بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به بخش احزاب در سايت سکولاريسم نو پيوند به اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/07/26.Sunday/072609-Reza-Danesh-Hekmatist-haa.htm |
يک شنبه 4 مرداد 1388 ـ 26 جولای 2009 |
(نظر حکمتيست ها دربارهء انشعابيون از حزب خودشان)
جنبش سبز وعاقبت چپ های بورژوایی
رضا دانش
پس ازبرگزاری مضحکهء انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی در بیست ودوم خرداد ماه سال جاری و اعلام نتایج اولیه توسط وزارت کشور و بیرون آوردن احمدی نژاد از صندوق های رأی سایر، نامزدهای ریاست جمهوری به مخالفت با نتایج آن برخواستند و با اعلام تقلب گسترده درجریان انتخابات و شمارش آرا توانستند مردم را به خیابان ها بکشانند.
موسوی و کروبی، با همراهی خاتمی و چهره های شناخته شدهء اصلاح طلبان توانستند اقشار عظیمی از مردم را با خود همراه سازند. این امر بدلیل نفرت و انزجار عميق مردم از جمهوری اسلامی، و بدلیل جنایات بیشمار رژیم در به خاک وخون کشاندن مخالفان و آزادیخواهان در طی سی سال گذشته، و کارنامهء سیاه سردمداران حکومتی، ممکن شد. صف فعالان جنبش سبز، مرکب از اقشار و طیف های گوناگون اجتماعی، با آرمان ها وخواست های متفاوت بود؛ اما وجود این تفاوت ها در ترکیب و نگرش، و در خواسته ها و نیات شرکت کنندگان مانع از سرازیر شدن منافع این جنبش به حساب موسوی و حامیان وی نبوده و نیست.
اصولاً، در ارزیابی و تحلیل جنبش های اجتماعی باید موئلفه هایی همچون رهبری و پرچم جنبش، اهداف و افق آن، شعارها و تاکتیک های مبارزاتی را لحاظ کرد. آنچه مسلم است جنبش سبز در ادامهء منطقی سیر رویدادها و حوادث قبل از انتخابات پای به عرصه وجود گذاشت. تلاش موسوی و حامیان اصلاح طلب وی در جهت ایجاد تغییر و رفرم در جمهوری اسلامی، و بازگشت به اسلام ناب محمدی، به منظور تقویت پایه های رژیم بوده است، تا از این طریق بتوانند چند صباحی بر عمر آن بیافزایند. هدف اصلی و خواست نهایی این حرکت نه تغییر در سطح معیشت و زندگی طیقهء کارگر و زحمتکش، نه خواست آزادی زن و... بلکه «ابطال انتخابات انجام گرفته» و برگزاری انتخابات دیگری برای به قدرت رساندن موسوی و شرکا است. بطورکلی این حرکت فاقد هرگونه عنصر رادیکالیسم و آزادیخواهی است، و بدلیل توهم گستردهء مردم نسبت به ماهیت رهبران جنبش سبز، و در غیاب احزاب کمونیست و عناصر چپ و رادیکال در بطن جامعه ـ بعنوان رهبران اعتراض و مبارزه ـ موسوی و حامیانش توانسته اند ازموج خروشان نفرت و بیزاری مردم از جمهوری اسلامی در جهت اهداف و مقاصد خود سواری بگیرند.
رهبری، اهداف و افق ارتجاعی جنبش سبز آشکار و انکار ناپذیر است. اما باید دید چرا تشخیص این واقعیت ساده و پی بردن به ماهیت ارتجاعی جنبش سبز برای بخش عظیمی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی ـ اعم از راست و چپ آن ـ مقدور نیست. اين چرایی در تعلقات جنبشی و طبقاتی خاصی نهفته است که این بخش آن را نمایندگی میکند. در یک ماه گذشته شاهد اتحاد و همراهی اعلام نشده ای از سوی بخش عظیمی از اپوزیسیون در قبال این حرکت اعتراضی بوده ایم، سلطنت طلبان، احزاب ناسیونالیست کرد نظیرحزب دمکرات عبدالله حسن زاده و کومه لهء عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده، حزب کمونیست کارگری و اتحاد کمونیسم کارگری، اکثریت و حزب توده و... عملاً، به زیر پرچم جنبش سبز گرد آمدند. اتحاد این جمع به ظاهر ناهمگون، حول منافع مشترک طبقاتی شکل گرفته است. هر کدام از سهامداران این شرکت منافع و خواسته های بخشی از بورژوازی خارج از حاکمیت را نمایندگی می کردند و می کنند.
در این میان، جدا شدگان از حزب حکمتیست، اعضای حزب اتحاد و حزب کمونیست کارگری متفقاً و با فروکش کردن جنبش سبز و ناکام ماندن انقلاب، به مثابه انقلابیون شکست خورده ای که دیگر از فراخوان دادن های پیاپی تلویزیونی و رهبری انقلاب فراغت یافته بودند، موجی از فحاشی و هتاکی را علیه حکمتیست ها براه انداختند. نکتهء جالب در اغلب نوشته ها تاکید مجدد براین نکته بود که حکمتیست ها درادبیات نوشتاری خود به مخالفان توهین می کنند و... اما منادیان اخلاق، برخلاف توصیه های خود، نوشته هایشان سرشار از فحش و ناسزا بود!
در مقالات مختلفی که ظاهراً به بهانهء نقد مواضع ما در قبال جنبش سبز توسط افراد مختلف نوشته شده است، صرفنظر از نوع ادبیات توهین آمیز بکارگرفته شده، تمامی آنها حاوی یک نکته مشترک هستند و آن انکار واقعیت ها و حقایق موجود در بطن اعتراضات اخیر مردم ایران پس از انتخابات است. آنها به چشم هایشان هم اعتماد ندارند و روبنده ها و مچ بندهای سبزشرکت کنندگان در تجمعات مختلف را نمی خواهند ببینند؛ شاید از شدت علاقه به رنگ سرخ، سبز را هم سرخ می بینند. به گوششان اعتماد ندارند و شعارهای الله اکبر، صلوات و یاحسین را نمی خواهند بشنوند. قبول دارند که میرحسین موسوی جنایتکاراست اما فکر می کنند مردم از موسوی عبور کرده و اکنون آنها رهبر این جنبش انقلابی هستند. ازنیات واقعی شرکت کنندگان خبر دارند و آن را دلیلی بر درستی سیاست و مواضع خود می دانند. به همین دلیل تصمیم گرفته اند حق ضد انقلاب، یعنی حکمتیست ها را کف دستشان بگذارند.
متاسفانه، در قبال انسان هایی که در دنیای ذهنی خود زندگی می کنند و نمی خواهند با حقایق، آنگونه که هستند، روبرو شوند از دست ما کاری ساخته نیست. در این گونه موارد منطق و بحث و جدل کارساز نیست. آوردن فاکت از رهبران کمونیست هم دردی را دوا نمی کند. باید این بار نیز همچون دفعات قبل سرشان به سنگ بخورد شاید این بار چشمشان به حقیقت باز شود؛ هرچند که احتمالش بسیار کم است.
حزب کمونیست کارگری، در جریان اتفاقات اخیر یکی از پیگیرترین مدافعان جنبش سبز بود، و بار دیگر این امر را به اثبات رساند که سال هاست از کمونیسم و انقلابیگری فاصله گرفته است، نشان داد افق و چشم انداز این جریان دیگر ربطی به حکمت و کمونیسم ندارد. نشان داد سیاست و مواضع کمونیسم بورژوایی شان در برابر جنبش سبز ادامهء منطقی سیاست آنها در قبال هخا، الاهواز و تحرکات فاشیسم ترک در سال های گذشته است. نشان داد که این سیاست ها و مواضع نتیجه یک انتخاب سیاسی آگاهانه است و دلیل آن چیزی غیر از این نیست.
هر انسانی که با اصول اولیهء کمونیسم آشنایی دارد می داند، اولین قدم برای سازماندهی انقلاب سوسیالیستی تحزب کمونیستی و متشکل شدن در حزب طبقهء کارگر است. بدون ساختن شبکهء فعالین و رهبران کارگری، و بدون سازمان دادن مبارزان سوسیالیستی و آزادیخواهانه نمی توان تغییری ایجاد کرد. سازمان دادن و رهبری انقلاب با دادن فراخوان از طریق تلویزیون و اینترنت و بدون تشکیلات مسنجم حزبی بیشتر به طنز شبیه است تا واقعیت، این گونه اعمال تنها سزاوار تمسخر و ریشخند است. به تمامی کسانی که خواهان مبارزه و کار جدی در دنیای واقعی به منظورساختن دنیایی بهتر هستند دوستانه و صادقانه می گویم که از احزاب ذهن گرا و منفردین به اصطلاح کمونیست فراری از تحزب کمونیستی، در عالم واقع کاری ساخته نیست و بدون شک کسی آنان را جدی نمی گیرد. [ّبايد به آنها گفت که] وقت و انرژی خود را ـ که می توانند صرف مبارزه و اتحاد مبارزان راه آزادی کنند ـ در صف این گونه احزاب هدر ندهید.
کارگران، رهبران و فعالین کمونیست! اگر خواهان تلاش جدی، مستمر و پیگیر و جنگیدن برای سرنگونی جمهوری سرمایه داری اسلامی و برای آزادی و برابری و سوسیالیسم هستید با ما همراه شوید. اکنون زمان آن فرا رسیده و باید جنبید.حزب حکمتیست از بدو پیدایش خود نشان داده است که قطب نمای وی در سیر رویدادها و مسائل اجتماعی منافع طبقهء کارگر و کمونیسم دخالتگر و اجتماعی است و به هیچ قیمتی حاضرنیست از این راه کوتاه بیاید. انتساب اتهامات ناروا و مغرضانه و دشمنی کور با رهبران حزب، و در راس آن، کوروش مدرسی هم که سبب اتحاد جریانات ظاهراً نامتجانس شده تاثیری بر روند اقدامات و فعالیت های ما در بسط و گسترش تشکیلات حزبی و سازماندهی انقلاب سوسیالیستی نخواهد داشت. ما با تمام توان به راه خود، که همانا ساختن دنیایی بهتر برای طبقهء کارگر و زحمتکش، و پایان دادن به بیعدالتی و نابرابری است، گام برمیداریم.
23 تیر88
http://rezadanesh.blogfa.com/post-34.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |