بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/05.Sunday/070509-Ramin-Kamran-Election-Statistics.htm

تير   1388 ـ جولای  2009 

 

ارقام سر و زبان دار

رامین كامران 

 

از موقعی كه جنجال «انتخابات» در ایران بر پا شده انواع و اقسام استدلال ها برای بی اعتبار شمردن پیروزی احمدی نژاد و برنده محسوب كردن موسوی عرضه شده است و خوراك فراوانی برای رسانه ها فراهم آورده.

من می خواهم در اینجا به دو استدلال ریاضی و آماری بپردازم. نه به دلیل مهر به یكی از نامزدها چون همه شان را سر و ته یك كرباس می دانم و اینكه یكی بیش از دیگری طرفدار داشته باشد در عقیده ام تغییری نمی دهد. قصدم حتماً نفی تقلب هم نیست چون بارها در باب تقلب های چندگانه ای كه حكومت در انتخابات انجام می دهد نوشته ام. انگیزهٌ اصلی من اعتبار زیاد و بسا اوقات بیجایی است كه برخی برای استدلال هایی از این دست قائل می گردند، بی توجه به برد محدود و اساس گاه سست آنها. گویی اصل بر این است كه هر جا رقم در كار بود بحث «دو دو تا چهار تا» است و دیگر ایرادی نمی توان به كار گرفت. در صورتی كه اینطور نیست، نباید به این راحتی با دیدن چهارتا رقم مجاب شد. استدلال چه با رقم بیان شود و چه با كلمه باید در برابر نقد تاب بیاورد. اول این دو مطلبی را كه عرضه شده خلاصه می كنم تا بعد نتیجه ای از كل مسئله بگیرم.

 

گردونهٌ تاب دار

اگر ما از كسی بخواهیم ارقامی را به طور اتفاقی روی كاغذ بیاورد دفعات به كار گرفته شدن هر عدد (از صفر تا نه) كه باید از نظر حساب احتمالات ده درصد باشد هیچگاه به این اندازه نخواهد بود. به این دلیل كه هر كس تمایل دارد برخی اعداد را بیش از باقی به كار ببرد و حتی وقتی كه میخواهد رقمی طولانی را به طور اتفاقی روی كاغذ بیاورد از برخی اعداد بیش از باقی استفاده میكند. در حقیقت ذهن ما مثل گردونهٌ رولتی كار میكند كه لنگی دارد و اصولاً برخی اعداد در آن بیشتر از باقی در میاید.

این نكتهٌ اول بود كه به ارقام تك تك مربوط است. نكتهٌ دوم این است كه ما وقتی رقمی چند عددی را می نویسم و قصد داریم اعدادش را اتفاقی كنار هم قرار دهیم تمایل داریم اعدادی را كه در پی هم می آید (نظیر سه و دو یا هفت و هشت) و به عبارت غیرتخصصی می توان همسایه شان نامید، بیشتر در كنار هم بیاوریم و رقمی كه در نهایت از زیر دست ما در میاید از این بابت با رقمی كه اعدادش به طور كاملاً اتفاقی در كنار هم آمده باشد متفاوت است.

به این دلیل است كه ریاضی دانان یا حسابگران احتمالات هر جا كه به معنای دقیق و تكنیكی كلمه به ارقام اتفاقی احتیاج دارند نمی نشینند از خود رقم بسازند و در عوض از جدول هایی كه مخصوص این كار است عدد و رقم استخراج می كنند یا از نرم افزارهایی كه برای این كار ساخته شده استفاده مینمایند.

برند ببر (Bernd Beber) و الكساندر ساكو (Alexandre Scacco) دو دانشجوی دكترای دانشگاه كلمبیا كه كارشان حساب احتمالات است و روی مسئلهٌ رأی گیری كار كرده اند دو نكته ای را كه ذكر شد مبنا قرار داده اند تا ارقام جزئی را كه جمهوری اسلامی از انتخابات در حوزه های مختلف منتشر كرده است نقد نمایند و احتمال تقلب را از این طریق بسنجند. نقطهٌ شروع پژوهش آنها ریاضی نیست و چنانكه خود نوشته اند امر جامعه شناسانه است: اینكه چرا موسوی و كروبی در ولایت خود رأی نیاورده اند و به احمدی نژاد باخته اند. بنابراین شك به تقلب، آنهم در جهت خاص، كه نقطهٌ شروع حركت است از بیرون از جهان ریاضی انگیزهٌ پژوهش آنها شده است ولی استدلال آنها صرفاً ریاضی است. مطلب آنها در واشنگتن پست منتشر و در بسیاری رسانه ها نقل گشته است و در دسترس همه هست.

فرض بنیادی كار آنها این است كه اگر ارقام ساختگی باشد و دستپخت افراد متقلب ، برخی اعداد در آن بیش از حد تكرار شده و اعداد همسایه در آن بیش از حد معمول به كار رفته است.

طبق گفتهٌ آنها تكرار یك عدد در ارقام انتخاباتی كه دستكاری نشده باشد باید بین شش تا چهارده درصد باشد و اگر كمتر از شش یا بیشتر از چهارده بود ظن دستكاری در انتخابات می رود. آنها آخرین عدد سمت راست نتایج انتخابات ایران را (در جمع صد و شانزده رقم) از این دیدگاه سنجیده اند و چنین دیده اند كه عدد «هفت» هفده بار در صدبار و عدد «پنچ» چهار بار در صدبار بین آنها تكرار گشته است. آنها میگویند چنین چیزی فقط در چهار درصد رأی گیری های سالم ممكن است واقع شود. این اولین پلهٌ كار است.

پلهٌ دوم مربوط است به اعداد همسایه. در موارد عادی هفتاد درصد اعدادی كه در كنار هم قرار میگیرد باید غیر همسایه باشد (ظاهراً اهل تخصص این اعداد را غیرمتناوب non-adjacent میخوانند) و اگر این درصد كاهش یافت احتمال دستكاری در ارقام میرود. آنها دو رقم آخر نتایج جزئی انتخابات را از این دید سنجیده اند و میگویند كه درصد مزبور در آنها شصت و دو است و چنین وضعیتی فقط در چهار و دو دهم درصد از انتخابات طبیعی دیده میشود.

طبق حسابی كه متخصصان ما عرضه میكنند تركیب این دو احتمال (كه دو متغیر مستقل را در بر میگیرد) چنین حكم میكند كه نتایج انتخابات دور دهم فقط در پانزده صدم درصد انتخابات طبیعی ممكن است، پس امكان تقلب در انتخابات اخیر جمهوری اسلامی بسیار زیاد است.

البته انتقادی اساسی هم به آنها شده كه خودشان نقل كرده اند (هرچند منبعش را ذكر نكرده اند) و كوشیده اند تا بدان پاسخ بگویند. انتقاد از این قرار است كه چرا فقط ارقام مربوط به آرای هر نامزد را در نظر گرفته اید؟ اگر رقم پنجم عرضه شده، یعنی تعداد آرای باطل شده را هم در حساب جا بدهید این عدم تعادل آماری كه در دو زمینه حساب كرده اید بر طرف خواهد شد چون به هر صورت هركس در ارقام دست برده باشد قاعدتاَ میباید در این پنجمی هم تقلب كرده باشد (بخصوص كه جمع آراء هم به اطلاع همه رسیده و باید با پنج رقم عرضه شده بخواند). پاسخی که ببر و ساكو به منتقدان داده اند این است كه دلیل نمی بینند این ستون را وارد حساب بكنند و به جایش ترجیح می دهند نتایجی را كه به دست آورده اند به خاطر به حساب نیاوردن یك پنجم از داده های موجود از دیدگاه احتمالات تصحیح كنند! و وقتی این كار را می كنند باز هم به این نتیجه میرسند كه ارقام انتخاباتی جمهوری اسلامی بسیار مشكوك است.

طبعاً ایراد اساسی كه بلافاصله به ذهن هر كس كه حوصلهٌ خواندن مطلب را كرده باشد، خطور می كند، این است كه چه معنی دارد در جایی كه خود داده موجود است به حسابش نیاورید و به جایش حساب هایتان را با ضریب احتمال تعدیل كنید تا باز هم به نتیجهٌ دلخواه برسید؟ اگر قرار باشد داده ای را كه ما را از نتیجهٌ مطلوب دور می كند نادیده بگیریم و در عوضش حسابمان را «چكی» تصحیح بكنیم كه اصلاً چه فایده از عدد و رقم؟ مگر اینكه مقصود بر خلاف تمامی ظواهر ریاضی كار صرفاً اثبات فرضی باشد كه نقطهٌ شروع كار بوده است.

 

روباهه و دمش

حكایت روباهی را كه وقتی به راستگوئی اش ابراز شك شد دم خود را به شهادت طلبید همه می دانیم. دانیل برمن (Daniel Berman) و توماس رینتول (Thomas Rintoul) زیر نظر علی انصاری پژوهشی در موسسهٌ چتم هاوس (Chatham House) در بارهٌ همین انتخاباتی كه موضوع بحث ماست انجام داده اند كه بر خلاف قبلی فقط بر اساس مقایسهٌ ارقام و استدلال ریاضی بنا نشده است و جنبهٌ جامعه شناسانهٌ مسئله، یعنی واقعیت جامعه و خصایص رأی دهندگان نیز در آن محل توجه قرار گرفته است. در این پژوهش نقش روباه با ارقامی است كه جمهوری اسلامی در باب انتخابات اخیر منتشر كرده است و نقش دمش با ارقام انتخابات قبلی ریاست جمهور و روش كار محققان ما از این قرار است كه به توصیهٌ خود روباه كار كنند و حرف های خودش را با حرف های دمش بسنجند تا ببینند چه چیزی دستگیرشان میشود.

چیزی كه دستگیرشان شده این است كه حرف های سر و دم روباه با هم نمی خواند. این ناسازگاری را زیر چهار سرفصل گرد آورده اند. اول اینكه میزان شركت رأی دهندگان در این انتخابات بر خلاف دورهٌ قبل در سراسر كشور نسبتاً یكدست است كه خود موجد شك است و علاوه بر این در دو حوزه از حوزه هایی كه در آنها اكثریت نصیب احمدی نژاد شده تعداد آرای ریخته شده به صندوق بیش از تعداد رأی دهندگان واجد شرایط است. دوم اینكه این ادعا كه بالا رفتن آرای احمدی نژاد برخاسته از افزایش شركت مردم در انتخابات است درست نیست چون بیشترین رشد آرای احمدی نژاد در مناطقی كه تعداد شركت كنندگان بیشترین افزایش را داشته، واقع نشده است. سوم اینكه ارقام منتشر شده چنین ایجاب می كند كه احمدی نژاد در یك سوم حوزه های انتخابیه نه فقط تمامی آرایی را در دور گذشته به نفع محافظه كاران به صندوق ریخته شده است به خود اختصاص داده باشد بلكه آرایی را كه در دفعهٌ قبل به رفسنجانی داده شده به علاوهٌ بخشی از آرایی كه دفعهٌ قبل به حساب اصلاحگرایان رفته (بخشی كه می تواند به چهل و چهار درصد هم برسد) به دست آورده باشد و تمامی اشخاصی هم كه دفعهٌ قبل در انتخابات شركت نكرده بودند این بار به احمدی نژاد رأی داده باشند (فقط معلوم نیست كه چرا حساب رفسنجانی از اصلاحگرایان جدا شده). چهارم اینكه در انتخابات دور هفتم و هشتم و نهم ریاست جمهوری نامزدهای محافظه كار و بخصوص احمدی نژاد با اقبال بسیار كمی در مناطق روستایی مواجه بوده اند و این تحلیل كه احمدی نژاد توانسته انتخابات را در روستاها ببرد بی پایه است.

نكتهٌ اول را خود محققان بر اساس اعلامیهٌ شورای نگهبان كه ادعا كرده بسیاری از رأی دهندگان در خارج از حوزهٌ سكونت خود رأی داده اند و به این ترتیب باعث بالا رفتن درصد شركت كنندگان بعضی حوزه ها به بیش از صد در صد شده اند، تعدیل كرده اند. این نكتهٌ جالب را هم از انستیتوی بین المللی دمكراسی و یاری به انتخابات استكهلم (International Institute for Democracy and Electoral Assistance) نقل نموده اند كه در انتخابات منجر به پیروزی دوم خاتمی تعداد رأی های مأخوذه دوازده و نه دهم درصد از تعداد اشخاص واجد شرایط رأی دادن بیشتر بوده است. البته این نكته كه محض احتیاط نقل شده و طبعاً اعتبار رأی هایی را هم كه اصلاحگرایان مدعی به دست آوردن آنها هستند مورد شك قرار میدهد، به طور گذرا مورد نقل قرار گرفته و از آن نتیجهٌ خاصی گرفته نشده است! متأسفانه پژوهشگران ما نمی گویند آیا در حوزه هایی هم كه رقبا از احمدی نژاد جلو افتاده اند باز این فزونی تعداد آراء بر شمار حائزان شرایط مشاهده می شود یا نه.

و اما نكتهٌ دوم. منطبق نبودن رشد آرای احمدی نژاد با رشد شمار رأی دهندگان این فرض را باطل می كند كه وی از این طریق رأی بیشتر آورده یعنی توضیحی را كه برای توجیه برنده شدن او عرضه گشته نفی می كند ولی نفس برنده بودن وی را فقط مورد شك قرار میدهد.

برسیم به نكتهٌ مهمتر. در این پژوهش چنین آمده كه آرای احمدی نژاد به نسبت دفعهٌ قبل صد و سیزده درصد افزایش نشان میدهد و این امر بسیار عجیب است. روشن است كه خواننده هم این حرف را به راحتی می پذیرد ولی این نكته یادآوری نشده كه آرای این بار احمدی نژاد با آرایی كه در در دور اول انتخابات نهم به دست آورد مقایسه گشته است نه با كل آرایی كه در دور دوم و به هنگام پیروزی به دست آورد. اینكه آرای دور اول امروزش را با آرای دور اول دفعهٌ قبل مقایسه بكنیم ظاهرالصلاح است ولی با در نظر گرفتن اینكه انتخابات اخیر یك دور بیشتر نداشته نمیتوان فقط به آن اتكا كرد و باید دید رشد آرای وی نسبت به دور دوم كه برنده شدنش انجامید چه اندازه است، بخصوص که اینبار هر سه نامزد دیگر در برابر احمدی نژاد صف کشیده بودند. همینقدر می توان حدس زد که نمی باید این  تفاوت خیلی چشمگیر باشد وگرنه محققان ما از اشاره بدان نمی گذشتند. جلب آرای رفسنجانی و اصلاح طلبان و آنهایی كه بار قبل رأی نداده اند به گفتهٌ خود محققان مربوط به یك سوم حوزه هاست و با آب و تاب هم به خواننده عرضه شده در قالب همین رشد صد و سیزده درصدی تفسیر شده است! آنها در متن مقاله صحبت از این می كنند كه این رشد باید گاه به چهل و چهار درصد برسد تا ارقام پیروزی احمدی نژاد درست دربیاید. حرف البته نادرست نیست ولی طبق جدولی كه ضمیمه است این رشد باید به نسبت منطقه از چهار و نیم گرفته تا چهل و چهار درصد باشد و متوسطش هم نوزده درصد است كه البته چشمگیر است ولی نه به اندازهٌ عدد چهل و چهار كه در متن به رخ خواننده كشیده شده. اول صحبت از رشدی سرسام آور می كنند تا ذهن خواننده آماده شود و بعد چند رقم حیرت آور دیگر را دنباله اش روانه می كنند تا كار مجاب كردن را به آخر برسانند، با صحنه آرایی نه دلیل!

استدلال آخر هم این است كه نه تنها احمدی نژاد به حساب انتخابات قبلی نمیبایست از پشتیبانی روستائیان برخوردار میشده بلكه رأی نیاوردن نامزدهای مخالف او در زادگاهشان از این جهت مایهٌ تعجب است كه از مردم این مناطق انتظار میرود به همولایتی های خود رأ ی بدهند! از این فرض وابستگی قومی گذشته تا آنجا كه به رأی دادن یا ندادن روستائیان مربوط میشود باز هم توضیحی كه برای توجیه پیروزی احمدی نژاد عرضه شده است به این ترتیب رد میشود ولی اصل قضیه فقط مورد شك قرار میگیرد.

این نكتهٌ در خور توجه را هم به عنوان مثال ذكر كنم. در یكی از زیرنویس های مطلب به تحقیقی كه توسط بودوئن روكما (Boudewijn Roukema) در دانشگاه كپرنیك (UniversityNicolas Copernicus ) انجام یافته است و هنوز منتشر نشده، اشاره رفته است كه فرض دستكاری شدن در ارقام انتخاباتی را كه توسط پژوهشگران دانشگاه پرینستون عرضه شده بود رد می كند. ولی محققان چتم هاوس مسئله را به این حساب می گذارند كه ارقام احتمالاً توسط كامپیوتر ساخته و پرداخته شده تا رد دستكاری معلوم نباشد! البته لازم ندیده اند دلیلی هم بیاورند!

 

وقتی به این ترتیب وارد جزئیات این پژوهش بشویم ایرادهای آن كه فهرست وار آمد اعتبارش را متزلزل می كند ولی اشكال اصلی اینجا و در جزئیاتی نیست كه تازه با ظرافت و احتیاط ولی بسیار جهت دار در كنار هم چیده شده، در كل برداشت و تحلیل پژوهشگران است.

مطلب را از نقطهٌ شروعش آغاز و خلاصه میكنم. اگر فرض را بر این بگذاریم كه حرف روباه و دمش با هم نمی خواند و ارقام رسمی انتخابات دور نهم با دور دهم هماهنگی ندارد و احتمال درست بودن هر دو رشته رقم را كم بدانیم، منطقاً می توانیم سه برداشت از این امر عرضه كنیم که از دیدگاه منطق صرف هم ارز است و مرجح شمردن یکی از آنها باید به اتکای عوامل دیگر صورت بپذیرد.

اول اینكه ارقام دور دهم تقلبی است و ارقام دور نهم درست است. این نتیجه ای ست كه ظاهراً محققان ما می خواهند به خواننده القأ كنند. دوم اینكه ارقام دور نهم نادرست و ارقام دور دهم درست است و سوم اینكه این هر دو رشته رقم نادرست است. دو فرض اخیر كه از نظر منطقی حتماً اعتباری كمتر از اولی ندارد حتی مورد اشاره هم قرار نگرفته است. به طور گذرا بگویم كه با رجوع به آنچه كه از درستكاری حكومت اسلامی در زمینه های مختلف میدانیم، یعنی با توجه به داده های سیاسی و تاریخی (كه بسیار از صرف اعتقاد به بر حق بودن موسوی محكم تر است) می توان سومی را از همه جدی تر گرفت.

دلیل اینكه علیرغم ظاهر علمی و عدد و رقمی استدلال فقط فرض اول مورد توجه پژوهشگران ما قرار گرفته و باقی هم به کلی نادیده گرفته شده این است كه از اول به دنبال اثبات ناحق بودن احمدی نژاد و توجیه ضمنی پیروزی موسوی بوده اند. بعد هم از آنجا كه با پختگی به این كار پرداخته اند همّ خویش را مصروف اثبات اولی كرده اند و نتیجه گیری را به خواننده محول نموده اند. خلاصه اینكه روش كار و نتیجه گیری علیرغم ظواهر امر، سیاسی است و عدد و رقم ثانوی. اگر شما تصمیم گرفته باشید كه در نهایت چه نتیجه ای می خواهید از ارقامی كه به دیگران عرضه می نمایید بگیرید، استفاده از ماشین حساب یا كامپیوتر تغییر عمده ای در نتیجهٌ كار نخواهد داد.

ممكن است برخی بگویند كه برای اثبات فرض سوم عدد و رقمی در كار نیست. درست است ولی عدد و رقم هایی هم كه به خورد ما داده شده چیز عمده ای را اثبات نمی كند بلكه فرضی را كه نقطهٌ شروع كار بوده است و حتماً محکمترین آن سه فرض نیست، محتمل جلوه می دهد اما این احتمال فقط به این دلیل كه با رقم بیان می شود هیچ محكم تر از استدلال منطقی و غیر ریاضی كه تكیه اش بر تحلیل ماهیت این نظام و تجربهٌ حكومتگری آن است، نیست. در این مورد هر دو تحقیقی كه از نظر گذراندیم به یكسان ضعیف است و توان هر دو بسیار كمتر از ادعایی ست كه عرضه كنندگانشان دارند. باید صریح به آنها گفت كه طرفداری از موسوی عیب نیست، به جای این شامورتی بازی ها، حرفتان را صریح بزنید و وقت مردم را با این بازی ها هدر ندهید.

 

خودتان را در برابر ارقام نبازید

سه دلیل مرا به نوشتن مطلب حاضر واداشت. یكی ترویج و تبلیغ در باب این دو پژوهش كه ظرف چند هفتهٌ گذشته با شدت و حدت بسیار انجام گشته است. در همه جا خلاصه ای از آنها را به مردم عرضه شده، معمولاً به صورت دست چندم و همیشه با لحن تأییدآمیز و تأكید بر اتكایشان به آمار. این ترتیب رفتار، هرچند در كار روزنامه نگاری بسیار معمول است، اساساً از قماش تبلیغات است نه خبر رسانی و تحلیل امور و به جای كمك به مردم آنها را به آغوش گفتارهای سست اساس و گاه خطرناك سوق میدهد. میدانم كه این خبرها تأثیر تبلیغاتی خود را كرده ولی حلاجی شان، حتی اگر با فاصلهٌ زمانی انجام شود، از سكوت بهتر است.

دلیل دوم این بود كه مسئلهٌ میزان شركت مردم در انتخابات كه فایدهٌ اصلی است كه نظام اسلامی از ترتیب دادن این كارناوال می برد، در هیچكدام از این تحقیقاتی كه با این همه اهن و تلپ به ما عرضه شده، مورد اعتنا قرار نگرفته است. دعوای همه فقط اثبات تقلب احمدی نژاد و حقانیت موسوی است و از این حد قدمی جلوتر نمی گذارند، جستن حقیقت برایشان هر چه باشد هدف اصلی نیست. اگر بود چطور می توانستند رقمی را كه از دیدگاه گردانندگان انتخابات حائز بیشترین اهمیت سیاسی است از اساس درست فرض كنند و بر سر جزئیات تقسیم آرایی كه اصلاً معلوم نیست جمع شان چقدر است و چه كسی به صندوق شان ریخته است، موشكافی كنند؟ این چه نوع پژوهش علمی است كه كوه را نمی بیند ولی اعتبار دانشگاهی و كامپیوتر و تمام قبل منقل تحقیق را به كار می گیرد تا وجود موش را اثبات كند؟ آن هم با این روش ها!

بزرگترین تقلبی كه در انتخابات ایران انجام می گیرد همان نظارت استصوابی شورای نگهبان است كه هم حق ملت را خورده و هم حق روحانیت را. از اولی حاكمیت اش را گرفته و از دومی حق نظارتش بر عصمت را. اگر دیدیم كه طی این جنجال طولانی حرفی از این تقلب بزرگ كه رسمی و قانونی است و اصلاً احتیاج به آمار و این حرف ها هم ندارد، در میان نیامد، به این دلیل بود كه طرف های دعوا به آن اعتراضی نداشتند. هر دسته طرفدار نامزدی بود كه این شورا تأیید كرده بود. خود نامزدها هم مخالفتی با این بخش كار نداشتند، دعوایشان بر سر تقسیم حق ملت بود نه احقاق آن.

تقلب بزرگ دوم دروغ بافی در میزان شركت مردم در انتخابات است چون این كار به كل نظام مشروعیت می بخشد كه اهمیتش بسیار بیش از برد یكی و باخت دیگری است. اگر، علیرغم برخی نشانه های آماری مثل هشدار انستیتوی... استكهلم، به آن اعتنا نمی شود به این دلیل است كه نامزدها و بسیاری از طرفدارانشان در پراكندن این یكی دروغ با كل حكومت شریكند و یك صدا از آن دفاع می كنند. از این دو كه بگذریم، تازه میرسیم به تقلب در تقسیم رأی بین نامزدهای رسمی كه تا به حال دعوای چندانی بر سرش نبود ولی این بار كه موسوی «جوّگیر» شد، پیدا شد.

و اما دلیل آخر و كلی كه از این حكایت فراتر می رود و در ابتدای مطلب به آن اشاره شد.

نباید دل به این ادعاها سپرد که «ما نمی گوییم، ارقام می گویند». ارقام زبان ندارند که حرف بزنند. داستان عكس و اسم مار را همگی می دانیم. امروز كه ماشاالله همه مكتب رفته و درس خوانده شده اند عدد و رقم جای عكس مار را گرفته و مطالب سست نه با ساده شدن بیش از حد بلكه با گرفتن ظاهر پیچیده و تخصصی به خورد مردم داده می شود. به جای كشیدن عكس مار فرمولش را برایتان روی تخته می نویسند. استدلال های شبه ریاضی و آماری یكی از رایج ترین انواع این كار است؛ چون هم ظاهر قاطع دارد و هم مردم را از مراجعه به اصل مطلب و كند و كاو در آن باز می دارد. چند درصد از ما دوست داشته ایم سر كلاس ریاضی حاضر شویم كه حالا بنشینیم پای چرتكه؟ البته تعداد كمی. ولی این را هم بدانیم كه اگر حساب كار را نداشته باشیم دیگران برایمان حساب می سازند ولی پرداخت صورت حساب بر عهدهٌ خودمان خواهد ماند.

تاریخ نگارش 2 ژوئیهٌ 2009

http://www.iranliberal.com/Maghaleh-ha/Ramin_Kamran/RKamran_Arqam%20W.htm

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630