بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به آرشيو احزاب در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/07/26.Sunday/072609-Hezb-e-Mashrute-Analysis.htm |
يک شنبه 4 مرداد 1388 ـ 26 جولای 2009 |
دربارهء مبارزات اخیر مردم ایران
گفتگو در دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران
توضيح حزب مشروطهء ايران: دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند. گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
****
رحیمی: در دو هفتهای که گذشت تظاهرات مختلفی بوده و بر سر پرچم، شعارها و رنگ سبز مشکلاتی بروز کرده است. باید ببینیم در رابطه با کارها و تبلیغات حزبی و مبارزه چگونه عمل کردهایم و چطور میتوانیم عملکرد خود را بهتر کنیم.
عالمزاده: موضعگیری حزب در رابطه با انتخابات که در اعلامیه حزب منعکس شد در عمل نشان داد که موضع صحیحی بوده است. این موضعگیری بر جامعه مدنی و موقعیت و نقش و وظایف ما تاکید داشت. اکنون و بعد از انتخابات و در شرایط پیش رو باید بحث شود که چه رویهای باید در پیش گرفت. در تجمعات، نوع شعارها، شدت آنها در خارج و حفظ تعادل با داخل چگونه باید برخورد کرد؟
قطبی: به هر ترتیبی بود در آکسیونها و تظاهرات دعوت شده و غیره شرکت داشتیم. اشخاص و گروهها و دانشجویان در شهرهای مختلف در تظاهرات شرکت داشتند. در اکسیونها دانشجویان درخواست میکردند پرچم نباشد و خواستار شعارهای متعادلتر بودند و اینکه شعارها بیش از احمدی نژاد نرود و به نظام و ولایت فقیه و کسان دیگر نرسد و شعار مرگ داده نشود. از نظر اصول همکاری تا حدودی با آنها توافق کردیم. بنظر میآید آنها خواستار رفرم هستند تا سرنگونی نظام و فعلا" حرکات مشترک متوقف شده است تا در نشستهای بیشتر شاید راهی پیدا شود. مسئله پرچم و رنگ سبز از موارد اختلافات است. درست است که این حرکات در ایران خودجوش است ولی نمیشود منکر تاثیرگذاری گروههای مختلف بر این جریانات شد.
بهمن زاهدی: خوشبختانه در آمریکا و اروپا مردم بطور وسیعی در تظاهرات شرکت کردند. در آمریکا جو دیگری بود و در همان روز اول سبزها و حزب مشروطه پرچم شیرخورشید داشتند و در یک صف ایستادند و مسئلهای بوجود نیامد ولی در اروپا مسئله بسیار حاد است مخصوصا" اینکه چپها میگویند شما پرچم شیروخورشید را بگذارید زمین تا ما بتوانیم برداریم. باید به این دوستان گفت موقعیکه شما پرچم جمهوریاسلامی را در دستتان گرفتید و شیرخورشید را انداختید ما آنرا برداشتیم و زمین نمیگذاریم تا شما آنرا بردارید. اکنون یک همبستگی ملی بوجود آمده و این مهم است و ما سالها آرزوی آنرا داشتهایم. مردم نشان دادند که ج.ا مشروعیت ندارد. جوانان ایران برای مبارزه به میدان آمدهاند و خواستار آزادیهای فردی و شهروندی خودشان هستند و تا زمانیکه آنرا بدست نیاورند عقب نشینی نخواهند کرد. ما باید از آنها پشتیبانی کنیم و بهر نحوی هست در تظاهرات شرکت کنیم. بهتر است تظاهرات را خودمان سازماندهی کنیم تا بتوانیم در آنجا آزاد باشیم که پرچم بیاوریم یا نیاوریم. مسئله اینکه حزب را مطرح کنیم یا نکنیم مسئلهای نیست و هدف ما در رابطه با ایران است. در تجمعات باید با ایرانیان گفتگو کنیم . دیده میشود بسیاری از تاریخ معاصر خیلی کم میدانند. گفتمان اعلامیه جهانی حقوق بشر و آزادی و لیبرال دموکراسی را نباید زیر پا گذاریم و باید آنرا بیشتر تبلیغ کنیم و عدهای بیشتری را به میدان مبارزه جلب کنیم
فرهی: تصویری که آقای قطبی نشان دادند در لندن به شکل وسیعتری دیده میشود. چند نفر سلطنتطلب افراطی در اینجا هستند و تا حدودی هم شعارها را میچرخانند که مشکل بزرگی شدهاند. تکلیف ما با اینها و از طرفی با مجاهدین مشکل است. در مورد سبزها وضعیت بهتر است و میشد کمی مورد تاثیر قرار داد ولی یک هفته طول کشید تا به چند نفر تند رو ثابت کنیم که شعار با فحش فرق دارد.
رحیمی: مسایلی که دوستان مطرح کردند همه درگیر آن بودهایم. نظر من این بود که دست جمهوری اسلامی در کار است و میخواهد نیروها پراکنده شوند و اتحادی در بین نباشد. دوستان شورای استکهلم بر این بودند که هر کسی آزاد است با نشان حزبی خودش در تظاهرات شرکت کند ولی سعی این بود که شعارها را کنترل کنیم و شعار تند ندهیم دلیلش هم اینکه افرادی که امروز در تظاهرات شرکت میکنند خیلیشان دانشجو هستند روادید دارند و باید برگردند به ایران و نمیخواهند زیر نشان حزبی خاص دیده شوند و خود ما هم نمیخواهیم برایشان دردسر درست کنیم. هدف این است که مردم در این شرایط بتوانند بهترین استفاده را از این وضعیت بکنند اما در رابطه با پرچم، سوء استفادههایی از آن میشود. نیروهای چپ و حتی چپهای مدرن هم بعضا" وجود دارند که تبلیغات بر علیه پرچم شیر و خورشید میکنند یا در مقالههایشان در این وسط مشتی هم به پادشاهی پرتاب میکنند. قرار شد تبلیغات وسیعی شود و پرچم ملی توضیح داده شود. پرچم ایران نشان حزبی نیست و نشان ملی ما است. کسانی که میگویند شما پرچم شیر و خورشید را زمین بگذارید تا ما برداریم بهتر است خودشان پرچم ملی را آنقدر بالا برند تا از اختصاص یک گروه در بیاید. در مورد شعارها بهتر است شعار مرگ داده نشود نه اینکه ما خواستار سرنگونی نظام نیستیم ولی فکرش را بکنید اگر خامنهای قبول کند ابطال انتخابات را، چه قدم بزرگی در جهت سرنگونی برداشته شده است. موضوع این است که بتوان به مردم بیشتر نزدیک شد و از تفرقه احتراز کرد. شاهزاده رضا پهلوی بنظر من خیلی خوب عمل کرده است. ایشان یکی از افراد اپوزیسیون هستند و در جایگاه خودشان بخوبی کار میکنند اگر ما درست عمل نکنیم به جایگاه ایشان ضربه خواهد خورد
کاظمیه: تنها در روز اول تظاهرات بود که جلوی کنسولگری پرچم جمهوری اسلامی بالا رفت و دیگر تکرار نشد بعضیها پرچم سیز و سفید و قرمز میآورند بدون آرم. دوستان چپ که با ما چندین سال است کار میکنند پرچم شیر و خورشید دستشان میگیرند و جزوههایی درست کردهاند که تاریخ پرچم شیر و خورشید در آن نوشته شده است. تا اینجا در مونیخ تجربه خوبی با دوستان چپی داشتهایم شاید دلیلش این بوده که رفتار دوستان ما با آنها دشمنانه نبوده است و به آنها بعنوان دوست نگاه کردهایم. ما باید از مردم حمایت کنیم ولی مخالفم که میگویند باید با آنها همصدا شد و شعار ابطال انتخابات را داد زیرا در ایران هم صحبت ابطال انتخابات کم رنگ شده و اتفاقا" بیشتر شعارها مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور است
عسگری: ما باید با آرامش عمل کنیم و آرام به جلو برویم و نشان دهیم که با مردم هستیم و در کنار مردم هستیم و منشور ما هم بما حکم میکند همینطور عمل کنیم و شعارهای تند و مرگ را در وضع فعلی ندهیم. با رادیکال شدن جمهوری اسلامی و سرکوبها اندک اندک سمت شعارها تغییر خواهد کرد. همراه بودن با مردم این امکان را میدهد که بعدها مبارزات را هدایت کنیم.
بهمن زاهدی: ما باید این همبستگی بوجود آمده را حفظ کنیم. جمهوری اسلامی تاریخ معاصر را تحریف کرده و جوانان اکثرا" اطلاعی از آن ندارند با این دانشجویان باید مدارا کرد و سعی کرد آگاهی یابند. این جامعه جوان دنبال آزادیهای فردی است و تمام حرف ما این است که در ایران آزادیهای فردی وجود داشته باشد بهر نحو که شده جوانها را باید تقویت و پشتیبانی کرد و حتی بعضی وقتها از مواضع خودمان کوتاه بیائیم
پاشایی: عدهای تازه به هیجان آمدهاند و از راه رسیده اند و فکر میکنند این داستان ظرف یکی دو ماه آینده به نتیجه میرسد و اینها باید شتاب زده در این صحنه حضور پیدا کنند مبادا عقب بمانند. تظاهرات لوسآنجلس که به روایتی 15-30 هزار نفر شرکت کردند متولیان زیادی پیدا کرد. قرار گذاشته شد که هر کس هر پرچمی خواست بیاورد. میدانستیم که تودهای که خواهند آمد چه گرایشی دارد بهمین دلیل در آنروز به گفته خودشان سه هزار پرچم سبز آوردند و توزیع کردند عدهای میخواستند جمعش کنند ما مانع شدیم و گفتیم بگذارید هر کس هر چه میخواهد پخش کند مهم این است که همکاری و اعتقاد به دموکراسی نشان داده شد. 80 در صد این توده سیز سادهی بی غرض، دانشجو، هستند و آمدهاند و وارد مبارزه شدهاند آن 20 درصدی که وابستگیهایی دارند از قبل در دانشگاهها رخنه کردهاند. جائیکه ما کمتر حضور داریم. دانشجویانی که با موج اخیر به جنبش پیوستهاند آرام آرام متوجه میشوند و میآیند این طرف بشرطی که ما رفتارمان تند نباشد و مطابق با روحیه دموکراسی باشد. دو موضوع دیگر را هم فراموش نکنیم: 1- فشار گذاشتن از طریق افکار عمومی جهانیان روی سفارتهای چین و شوروی بعنوان پشتیبانان جمهوری اسلامی و احمدی نژاد بسیار مهم است .2- فشار روی نوکیا و گوشزد این موضوع که مردم ایران فراموش نخواهند کرد.
جمع بندی: آنچه در ایران میگذرد نشان میدهد که این مبارزه بهیچوجه تمام نشده و مردم رها نکردهاند و از هم اکنون 18 تیر را اعلام کردهاند و این جنگ و گریز بین مردم و حکومت ادامه خواهد داشت و هر روز هم موقعیت حکومت احمدی نژاد و خامنهای ضعیفتر میشود. نه تنها در بیرون انزوای حکومت اسلامی زیاد شده است و ممکن است فشارهای بیشتری هم وارد شود بلکه در خود ایران گروههائی از آخوندها بکلی صفشان را از خامنهای جدا کردهاند و در برابرش ایستادهاند. جامعه روحانیون اعلامیه پرمعنایی داده است و بیشتر آخوندها نگران آینده خودشان و اسلام هستند و میبینند که مردم از مخالفت با احمدی نژاد و خامنهای به مخالفت با آخوندها و سپس اسلام خواهند رفت . به قدری وحشیگری شده است و آدم کشی به صورتهای گوناگون شده است این کینهای که در دل مردم است یک جوری بروز خواهد کرد. در نتیجه میشود کاملا" احتمال داد که بخش بزرگی از آخوندها بیایند به طرف مردم مثل دوره مشروطه تا آینده خود را تضمین کنند.
از طرف دیگر با اینکه ما در خارج به مسئله انتخابات دیگر چندان اهمیتی نمیدهیم ولی مبارزه همچنان بر موضوع انتخابات نادرست و تقلبات و دیکتاتوری متمرکز است. تمام اعلامیهها بر محور انتخابات باطل است و این حکومت نامشروع است میباشد و نمیشود انتخابات را فراموش کرد و همانطور که یکی از دوستان گفتند اگر خامنهای و احمدی نژاد در این مبارزه شکست بخورند اساس رژیم متزلزل خواهد شد یعنی ترکیبات تازهای در ج.ا پیش خواهد آمد. این شکافی که الان در کشور افتاده است از یک طرف مردم و بخش روزافزونی از آخوندها و از طرف دیگر پاسداران و دستگاه سرکوبگری و کابینه، این شکاف بجایی رسیده است که نتیجه آن کشور را تحت تاثیر زیادی قرار خواهد داد. باید این را به عنوان فرض اول بگیریم که مبارزه بر ضد انتخابات و تقلب هم ادامه خواهد یافت و هم بر این موضوع متمرکز است یعنی اگر موسوی امروز میتواند مردم را دعوت به مبارزه کند یا آخوندها چنین فتوایی بدهند، اینها بر سر انتخابات است. پیش از انتخابات از این مسایل نبود و این است که چه ما دوست داشته باشیم یا نه این شعارها را باید بپذیریم که نقطه ضعف رژیم و خامنهای و احمدی نژاد فعلا" انتخابات است و اشکال ندارد که همچنان روی این موضوع تکیه کنیم. نه اینکه بگوئیم رای ما چه شد؟، بلکه رای مردم چه شد؟ احمدی نژاد رئیس جمهور من نیست نمیتواند شعار ما باشد ولی اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور نیست شعار خوبی است. منظور من این است که ما در عین مخالفت با این جریان در عین هم صدایی با مردم، صدای مستقل خودمان را هم حفظ کنیم . تا 18 تیر چند روزی بیشتر نمانده و به نظرم روز مهمی خواهد بود. ببینیم استراتژی ما چه باید باشد. ما سالها گفتیم در ایران جریانی زیر زمینی هست و این جریان بروز خواهد کرد موقعش خواهد رسید و مایوس نباید شد. خیلی روی جوانها تکیه کردیم روی جامعه مدنی تکیه کردیم روی طبقه متوسط ایران تکیه کردیم. شاید تنها گروهی که که دائما" تکیه بر طبقه متوسط کرد ما بودیم. حالا میبینیم موسوی هم تکیه روی طبقه متوسط گذاشته است.
یک شکاف دیگر در جامعه ایران رخ داده است و آن میان طبقه متوسط است و طبقه زیر
متوسط. این شکاف کاملا" محسوس است. احمدی نژاد و سپاه پاسداران آگاهانه و عامدا"
این بخش زیر طبقه متوسط را در نظر گرفتهاند و تمام کمکها را متوجه آنها کردهاند
و به روایتی شنیدم در طول چهار سال گذشته احمدی نژاد معادل 60 میلیارد دلار در این
جهت هزینه کرده است. اینها را بسیج کردهاند برای دفاع از خودشان که رای بدهند به
خودشان و در برابر، هر فشاری میتوانند به طبقه متوسط وارد کنند و سعی میکنند آن
طبقه متوسط را از اسباب فرهنگیاش عاری کنند و در طول زمان آنها هم جمکرانی بشوند.
ما از اول روی طبقه متوسط تکیه کردهایم و همه اینها روی هم رفته در چهارچوب گفتمان
دموکراسی لیبرال آمد که سالهاست بدون اینکه این اسم را تکرار کنیم این حرفها را
زدیم که معنایش همین است. آنچه در این بیست و چند سال رویش تکیه کردهایم نتیجه
داده است. نه اینکه به پیروزی رسیده باشد ولی عینا" این دست بالایی که پیش بینی
میکردیم جامعه ایرانی پیدا خواهد کرد آنرا پیدا کرده و این جریان دموکراسی لیبرال
که عرض اندام کرده غیر سلطنتطلب و با سلطنتطلبها بیگانه است. چپ سنتی هم نیست-
چپ سنتی تمام شده در ایران – دیگر مذهبی هم نیست. حالا یک عده مسلمانند و عدهای
نیستند ولی رفتهاند دنبال دموکراسی و حقوق بشر و زندگی غربی و غربگرایی و حتی
بعضا" در صورت های مبتذلش؛ بلاخره این شده است که میبینیم.
ما ناگزیریم به حرفهای خودمان وفادار بمانیم. ما از اول نگفتیم هدف ما بازگرداندن
پادشاهی است به ایران. گفتیم هدف ما بازگرداندن دموکراسی و حقوق بشر است به ایران و
زنده کردن آرمانهای انقلاب مشروطه. گفتیم منشور حزب ما برنامه و هدفهای انقلاب
مشروطه است حالا 5 درصدش مربوط به پادشاهی بود بقیهاش توسعه و دمکراتیزه کردن
جامعه ایرانی بود و هنوز هم هست. پس الان صحبت اینکه ما مبارزه کنیم و ازین فرصت
استفاده کنیم و پادشاهی را برگردانیم به ایران و شعار جاوید شاه بدهیم احیانا"،
مطرح نیست و مردم برای پادشاهی قیام نکردهاند و حتی برای پرچم شیر و خورشید قیام
نکردهاند. مردم میگویند ما از این وضع خسته شدهایم و نمیخواهیم ولایت فقیه را و
مبارزه در مرحله اولش انتخابات است. مطمئن باشید اگر این مبارزه را بردند بلافاصله
ولایت فقیه زیر حمله قرار خواهد گرفت. بعد از این شکست ولایت فقیه مگر با کودتای
سپاه پاسداران مدتی بماند والا تمام خواهد شد. باید بگذاریم اولویت هایمان بترتیب
پیش برود و الان حرف آخر را نمیشود زد و نباید زد. خیلی از ایران نمیشود جلو
افتاد. اقتضای مبارزه اینست که ما به آن شعارها تکیه کنیم که نیروهای هرچه بیشتری
را جلب کنیم.
الان مبارزان در ایران نیاز دارند به اینکه اکثریتی از آیت الههای بزرگ به سویشان بیایند و آخوندها بپیوندند. این اسلحه کارآمدی است. حالا اگر بترسیم که این باعث خواهد شد که دوباره یک حکومت مذهبی در ایران روی کار بیاید این ترس بیمورد است و نخواهد آمد برای اینکه تودهای که وارد میدان شده. از مذهب استفاده میکند. امروز هم موازنه نیروها در جامعه ایرانی مثل دوره مشروطه نیست که آخوندها دست بالایی در یک مرحله پیدا کنند. نه تزار روسی هست که به ایران لشکرکشی کند و نه دربار قاجاری هست که برود با آنها متحد شود. سپاه پاسداران هست و آخوند هست ولی جنبش مردمی با آن دشمن اساسی که خارجی باشد روبرو نیست. اگر روسها نبودند و ارتش روسیه مرتبا" تهدید نمیک رد که وارد ایران شود نه دربار قاجار میتوانست کاری کند و نه میتوانست مجلس را ببندد. ما فعلا" مبارزهمان را میبریم روی همان شعارهای همیشگیمان دموکراسی و حقوق بشر و سعی میکنیم از مردم خیلی جلو نیفتیم و همراه مردم پیش برویم اما عینا" لازم نیست حرفهای مردم را بزنیم. این را باید در نظر داشته باشیم که این مبارزه اگر به نتیجه رسید و مردم خامنهای را شکست دادند در آن مرحله ما شانسی نداریم. پادشاهی شانسی ندارد چرا؟ چون پادشاهی بیرون ایران است و مبارزه را در ایران بردهاند و آنهائی که مبارزه را بردهاند راه به کسی که از بیرون بیاید و بگوید رهبر شما هستم یا پادشاه شما هستم نخواهد داد. این طبیعی است . این است که هدف ما بجای خود هست ولی منظور اولی ما در این مبارزه این است که میدان برای همه در ایران باز باشد. ما هم بتوانیم برویم به ایران حرف خودمان را بزنیم و شاهزاده هم بتواند برگردد به ایران و حرف خودش را بزند. آن موقع است که معلوم میشود ما شانس داریم یا نداریم. مردم میآیند یا نمیآیند. الان از ده هزار کیلومتری این سخنان بی معنی است. این را باید بپذیریم. ما الان شانسی در ایران نداریم ولی باید این مرحله اول با موفقیت تمام شود آنوقت شانس ما شروع میشود . نه اینکه شانسی خواهیم داشت، شروع میشود که ما شانسی پیدا کنیم و بخت و موفقیت پیدا کنیم و استفاده کنیم و من احتمال میدهم که در آن مرحله ما خیلی سرمایهها داریم که ظاهر خواهد شد ولی الان وقت این چیزها نیست.
یک منظور دیگر ما حفظ همبستگی است که یکی از دوستان به خوبی اشاره کردند. با همه اشکالاتی که دوستان گفتند و هر شهری در خارج ایران مشکلات خاص خودش و روش خاص خودش را داشته، و اینکه ما با تصویر متحد الشکل روبرو نیستیم با همه این مشکلات یک روحیهای پیدا شده است در عموم ایرانیان، نه آن حزبیهای پرشور و مکتبیهای آشتیناپذیر – آنها اقلیتاند - توده ایرانیان حقیقتا" دلشان میخواهد که با همین مبارزه همکاری کنند و وزن خودشان را روی مبارزه بگذارند حتی کسانی از گروههای چپ علاقهمند هستند که بیایند بنشینند بلکه بتوانیم یک همکاری وسیعتری داشته باشیم. این را باید حفظ کرد نباید گذاشت اشکالات محلی و زیادهرویهای سلطنتطلبان یا انحصارطلبان چپ، آنها که همهاش صحبت از دموکراسی میکنند و میگویند خودی و غیر خودی بد است ولی به شدت خودی و غیر خودی میکنند، نباید بگذاریم که آنها مانع این کار بشوند. درست در این شرایط که وضع رژیم بخطر افتاده است همکاری بسیاری از گروههای چپ با ما دشوارتر خواهد شده چرا؟ چون 1- احساس میکنند ما هم طرفدارانی داریم و در ته دل از ما شاید بیشتر از جمهوری اسلامی بدشان میآید 2- نگاه میکنند میبینند که در ایران آنها دستی دارند، آشنایانی دارند و متحدینی دارند و کسانی از دوره انقلاب با آنها همکاری داشتهاند و نمیخواهند به نوعی ما را به آنها مربوط کنند و کار خودشان را در ایران مشکل کنند این است که از ما دورتر خواهند شد. این اتفاق افتاده است و من توهمی درباره این موضوع ندارم ولی همهشان اینطور نیستند و بسیاری هستند با گرایشهای چپ که وسیعتر فکر میکنند. قصد ما در این مرحله خودنمایی نیست و بردن مبارزه نیست و ما میخواهیم فقط ایران باز شود.
در باره جزئیات که صحبت شد از پرچم شروع میکنم. پرچم تبدیل بیک مشکل عمده در خیلی جاها شده است. بسیاری جاها بلاخره به این نتیجه رسیدند هر که هر پرچمی دلش میخواهد بیاورد. خیلی جاها خرجشان را همه از هم سوا کردند. در واشنگتن پرچم شیر و خورشیدی کجا و بقیه هم بدون پرچم شیر و خورشید در جای دیگری تظاهرات میکنند. یک بار سعی کردند و تظاهراتی جلوی کاخ سفید برگزار شد که عده زیادی هم آمدند و صحبت پرچم هم نشد. پرچمهای شیر و خورشید زیاد بود شاهزاده هم آمدند صحبت کردند و کسانی که از گرایشهای دیگر آمده بودند آنجا گله کردند. گفتم شرطی در مورد نیاوردن پرچم نبوده ولی از آن روز به بعد دیگر تظاهرات مختلط صورت نگرفت. یک جا این طوری است یکجا مثل لوس آنجلس عده بسیار زیادی شرکت کردند بعضیها پرچم شیر و خورشید بردند و عموما" هم رنگ سبز را گرفتند و خیلی هم کار خوبی کردند. به هر حال موضوع پرچم فکر میکنم باید به این صورت حل شود و هر کس هر پرچمی خواست بیاورد. اما یک نکته هست .پرچم جمهوری اسلامی را به هیچوجه نمیتوانیم زیر بارش برویم. اگر جلوی سازمان ملل متحد هم تظاهرات کنیم باز پرچم جمهوری اسلامی بالا نمیبریم . این استدلال که میگویند این پرچم از طرف سازمان ملل متحد شناخته شده است و از این رو پرچم قانونی است میگوئیم ولایت فقیه را هم آنها به رسمیت شناختهاند. غیر از پرچم جمهوری اسلامی هر چه میخواهند بیاورند . ما پرچم خودمان را میآوریم مگر اینکه قبلا" توافق شده باشد هیچ پرچمی نباشد آنوقت ما هم نخواهیم آورد. این را دیگر باید در هر محلی نشست و صحبت کرد با روحیه آزاد منشانه و نه با سختگیری. روی اختلاف با پرچم نباید مانع تظاهرات و همکاری شد. درباره پرچم، کسانی که میگویند این پرچم پادشاهی پهلوی است اولا" باید سوابقش را یادآوری کرد ثانیا" بهترین پرچمی که میتواند جمهوری اسلامی را نفی کند در نظر مردم ایران پرچم شیر و خورشید است و این را نمیشود انکار کرد. در خود ایران هم که سی سال پرچم ایران نبوده، وقتی شیر و خورشید جایی میبرید یعنی این نظام باید برود. اگر ما میخواهیم که اساسا" این مبارزه مان در جهت تغییر و برکنار کردن این رژیم باشد این پرچم خوبی است برای این کار. این را هم میشود خاطر نشان کرد.
راجع به شعارها عرض کردم ما باید همراه شعارهای مردم برویم ولی باز یک جزئیاتی را مردم میگویند در ایران که ناچارند مثلا" قرآن روی سرشان میگیرند یا الله و اکبر میگویند اینها دیگر کار ما نیست. ما اگر روی همان شعارهای آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد، احترام رای مردم پافشاری کنیم عملا" با ولایت فقیه مبارزه کردهایم و عملا" احمدی نژاد را نفی کردهایم. عملا" جمهوری اسلامی بعد از اینها عوض خواهد شد ولی همچنان تا میتوانیم باید با مردم پیش برویم. مرگ بر فلان و بهمان البته زشت است. از طرفی می گوئیم اعدام را میخواهیم برچینیم دنبال دادگاه حقیقت یاب میخواهیم باشیم چون نباید انتقام جویی کرد. مرگ بر رژیم اسلامی حرف مفت است و اتفاقی برای رژیم نمیافتد. خلاصه با مرگ مخالفیم. ما شعارهایمان همه باید مثبت باشد. شعارها متوجه ساختن یک آیندهی بهتری برای ایران باید باشد. با مرگ آینده بهتر نمیآید. هر کجا گفتند مرگ، بدتر شده است.
رنگ سبز را موسوی خواست استفاده کند و شال سبز سیدی را گرفت که آخوندها نتوانند کاری کنند. رنگ سیاه را نگرفت چون سیاه رنگ مرگ است ولی سبز ضمنا" رنگ زندگی است و نوروز است و رنگ بهار است و باززایی است و رنگ محیط زیست است و بقول دکتر طباطبایی رنگ خرد است نزد ایرانیان باستان. از همه اینها مهمتر یک نمادی شده است. بمحض این که یک نفر روبان سبز میبندد این یعنی مخالف این دستگاه هستیم. چه اشکالی دارد؟ انقلابات مخملی همه، رنگ داشتند. حالا وسط این دعوا که نمیشود رنگ اختراع کرد. الان خود موسوی نگران شده که شال سبز سیدیاش را بردند. منظورش امثال ما است که در تلویزیون صدای آمریکا مردم میبینند یا دیگران در خارج سبز میبندند و شعار میدهند. موسوی هم مجبور است او هم مشکل دارد و باید مشکل او را فهمید. میگویند رنگ سبز ما را گرفتهاند. بله درست است مردم سبز را از سید و شال او گرفتند شد رنگ انقلاب مخملی ایران که در جریان است. آنچه که در ایران در جریان است چیزی جز انقلاب مخملی نیست.
http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_94_0.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |