بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/08/08.Saturday/080809-Massud-Noghrekar-Two-Ganjis.htm |
شنبه 17 مرداد 1388 ـ 8 آگوست 2009 |
اکبر گنجی - روشنفکر دینی و سیاسی - به اعتبار شجاعت و تلاش های سیاسی پیگیر و افشاگرانه، و کوشش های روشنفکرانه اش در راستای اصلاح دین، از مطرح ترین مخالفان رژیم اسلامی ست. بهمین دلیل حمایت مشروط و نقادانه از برخی از اقدام های دموکراتیک و افشاگرانه اش - نظیر انتشار این نامه به «کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل» - به سود جنبش آزاداندیشانه و آزادیخواهانه ی جاری در ایران و در خارج از کشور خواهد بود.
بر پایی اعتصاب غذای نیویورک و تدوین نامه به «کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل» گنجی را به عنوان کوشنده ی سیاسی ای فعال مطرح تر کرده است. این دو اقدام، به ویژه اعتصاب غذای نیویورک بحث هایی پیرامون گفتار و رفتار سیاسی او به همراه آورده است. اعتصاب غذای نیویورک به درستی از سوی محافلی از اپوزیسیون حکومت اسلامی اقدامی فرقه گرایانه و غیر دموکراتیک ارزیابی شده است. به نظر می رسد گنجی نیز به خطای روشی و نظری اش در اعتصاب غذای نیویورک پی برده باشد، چرا که گنجی ی نامه به «کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل» با گنجی ی اعتصاب غذای نیویورک فاصله گرفته است.
گنجی اگر سنجیده تر عمل کند و به نقد خطا های گذشته و حال خویش برخیزد، نقش ارزشمندی در جنبش آزاد اندیشانه و آزادیخواهانه ی میهنمان ایفا خواهد کرد.حکایت تغییر و تحول گنجی در عمر سی ساله ی حکومت اسلامی نیز نشان داده است که او از توانایی پذیرش نقد وظرفیت تغییر و تحول برخورداراست.
اعتصاب غذای نیویورک می توانست در کنار افشای هر چه بیش تر جنایت های حکومت اسلامی اقدامی در جهت نزدیکی نیرو های اپوزیسیون در خارج از کشور نیز باشد. متاسفانه گنجی، مخالف سر سخت فرقه گرایی و مدافع دموکراسی و آزادی در نوشتار و گفتار، با پیشه کردن روشی فرقه گرایانه و غیر دموکراتیک در اعتصاب غذای نیویورک، به موقعیت سیاسی خود لطمه زد، چنین گرایشی در حد خویش نیز به تفرقه و تشتت میان نیروهای اپوزیسیون دامن زد.
در این اعتصاب غذا جز به رنگ سبز و حمایل شنل واره های سبز بر گرده ی حامیان این اعتصاب غذا، به هیچ نماد و رنگ دیگری اجازه ی حضور داده نشد. گنجی حتی از نصب پرچم های سه رنگ، با و یا بدون شیر خورشید، در محدوده و جایگاه اعتصاب غذا پرهیز کرد؛ پرچمی که نه فقط سلطنت طلبان و مجاهدین خلق ایران که بسیاری از ایرانیان مستقل و وطن پرست حامل آن بوده و هستند؛ پرچمی که نماد های هزاران سال تمدن بر آن نقش بسته است. گنجی حتی در اتخاذ و طرح شعارها نیز ایجاد محدودیت کرد، آنگونه که شعار هایی که این روزها از سوی دلاوران آزدایخواه میهن مان در خیابان های ايران فریاد می شوند، در این اعتصاب غذا راه نیافتند.
گنجی بارها کاربرد اینگونه روش ها غیر دموکراتیک و فرقه گرایانه ی حزب الهی ها و گروه های فشار حکومت اسلامی را در گفتار و نوشتار مورد نقد و نفی قرار داده است: "...اینان افراد جامعه را به درون گروه و برون گروه تقسیم می کنند و برون گروه ها را دشمن تلقّی می کنند..." (1) گنجی مدعی است که از زمانی که در تایید آزادی به کلمات قصار خمینی - جلاد آزادی - استناد می کرد فاصله گرفته است(2)، به همین دلایل وجود چنین رفتاری از سوی او غیر منتظره و تعجب آور است.
گنجی حضور پرچم سلطنت طلبان و شعار های آنان را ـ شاید به این خاطر که "رژیم سلطنتی به دوران ما قبل مدرن تعلق دارد" (3) - بر نتابید، اما روشن نیست چرا در برخوردی غیر روشنفکرانه و برای بهره برداری تبلیغاتی و ابزاری تا آنجا پیش رفت که خواننده ی سلطنت طلبی چون خانم گوگوش را برای حمایت از اعتصاب غذا دعوت کرد، خواننده ی محترمی که در بسیاری از کنسرت های اش با پرچم نماد همان "دوران ما قبل مدرن" به روی صحنه رفته است.
اعتصاب غذای نیویورک اگر چه ارزش هایی در رابطه با افشای بیش تر جنایات حکومت اسلامی داشت اما نشان دیگری از حضور فرقه گرایی، تفرقه افکنی و بکار گیری روش های غیر دموکراتیک در اردوی حول و حوش گنجی بود، اردوئی که نشان داد در فرافکنی ی فرقه گرایی به سایر نیرو های اپوزیسیون تبحر کافی دارد. ویژگی های بر شمرده شده نه فقط در برخوردها و سخنان گنجی و گردانندگان این اعتصاب غذا، که در اظهار نظر یکی از حامیان گفتار و رفتار گنجی در این اعتصاب غذا عیان تر رخ نموده است.
دوست و استاد عزیزم آقای محمد برقعی، در دفاع و توجیه برخورد های فرقه گرایانه و غیر دموکراتیک در این اعتصاب غذا، با طرح کلیات و شبیه سازی هایی قابل بحث، و "آشوب طلب" خواندن غیر خودی ها، سخنان و احکامی تامل بر انگیز صادر کرده اند. ایشان نه فقط بر واقعیت های جاری شده در زیر آن چادر سبز و کوچک چشم بسته اند، حتی واقعیتی به بزرگی جامعه ایران را نیز به ظن خود تعبیر و تفسیر کرده اند . آقای برقعی در دفاع از عملکرد آقای گنجی در اعتصاب غذا، ضمن تبدیل دموکراسی به "حق ویژه"، گفته اند جنبشی که اکنون در جامعه و خارج کشور جاری ست: «جنبشی است از سوی کسانی که در انتخابات شرکت کرده اند و متوجه شده اند که آنان را فریب داده اند و رای آنان را دزدیده اند و هنوز به مبارزه قانونی پای بند هستند و از حکومت می خواهند دست از بی قانون بر دارد و حتی شعار مرگ بر دیکتاتور آن ها هم ناظر به این امر است، و شعار اصلی آن ها هم "رای من کجاست؟" هست، حال کسانی که رای دادن را تحریم کرده اند و خواهان سر نگونی نظام حکومت اسلامی هستند چه وجه اشتراکی دارند که می خواهند در این جمع شرکت کنند؟»(4)
برای اینکه واقعی تر با مساله برخورد شود از زیر چادر سبزاعتصاب عذای نیویورک شروع کنیم:
1- سؤال این است، آیا هنرمندان دعوت شده ای چون گوگوش، ابی، آغداشلو، اصلانی و سایر هنرمندانی که از اعتصاب غذا حمایت کردند، و اعتصاب غذا را تحت الشعاع حضورشان قرار دادند و چشم ها را به سوی چادر سبز کشاندند و مجلس را گرم کردند در انتخابات شرکت کرده بودند؟ کدام یک از اینان خواهان سرنگونی حکومت اسلامی نیست ؟ بسیاری از دعوت شده ها و حامیان این اعتصاب غذا، به ویژه اهل قلم تبعیدی، نه فقط در انتخابات شرکت نکردند و از تحریم کنندگان اند، حتی خواستار سرنگونی تمامیت این رژیم تمامیت خواه بوده و هستند، و این را گنجی و برقعی عزیز می دانند. حال سؤال این است که شما "سبز" ها مگر وجه اشتراکی با این جماعت داشتید که حتی از آنان دعوت کردید با شما زیر یک چادر جمع شوند؟ چنین برخورد و نگرشی حکایت از این دارد که گنجی و دوستان اصلاح طلب اش در این اعتصاب غذا برای دستیابی به هدف شان حاضر شدند از ابزار و وسایلی بهره گیرند که مدعی اند به لحاظ نظری و سیاسی به آن ها باور ندارند و آن ها را نادرست می پندارند؛ روش و منشی که لااقل گنجی بار ها در مقاله های اش مورد نکوهش قرار داده است.
2- جنبش سبز و سبز ها در ایران با تظاهرات سبزها و بخش بزرگی از سبزهای خارج کشور متفاوت اند. جنبش سبزدر داخل کشور همان روز های نخست به خواست های بنیادین و تغییر رژیم فرا رویید، اما بخش اعظم سبز های خارج کشور هنوز به دنبال رای خود و در کابوس و اضطراب اینکه مبادا رژیم سرنگون شود به سر می برند. در ایران، حتی "ندا" ی جنبش سبز در انتخابات شرکت نکرده بود، و چون او بی شک هزاران تن در میان تظاهر کنندگان بودند و هستند که گزینهء عدم شرکت و تحریم را بر گزیدند. شعارها گواه اند؛ خلاف نظر برقعی عزیز در بارهء شعار مرگ بر دیکتاتور، این شعار و شعارهایی چون استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی، شعارهای هواداران آقای موسوی و کروبی و یا توده ای های سبز شده نیستند. شعار سبزهایی از این رده از اصلاح طلبان هنوز همان "رای من کجاست؟" و یا پیرامون احمدی نژاد تدارکات چی دور می زند. سبزهایی که مخالفت متعصبانه و توجیه گرانه شان با شعار هایی چون مرگ بر دیکتاتوری و جمهوری ایرانی، تاسف بار است، کاسه های داغ تر از آشی که تجربه و ناسور ننگ و داغ پیروی فاجعه آفرین از " خط ضد امپریالیستی امام خمینی " را فراموش کرده اند.(5)
باری، به گمان من بزرگترین خطای گنجی در این اعتصاب غذا هم پیاله شدن اش با بخشی از این دست از "سبز" ها ی خارج از کشور بود، و این به کار ارزشمندی که می توانست فراتر ازیک اعتصاب غذای نمایشی، دعوتی عام از تمامی نیروهای اپوزیسیون باشد، لطمه زد؛ دعوتی که کمترین دستاوردش می توانست نزدیک تر شدن نیروهای اپوزیسیون بیکدیگر باشد.
2- نامه به "کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل"
گنجی پیش از انتشار نامه به "کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل" با انتشار چهار مقاله (6) مبانی، زمینه ها، شواهد و اهداف "نامه" اش را مطرح کرد. در اينجا به اين موارد قابل بحث در چهار مقاله ی مورد اشاره، نمی پردازم: الف. نوع نگاه و برخورد به کشتار های سال 58- 57 و 61-60. ب. غیر عملی بودن طرح ها، به ویژه طرح دستگیری و مجازات احمدی نژاد در خارج کشور. ج. مقایسه ها و شبیه سازی های نادرست در بحث تحریم های اقتصادی. د. نگاه یک جانبه نگرانه به "جنبش سبز" در ایران و تلاش برای تبدیل این جنبش به رویکرد ی نادرست، یعنی "...تبدیل آن به یک ایدیولوژی که هیچ تجربه مستقلی آنرا نقض نخواهد کرد"(7)
و تنها به نگاهی کوتاه به نامه ی ایشان، که با امضای تعدادی از کوشندگان سیاسی و فرهنگی مخالف حکومت اسلامی منتشر شده، بسنده می کنم.
گنجی در این نامه، خطاب به "کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل"، فهرست وار به پاره ای از جنایت هایی که حکومت اسلامی طی سی سال گذشته مرتکب شده اشاره می کند:
"...رفتارهای این رژیم در سرکوب مردم ایران، مصداق جنایت علیه بشریت است. این رژیم در ایران تبعیض جنسی و مذهبی و قومی برقرار کرده است؛ رژیمی است که با اندیشه، شادی و زیبایی مخالفت بنیادی دارد؛ رژیمی است که ده ها روشنفکر معترض را در داخل و خارج از ایران ترور کرده است؛ رژیمی است که بسیاری از مخالفان و دگراندیشان را اعدام کرده است..."، و به این دلیل که: "...کارنامه ی زمامداران سیاسی ایران مصداق روشن جنایت علیه بشریت" است(8)، مجازات سران جنایتکار این رژیم، ازجمله یکی از تدارکات چیان این جنایت ها، محمود احمدی نژاد در خواست شده است.
اگر چه افق فکری گنجی گونه ای دیگر است و "نامه" نیز ناقص و قابل نقد، اما تلاش او در انتشار این نامه را نباید تخطئه کرد، تلاشی که در روش و مسایل مطروحه با اعتصاب غذای نیویورک متفاوت است. گنجی در "مقاله" های اشاره شده و در اين "نامه"، رهبران این حکومت، ازخمینی ی بنیانگذاراش گرفته تا خامنه ای رهبر و ولی فقیه، و احمدی نژاد ریاست جمهور را بدرستی "مصداق روشن جنایت علیه بشریت" معرفی کرده است. به سخن دیگر، رژیم و نظام دینی، رژیم و نظامی ضد بشر، فاسد و جنایتکار معرفی و مجازات اش درخواست شده است. در نگاه گنجی (و برخی دیگر از امضا کنندگان این نامه) رهبران نظام دینی و حکومت اسلامی را "مصداق روشن جنایت علیه بشریت" شناختن، نگاه و شناختی تازه است، به ویژه گنجی ای که پیش تر با تاسف بر زبان آورده بود: "...شکست اصلاحات عین شکست نظام است ...آنها که خود را برای شرکت در مراسم تحریم اصلاحات و خواندن فاتحه آماده کرده اند باید بدانند اگر چنین سودایی عملی شود آن مجلس، مجلس ترحیم همه ما خواهد بود و..."(9)
از سوی دیگر انتشار این "نامه"، به عنوان تازه ترین تلاش عملی ی گنجی، گامی به پیش نسبت به خطای فرقه گرایانه و خودی و غیر خودی کردن در اعتصاب غذای نیویورک است. گنجی بدرستی برای امضای این" نامه " دست به سوی همگان دراز کرده است؛ کاری که به تعبیر من نوعی انتقاد از خود نسبت به خطای اعتصاب غذای نیویورک است:
"...اين برنامه وابسته به هيچ گروه و حزبی نيست. پرچم هيچ حزب و گروه و دسته ای را هم بالا نخواهد برد. هر ايرانی، فارغ از تعلقات دينی، سياسی و جنسيتی، می تواند اين بيانيه را امضا کند."(10)
این اقدام در کنار ارزش های افشاگرانه اش، شاید گامی در نفی فرقه گرایی و روش و منش غیر دموکراتیکی که بخشی از اپوزیسیون خارج کشور، زیر بیرق "جنبش سبز" تبلیغ و ترویج کرده و می کنند، باشد. بدیهی ست اگر گنجی در اعتصاب غذای نیویورک دقت می کرد امروز افراد بیشتری از اپوزیسیون حکومت اسلامی درخواست اش را برای امضای این نامه لبیک می گفتند، افرادی که حق دارند سؤال کنند چرا برای اعتصاب غذای نیویورک عده ای"نخبه" و نماد سبز و شعارهای دستچین شده ی آن ها، اما برای امضای این نامه همگان؟
بدون تردید برای بسیج ایرانیان بیان نکته های واضح و مبرهن از سوی گنجی، که: "سکوت در برابر جنایت، مشارکت در جنایت است" و یا "...فاجعه ی بزرگ تر آن است که بسیاری از افراد این جنایات را می بینند و سکوت می کنند... سکوت در برابر شکنجه و جنایت، و حالت عدم اطلاع به خود گرفتن، بخش مهمی از رذیلتی است که متأسفانه میان ما فراگیر شده است. بهانه تراشی برای سکوت و بی تفاوتی، کار چندان دشواری نیست..."(11)، قابل فهم، موثر و کارا ست اما نه به آن اندازه که به باور پایبندی پیشتاز این دست اقدام ها به دموکراسی و آزادی رسیده باشند.
*******
1- اکبر گنجی، تلقی فاشیستی از دین و حکومت، نشر طرح نو، سال 1379، ص 213
2-منبع فوق، ص 49
3- منبع فوق، ص 180
4- محمد برقعی ,تظاهرات و پرچم، 12 مرداد 1388، روز آنلاین
5- http://www.peiknet.com/1388/08mor/10/PAGE/35GOZARESH.htm
6- اکبر گنجی : چهار مقاله ی اکبر گنجی
الف - خامنه ای و احمدی نژاد، جنایت علیه بشریت، با این رژیم چه باید کرد، گویا و اخبار روز، 5 مرداد
ب - راه قانونی بر خورد با سرکوبگران حاکم، گویا و اخبار روز 7 مرداد
ج - با این رژیم چه باید کرد ؟ گویا و اخبار روز 9 مرداد
د - با این رزیم چه باید کرد؟، دادگاه اسراییلی علیه علی حامنه ای، 12 مرداد
7- اکبر گنجی، اصلاح گری معمارانه، نشر طرح نو، سال 1379، ص238
8- نامه به "کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل"
9- منبع شماره 7
10- نامه به "کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل"
11- منبع شماره 6
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |