بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/09.Thursday/070909-Ms.Sh.S.-Letter-from-Tehran.htm

18 تير 1388     ـ 9 جولای 2009

 

من زنی از نسل سوخته ام

ش. ص.

سلام جناب آقای نوری علا

اول کمی از خودم بگویم. من زن 39 ساله ای هستم نه از نسل جوان و نه نسل  انقلاب کننده ایران. نسل من همان نسل سوخته معروف است که دوران کودکیم در ترس از گشتهای ثارالله و بمباران و جنگ، کمبود کره گذشت،  پدر بزرگم یک آیت الله روشنفکر و دمکرات بود و از همکلاسی های خمینی که اصلاً سیاسی نبود واز همان ابتدای انقلاب می گفت خدا به مردم ایران رحم کند! و درست گفت. خودم و خانواده ام با حجاب نیستیم. پدرم مومن است ولی در دلش. خودم معتقد به سکولاریسم هستم؛ ضد دین نیستم ولی نگاهم به دین جور دیگری است. از نظر من فرقی بین اسلام و مسیحیت و بوداییسم و زرتشت و...وجود ندارد جدا از اینکه اسلام در بین یک مشت وحشی به وجود آمد و در نتیجه قوانینش در بعضی موارد سخت تر از ادیان دیگر است و امروز دیگر جواب نمی دهد. ماهیت تمام آنها یکی است و چیز بدی هم نیست. شاید بتوان گفت تمام انچه دین گفته می شود و درست است در یک صفحه کاغذ جا می شود. ولی اینکه از آن در دوران های مختلف چه انکیزیسیون چه جمهوری اسلامی استفاده ابزاری شده و هر آنچه را به نفعشان بوده در غالب دین چپانده اند بحث دیگری است، این مقوله ربط خاصی به دین ندارد و به ایدئولوژی برمی گردد. به نظرم به جای بیان جدایی دین از سیاست باید بگوییم جدایی ایدئولوژی از سیاست. چون در کشورهایی کمونسیت هم که دینی وجود نداشت و ندارد  نیز همان استبداد دینی وجود داردو شاید بدتر. اینها نظر شخصی من است که احتمالا به راحتی می تواند رد شود...!

مقالهء آخر شما را خواندم. با عرض معذرت اگر جسارتی به نوشته های شما می کنم مرا ببخشید فقط به عنوان خواهرکوچک تری که در ایران دارید به من نگاه کنید. چند نکته به نظرم می رسد. اینکه در داخل ایران زندگی کردن با از دور دیدن ماجرا  کاملا متفاوت است. این است که این مقوله را تمام روشنفکران نویسنده خارج از کشورهنگام نوشتن باید مورد توجه قرار دهند( که اکثرا نمی دهند) برایتان بگویم که آنچه شما گفته اید در بسیاری موارد صحیح است ولی آنچه که می خواهم به شما یادداوری کنم چند نکته است. نسل جدیدی در ایران در حال حاضر وجود دارد که نسل فرزند 18 ساله من و اصولا نسل 18 تا 30 سال است. این نسل به کلی با آنچه من و نسل قبل از من بودند متفاوت است. نه چیزی به نام پادشاهی در ذهنشان است  و نه چیزی از مجاهدین خلق شناخته اند و نه به دلیل سانسور گسترده ای که در ایران وجود دارد دیگر گروههای سیاسی موجود در دنیا را به درستی می شناسند. آنها همین جمهوری اسلامی را دیده اند فقط می دانند که این طور زندگی را نمی خواهند.اینکه چه می خواهند یا که را می خواهند نمی دانند. اینکه می بینید این موج سبز در خیابانهای تهران راه افتاده این موج و طرفداران آن واقعا طرفدار موسوی بودند. چون کسی را جز او نمی شناسند که بتواند کمی دمکراسی به این کشور استبداد زده تزریق کند. این که می گویند تقلب شده و حتما او رییس جمهور بوده قطعا چنین است. من که داخل مردم زندگی می کنم مطمئن بودم و همه در ایران مطمئن هستند که اختلاف رای او با بقیه کاندیداها باید فاحش می بود. این موج سبز را فقط کور ها می توانستند انکار کنند. من از کسانی بودم که به خاتمی رای دادم به امید بهبود اوضاع. افسوس که او ضعیف النفس درآمد و علیرغم حمایت میلیونی مردم جربزه انجام کاری را نداشت.پرونده  اصلاحات بسته شد برای من و عده زیادی از مردم و دیگر در انتخابات شرکت نکردیم. این دوره تا روز قبل از انتخابات تصمیم به رای دادن نداشتم. روز پنج شنبه این گونه فکر کردم. دیدم چه راه دیگر یا آلترنتیوی برای مردم ایران وجود دارد؟ رهبری در جای دیگری از جهان وجود دارد؟ رضا پهلوی یا مسعود رجوی؟  اولی که شاید طرفدارانی دارد به دلیل عده ای از نسل پدران ما که هنوز مشغول مزمزه آن دوران و ذکر خوشی های خود هستند .ولی ایشان چه کاری برای مردم ایران کرد؟ سخنرانی های جذاب . فقط همین. او مشغول زندگی خود است . رجوی هم که اصولا بحثی راجع به آن لازم نیست.  

پس چه کنیم؟ این است که وقتی کسی مثل موسوی که خود هم از داخل رژیم است سر بر می آورد و به نوعی و تا حدی خواسته های مردم را مطرح می کند این گونه سیل جمعیت به دنبالش راه می افتد و حمایتش می کند.

با شوهرم بحث می کنم . می گفت نباید رای دهیم. گفتم چه نتیجه ای بگیریم؟ دو دوره پیش که رای ندادیم چه شد؟  مشروعیت رژیم زیر سوال رفت؟ کجای دنیا چنین شد که به گوش کسی نرسید؟ این رژیم همواره به دروغ و با نشان دادن آمار غلط و صف های طولانی در گزارش های خود مشروعیت خود را به زور به اذهان عمومی جهان تزریق کرده، چه ما رای بدهیم چه ندهیم و آن که را خود خواسته سر کار آورده. نتیجه این گوشه نشینی چه چیز است؟

حال که رفتیم و رای دادیم عده ای می گویند دیدید؟ اگر رای نمی دادیم این فریاد ها به گوش کسی در جهان می رسید؟ کاش کسی بود به جای سرزنش این و آن و مردم و رهبران، راه چاره ای پیش پای مردم می گذاشت و می گفت پس چه کنیم؟ مردم ایران باز هم تنها راه تغییر در وضعیت کنونی را تغییر ذره به ذره در همین رژیم دیدند؛ به این نحو که اندک اندک کسانی که معتدل ترند جای افراطیون را بگیرند و این رژیم اندک اندک در داخل خود تغییر کند و در سال های بسیار دور برای فرزندانمان فضایی آزاد تر به وجود آید.

ما ایده آلیسم را فراموش کرده ایم. در تصور عموم نمی گنجد که این رژیم به هیچ قیمت قصد بر سقوط داشته باشد. دیدیم که چگونه ملت را با سرکوب فجیع به خاک و خون کشیدند . مردم اثری از نابودی در آن نمی دیدند و نمی بینند. بر همگان روشن است که صد البته بهتر است که حکومت اصلا اسلامی نباشد ولی دست مردم به کسی و جایی بند نیست؛ نه رهبری، نه سازماندهی و نه هیچ چیز. از رهبرشان انتظار ندارند بیاید و بگوید ولی فقیه را قبول ندارد، که شاید هم واقعا نداشته باشد، ولی ابراز آن در شرایط حاکم بر جامعهء فعلی ایران نتیجه ای جز اعدام به جرم ارتداد ندارد. انتقاداز خمینی در ایران هنوز یک تابو است . چطور انتظار دارید موسوی بیاید بگوید به ولایت فقیه اعتقاد ندارد. رفتاری که موسوی و کروبی از خود نشان دادند با توجه به شرایط داخل کشور و استبداد وحشتناکی که بر این کشور حکم فرماست از تصور اذهان عمومی حتی طرفداران خودشان هم بیرون بود. همه، حتی طرفداران خودشان، تصور چنین ایستادگی بر سر حرف خود را از اینان نداشتند. می گفتند به سرعت عقب نشینی می کنند و به احمدی نژاد تبریک می گویند.

مردم این چنین از همه چیز نا امیدند. برای قضاوت در مورد عملکرد آنها حتماً باید در جای آنها بود و یا حداقل در ایران زندگی کرد. راجع به عملکرد دهه های پیشین آنها من چیزی نمی گویم . اصولا معتقدم که همیشه باید فرد را در موقعیت حال بررسی کرد نه در گذشته . تجربه بارها نشان داده که افراد در طول سال ها هم افکار هم عقایدشان تغییر می کند حتی ممکن است ضد آنچه روزی می اندیشیده اند بیاندیشند و عمل کنند. نظیر این مورد در جمهوری اسلامی به کرات اتفاق افتاده. چه بسیارند کسانی که از سپاه پاسداران بوده اند، جانباز و رزمنده و روحانی و غیره، که اکنون در صف مخالف ایستاده اند؛ که حتماً شما اسامی آنها را از من بهتر می دانید. اینکه یگوییم فلانی در 20 سال پیش این را گفته اصلاً دلیل منطقی برای اظهار نظر نیست.

القصه می خواستم این را بگویم که آن طور که آن آقا به شما نسبت داده بود که انحراف ایجاد کرده اید من نمی اندیشم. فقط می گویم کاش کمی بیشتر شرایط ایران را در نظر می گرفتید. اینکه در این شرایط کسی به ما بگوید این رهبر یک قران نمی ارزد و گول حرف هایش را نخورید گره ای از گره های بیشمار این ملت باز نمی کند و تنها نا امید ترشان می کند.

آنچه مفید است این است که بگویید دنبال این یکی بروید یا توصیه به فرد خاصی کنید. اصولاً آنچه مردم در حال حاضر به آن نیازمندند این است که  به آنها نگویید چه نکنند بگویید چه بکنند!

شرایط به قدر کافی در ایران منفعل و آزار دهنده است و مردم در حد مرگ ناامید از تغییر شرایط. آقای مشیری، علیرغم اینکه ایشان به سکولاریسم معتقدند، در برنامهء خود گفت باید در حال حاضر با توجه به وضع فعلی از جریانی که به جنبشی ختم خواهد شد حمایت کرد، حتی اگر رهبرش موسوی باشد. من به شخصه نظر ایشان را بهتر پسندیدم. موسوی و کروبی و غیره فرقی نمی کند، مهم خواست مردم ایران است، حال این خواسته از زبان هر کسی که جربزهء بیان آن را داشته باشد خوب است.

ببخشید، من نه تحلیل گرم نه اصولاً فرد سیاسی هستم و نه نویسنده خوبی که بتوانم نقد جامع و کاملی ارائه دهم. فقط درد دل کردم.

 با تشکر

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630