بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان 

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/15.Wednesday/071509-Reza-Aban-Anti-Coalition-positions.htm

چهار شنبه 24 تير 1388 ـ 15 جولای 2009

 

نیرو های مخالف اتحاد عمل چه کسانی هستند؟

رضا آبان

نزدیک به یک ماه است که ایرانیان در شهر های مختلف خارج از کشور با تظاهرات، تحصن و دیگر فعالیت ها حمایت خود را از مبارزات مدنی و قهرمانانه  مردم ایران نشان داده اند. هنوز این موج سر خوابیدن ندارد. جنایتکاران دروغگوی حاکم بر ایران هر روز با شکنجه و کشتن جوانان و مردم سوژه غمگین  و تازه دیگری برای ادامه اعتراضات در داخل و نیز خارج کشور بدست می دهند. 

دینامیسم ترک خوردگی های جدی و بدون برگشت در ارگان ها و کادر های جمهوری اسلامی از یک طرف، و نفرت انباشت شدهء عموم مردم از این دشمن اشغالگر خونخوار، از طرف دیگر، حکایت از اعتلای بیشتر و عمیق تر شدن مبارزات مردم دارد. هر اوجگیری  ایرانیان خارج از کشور را به نوبهء خود به اعتراضات خواهد کشید. همهء این روند ها بر روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند و یکدیگر را تشدید میکنند.

یک جلوهء برجسته این اعتراضات، در کنار "نه به جمهوری اسلامی"، تازه شدن و جان گرفتن گفتمان اتحاد و اتحاد عمل است. همهء ما در همهء اعتراضات و سخنرانی ها بارها و بارها با گفتارهایی که بر لزوم و ضرورت اتحاد تاکید می کنند آشنا هستیم. شعار «ایرانی– اتحاد»، و یا «اتحاد– مبارزه – پیروزی» بار ها در تظاهرات مختلف با فریاد تکرار شده است. عموم مردم نیز با انواع و اقسام مثال ها و داستان های تاریخی این آگاهی را که برای رسیدن به هدف باید اتحاد داشت، نشان می دهند.

از طرف دیگر، در همهء این سال های سیاه، با گفتمان دیگری هم روبرو بوده ایم که علیه این اتحاد ها تلاش کرده است و هنوز از پا ننشسته و علیه اتحاد عمل نیرو ها فعالیت می کند. خلاصهء این گفتمان اینست که چون خمینی در سال 57 با شعار "همه با هم" معروف حرکت یا انقلاب  مردم را دزدید و به مسلخ برد پس هر حرکت  "همه با هم" در مقابل جمهوری اسلامی به همان سرنوشت دچار خواهد شد.

پشت این مخالفت با اتحاد عمل کلان نیرو های مختلفی و با انگیزه های متفاوتی قرار گرفته اند. چهار نیروی عمده  را در مخالفت با اتحاد عمل شناسایی می توان کرد.

اولین و سرسخت ترین نیرو خود جمهوری اسلامی است که بدلایل طبیعی مخالف متحد شدن مخالفانش است. زمانی که اینان از تجمع آگاهانهء سه نفر می ترسند و کشور در یک حکومت نظامی دائمی بسر میبرد طبیعی است که از  اتحاد مخالفان لرزهء مرگ به خود بگیرند. و طبیعی است که با تمام حیله ها و نفوذی ها و پرت کردن تیله های انحرافی ما را در گیر بحث های پراکندگی آفرين کنند.  جمهوری اسلامی فقط با چاقو، قمه و گلوله ما را نمی ترساند بلکه با شناخت از ضعف های مخالفین آنان را به جان یکدیگر انداخته و می اندازد تا خود همدیگر را پاره کنند. "تفرقه بیانداز و حکومت کن" سرمشق و شیوهء شناخته شده ای در همهء ساختار های دیکتاتوری و تسلط استبدادی است.

دومین نیرو ، نیروی موسوم به توده ای – اکثریتی است. برای اینکه دچار بی انصافی نشویم باید تأکید کرد که بسیاری از اعضا و هواداران سابق از سیاست های تا کنونی این دو سازمان کناره و فاصله گرفته اند و امروزه  نگاهی دمکراتیک و اتحاد طلبانه را دنبال می کنند. اما هنوز هسته های اصلی این دو سازمان، و کسانی که خط همکاری با جمهوری اسلامی را تا حد خیانت به مبارزات مردم پیش بردند، در سال های پس از کشتار 67  خط هماهنگی و نوعی ائتلاف غیر رسمی اما آشکار را با جناح هایی از جمهوری اسلامی پیش می برند.  اینان معتقدند که بدین طریق می توان جمهوری اسلامی را گام به گام و با اصلاحات تدریجی تغییر داد و، در نتيجه، مخالف سرنگونی و یا کنار زدن کل نظام جمهوری اسلامی هستند. اینان همیشه بدنبال جناح هایی از جمهوری اسلامی هستند تا خود را با آن بنا به سیاست روز متحد کنند: روزی با ضد امپریالیست های جمهوری اسلامی و خط امامی ها و در 20 سال گذشته با اصلاح طلبان درون نظام. از جنبهء تئوریک، تحلیل های اینان همواره بر یک ذهنیت اشتباه استوار یوده که نشان از عدم شناخت شان از ساختار جمهوری اسلامی و امیال شوم آن دارد.

وابستگی ایدئولوژیک و نیز عملی اینان با منافع عالیه شوروی در گذشته، وسیاست خارجی  روسیهء امروز، در مقابله با  آمریکا همواره تاثیر قاطعی بر خط مشی سیاسی اینان داشته است. واقعیت مبارزات مردم و سمت و سوی منافع مردم از یک طرف، و حضور همواره خشن پدیده ای بنام جمهوری اسلامی، از طرف ديگر، بارها و بارها عقب ماندگی، غیر واقعی بودن و مضر بودن این نوع تحلیل ها را به اثبات رسانده است.

مخالفت با «اتحاد عمل کلان» از سیاست بیحاصل اصلاح طلبی اینان نتیجه می شود. چرا که گفتمان اتحاد در جهت کنار زدن کل جمهوری اسلامی است  و اینان خواهانش نیستند و حتی در برابرش مقاومت می کنند. 

بدون شک، در یک اتحاد عمل بزرگ، همهء نیروه های دمکراتیک، از جمله طیف لیبرال ها و  سوسیال – لیبرال های طرفدار آقای رضا پهلوی، جای دارند. در سال های گذشته که بحث اتحاد عمل کلان شدت گرفته بود، گروه بندی توده – اکثریتی، که نمی تواند از دلبستگی اش به جناح هایی  از جمهوری اسلامی و راه حل های لاک پشتی دست بکشد، بنام جمهوریخواهی تلاش بی وقفه ای برای لوث کردن نظریهء طرفداران اتحاد حول دمکراسی سازمان داد. این تلاش اساساً نه به شکل یک گفتگو و نقد شرافتمندانهء نظری، بلکه به شکل اتهامات، بر چسب ها و تخریب شخصیت مدافعان اتحاد حول دمکراسی پیش رفت.

جالب است که اینان، با همهء توان و از طريق دامن زدن به فضاهای هیستریک، مانع از شکل گیری اتحاد حول دمکراسی می شدند و، همزمان و با همان شدت، بر طبل اتحاد و دنباله روی از اصلاح طلبان حکومتی می کوبیدند. از یک طرف اتحاد عمل با طیف رضا پهلوی را، که به حقوق بشر و دمکراسی سکولار باور دارند، به بهانهء دیکتاتوری در زمان شاه، می کوبیدند و، از طرف دیگر، مردم را به اتحاد عمل با جناح هایی از جمهوری اسلامی دعوت می کردند که در ساختن و پرداختن یکی از  مخوف ترین حکومت های ضد مردمی و سوپر ارتجاعی  شریک بوده اند و هنوز نه به حقوق بشر و نه دمکراسی سکولار باور دارند.

جنبهء دیگر فاجعه اینجاست که اینان، در عمل، طیف های دیگر جمهوری خواه را با پیشینه های کمونیستی که در نظر با کل جمهوری اسلامی مخالف هستند یا غير فعال و بی تفاوت کرده و يا بدنبال سیاست های اصلاح طلبان حکومتی کشاندند. اساساً، ایجاد سازمان های جمهوری خواه در عکس العمل به، و ضدیت با "اتحاد عمل همهء نیرو ها حول دمکراسی" شکل گرفت.

داستان تراژیک سال های گذشته و ضرباتی که اینان زده و مانع از شکل گیری یک جبههء متشکل از اپوزسیون دمکرات شدند بر کسی پوشیده نیست. در نتيجه، امروز که مردم به شکل میلیونی برخاسته اند  فقدان چنین جبهه  و آلترناتیو حکومتی را بشدت حس می کنیم.

نیروی سوم بخشی از کمونیست های سنتی هستند که، پس از ده ها انشعاب و تکه تکه شدن حول دگم های ایدئولوژیک، در قالب گروه های کوچکتر در ارکستر مخالفت با "همه با هم" فعال بوده و هستند. باز، برای اینکه از راه انصاف دور نشویم، باید گفت که نیروی بسیاری از سازمان های کمونیستی سنتی در سال های گذشته جدا شدند و، با نقد دیکتاتوری پرولتاریا و اشکال مختلف استالینیسم و پذیرش  دمکراسی به عنوان ساختار پایه ای تقسیم قدرت، از سیاست ها و دستگاه ایدئولوژیک و قفل شدهء سازمان های سنتی چپ فاصله گرفتند. بسیاری از اینان جزء فعالین و پیشگامان گفتمان اتحاد عمل حول حقوق بشر و دمکراسی و علیه جمهوری اسلامی بوده و هستند.

یک زاویهء ویژهء مخالفت گروه های کمونیستی سنتی با اتحاد عمل از جنبهء طیقاتی است. طبق استدلال اینان، کارگران و بورژوا ها تحت هیچ شرایطی نباید متحد شوند. این اتحاد عمل به استقلال طبقاتی طبقهء کارگر ضربه می زند و او را در عمل به دنباله روی از بورژوازی می کشاند و بازنده در نهایت کارگران خواهند بود. از نگاه یک سوسیالیست آزادیخواه، دمکرات و نیز جمهوریخواه، این استدلالی بی پایه، اشتباه ، غیر تاریخی و خطرناک است. در شرایطی که بخش انگلی و هار سرمایه داری ایران در اتحاد تنگاتنگ و خانوادگی با دستگاه روحانیت شیعه و در یک سیستم اسلامی فاشیستی به مکیدن خون حقوق بگیران وغارت کشور و سرکوب عنان گسیخته و هر روزهء مردم ایران مشغولند و کشور را به فلاکت کشانده اند، بخشی از بورژوازی ایران نیز مخالف شرایط موجود است. از یک زاویهء اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی، این بخش از بورژوازی، در قالب سرمایه داران صنعتی و تکنولوژیک، تکنوکرات ها و نیز طبقهء متوسط دانش آموخته خواهان جامعه ای مدرن، فانونمند، با ثبات و ارتباط گسترده با دنیای پیشرفته است.  صنایع ایران در وضعیت فلاکت باری هستند و قدرت رقابت آنان در بازارهای جهانی هیچ است. سیستم مافیایی و خانخانی - اسلامی سد اصلی رشد اقتصاد ایران شده است. از طرف دیگر، بی حقوقی مزدبگیران و فقر گسترده در ایران کشف جدیدی نیست و بر وجدان عمومی جامعه فشار می آورد. اتحاد عمل حول حقوق بشر و دمکراسی، نظیر آنچه که در کشورهای پیشرفته جهان می بینیم، نسخهء شفا بخشی است که هم حقوق بگیران و هم بخش مدرن بورژوازی و طبقه  متوسط می توانند در آن چهارچوب منافع خود را دنبال کنند.

تجربهء فاشیسم و استالینیسم نشان داد که از دل دیکتاتوری، سرمایه داری، و از دل دیکتاتوری کارگری جهنم بيرون می آيد.

این تجربه بخش مهمی از  خودآگاهی بورژوازی لیبرال و نيز حقوق بگیران سوسیالیست جهان پیشرفتهء امروز است. این تجربه، به اضافهء تجربهء 30 سال تجاوزگری و خونریزی  وحشیان اسلامی حاکم بر ایران، بند بند حقوق شهروندی و بشر را جزء جدایی ناپذیری از هویت سیاسی و برنامه ای تقریباً همه مخالفین کرده است.

چرا اتحاد عمل حول دمکراسی با لیبرال ها به ضرر کارگران است؟ کارگران مورد ادعای گروه های کمونیسم سنتی چه چیزی را از دست می دهند؟ مگر اکنون حق و حقوقی دارند که با این اتحاد عمل از دست بدهند؟

ادامهء وضع موجود به ضرر مردم ایران، بویژه کارگران و دیگر حقوق بگیران و کلیهء مردمی است که هم اکنون زیر خط فقر، با همه عوارض غم انگیز و فاجعه بار اجتماعی – فرهنگی آن،  دست و پا می زنند.

تغییر وضع موجود، حول حقوق بشر، دنیایی از امکانات را برای حقوق بگیران فراهم می کند تا در سازمان های صنفی – طبقاتی خود متشکل شوند، در موقعیت بهتری برای چانه زنی با کارفرمایان قرار بگیرند، از بیمه های مختلف برخوردار شوند، در تصمیم گیری های مهم اقتصادی کشور و ساختن آگاهانهء کشور ویران شدهء ایران دخالتگر شوند، و برای خود و کل جامعه رفاه اقتصادی و فرهنگی بسازند و ایران را در مسیر آزادی و آبادی ببرند.

بهترین شکل اتحاد عمل این است که نیروهای سوسیالیست آزادیخواه در ابتدا خود را در یک حزب بزرگ اجتماعی سازمان بدهند و سپس با احزاب لیبرال - چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه - وارد اتحاد عمل علیه فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران شوند. چرا که یک جامعهء پیشرفتهء دمکراتیک بر پایهء وجود احزاب بزرگ سوسیالیست و لیبرال و نهادهای مدنی متفاوت شکل می گيرد. ولی واقعیت اینست که کمونیسم سنتی ایرانی نه تنها برای ایجاد یک حزب بزرگ و اجتماعی سوسیالیستی قدمی جدی بر نداشته و هیچ نیروی جدیدی را بخود جلب نکرده است بلکه خود ریزش های زیادی داشته و باقیمانده اش نيز خود به ده ها گروه کوچک، اما با اسامی گنده، تبدیل شده است و هر سال انشعابات جدیدی در آن اتفاق می افتد.

در مورد چرایی این وضع اسفبار می توان بحث های زیادی کرد و شده است. علت محوری این وضع را می توان در وجود نگاه دگماتیک و مذهبگونه به حقیقت، قدرت، دستگاه بستهء ایدئولوژیک و، در نتیجه، هژمونی طلب، و نيز ضدیت با دمکراسی بعنوان پديده ای برآمده از بورژوازی، خلاصه کرد.

به این ترتیب، طیق خط مشی تا کنونی این گروه ها: اتحاد بی اتحاد.

خلاصه اینکه سرنگونی طلبان ما در طیف کمونیسم سنتی، سال های سال است که در عمل هیچ برنامه ای برای کنار زدن جمهوری اسلامی ندارند و بخاطر مخالفت شان با اتحاد عمل کلان و نیز همراهی شان با طیف توده ای – اکثریتی در مخالفت با اتحاد عمل با طیف لیبرال های طرفدار رضا پهلوی   به بقای رژیم کمک کرده  و می کنند.

نیروی چهارم سازمان مجاهدین خلق است که با آلترناتیو خواندن خود در قالب «شورای ملی مقاومت» از هر گونه حرکتی برای یک اتحاد عمل گسترده خودداری کرده است. در این سازمان هم، در مسير نقد شیوه های سازمانی و دستگاه نظری شان، ریزش های بسیاری صورت گرفته است. منطق سازمان مجاهدین در مخالفت با  "همه با هم " از این ذهنیت بی اساس می آید که خود را تنها آلترناتیو می داند و همه را در واقع دعوت به همکاری و حمایت از خود می کند و رفتار های سیاسی خود را بر این اساس تنظیم می کند. چنین پیشنهادی مقبولیتی در بخش های وسیع و سکولار اپوزسیون، بویژه با توجه به اسلامی بودن دستگاه ایدئولوژیک این سازمان، نداشته است.

 

علاوه بر این نیرو ها، گروه بندی ها و افراد  دیگری نیز بوده اند که  با ترکیبی از استدلالات  شبیه آنچه در بالا طرح شد، در مخالفت با "اتحاد عمل حول دمکراسی سکولار"  در سال های گذشته فعال بوده اند.

وجه مشترک تمام این نیرو ها، علیرغم زاویه های مختلف و انگیزه های متفاوت در مخالفت با اتحاد عمل کلان، جبهه گيری در برابر گرایشات دمکراتیک در بین اپوزسیون و مخالفت با اتحاد عمل با طیف طرفدار رضا پهلوی بوده است. می توان براحتی، و برای هزارمین بار، اثبات کرد که هیچ منطق ناظر بر حقوق بشر، دمکراسی سکولار و کوشش برای کنار زدن جمهوری اسلامی، این مخالفت را نمی تواند توجیه کند. تصادفی نیست که این مجموعهء نیرو ها همواره از یک گفتگو و مناظره پیرامون این بحث فرار کرده اند و با اتهام و برچسب های – متأسفانه - رایج در فرهنگ سیاسی ما، به خیال خود، مسئله را حل کرده اند.

بر آیند این رفتار های سیاسی، در سال های گذشته این است که در شرایط اوجگیری همه جانبهء مبارزات مردم ایران ما امروز فاقد یک آلترناتیو  با مشروعیت همگانی هستیم.

اما در تراژدی اپوزسیون بهم ریخته ایران، نیروی پنجم خود نیرو های طرفدار آقای رضا پهلوی، یا طیف موسوم به مشروطه خواه، هستند. مشکل از جانب اینان مخالفت نظری با اتحاد عمل نيست چرا که خود همواره بر ضرورت اتحاد تأکيد کرده اند و جزء پیشروان این گفتمان بوده اند. مشکل اینست که اینان نيز خود، مثل دیگر گروه بندی های سیاسی، با دسته بندی های مختلفی که تا حد خصومت و برچسب زنی های رایج عمل می کنند، در مسموم کردن فضای سیاسی سهم داشته و  قادر نشده اند آنچه را که می گویند در مرحلهء عمل به اجرا در آورند.

باز، برای اینکه از راه انصاف دور نشویم، باید گفت که نیرو های بسیاری در این طیف تلاش های وسیعی برای گفتگو و اتحاد صورت داده اند که در دنیای دیوارها، سوء تفاهم ها و اشتباهات، هيچگاه نتوانسته به نتیجه دلخواه برسد.

شاید خیزش عمومی  و رستاخیز مردم ایران در ماه اخیر یخ ها را آب کرده و کمک نايد تا شرایط را دریابیم و دیگر فرصت سوزی نکنیم، همهء نیرو های مخالف را برسمیت بشناسیم، و همه با هم  وارد دیالوگ های سالم ، شفاف و سرنوشت ساز شویم.

بيائيد برای تشکیل «شورای دمکراتیک رهبری»، شامل گرایشات مختلف سیاسی، و بدون حذف هیچ نیروی دمکراتیکی، و برای به پیروزی رساندن این مبارزات، و طی کردن دوران گذار تا اولین مجلس انتخابی دمکراتیک، تلاش کنیم و متحد شویم. اوضاع خطرناک است؛ مردم دیگر نباید شکست بخورند و باید به سرعت  پیروز شوند.

ایران برای همهءایرانیان

سوئد ـ  13 ژولای 2009

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630