بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/07/11.Saturday/071109-Heshmat-Tabarzadi-Analysis-of-Situation.htm |
20 تير 1388 ـ 11 جولای 2009 |
تحلیل مسائل اخیر ایران
حشمت اله طبرزدی
هر گاه لازم باشد به تحلیل مسائل بپردازیم باید واقع بین و صریح باشیم. به همین دلیل در تحلیل قرار نیست موضع سازمانی یا سیاسی اعلام شود. پس منتقدین نیز باید کمی دندان بر جگر گذاشته و از پیش داوری برهیز کنند. تحلیل به این هدف صورت می گیرد که علت ها و اراده های پنهان آشکار شود یا نقاط ضعف و قوت یا کژ راهه ها افشا گردد. اگر اخبار دقیق و بنیان ها و یا تعاریف روشن، پایه ی تحلیل قرار بگیرد می توان نتایج بهتری به دست آورد.
نقطه ی عزم من در تحلیل نتایج اعلام شده ی انتخابات اخیر است. برای «جنبش تحریم» از پیش معلوم بود که انتخاباتی که دستگاه ولی فقیه برگزار می کند، غیر سالم، غیر آزاد، نا عادلانه و غیر دموکراتیک است. به همین دلیل در انتخابات شرکت نکرد. اصلاح طلبان و بخشی از اپوزيسیون اما مدعی بودند که اگر چه تا حدودی این برداشت از انتخابات در نظام ولی فقیه را می پذیرند اما راه حل آن را شرکت می دانند و نه تحریم.
استدلال اصلاح طلبان این بود که اگر اکثریت شرکت کنند، می توان اطمینان داشت که کاندیدای آن ها رأی بیاورد و رژیم مجبور خواهد شد نام آن را اعلام کند و حداقل این است که وضعیت فعلی تا حدودی بهبود می یابد.
اگر دو پایه یا دو گزارهء بالا را در نظر بگیریم می توانیم تحلیل های بعدی خود را روشن تر ارایه دهیم. گزارهء اول مربوط به «جنبش تحریم» و گزاره ی دوم مربوط به «اصلاح طلبان» بود. فکر می کنم در مورد وجود دو گزارهء بالا توافق وجود داشته باشد. یعنی کسی نمی تواند ادعا کند که چنین گزاره هایی وجود نداشته است. با این وصف می توانیم گزاره ی سومی را هم بیان نماییم:
انتخابات برگزار شد اما، بر خلاف نظر اصلاح طلبان، کاندیدای اقتدارگرایان با رأیي شگفت انگیز از صندوق بیرون آمد. در این جا باید اذعان کرد که این اصلاح طلبان بودند که در مرحلهء نخست، به لحاظ استراتژی، شکستی جبران ناپذیر متحمل شدند. آقای کروبی با صداقت به این مسئله اعتراف کرد. جان تحلیل من نیز در همین جا است: برگزاری و نتیجهء انتخابات، در مرحلهء نخست، به معنای مرگ استراتژی اصلاح طلبان درون حکومتی بود و، از دیگر سو، همین نتیجه در مرحله ی نخست، درستی استراتژی اپوزيسیون را اثبات کرد. اگر چه در این زمینه من نظری تکمیلی دارم که بیان خواهم کرد.
با شناختی که از اصلاح طلبان داریم، آگاه هستیم که آن ها هیچ گاه نمی خواهند شکست را بپذیرند و همواره سعی می کنند خود را پیروز میدان بدانند. همگان می دانستند که جناح ولی فقیه، که به صورت انحصاری همه ی امکانات مادی و غیر مادی کشور را در دست گرفته است، به راحتی می تواند انتخاباتی بر گزار نماید که احمدی نژاد ،برندهء آن باشد. زیرا آن ها دست احمدی نژاد را باز گذاشتند تا با پول نفت هر آن گونه که دلش بخواهد حاتم بخشی کرده و رأی فرو دستان را بخرد. علیه هر کس حتا رفسنجانی افشاگری کند و ناراضیان را جذب نماید؛ بدون این که طرف مقابل جرأت داشته باشد در مورد خامنه ای و مجتبا و سپاه و بسیج و شورای نگهبان کلمه ای حرف بزند. از دیگر سو، حزب پادگانی نیز به طور کامل در اختیار آن ها است. و علاوه بر این، دستگاه نظارت و اجرا نیز در دست جناح اقتدار گرا می باشد. اما به راستی چه کسی انتظار دارد که مثلاً حزب بعث سوریه انتخاباتی برگزار نماید که از صندوق ارا، فردی جز بشار اسد بیرون بیاید؟ ولو این که بپذیریم، بر خلاف حزب بعث عراق، رژیم ولایت فقیه بازی با دموکراسی را یاد گرفته است. هر چه نباشد این ها آخوند هستند و آخوندها با جنبه هایی از سیاست بازی به خوبی آشنا هستند.
اصلاح طلبان نه تنها نتیجهء انتخابات اخیر را باختند بلکه، به لحاظ استراتژی نیز، باخت بزرگی کردند. رژیم آن ها را به میدان کشید و به انتصابات خودش وجههء مردمی و دموکراتیک داد، اما با بی رحمی آن ها را به دیوار کوبید. این شکست تلخ و ناکامی برای حامیان اصلاح طلبان در غرب و اپوزيسیون حامی آن ها تلخ تر بود. جالب این است که آقای مهندس موسوی، پیش از ان که نتیجهء انتخابات از سوی شورای نگهبانی که چهار صد نفر را رد صلاحیت اما او را تایید کرد، اعلام شود، در یک مصاحبهء مطبوعاتی اعلام کرد که برندهء انتخابات است و هر نتیجه ای غیر از این اعلام شود، نا صحیح است. شگفت انگیز است! از یک سو به قاعدهء بازی دستگاه ولی فقیه تن بدهی و وارد میدان بازی بشوی اما در پایان بازی جر بزنی و بگویی که داور عادل نیست! مگر در غیر عادل بودن داور تردیدی وجود داشت؟ اما این تو بودی که با پذیرش این داور ناعادل وارد بازی شده و به بی عدالتی او مشروعیت دادی. بازنده ی اصلی تویی و نه او. او که من و تو را قبول ندارد که اجازهء ورود به دستگاه ولی فقیه یا «نظام مقدس جمهوری اسلامی» بدهد. با این تفاوت که من دست او را خوانده ام و حاضر به شرکت در بازی مضحک او نیستم اما تو خود را مضحکهء آن ها کردی.
اگر چه تو با همین جرزنی گام بسیار مهم و ستودنی به نفع مردم برداشتی، اما بپذیر که منطق خود را در مقابل خیلی ها کند کردی. حال فکرش را بکن که اگر در آستانهء بر گزاری انتخابات به ناگاه کنار کشیده و اعلام می کردی که به دلیل عدم تضمین سلامت انتخابات از کاندیداتوری استعفا داده و از طرفدارانم می خواهم که در آن شرکت نکنند، با هزینهء بسیار کمتر ـ به تعبیر خامنه ای ـ ضربه ای به مشروعیت نظام وارد می ساختی که از اعتراضات خیابانی بسیار موثر تر بود.
با وجود چنین نتایج روشن اما، اتفاق جدیدی را شاهد بوده ایم که نه در محاسبات جنبش تحریم می گنجید و نه در محاسبات اصلاح طلبان حکومتی. این اتفاق جدید، حضور ناراضیان در میدان بود. مردمی که احساس کردند با حیثیت اجتماعی آن ها بازی شده است، دست به تظاهرات زدند و بسیاری از معادلات بر هم خورد. ما، با این پدیده ءجدید، شاهد رویکرد های متفاوت در میدان مبارزه و سیاست بودیم. جنبش تحریم فورا به حمایت از مردم معترض پرداخت؛ برای این که این جنبش داعیه دار دفاع از حقوق مردم است. به ویژه که جنبش تحریم آگاه بود که این مردم با کلیت رژیم مشکل دارند و اعتراضات، فرصت مناسبی برای تقویت مبانی جنبش دموکراسی خواهی تشخیص داده شد.
اصلاح طلبان نیز راهی جز تداوم اعتراضات برای اعادهء حیثیت سیاسی خود نداشتند. به همین دلیل بود که در روز های اول، موسوی، کروبی و فائزهء هاشمی معترضین را همراهی کردند و رژیم نیز ناچار شد بخش وسیعی از اصلاح طلبان را بازداشت نماید. بنا براین، با وجود اختلاف در مبانی سیاسی بین اپوزيسیون و اصلاح طلبان، و اختلاف در رفتار سیاسی آن ها، این دو جریان هر دو با یک پدیده ی جدید و غیر قابل محاسبه یعنی اعتراضات مردمی روبرو شده و هر دو از ظن خود به دفاع از آن پرداختند. آنها، در واقع، روی یک مسئلهء مشترک به توافق رسیدند.
ضمن این که اپوزيسیون از پیش گفته بود که کلیت «رژیم» را غیر قانونی و نامشروع می داند اما اصلاح طلبان در فرایند اخیر و برای توجیه شکست خود اعلام کردند که این «دولت» کودتایی و نا مشروع است. و اپوزيسیون هم، با حفظ مواضع خود، از این رویکرد جدید اصلاح طلبان استقبال کرد. زیرا نتیجه ی آن را به نفع مردم دانست. چون حد اقل این است که این تحلیل، اختلافات درون حکومت را افزایش داده و در جهت خواست مردم عمل خواهد کرد.
در این مقطع جدید، اپوزيسیون حتا تلاش کرد تا از میرحسین و کروبی حمایت کرده و از ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی آزاد و دموکراتیک حمایت کند. در واقع این اپوزيسیون بود که کوشيد تا با تلاش بیشتر و حمایت از میر حسین، انفعال خود در انتخابات را جبران کند. و اصلاح طلبان نیز سعی کردند با تداوم اعتراضات، شکست استراتژیک خود را بپوشانند. و به نظر من این رویکرد خوبی بود که از سوی هر دو طرف دنبال شد.
دستگاه تبلیغی غرب نیز، که برای به میدان کشاندن مردم در انتخابات غیر آزاد برای رأی دادن به موسوی دچار شکست بزرگی شده بود، همه ی تلاش خود را بر این قرار داد تا از میرحسین یک قهرمان بسازد؛ و از این رهگذر بود که ـن ها اعتراضات را پوشش داده و به این دلیل گام خوبی به نفع جنبش مردم ایران برداشتند. اگر چه در این اقدام خود نیز ناشی گری کرده اند که تحلیل آن را به زمانی دیگر وا می گذارم.
در این جا اتفاق جدیدی افتاده است. جناح قدرتمند اصلاح طلب حکومتی بالاخره از لاک تاریخی خود خارج شده و شعار های ساختار شکن سر می دهد. چرا که برای اولین بار است که رهبر جمهوری اسلامی موضعی را اتخاذ کرده اما این جناح با صراحت آن موضع را رد کرده یا در مقابل آن می ایستد. این تحولی بسیار مهم در مبارزات ملت ایران به حساب می آید. به راستی که این اقدام موسوی و کروبی و سایر اصلاح طلبان قابل تقدیر و ستایش است. حتا شاید خامنه ای، آنگاه که پیش از شورای نگهبان به تایید انتخابات مبادرت کرد، اگر می دانست اصلاح طلبان نمی پذیرند و عملاً در مقابل او دست به نافرمانی مدنی می زنند،چنین موضعی را اعلام نمی کرد. یا آن روز که او، در خطبهء نماز جمعه، دستور سرکوب را صادر کرد بر این گمان بود که اصلاح طلبان از مردم خواهند خواست که تظاهرات نکنند و فقط بخش کمی از ناراضیان به خیابان خواهند آمد و به راحتی سرکوب می شوند. ولی کروبی و موسوی نه تنها چنین نکردند که خود در تظاهرات حاضر شدند و این برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه اتفاق افتاد. اصلاح طلبان در مقابل رهبر دست به مقاومت مدنی زده و عملاً مشروعیت ان را زیر سوال بردند.
اگر به جز اصلاح طلبان هر گروهی در مقابل قدرت مطلقه، که آن را ارادهء خدا می نامند، دست به چنین کاری می زد حتماً به عنوان مفسد فی الارض و محارب با او برخورد می کردند؛ همان گونه که پس از راهپیمایی 23 تیر ماه در سال 1378 با دانشجویان عمل کردند. آن چه موجب شد تا سلاح مفسد فی الارض از کار بیفتد، حضور اصلاح طلبان خودی در تظاهرات بود که پوشش بسیار خوبی برای تظاهر کننده ها شد.
من، همان روز ها، مقاله ای نوشتم تحت عنوان «غول جمهوری اسلامی از جعبه ی جادویی اش بیرون افتاد». برخی گمان کردند که منظور نگارنده این است که پس از این رژیم امکان خشونت نخواهد داشت. ولی مسئله این نبود. مسئله این بود که رژیم با فرایند جدید، سلاح اصلی یا تنها اسلحه ی خود، در مقابل مردم را از دست داد. او نتوانست از اسلحه ی محاربه برای سرکوب مردم استفاده کند. باید از این بابت از اصلاح طلبان سپاسگزاری کرد.
اصلاح طلبان اگر چه در انتخابات اخیر همهء حیثیت اجتماعی - سیاسی خود را از دست دادند اما با مقاومت مدنی، بار دیگر تا حدود زیادی این شکست را جبران کردند. اپوزيسیون نیز با شرکت در اعتراضات و حمایت از مردم تا حدودی بر انفعال خود چیره شد. اما هر دو جناح، اعم از اپوزيسیون و اصلاح طلبان، هنوز باید تلاش کنند تا به جایگاه درست خود برای تداوم مبارزه برسند. به راستی جنبش اعتراضی مردم و مقاومت مدنی اصلاح طلبان ستودنی و پند آموز است. از مقدمات اگر فعلاً به دیدهء اغماض گذر کنیم، شاید بتوان نتایج را بهتر تحلیل کرد.
در ادامهء راه اما خطراتی موجود است. در چند هفتهء اخیر اقای موسوی و کروبی تا حدود زیادی کوتاه آمده اند. اگر چه جنبش راه خود را می رود اما این انفعال نیز لطماتی را بر پیکر جنبش وارد می سازد. آگاه نیستم که این انفعال به چه دلیل است. آیا کلیت رزیم را در خطر دیده اند؟ از زندان و خشونت و کشته شدن در هراسند؟ یا هر دلیل دیگری وجود دارد که از آن اگاه نیستیم.
اپوزيسیون در تظاهرات 18 تیر به میدان آمد و تا حدودی سعی کرد تا انفعال خود را جبران کند. اگر چه دستگاه های تبلیغاتی دولت های امریکا و انگلستان تلاش کردند تا نام «جبههء متحد دانشجویی» و رهبران جنبش 18 تیر را سانسور کرده و آن را به نام کسانی بنویسند که در 18 تیر 78 به این جنبش خیانت کردند اما، به هر حال، اپوزيسیون راه خود را می رود و به این آلترناتیو سازی ها نیز توجهی ندارد. اما اصلاح طلب ها در چند روز اخیر کنار کشیده اند.
البته ما به مبارزهء دموکراتیک از طریق تقویت جنبش های مدنی و سازمان های سیاسی باور داریم. همچنین این اندیشهء برخی از اصلاح طلبان، که با الگو برداری از انقلاب بهمن 57 و طرح شعارها و روش های آن، در پی پیروزی زود رس هستند را نمی پسندیم. اما انفعالی که از سوی موسوی و کروبی در پیش گرفته شده است را نیز تقبیح می کنیم. مردم آمادگی مبارزه را دارند و باید از فرصت ها استفاده کرد.
آقايان موسوی و کروبی به رأی دهندگان وعده داده بودند که از رأی آن ها صیانت خواهند کرد. حداقل این است که به طرفداران خود اعلام کنند که راه هایی که برای این مهم برگزیده اند چیست. به تعبیر خودشان، این دولت کودتایی و نا مشروع است. در مقابل یک دولت نامشروع چه باید کرد؟ نیرو های بسیجی و لباس شخصی و گارد ویژه و امنیتی خشونت را به نقطهء اوج آن رسانده اند. مبارزات خیابانی اگر با اعتصابات، تقویت نشود به سرانجامی نخواهد رسید. هنوز نمی دانیم به چه دلیل اصلاح طلبان از این اسلحهء نیرومند استفاده نمی کنند. به جای این که جوانان زیر دست و پای خشونت طلبان له شوند می توان از روش های دیگر استفاده کرد. حداقل می توان این شیوه ها را تجربه کرد.
اپوزيسیون اگر چه برای هموار شدن راه مبارزه و پایین آوردن هزینه های آن، به اصلاح طلبان نیاز دارد اما نباید از اصلاح طلبان انتظار زیاد داشته یا، در نقطهء مقابل، به تضعیف آن ها بپردازد. مبارزات قوی تر از گذشته ادامه دارد و باید آن را تقویت کرد. «جنبش سبز»، در بهترین حالت، در درون جنبش دموکراسی خواهی ایران استحاله شده و به جزئی از آن تبدیل خواهد شد. بگذار کسانی که اخیرا به فکر مبارزه، آن هم برای پایین کشیدن احمدی نژاد و بالا بردن موسوی، افتاده اند از اپوزيسیون و سکولار ها بخواهند تا همراه با پذیرفته شدن شعار ها و خواسته هاشان، در حلقهء سبز ها در آیند. نباید این گونه تبلیغات خام، ما را به عکس العمل وا بدارد. نه میرحسین، خمینی است و نه مردم ایران در سال 88 مردم انقلابی و احساسی سال 57 هستند. پس حساسیت بیش از اندازه، به ویژه از آن نوعی که دوست ارجمند و فرهیخته، آقای دکتر نوری علا، از خود بروز می دهند، ما را به جدایی می اندازد. آنچه اهمیت دارد پشتیبانی از مبارزات حق طلبانهء مردم ایران است.
پروندهء انتخابات 88 اگر باز بماند فقط برای تشدید مبارزات دموکراسی خواهانه علیه کلیت این رژیم است؛ اعم از این که آن را دولت کودتایی بنامیم یا حکومت نامشروع نتیجه یکی است: مبارزه برای رسیدن به دموکراسی و حکومتی سکولار. البته برخی تلاش می کنند تا از موسوی یک شخصيت کاریزماتيک بسازند و یا مبارزات تاریخی را، به پایین کشیدن این و بالا بردن آنف فرو بکاهند. اما واقعیت بیرونی چیز دیگری است. موسوی چند هفته ای است که رفته است گل بچیند. فعلاً باید به این مسئله فکر کرد که او تا کی قرار است گل چینی کند. گویا عربده های شریعتمداری و چماق های رژیم او را به فکر فرو برده است. خمینی از این فکر ها نداشت که بکند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |