بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   آدرس اين صفحه با فيلترشکن: 

https://newsecul.ipower.com/2009/08/21.%20Friday/082109-Maziar-Razi-Why-Reformists-are-Worried.htm

جمعه 30 مرداد 1388 ـ  21 آگوست 2009

 

چرا اصلاح طلبان از سرنگونی هراسانند؟

نگاهی از منظر کمونيست های انقلابی (تروتکيست ها)

مازیار رازی

maziar.razi@gmail.com

در دورۀ کنونی، مشاهدۀ سرکوب های لجام گسیختۀ مزدوران رژیم و بهت و ناباوری بخش اصلاح طلب هیئت حاکم در رویارویی با شرایطی که به گمان من حتی تصوّر آن را هم نداشت، چه رسد به آن که برای پاسخگویی به آن برنامه ای از پیش مشخّص داشته باشد، موضوع سرنگونی رژيم را باری دیگر و به طوری جدّی بر سر زبان ها انداخته است. با این تفاوت که این بار، طرح چنین موضوعی تنها به نيروهای اپوزيسيون سرنگون طلب محدود نمی شود؛ بلکه حتی سردمداران رژيم نیز، با مشاهدۀ حرکت های رو به گسترش و غيرقابل کنترل کارگران و سایر اقشار مردم و سرعت تشدید اختلافات جناح های داخلی خود سخت نگران شده اند و این گونه است که همواره نسبت به ضرورت حفظ کیان جمهوری اسلامی هشدار می دهند؛ چنین هشدارهایی به وضوح در سخنرانی های هاشمی رفسنجانی، منتظری و اخیراً سخنرانی محسن کدیور زیر عنوان "سقوط جمهوری اسلامی" به میان آمده است.

نگرانی سردمداران رژيم از طرح موضوع سقوط نظام اتفاقی و بی اساس نيست. در این راستا سردمداران رژيم براندازی خود را به تدریج محتمل شمرده و به هر وسيله خواهان مسدود کردن اين روند طبيعی هستند. سرکوب های اخیر جوانان در خیابان ها و کشتار و شکنجۀ آنان به ویژه در بازداشتگاه «کهریزک» نمایانگر این واقعیّت است. بدیهی است که رژیم اگر واهمه ای از فروپاشی خود نداشت، به چنین سطحی از سبعیّت و تهاجمات وحشیانه و رذیلانه در نمی غلتید. می توان به جرأت ادّعا کرد که موضوع سرنگونی (چه در سطح تبليغ ضرورت و تدارک آن و چه از ديدگاه  نفی آن -که عمدتاً از سوی اصلاح طلبان و حامیانشان در میان مردم موعظه می شود-) هم اکنون در ميان عدّۀ بيشماری از مردم ايران طرح گشته است.

قابل ذکر است که سیاست اصلاح طلبان بر این محور استوار است که از این "سقوط"  با رفرم های سطحی اجتماعی جلوگیری به عمل آید؛ رفرم هایی از بالا و در داخل خود سیستم. میر حسین موسوی به هیچ وجه خواهان این سقوط نیست. او بارها به این موضوع اشاره کرده است. برای نمونه اخیراً تأکید  کرده است که: "شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود. خواستۀ مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است و شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد در بیان این جنبه از مطالبات آنان نقش راهبردی دارد" (وب سایت قلم، 10 مرداد  1388- تأکید از ماست) این عبارات به قدری گویا و البته سخیف است که نیازی به توضیح ندارد؛ و اصولاً اوج بلاهت است اگر کسی فکر کند چنین سخنانی از سوی موسوی، تنها حکم "تاکتیکی" بی خطر برای پیشبرد مبارزه را دارد (ادّعایی که حضراتی هم چون عبّاس میلانی تلویحاً و یا صراحتاً مطرح می کنند)

از این رو برجسته کردن چند نکته حائز اهمیّت است:

با وجود بروز اختلافات بسيار حاد ميان باندهای هيئت حاکم، همواره همۀ آن ها دست کم در یک مورد اتفاق نظر داشته و دارند: حفظ نظام جمهوری اسلامی! آن ها همگی به شکل سيستماتيک، چه در اظهاراتشان و چه در عمل، مخالفت شديد خود را با سرنگونی رژيم اعلام داشته اند. اتفاق نظر و عمل آن ها در سرکوب حرکت های اعتراضی دانشجویی، به خصوص خیزش دانشجویی 18 تيرماه 1378، و سرکوب کارگران و زنان تا پیش از رویدادهای جاری و نگرانی شان در مورد "سقوط جمهوری اسلامی" در برهۀ فعلی، همگی دالّ بر اين اتفاق نظر است.

البته مخالفت «اصول گرایان» با مشی سرنگون طلبی، نيازی به توضيح ندارد. زیرا این جناح به طور کلّی ، سُکان قدرت سياسی را در دست داشته و با براندازی رژيم، موقعیّت سياسی و به ویژه منافع مادّی خود را از دست خواهد داد. مزدوران این جناح از هیچ جنایتی فروگذار نیستند. همان طور که در تظاهرات خیابانی اخیر نشان داده اند؛ این مزدوران رژیم به سوی کسانی آتش گشودند که شعار "الله اکبر" سر داده بودند. به وضوح ملاحظه شد که این مزدوران تنها به منظور حفظ منافع مادی شان (وام با بهرۀ نازل، اتومبیل، دستمزدهای هنگفت، امکانات سفر تفریحی به خارج برای خود و خانواده شان و به طور کلّی دسترسی به تمامی خدمات رفاهی) است که با این بی رحمی غیر قابل وصف دستور سلاخی مردم عادّی کوچه و خیابان را صادر می کنند. آن ها در مقابل خود یک عدّه ملحد و "کمونیست" مسلح نمی بینند که به علت اختلافات ایدئولوژیک و یا احیاناً دفاع از خود به روی آن ها تیراندازی کنند؛ آن ها در مقابل خود مردمی را می بینند که با خواست برکناری آن ها از قدرت، منافع طبقاتیشان را تهدید خواهند کرد.    

امّا، «اصلاح طلبان» چه؟

مدافعان «اصلاح طلبان» و همراهان سلطنت طلب و سوسیال دموکرات شان در خارج، همواره تأکيد بر اين داشته اند که سرنگونی فی نفسه پديدۀ زشت سيرتی است که در هر مورد منجر به خون ريزی و کشتار جمعی و هرج و مرج می گردد. به زعم آن ها «معقول» ترين و «مطمئن» ترين روش همانا تغييرات «گام به گام» و «آرام» در درون نظام موجود است. هم چنین مدّعی اند که اين روش نه تنها عاری از خشونت است، بلکه نهايتاً با اعمال فشار تدريجی منجر به تغييراتی بنيادين در جامعه خواهد شد. آن ها بر اين عقيده اند که گويا «اصلاحات» نظام موجود، نتایج مطلوب تری نسبت به «سرنگونی نظام» به بار خواهد آورد. آن ها نيروهای «خواهان سرنگونی» را «عجول» و بی ارتباط  با واقعيّت های اجتماعی، و حتی "نادان" می پندارند و نظريات آن ها را مغاير با خواست و مطالبۀ کنونی مردم ايران قلمداد می کنند (یا به عبارتی این چنین وانمود می کنند).

واقعيّت اینست که تمامی اين استدلالات خلاف واقعیّت اند! انگيزۀ واقعی طرح اين مطالب را می باید در جای ديگری جستجو کرد.

اوّل، نیروهای مارکسیست انقلابی از آن رفرم هایی دفاع می کنند که پیامد یا نتیجۀ فرعی مبارزات انقلابی توده های زحمکتش باشد؛ یعنی رفرم هایی که از پایین ایجاد و در حقیقت به بدنۀ نظام تحمیل شده باشد. چنین رفرم هایی در حقیقت بخشی از مبارزۀ انقلابی توده های تحت ستم است.

دوّم، آن چه که طی یکی دو ماهۀ گذشته رخ داد، بی اعتباری نظرات این آقایان را به خوب نشان داد. مادامی که دولت، تمامی منافذ اعتراض را می بندد و کوچکترین واکنشی را با دار و درفش پاسخ می دهد، استفاده از ابزار قهر و خشونت کاملاً بدیهی است. امّا شاهد بودیم که چگونه این قدّیسین زمانه، که گویا در دوران حیات پربرکت جمهوری اسلامی کوچکترین نقشی از تسویه حساب ها و سرکوب ها نداشته اند، در اوج کشتارهای رژیم، مردم را به روش های مسالمت آمیز تشویق می کردند.

سوّم، اصلاح طلبان عمدتاً بخشی جداناپذير از هئيت حاکم «جمهوری اسلامی» بوده و «سرنگونی» رژيم را با سرنگونی خود يکی می دانند. همۀ آن ها از ابتدا در سازماندهی «انقلاب اسلامی» (بخوانید سرکوب انقلاب مردم) دست داشته و پرچم دار آن  بوده اند. میرحسین موسوی خود یکی از همین مهره ها بوده است. تمامی آن ها در سرکوب مردم ايران در طی بيش از سه دهه سهيم بوده اند. حتی به اصطلاح «چپ» ترين بخش آنان که امروز دم از «آزادی» مطبوعات می زنند، خود از مسببين اصلی سرکوب مطبوعات و آزادی بیان بوده اند. کسی مانند کروبی که امروز تجاوز جنسی به زندانیان را افشا می کند، چگونه دهۀ سیاه شصت و تجاوز به زنان زندانی را فراموش می کند و ابداً کلمه ای در این مورد نمی گوید؟ گرچه برخی رهبران اين گرايش هم اکنون در زندان به سر می برند، امّا هیچ یک منکر اصل حفظ کلّیت نظام موجود نیست. آن ها نيز موقعيّت خود را با سرنگونی رژيم در مخاطره می بينند.

تشکيل «جنبش سبز»، و در پیش «جبهۀ دمکراتيک مردم ايران» و يا جبهه های وابسته به آن نظير «جبهه متحد کارگران» و «جبهه متحد دانشجويان» همه برای حفظ (و نه نابودی سيستم) و جايگزينی آن با يک نظام به زعم خودشان دمکراتيک، طراحی شده اند. آقای اکبر گنجی که به مثابۀ «قهرمان» آزادی معرفی شده است و اخیراً در آمریکا در حمایت از قربانیان رویدادهای جاری ایران دست به اعتصاب غذا زد، خود سال ها از ايدئولوگ های سپاه پاسداران و اعضای وزارت اطّلاعات بوده و در سرکوب مردم سهيم بوده است (البته مارکسیست های انقلابی همواره از حقوق دمکراتيک همين افراد نيز که دوره ای در زندان های رژیم به سر می برده اند، به درستی دفاع نموده اند.) امّا، چگونه افرادی که تا دیروز با کثیف ترین نهادهای حاکمیّت کار می کرده اند، بدون حتی نقدی ریشه ای به گذشتۀ خود و با طرح شعارهای خودساخته ای چون «می بخشیم، ولی فراموش نمی کنیم»، برای ايران، دموکراسی به ارمغان خواهند آورد؟ بديهی است که سرنگونی آدمکشان و سرکوبگرانی که اینک بر اریکۀ قدرت نشسته اند ، موقعيّت کسانی را که خواهان حفظ نظام جمهوری هستند، به مخاطره  می اندازد.

چهارم، طرفداران «اصلاحات» نه تنها خواهان حفظ نظام اسلامی هستند، بلکه خواهان اصلاح اين نظام در راستای دگرديسی به يک نظام سرمايه داری مدرن می باشند. اختلاف آن ها با باند ديگر نه بر محور ايجاد يک جامعۀ «دمکراتيک» واقعی است، و نه بر سر ايجاد نظامی که در آن استثمار اکثريّت جامعه (کارگران و زحمتکشان) وجود نداشته باشد. اختلاف عمدتاً پيرامون «شيوه» و «آهنگ» برقراری همان نظام، امّا با چهره ای «نوين» است. بی شک اگر رژیم وجهه ای «دموکراتیک» برای خود دست و پا کند (و یا آن گونه اصلاح طلبان به کرّات می گویند «آبروی رژیم در مجامع بین المللی حفظ شود») برقراری ارتباط (و به عبارتی ادغام در نظام سرمایه داری جهانی و پیمودن راه رشد سرمایه داری متعارف) به آن شکلی که اصلاح طلبان در رؤیایش به سر می برند، به راحتی صورت خواهد پذیرفت.

«اصلاح طلبان» کنونی نيز مانند همقطاران خود خواهان استثمار کارگران و تمامی اقشار زحمتکش هستند؛ امّا، به سبک يک نظام سرمايه داری مدرن و مرتبط با دول امپرياليستی. با اين تفاوت که استثمار کارگران برای بازسازی سرمايه داری در ايران نياز به سرعت و شدّت مضاعف خواهد داشت. استثمار مضاعف کارگران نيز محققاً به دستگاه سانسور، اختناق و پليس نياز خواهد داشت. بديهی است که اصلاح طلبان فعلی، اگر موفق به کسب قدرت نيز شوند، بايستی با زور سرنيزه حکومت خود را بر مردم تحميل کنند. مسأله فقط زمان و شيوۀ اعمال زور است و نه گسست از روش های سابق سرکوب.

از اين زاويه نيز، اصلاح طلبان موافق سرنگونی رژيم کنونی نيستند. سرمايه داران درون و برون مرزی (و خادمان سوسيال دمکرات آن ها)، تحت هيچ وضعيتی تن به سرنگونی يک نظام سرمايه داری (حتی بدترين آن مانند رژيم کنونی) نمی دهند. ترس و واهمۀ سرمايه داران از سرنگونی ای که منجر به يک حکومت دمکراتيک کارگری گردد، به مراتب بيشتر از ترس آن ها از «لباس شخصی ها» و طرفداران خامنه ای است! زيرا که با حزب الله نهايتاً (با کمی تقلا، فشار و تبانی) می توان کنار آمد، امّا با يک حکومت ضدّ سرمايه داری و معتقد به دمکراسی کارگری، هرگز!

۲۶ مرداد ۱۳۸۸

http://mazrazi.blogfa.com/post-59.aspx

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630