بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/04.Saturday/070409-Payam-Daneshju-Pschological-effects.htm

تير   1388 ـ جولای  2009 

 

آثار روحی کودتای مخملین در ایران

سرمقالهء پیام دانشجو

تبلیغات انتخابات به پایان رسید، تقلب صورت گرفت، مردم سرکوب شدند و انتخابات نیز تایید شد. شنیده ها حاکی از این است که چهار سال پیش آقای کروبی را از دور خارج کردند و احمدی نژاد را به دور دوم آوردند تا با رفسنجانی به رقابت برخیزد. تحلیل داخلی نیرو های نظامی که چنین سناریو هایی را اجرا می کنند این بوده است که اگر احمدی نژاد با کروبی رقابت کند شکست می خورد اما اگر با رفسنجانی به رقابت برخیزد پیروز خواهد شد. پس بهتر است، کروبی حذف شود و احمدی نژاد بالا بیاید.

می دانستیم که در انتخابات 88 همین نیرو ها بازی دیگری را شروع کرده و سناریوی جدیدی نوشته و اجرا خواهند کرد تا قدرت را از دست ندهند. برای این که اگر قدرت از دست آن ها خارج شود آن همه سرمایه گذاری در پروژه های ملی و انحصاری کردن اقتصاد باد هوا خواهد شد. سناریو این بود که با راه اندازی تبلیغات وسیع و ایجاد فضای نیمه باز، مردم را دچار توهم انتخابات نیمه آزاد  کرده و حدود 30 ميلیون نفر را (حکومت مدعی 40 ملیون است که مثل بقیهء حرف هایش دروغ است) به پای صندوق های رأی بکشانند اما محمود را با رأی بالا از صندوق در بیاورند. این بار، در بین خودشان شایعه شده بود که حدود 35 ميلیون در انتخابات شرکت کردند؛ محمود با ۱۴ ميلیون رای، موسوی با ۱۴ ميلیون، کروبی 5 ملیون و محسن رضایی 2 ميلیون. رأی کروبی و رضایی را برای احمدی نژاد خواندند و ۵5 ميلیون رأی را هم بر آن افزودند تا در همان دور اول کار تمام شود  و منتقدین به خیال انقلاب مخملی نیفتند!

این ها تحلیل ها و اخباری است که از درون آن ها به بیرون درز می کند و تا حدود زیادی قرین به واقعیت است. اما، با توجه به این که شورای نگهبان و دستگاه اجرایی، همگی از یک حزب و جناح (البته  به تعبیر خودشان جناح، فراجناح(!؟) - هستند، مگر می شود صحت و  سقم هیچ ادعایی را رد یا تایید کرد؟ تنها چیزی که می شود گفت این است که هیچ گفته ای نه از سوی دستگاه اجرایی و نه از سوی شورای نگهبان قابل اعتماد نیست. مگر این که به فرشته بودن و معصومیت این ها به اعتبار التزام عملی به ولی فقیه که خودش در مرز عصمت قرار دارد، باور داشته باشید!

منطق بسیار زیبای این نیرو های فرشته گون و معصوم نما، آن است که اگر به قانون باور نداشته باشی خشت روی خشت بند نخواهد شد. اما این را نشنیده اند که «قانون شکن، خود تویی». برای این که هیچ گاه قانون نگفته است که ریش و قیچی را به دست یک جناح، ولو جناح فرشته گون، بدهید و بعد خواستار تمکین رقیب در مقابل آن ها شوید! به راستی که عجب تدبیر و عدالتی! اگر قرار بود این منطق درست باشد که فقط یک نفر، یعنی شخص ولی فقیه و منصوبین او در شورای نگهبان و پیروان او در دولت و نیرو های نظامی حق داوری و اجرا داشته باشند و دیگران نیز مجبور به پذیرش بدون چون و چرای این تصمیمات شوند، پس برای چه قانون اساسی نوشته شد؟ از همان روز اول یک حکومت فردی بر محوریت ولی فقیه برپا می شد و به دیگران نیز می گفتند که هرکس به عدالت این حکومت باور ندارد کنار برود. اما خبرگان قانون اساسی در سی سال پیش زیر بار چنین تفسیر و تعبیری نرفتند. حتا چنین تفسیری جرئت طرح نیافت. با این که همگی بر کاریزمای خمینی باور داشتند. زیرا هنوز باور نکرده بودند که ولی فقیه معصوم است و نیرو های منصوب و پیرو به همین اعتبار بی عیب و نقص هستند.

به راستی ساز و کاری که اینک بر کشور حاکم است غیر از این است؟ شورای نگهبان و وزارت کشور هر دو از یک جناح و هر دو منصوب رهبر و هر دو پیرو او هستند. رهبر نیز به همین اعتبار، بسیار جدی از آن ها دفاع کرده و می کند. در واقع، به دلیل این که امر بر خود رهبر مشتبه شده و خودش را معیار حق مطلق فرض کرده است، منصوبین و پیروان را نیز معیار حق می داند. این است که تنها کسانی می توانند به عملکرد این مجموعه اعتماد داشته باشند که پیش از آن به چنین منطقی باور کرده باشند. حال اگر از 70 ميلیون ایرانی 50 ميلیون از آن ها به چنین چیزی، یعنی حق بودن رهبر و تصمیمات او باور نداشته یا حتا اگر به صورت نسبی به حق بودن رهبر ایمان داشته اما به حق بودن عملکرد منصوبین او، باور نداشته باشند، هیچ راه حلی برای جلب اعتماد آن ها باقی نخواهد ماند؛ که نمانده. 

بزرگترین عیب حکومت های فردی همین است. منطق این نوع حکومت ها فقط برای پیروان قابل فهم است. در صورتیکه در یک کشور ممکن است اکثریت به لحاظ اعتقادی یه منطق درونی فرقه گرایان باور نداشته باشند. آن هایی که قانون گرایی را جایگزین تصمیمات فردی می کنند بر این باور هستند که داوری باید بیطرف باشد. یا حد اقل این است که در امر اجرا و نظارت کار های مهم، احزاب و جناح ها و سلیقه های گوناگون دخالت داشته باشند؛ نه این که کار را به نظامیان وا بگذاری، چون آن ها بهتر فرمان می برند.

در هر حال آن چه نباید اتفاق بیفتد، افتاد. جناحی که همهء قدرت را در دست دارد، انتخاباتی را برگزار کرد و به آن چه دوست داشت رسید. به قول خودش چهل ميلیون پای صندوق های رأی آمدند تا او بتواند در مقابل دنیا پز بدهد؛ و 25 ميلیون آن ها هم به کاندیدای خودش رأی دادند تا راحت تر حکم براند! رهبری، شورای نگهبان، نیروی اجرایی و نظامی و امنیتی نیز در اختیار این جناح است. مردم، یعنی همان هایی که عدد 40 ميلیون را تشکیل دادند، حتا حق اعتراض به نتیجهء ظالمانهء دست پخت جناح حاکم نداشتند. آمدند و سرکوب شدند.

این هایی که تا کنون نوشته شد تا حدودی آشکار بود. اما نکته ای که تا کنون گفته نشده نتیجهء کار برای اکثریت مغموم است. مردم ایران به شدت افسرده و پژمرده و پریشان هستند. برای این که هم رءی دادند و هم تحقیر و سرکوب شدند. نگارنده در روز های اول نمی خواست این لفظ کودتا را برای تقلب انتخاباتی بپذیرد. اما پس از سرکوب وحشیانه ی مردم به این امر باور کرد. تعبیر درست را محمد خاتمی به کار برد: «حکومت علیه مردم خود دست به کودتای مخملی زد». فرایند انتخابات تا سرکوب و تایید را می توان به کودتای مخملی تعبیر کرد.

نگارنده در زندگی خود برای اولین بار است که مثل ميلیون ها ایرانی با آثار  روانی یک کودتای مخملی دست و پنجه نرم می کند. به راستی که آثار روانی آن از آثار سیاسی و اجتماعی اش بدتر و سخت تر است. شاید مدت ها زمان ببرد تا جامعه بتواند با این پدیدهء شوم کنار بیاید. شاید هم اصلاً کنار نیاید، که امیدواریم چنین شود.

اصلاح طلب ها از دولت کودتایی نام می برند اما نگارنده می خواهد از حکومت کودتایی نام ببرد. حکومت  با در انحصار داشتن همهء امکانات، کودتای مخملی را انجام داد و اینک قرار است با زور بر مردمی حکومت کند که او را در مقام ظالم و غاصب می بینند؛ مردمی که دل مرده اند و باید زمانی بگذرد تا خود را پیدا کنند. این کودتا به قدری شگفت انگیز و غافل گیر کننده بود که کاندیدا هایی چون موسوی و کروبی را هم غافلگیر کرد. بی سبب نیست که خودی ترین نیرو های وفادار به نظام نیز خود را در امان ندیده و از بیم بازداشت و اتهام های ناروا جرئت انتقاد ندارند. یا، برعکس، کسانی که در این کودتای مخملی مورد ظلم قرار گرفته اند با عصبانیت هر چه تمام تر به نکوهش کودتا گران می پردازند. به راستی که خونسردی کسانی چون رفسنجانی در این ماجرا شگفت آور است.

جوانان  عصبانی اند. این عصبانیت را می توان از رفتار  آن ها دریافت. به باور نگارنده، باید روان شناسان اجتماعی در بارهء مشکلات مردمی که علیه آن ها کودتای مخملین صورت گرفته سخن گفته و در بارهء آثار سوء این پدیدهء شوم بر روان جوانان به بر رسی بپردازند. به داوری بسیاری از آگاهان، برخورد های خشونت آمیز با مردم و توحش کسانی که خود را بسیجی می نامند تا اندازه ای بوده است که فقط در مکتب استالین نمونه های آن را می توان یافت. به همین دلیل است که موضوع آموزش سرکوب گران توسط نیرو های روسی جزو رایج ترین اخبار روز است.

باید در انتظار آثار بعدی ناشی از این کودتای مخملین بود.

http://www.mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1324.aspx

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630