بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/08/08.Saturday/080809-Naderh-Afshari-Yesterday-and-Today.htm |
شنبه 17 مرداد 1388 ـ 8 آگوست 2009 |
دیروزی ها و امروزی ها!
نادره افشاری
اگر بپرسید که تفاوت بین «انقلابیون» سال 57 و «امروزی ها» چیست، می گویم که بر پای خود ایستادن، آلودگی به احزاب و گروه ها و سازمان های سیاسی نداشتن؛ یعنی به خود اندیشیدن، گله ای راه نیافتادن و به تنهایی و با فکر خود تصمیم گرفتن و عمل کردن... «دیروزی ها» – همان ها که وسیله شدند تا اسلامیون به قدرت برسند - هیچ کدام هویت نداشتند، نه زنده ها و نه مرده هاشان؛ چرا که همه را راهبران شان به جیب شان می ریختند. انسان ها همه مهر داشتند، یا مجاهد بودند، یا فدایی و یا توده ای و یا خمینی چی... که این باند آخری زد و برد... ولی باز هم در زندان و زیر شکنجه، کسی نامی نداشت؛ همه را رهبران احزاب و گروه ها بالا می کشیدند، افتخارات و... بقیه ی چیزها را...
اگر بپرسید چرا «دیروز» آن همه دعوا و درگیری بین احزاب و گروه ها و جریان های سیاسی بود و این روزها دیگر نیست، باز هم خواهم گفت به همان دلیل بالا؛ چرا که دعواها در واقع دعوای رهبران آن توده های بی شکل بود، برای سوء استفاده کردن از ایشان، برای پیشبرد منویات شان و برای دست یافتن به قدرت؛ ولی «امروزی ها» از این برنامه ها ندارند؛ نه می خواهند حزب طراز نوینی را بر کرسی قدرت بنشانند، نه جمهوری دموکراتیک خلقی و نه جامعه بی طبقهء توحیدی و کارگری و پرولتری و حکومت اسلامی ای را «نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» مثل خمینی آن روزها و موسوی این روزها؛ شعاری که از همان دیروز، از همان دوره های دور جا مانده است.
اگر دعوایی هم در گردهمایی های خارج کشوری می بینید، باز هم همان دعوای قدیمی «دیروزی ها»ست، بر سر قدرت، و سهمی از قدرت... و، خب، الزاماً نه برای آزادی و نه برای تحقق حقوق شهروندی شهروندان، آن گونه که «امروزی ها» می خواهند و براش جان می دهند و شکنجه می شوند... بدبختی این که اشتباه به عرض آقای موسوی رسانده اند؛ «امروزی ها» برای شعارهای نخ نما شده ی «دیروزی ها» جانفشانی نمی کنند؛ مرض که ندارند، جان بدهند تا همان را که «دیروز تا همین امروز» داشتند و دارند، داشته باشند؛ این با کدام منطقی می خواند؟!
فرض کنیم اصلاً «کودتا»یی اتفاق نیفتاده بود. میرحسین موسوی شده بود رئیس جمهوری و این روزها باید می رفت بیت خامنه ای به دست بوس و بعد هم حکمش را از دست خاتمی و هاشمی رفسنجانی می گرفت... و از این حرف ها... و... خب... البته دیگر این بساط راه نمی افتاد؛ ولی آیا بساط سنگسار و قصاص و دیه و صیغه و تعدد زوجات و سهم ارث نابرابر و شهروند درجه دو بودن خیلی از ملت هم تغییری میکرد؟ آیا دیگر مردم را به تخت شلاق نمی بستند، زن ها با مردها برابر می شدند، حقوق دگراندیشان با شیعه های ناب محمدی برابر می شد، تورم کم می شد، بیکاری کم می شد، یا مثلا وابستگی به روسیه کم می شد؟!
اصلا این آقای رئیس جمهوری فرضی آیا می توانست و آیا مهره ای بود که بتواند در این گونه موارد کاری بکند و قدرتی داشته باشد؟ آیا بساط «یا روسری یا توسری» جمع می شد؟ آیا آن فاطی کماندوهای مزاحم ِ زنان در خیابان ها و محل کار و تحصیل زنان، دیگر توی خیابان ها و سرگذرها پیداشان نمی شد؟ و... خب... یک سری از این پرسشهای بی پاسخ...
«جمهوری ی اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» رئیس جمهوری فرضی یعنی این که:
«نه بابا، هیچ چیزی با این که حالا هست، فرق نمی کرد. از فردای تحلیف و تنقیذ باز هم همین آش بود و همین کاسه و همین رهبری و همین دزدی ها و همین چپاول های نجومی و همین حجاب اجباری و همین آمار وحشتناک اعتیاد و فحشا و همین خانه های عفاف و همین صف طویل مرگ و زندان و شکنجه و اعدام و آفتابه به گردن مردم بستن و مردم را به جرتقیل آویزان کردن...»
آنهایی که پوپولیستی عمل می کنند و دنبال نخ سبز نخ نمای میرحسین موسوی راه افتاده اند، یادشان باشد که «اتوپیا»شان همین حکومت اسلامی است که هست و خیلی هم وحشتناک است. بیخود که توی خارج کشور، این اهالی، پرچم شیر و خورشید نشان را از دست مردم نمی قاپند و پرچم شاخدارشان را در هر مراسمی به مردم زورچپان نمی کنند، میکنند؟!
مگر در دوران «اتوپیا»ی همین باصطلاح روشنفکران این روزهای حکومتی [همین ها که حالا دارند اعتراف می کنند] ندیدیم 18 تیرماه 1378 چه بلایی سر دانشجویان آوردند؟ یادمان که نرفته، رفته است؟ قتل های زنجیره ای را یادمان نرفته، رفته است؟
واقعا «چنج»ی که «امروزی ها» می خواهند، همان «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر» است؟ خب پس لابد مردم مرض دارند! همان بساط و همان رفتارها بود که بود... پس دیگر چنج و منج و این حرفها برای چیست؟ برای استفاده از همان روحیه ی «دیروزی ها»؟!
این دولتیان اینجا یک اشتباه محاسبه داشته اند و آن این که خیال می کنند، توده ها همیشه توده می مانند؛ آن هم توده ای بی شکل؛ و نمی دانند – طفلک ها نمی دانستند که یکی از اسباب تمدن و تجدد همین تغییر ماهیت و هویت ِ توده هاست به شهروند، به جمعی از شهروندان... و همان تغییر «دیروزی ها» به «امروزی ها»...
حالا هم تلگرافی می نویسم که لطفاً از این به بعد شعارهای کهنه و حرف های کهنه و راه های کهنه و لوس بازی های کهنه را کنار بگذارید... اگر کنار نگذارید، تودهء تغییر ماهیت یافته به شهروند مدرن و متمدن کنارتان خواهند گذاشت.
پس از آن همه خرابکاری، دیگر واقعا «جمهوری اسلامی باید برود»، باور کنید!
5 اوت 2009 میلادی
http://www.nadereh-afshari.com/
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |