی ایران بی سابقه بوده، غفلت سهوی و عمدی از مهمات وظایف یک رهبر سیاسی که همانا شناخت، توجه و درک عمیق از لوازم اداره منطقی کشور و دقت به پیامدهای جابجایی نسل ها و تعویض جبری هنجارها و تغییر باورهای سیاسی و اجتماعی است و ... وی را به سمت اتاق به اصطلاح فکری سوق داد که که اعضایش جمعی از جاهلان و مجانین و، بقول آقای کروبی، تازه بدوران رسیده هایی ست که یا به دلیل تعمیق جهالت در بطن ذهنشان، یا بدلیل منفعت طلبی، در مشاورت های تحمیلی خود به ایشان، عقلانیت به خرج نمی دهند.
یک حلقهء مشورتی بسته شخصیت او را در مسیری قرار داده که جز مدح و سنا نمی شنود و جز ترس از توطئه های رنگارنگ علیه خود و ارکان حاکمیت حس نمی کند؛ توهمی که بر آنست هر لحظه و ساعت، شخص، جریان و یا خط فکری خاصی در صدد خلع ید از اتوریته رهبری و نظام است، چنان در شخصیت ایشان به مثابه یک ویژگی بارز، عمق یافته، که بمانند یک بیماری لاعلاج، طریق درمانی برایش قابل تصور نیست.
همین محبوس شدن در چارچوب توهمات گوناگون، موجب بروز مجموعه کنش ها و واکنشهایی از سوی حجت الاسلام خامنه ای شده، که هر ناظر بینایی را نوید سقوط ایشان و حکومتش می دهد.
خلاصه آنکه به هر حال واکنش های اینچنینی از سوی ایشان که از هر نوع نگاه قریب به منطق بعید می نماید، صرفاً مسیر فرارسید نیک روز زوال استبداد را تسطیح می نماید و جز نامی منفور و چهره ای تیره از ایشان و دوران رو به پایان زمامداریش در تابلوی مدرس تاریخ حک نمی کند و سازهء سست بنیاد نظامی را که بوی تعفنش کهکشان ها را نیز درنوردیده به شکل زیبا و به یاد ماندنی فرو خواهد ریخت.
پس توصیه ما به ایشان اینست که هر چند این عبا بر تنتان زار می زند، اما ادامه دهید.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |