بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |    آدرس اين صفحه با فيلترشکن: 

 https://newsecul.ipower.com/2009/08/01.Saturday/080109-Mohammadreza-Tajik-Srtategic-Analysis.htm

شنبه 10 مرداد 1388 ـ 1 آگوست 2009

 

بايد به تغيير بيانديشيم؛ اما از کدام رهگذر؟

محمدرضا تاجيک

(رئيس مرکز تحقيقات استراتژيک نهاد رياست جمهوري دوره خاتمي)

 

يادداشت سکولاريسم نو: مقاله ای که می خوانيد بيانگر آن است که استراتژيست های جنبش موسوم به اصلاحات در ايران چگونه در حال بررسی قدم های آيندهء خود برای بقا و ـ اجياناً، اگر شد ـ دستيابی به قدرت از طريق جابجائی های درون سيستم هستند. محمد رضا تاجيک بروشنی توضيح می دهد که در مرحلهء پريشان احوالی کنونی، اصلاح طلبان بايد بتوانند آنچه را که در خيابان های ايران در حال شدن و حدوث است «کنترل» کنند، چرا که خطر آن وجود دارد که، در کلام او، جنبش در مسير اپوزيسيون راديکال خارج از کشور قرار خواهد گرفت و گستره و عمق آن «از يک جنبش درون - نظام و قانوني به يک خيزش برون - نظام و غيرقانوني تغيير خواهد» يافت!

برای سکولارهای ايران اين کلمات تعيين کنندهء تکليف اند. اين ما هستيم که «اپوزيسيون راديکال خارج از کشور» خوانده می شويم و اگر اصلاح طلبان نتوانند برای جنبش کنونی ماهيتی «درون ـ نظام و قانونی» کسب کنند کار ماهيت بخشی به دست «اپوزيسيون راديکال خارج از کشور» خواهد افتاد که جنبش را صاحب ماهيتی «برون ـ نظام و غيرقانونی!» خواهد کرد.

آيا اين هشداری برای سکولارها نيست که موقعيت ممتاز خود را دريابند و نگذارند که ـ لااقل در خارج کشور ـ بوسيلهء نمايندگان «فراکسيون درون نظام و قانونی» بلعيده و گواريده شوند. آيا در اين احتجاج استراتژيک نبايد به کشف حرکاتی که با نام «جنبش سبز» در خارج از کشور انجام می گيرد پی برد؟

 ****

 

سطح تحليل نخست: تحليل جنبش مدني 22 خرداد

به نظر من، پديده شگرفي که به نام «جنبش سبز» در اين ايام تجربه کرديم، همان جنبش اصلاحات بود، اما با بياني نسبتاً متفاوت. به بيان ديگر اين جنبش در ادامه جنبش اصلاحات، اما در صورت و سيرتي رشيدتر و بالغ تر قابل تحليل است. لذا اين جنبش همچون جنبش اصلاحات، بيش از هر چيز، نتيجه و حاصل پديده ي ديگري به نام «قيام شرايط» يا «شورش موقعيت» بود. شورش موقعيت يا قيام شرايط يعني: «حالا وقتشه«

- حالا وقت تبديل جشن به جنبش است.

- حالا وقت تبديل خيابان به پارلمان مردم است.

- حالا وقت خيزش يک ملت، فراسوي ملاحظات و مقتضيات طبقاتي، فرهنگي، قومي، زباني،

نسلي، جنسي، شئوني، ديني، مرامي و سياسي است.

- حالا وقت ايجاد زنجيرهء همگوني در ميان هويت هاي متمايز است.

- حالا وقت رسيدن خطوط موازي به يکديگر در بوم رنگ و تابلوي نقاشي يک جنبش است.

- حالا وقت شورش دانش ها و گفتمان ها و هويت هاي تحت انقياد و حذف و طرد شده است.

- حالا وقت جوشيدن قدرت و مقاومت از ريزبدنه هاي جامعه است.

- حالا وقت فرياد صداهاي خاموش است.

- حالا وقت شورش تاريخ عليه خودش است.

- حالا وقت شورش وضع موجود عليه خودش است.

- حالا وقت شورش خودي ها عليه خودي هاست. (پرندگان گردن چرخان)

- حالا وقت شورش «گفتن» بر «گفته» است.

- حالا وقت شورش اميد بر نااميدي و اراده بر خمودگي و انفعال است.

- اين شورش زمانه، شورشي در خلق عالم ايراني برپا مي کند؛ شورشي رنگين کماني که؛

هم رنگي از جنبش هاي هابي و لابي با خود دارد

هم رنگي از جنبش هاي مدني و اجتماعي جديد

هم از جنس جنبش هاي سنتي و مدرن است و هم پسامدرن

هم از نوع جنبش هاي مبتني بر نافرماني مدني است و هم از نوع جنبش هاي اکسپرسيونيستي

هم رنگي از جنبش هاي هويتي دارد و هم رنگي از جنبش هاي فراهويتي هم از جنس جنبش هاي ريزومي است و هم از جنس جنبش هاي خودجوش پراکنده.

 

اين رفتار جمعي مردم ايران، از سوي ديگر، تابعي بود از؛

احساس بي قدرتي (احساس ناتواني و عجز فرد در تاثيرگذاري بر تصميمات و سياست ها و بر عرصه سياسي. توضيح آنکه وقتي فرد در برابر واقعيت هاي اجتماعي خود را فاقد هر گونه قدرت ارزيابي کند و واقعيت هاي اجتماعي را فراتر از قدرت خود بداند آنگاه دچار احساس بي قدرتي مي شود)

احساس مهجوري سياسي (مهجوري سياسي به طرد قواعد و اهداف سياسي به علت غيرعادلانه، و تحميل بودن قواعد بازي گفته مي شود)

احساس بي قاعدگي سياسي (وقتي فرد احساس کند و چنين استنباط کند که قواعد و قوانين که بايد مناسبات سياسي را تعيين و هدايت کند، از ميان رفته است. به عبارتي از ميان رفتن قاعده و قوانين در مناسبات سياسي همان بي قاعدگي سياسي است)

احساس بيگانگي سياسي (بيگانگي سياسي، ناتواني در اثرگذاري بر ساخت اجتماعي- سياسي و عجز در دخالت در فرآيندهاي تصميم گيري و سياستگذاري ها در عرصه سياسي است

احساس بي معنايي سياسي (نبود الگوي قابل درک و قابل تشخيص براي شخص و غيرقابل پيش بيني نتايج انتخاب هاي سياسي. وقتي فرد احساس کند الگوي قابل درکي براي وي در مناسبات سياسي تعريف نشده يا نتايج کنش ها، رفتارها و تصميمات سياسي غيرقابل سنجش و پيش بيني است آنگاه دچار احساس بي معنايي سياسي مي شود)

احساس بي اعتمادي سياسي و نارضامندي سياسي.

نارضامندي سياسي.

 

افزون بر موارد فوق، اين رفتار همچنين ربطي وثيق و تنگاتنگ با

1-      حضور يک نقطه گره يي سلبي (منفي)،

2-      بداعت و طراوت فزاينده خودً جنبش،

3-      شخصيت و گفتمان ميرحسين (شخصيت و گفتماني که در پروسه انتخاباتي در حال شکل گرفتن بود،

4.      حمايت يکپارچه تمامي مردمان و نخبگاني که با انگيزه ها و انگيخته هاي مختلف، خواستار «تغيير» بودند.

 

سطح تحليل دوم: تحليل شرايط «دوراني» که در حال تجربه آن هستيم.

بي ترديد در دوران بعد از انتخابات، پرسش هاي سرنوشت ساز/ سوزي که با آن مواجهيم، عمدتاً ناظر بر شناسه ها، مختصات و مقتضيات «مرحله کنشي» بعد از انتخابات هستند؛ ما در کدامين مرحله کنش سياسي- اجتماعي قرار داريم؟ اقتضاي نظري و عملي اين «مرحله» چيست؟ در اين شرايط، کدامين استراتژي و تاکتيک مي تواند اصلاح طلبان را يک گام به اهداف و آمال خود نزديک تر کند؟ بي ترديد پاسخ به اين پرسش ها، گام نخست براي ورود به بحث پيرامون تئوري و عمل، گفتمان و پادگفتمان، استراتژي و تاکتيک، گسست و پيوست، بايد و نبايد و قدرت و مقاومت، در چارچوب جنبش اصلاحي در شرايط کنوني است و بي ترديد، پس از تعيين و تعريف مرحله عمل سياسي است که مي توانيم در پرتو «تحليلي مشخص از شرايط مشخص ذهني و عيني، داخلي و خارجي» به پيرايش و آرايش خود همت گماريم و گامي به پيش در جهت تحقق اهداف و آرمان هاي اصلاحي خود برداريم.

مفهوم مرحله عمل سياسي، يکي از مفاهيم حاشيه نشين در متن گفتماني جريان هاي سياسي- مذهبي در ساليان اخير بوده است. به بيان ديگر، در طول اين دوران، اين جريان ها تصوير شفاف و عميقي از مراحلي که يک جنبش سياسي- اجتماعي بايد از آنان عبور کند تا به سرمنزل مقصود برسد، نداشته اند. از اين رو، در معرض آفت «از مرحله پرت بودگي» قرار گرفتند و در «شرايط خاص» آن کردند که نبايد مي کردند و آن نکردند که بايد مي کردند، و نيز به همين سبب بود که گاه در مسير «سکتاريسم» قرار گرفتند و گاه ديگر، ره «ولونتاريسم» پيمودند، گاه مردم گرا شدند، گاه نخبه گرا، گاه خودي ساز شدند و گاه دگرساز.

امروز تنها از رهگذر ارائه تصويري مشخص از «مرحله عمل سياسي» است که مي توانيم از «شرايط فقدان تصميم و تدبير» خارج شويم و اراده کنيم که؛

- به نقش آفريني در قالب هويت مقاومت (اپوزيسيونيستي) بپردازيم يا هويت قدرت (پوزيسيونيستي)؟

- به ساماندهي پيرامون يک نخبه، يک حزب و يک جبهه بينديشيم يا يک برنامه؟

- به تجميع و ساماندهي نيروهاي مختلف اجتماعي ـ سياسي پيرامون يک نقطه گره يي يا کانوني منفي (سلبي) بپردازيم يا يک نقطه گره يي مثبت (ايجابي)؟

- به هژموني بينديشيم يا ضدهژموني؟

- به مفصل بندي يک گفتمان بينديشيم يا يک پادگفتمان؟

- به بي قراري راديکال گفتمان مسلط و رسمي بينديشيم يا به واسازي آن؟

- به بهره گيري از ميکروپلتيک بينديشيم يا ماکروپلتيک؟

- به تسلط بر ميکروفيزيک قدرت بينديشيم يا ماکروفيزيک قدرت؟

- به جنبش بينديشيم يا به سازمان؟

- به رقابت بينديشيم يا به ضديت؟

- به جنگ مواضع بينديشيم يا به جنگ منافع؟

- به ايجاد يک زنجيره هم ارزي بپردازيم يا يک زنجيره تفاوت ها؟

- به ساماندهي يک نهضت بدون تشکل، بدون پروژه و بدون برنامه بينديشيم که به مثابه يک تصادف نيکو جلوه کند، يا به ساماندهي يک بلوک تاريخي متشکل؟

- به خلق لحظه يي بينديشيم که در آن نظم بي نظمي برپا شود، يا به خلق لحظه يي که در آن نظمي ايدئولوژيک برپا شود؟

- به تجربه باهم بودگي هويت هاي متکثر و متمايز در يک لحظه تاريخي بينديشيم، يا به باهم بودگي هويت هاي متشابه؟

- به فراهم آوردن شرايطي بينديشيم که در آن «گفتن» از «گفته» مهم تر جلوه کند، يا بالعکس؟

- به جايگزيني روابط افقي و هم عرضي به جاي روابط عمودي و سلسله مراتبي بينديشيم، يا بالعکس؟

- به ترک هويت هاي غليظ «شناسنامه دار» و انحلال خود در يک هويت رقيق تر بينديشيم، يا بالعکس؟

- به تلفيق و ترکيب گفتمان هاي شناور در فضاي سياسي جامعه بينديشيم، يا به منزلت و شأني فراگير و استعلايي بخشيدن به يک خرده گفتمان؟

- به بهره وري از تکنيک هاي سياسي نوين، که به ما مجال و امکان متکثر و پخش عمل کردن و گسترش دامنه عملکرد خود تا بيخ و بن ذهن و روان افراد جامعه را مي دهد بينديشيم، يا به تکنيک هاي سنتي سياسي؟

- به سياست به مثابه يک حساسيت فرهنگي بينديشيم، يا به مثابه يک فعاليت نهادمند؟

- به «قدرت خود» در ظرف کاربردها و تاثيراتش در عرصه يک بازي و تسابق خاص بينديشيم، يا در ظرف توانايي آن در تسخير دژ باستيل؟

- به تبديل شدن به سخنگوي همگان بينديشيم، يا به تبديل شدن به فراهم آورندگان شرايطي که همگان بتوانند براي خود و به جاي خود و با بيان خود سخن بگويند؟

- به ايفاي نقش در قالب شفاف کننده تقاضاهاي مبهم و غيرشفاف جامعه مردمان بينديشيم، يا به ايفاي نقش در قالب يک متقاضي؟

- به تغيير ذائقه سياسي مردم بينديشيم، يا تقويت ذائقه سياسي آنان؟

- به ساز و کارهايي براي تقويت حافظه تاريخي مردم بينديشيم، يا به تضعيف و تخريب آن؟

- به بازتوليد انديشه و شرايط دوم خرداد بينديشيم، يا به عبور از آن؟

- به هويت جمعي و فردي ديني بينديشيم، يا به هويت سکولار؟

- به شعار «هدف هيچ و جنبش همه چيز است» بينديشيم، يا بالعکس؟

- به وارد کردن عنصري بلانکيستي (باور به انقلاب فراگير و نقش سازنده خشونت سياسي در نيل به اهداف) بينديشيم، يا به فراموشي مطلق انقلاب و خشونت؟

- به دموکراسي صرفاً به مثابه سلاحي در مبارزه سياسي بينديشيم، يا به مثابه هدف و شکلي که در آن گفتمان ما واقعيت پيدا مي کند؟

- به هنر بودن در زمان و مکان مناسب بينديشيم، يا به بودن در هر مکان و زمان؟

- به شمايل سازي شيء پرستانه از شخصيت ها و تقديس آنان بپردازيم، يا به شخصيت زدايي؟

- به بسط اقتدار عامه به مثابه عنصر ضدسلطه حاکميت بينديشيم، يا به بسط اقتدار خاصه؟

 

در واقع، مرحله عمل سياسي به ما مي گويد امروز کجاي اين جغرافياي متنوع و چهل تکه نظري و عملي ايستاده ايم، به کدامين راه بايد گام بگذاريم، به کدامين مسير بايد روانه شويم، به کدامين افق بايد خيره شويم، با کدامين مردمان بايد همره و همراه شويم، چگونه گام هاي خود را در اين مسير برداريم، با کدامين کليد، قفل هاي روبه روي خود را بگشاييم و با کدامين کارت در دست بازي کنيم؟

بي ترديد، فرداي بعد از انتخابات فردايي بسيار متفاوت از فرداهاي ديگر براي جامعه و کشور ماست؛

- فردايي که در آن بايد انتظار تغييري ژرف و گسترده در فروماسيون (آرايش و چينش) سياسي جامعه را داشت.

- فردايي که در آن بايد انتظار تغيير در کارکردهاي حفظ نظم، تداوم و بقاي نظام را داشت.

- فردايي که در آن بايد شاهد تعريف و تصويري جديد از خودي و دگرها بود.

- فردايي که در آن بايد شاهد راديکاليزه شدن هويت هاي مقاومت بود.

- فردايي که در آن بايد شاهد انفعال و خمودگي آموخته شده افزون تر بود.

- فردايي که در آن بايد شاهد تعميق و گسترش شکاف ميان حاکميت و مردم، روحانيت و حاکميت، و روحانيت و مردم، از يک سو و شکاف هاي درون حکومتي از سوي ديگر بود.

سطح تحليل سوم: سطح تحليل مقتضيات و تجويزات تاکتيکي و استراتژيک اين دوران

بر کمتر اهل تامل و تعمقي پوشيده است که شرايط کنوني، شرايط فقدان تصميم و تدبير است، زيرا هم بايد دغدغه صيانت «سيرت» نظام (که توسط عده يي در مسير تحريف و تخريب قرار گرفته) را داشت، هم بايد دلمشغول صيانت «صورت» آن بود، و هم بايد به تغيير انديشيد و هم به ثبات. بنابراين، هر درمان و تدبيري همچون فارماکون افلاطون، هم مي تواند حامل و عامل درد باشد و هم درمان. اکنون يک بار ديگر با اين پرسش مواجه مي شويم که در اين شرايط ناممکني تصميم و تدبير، چه بايد کرد و چه نبايد کرد؟

بي ترديد، فرجام اين جنبش در گرو اراده جمعي معطوف به انگيزه و آگاهي (شور و شعور) امروز ماست. رهاسازي جنبش در اين مرحله به طور فزاينده يي موجب نوعي جابه جايي منشي و روشي و نيز جابه جايي در هدف و رهبري خواهد شد، و جنبش را در مسير گرايش به «خودهاي جمعي اکسپرسيونيستي (خودهاي جمعي که سيکل رهبر و پيرو در خودش بسته مي شود)»، يا اپوزيسيون راديکال خارج از کشور قرار خواهد داد و گستره و عمق آن را از يک جنبش درون - نظام و قانوني به يک خيزش برون - نظام و غيرقانوني تغيير خواهد داد. رهاسازي جنبش در اين مرحله، همچنين بسترساز چرخشي ژرف و گسترده در تاکتيک ها و استراتژي هاي آن در مرام و منش آن در درونمايه و سويه آن در اهداف و آمال آن خواهد شد. لذا:

- بايد به رهبري جنبش در دوران جديد بينديشيم، اما نه رهبري فردي، بلکه رهبري جمعي؛

- بايد رفتار جمعي سامان يافته، با برنامه و تشکيلاتي را پيشه خود سازيم، اما نه لزوماً در قالب حزبي، بلکه در قالب تشکلات خوشه يي و منظومه يي که پيرامون موضوعات و دلمشغولي خاص و متنوع و متکثر شکل مي گيرند.

- بايد به تقرير و تدوين گفتماني فراگير براي دوران جديد بپردازيم، اما نه يک فراگفتمان ايدئولوژيک، بلکه گفتماني هويت محور که دربرگيرنده تمامي خرد هويت هاي ايراني است.

- بايد به تعميق و گسترش جنبش اصلاحات بينديشيم، اما نه با سويه ها و دقايقي که استعداد توليد معنا براي زمانهء ما را از دست داده اند، بلکه با سويه ها و دقايقي ناظر بر تغيير.

- بايد به حضور در حوزهء سياست و تسخير قدرت بينديشيم، اما نه لزوماً به سياست و قدرت به معناي مرسوم و مالوف آن (ماکروپولتيک و ماکروفيزيک قدرت)، بلکه به سياست و قدرت اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي.

- بايد به تغيير بيانديشيم، اما نه از رهگذر راهکارها و سازوکارهاي غيرمدني و خشونت آميز، بلکه از رهگذر درانداختن جنگ با کلام.

http://www.etemaad.ir/Released/88-05-05/175.htm

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630