بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/02.Thursday/070209-Jebhe-ye-Demokratik-After-Election.htm

تير   1388 ـ جولای  2009 

 

بلاموضوع شدن همیشگی انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی

 انتخابات اخیر و حوادث خونین بعدی یک نتیجه ی قطعی به دنبال داشت و ان بلاموضوع شدن انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی است. اگرچه تا کنون اپوزسیون سکولار و سازش ناپذیر مثل جبهه ی ملی ایران، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیست ایران، کانون نویسندگان ایران، جبهه ی دموکراتیک ایران و ده ها حزب و سازمان دیگر و شخصیت های مستقل بر این واقعیت تاکید داشتند که انتخابات آزاد و دموکراتیک با وجود ساختار غیر دموکراتیک و ایدئولوژیک اسلامی ممکن نیست اما، این بار، تحول مهم دیگری اتفاق افتاد.

این بار اصلاح طلبان و بخشی از اپوزسون و بسیاری از شخصیت ها ی علمی و هنری و رسانه های گوناگون بین المللی از مردم دعوت کردند تا با حضور گسترده ی خود در انتخابات، رأی خود را برای کاندیدای اصلاح طلب ها به صندو ق بیندازند تا از طریق صندوق بتوان احمدی نژاد را از قدرت خلع کرد. دعوت کنندگان به این امر یقین داشتند که اگر اکثریت بالای 70 در صد در انتخابات حضور یابند امکان تقلب وجود ندارد و از طریق صندوق می توان وضع موجود را بهتر کرد.

در کمال شگفتی و ناباوری شاهد این بودیم که حکومت اعلام کرد بیش از 80 درصد از واجدین شرایط رای دادن در انتخابات شرکت نمودند اما، بر خلاف پیش بینی همه ی اگاهان سیاسی، بیش از 63 درصد از همین شرکت کنندگان به کاندیدای خامنه ای، یا همان قدرت حاکم، رأی داده اند! در واقع، پیام این انتخابات به زعم رژیم این است که اکثریت قاطع مردم ایران از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود نه تنها راضی هستند بلکه بر تداوم آن با رای بالا به محمود احمدی نژاد اصرار می ورزند!

به بیان دیگر، در جمهوری اسلامی، دموکراسی نیز در خدمت نیرو های اصولگرا و غیر دموکرات و سرکوب گر درمی آید! این پدیده البته از انتخابات مجلس هفتم به بعد اتفاق افتاد. یعنی زمانی که به مرور صندوق های رأی در اختیار حزب پادگانی قرار گرفت و هر روز معجزه ها نیز بیشتر و بیشتر شد!

این واقعیت تلخ از سال ها پیش برای اپوزسیون اشکار شده بود و، به همین دلیل، به ویژه انتخابات سال 84 را تحریم کرده و بر این باور بودند که نباید، با شرکت در جنین نمایش هایی، به مردم و دنیا آدرس اشتباهی داد و رژیم را انتخابی و دموکراتیک معرفی کرد. اما  اصلاح طلبان حکومتی و بخشی از اپوزسیون  اعلام می داشتند که انتخابات حق ما است و باید در آن شرکت کرد و اجازه نداد تا برای ما کسی را انتخاب کنند. هاشمی رفسنجانی از جمله ی کسانی بود که همواره، و به ویژه در آستانه ی انتخابات اخیر، تاکید داشت که اگر اکثریت شرکت نکنند، اقلیت برای آن ها تصمیم خواهند گرفت. مقدمه ی مسئله به گونه ای بیان می شد که انگار با رزیمی دموکراتیک روبرو هستیم که امکان انتخاب آزاد را فراهم کرده و نتیجه ی انتخاب نیز در سرنوشت کشور موثر بوده، اما مشکل فقط عدم حضور اکثریت برای استفاده از حق قانونی خود است!

انتخابات اخیر تیرخلاصی بر همه ی باور ها و تبلیغات فوق الاشاره بود. در واقع، طرفداران شرکت در انتخابات پیش از آن که تضمینی برای نتیجه ی شرکت گسترده گرفته و به مردم اطمینان بدهند که به رای ان ها خیانت نمی شود به صورت فله ای مردم را به شرکت دعوت نمودند. اما به هرحال "در نبرد یا گفتگوی استراتژی ها"، این طرفداران مشارکت بودند که شکست خوردند و اینک باید برای مردم پاسخی منطقی و قانع کننده داشته باشند.

اما بحث اصلی ما در شرایط فعلی این موضوع نیست. سخن این است که برای اکثریت آگاه، و به ویژه احزاب اصلاح طلب و اپوزسیون جمهوری اسلامی، این موضوع آشکار شد که در جمهوری اسلامی حتا آن انتخابات نیم بند نیز بلاموضوع شده و با حاکمیت ولی فقیه و شورای نگهبان و احزاب پادگانی، نتیجه ی هر انتخاباتی از پیش معلوم است. درست مثل انتخاباتی که حزب بعث سوریه برگزار می کند یا پیش از این حزب بعث عراق برگزار می کرد. حال با این وضعیت چه باید کرد؟

خوشبختانه روشن شدن  بلاموضوع بودن انتخابات آزاد، پس از 30 سال که از انقلاب می گذرد، بیش از هرکس برای جناح قدرتمندی از پیروان خط امام و نیرو های وفادار به اندیشه و راه خمینی و یاران درجه ی اول او مشخص شده است. برای این که آن ها خود اعلام کرده اند که دولت فعلی غیر قانونی و غیر مشروع است و حکومت به رژیمی سرکوبگر و غیر انتخابی تبدیل شده است. دنیای آزاد نیز تا کنون چشم  امید به پیروزی اصلاح طلبان حکومتی و بهبود وضع کنونی داشت که در این انتخابات آن ها نیز برای همیشه از اصلاحات در درون رژیم مایوس گردیدند. با توجه به این واقعیت، که دنیا نیز آن را پذیرفته است، رژیم سعی خواهد کرد تا از یک سو با استفاده از روش های پوپولیستی و نیز ایجاد جو تهدید و ترور مخالفین را منکوب کند و، از دیگر سو، بار دیگر عناصری از اصلاح طلب ها را وادار نماید تا لحن و سیاست خود را تغییر داده و همچنان برای کسب مشروعیت از دست داده ی رژیم تلاش نمایند. اما بعید به نظر می رسد که اصلاح طلبان واقعی و طرفدار عدالت و دموکراسی به این امر تن بدهند.

اینک اکثریتی مغموم، زخم خورده و به شدت ناراضی کلیت رژیم را به چالش کشیده اند ـ آن هایی که به صورت مسالمت آمیز به خیابان ها ریختند اما کشته و زخمی شدند؛ آن ها با مشت آهنین حکومت روبرو شدند. پس دولت و حکومتی که به طور کامل از مسیر قانون و دموکراسی خارج شده است و با ملت سر جنگ دارد چگونه قرار است براین ملت حکم براند؟ به باور ما حکومت جز اعتراض، نافرمانی و انقلاب دموکراتیک، هیچ مسیری در پیش پای مردم نگذاشته است.

مردم ایران نشان داده اند که با هیچ رژیم کودتایی یا سرکوب گر نمی توانند کنار بیایند. خوب است رهبران حکومت و یا برخی اصلاح طلبان که در پی آشتی دادن مردم با حکومت هستند این واقعیت را در نظر بگیرند. تجربه ی حکومت شاه در پیش روی ماست. آن رژیم اگرچه به لحاظ عقب ماندگی یا سرکوب و ریاکاری به گرد این رژیم نمی رسید اما از آن جا که رژیمی غیر انتخابی بود و برای رأی اکثریت اهمیتی قایل نبود در نهایت سرنگون شد. حکومت ولایت فقیه اینک با همه ی احزاب و شخصیت های مستقل در افتاده است و به رأی و خواسته ی اکثریت بی اعتنا است. هزاران تن را به زندان انداخته و از طریق نیروی نظامی و امنیتی، نظمی بر قرار ساخته و تلاش می کند بار دیگر بر کشور سکوت قبرستانی حاکم کند. این رژیم زندانیان را زیر شکنجه قرار داده و تلاش می کند با ایجاد رعب و وحشت، که روش همیشگی حکومت های استبدادی است، ناراضیان را ساکت نماید. اما زهی خیال باطل. از این پس هر کلاس درس و هر جلسه ی سخنرانی و حتا هر منبر وعظ و خطابه ای به مخالفت با حکومت غیر قانونی تبدیل خواهد شد. بار دیگر رژیم مجبور می شود زندان ها را از آزادی خواهان پر کند.

اگر تا کنون امکان سرکوب مخالفین آسان بود برای این بود که رژیم با سیاست های تفرقه افکنانه به بخشی از منتقدین امتیاز داده و آن ها را در پاره ای کار ها مشارکت می داد تا بقیه را سرکوب نماید. اما اینک و با تایید انتخابات غیر دموکراتیک و غیر آزاد از سوی شورای نگهبان، همه ی آزادی خواهان تکلیف خود را دانسته و با این رژیم غیر قانونی مبارزه خواهند کرد. این تنها راهی است که حکومت در پیش پای مردم ایران قرار داده است.

آزادی خواهان در درون و برون مرز ها در یافته اند که راه مبارزه با همبستگی و آگاهی دهی آسان تر طی خواهد شد. به راستی تاریخ ایران چنین رستاخیزی در بین  هم میهنان برون مرز برای حمایت از مردم داخل و مبارزین به خود ندیده است. این حکومت بود که با زیاده خواهی و انحصار طلبی اش مردم را یک پارچه کرد. این حکومت بود که حتا کاندیدا های مورد تایید خود را تحمل نکرد و بدتر از آن بر روی مردم بی سلاح آتش گشود و راه پیمایی های ملیونی و مسالمت آمیز را به خاک و خون کشید. این حکومت بود که راه بدون برگشتی را انتخاب کرد و مردم را رو در روی خود قرار داد. پیکار رژیم با مردم به قدری ناعادلانه بود که خون جوانان را به جوش آورد و بار دیگر ادبیات انقلابی دهه ی چهل و پنجاه را در بین مردم زنده کرد.

حکومت با مردم به گونه ای رفتار کرد که فرهنگ مبارزاتی و مبارزه طلبی بار دیگر در بین آزادی خواهان و نسل جوان زنده شد. این راهی است که حکومت در پیش پای مردم ایران گذاشت. حاکمیت در سرکوب و تمامیت خواهی افراط کرد و راهی بدون برگشت را پیش پای خود از یک سو و مردم از دیگر سو قرار داد.

دنیا نیز در یافت که با یک حکومت انتخابی و مردمی رو برو نیست. رژیم اسلامی تا پیش از انتخابات اخیر، با به صحنه کشیدن همان هایی که اینک در سلول های انفرادی زیر شکنجه هستند تا اعتراف کنند که به دستور بیگانه مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرده اند، چنین وانمود می کرد که رژیمی انقلابی و برخاسته از رأی و خواست مردم است. امثال خاتمی و اصلاح طلبان در این زمینه به رژیم خدمت می رساندند. اما میرحسین موسوی، به عنوان کاندیدای اصلی اصلاح طلبان و خاتمی، و نماینده ی تفکر خمینی و اسلامی، با صراحت اعلام کرد که این دولت تقلبی و غیر قانونی است.

این ها آثار چنین انتخابات غیر دموکراتیکی است که از سوی یک رژیم ریاکار و عوامفریب برگزار شده و تلاش می کرده است تا مردم و دنیا را فریب بدهد. البته راه مبارزه طولانی است و روش مبارزه را آحاد ملیونی آزادی خواهان معین می کنند. تنها نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که از مسیر مبارزه ی مسالمت امیز منحرف نشده و کمتر از دموکراسی و پذیرش اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و الحاقات آن، به هیچ چیز دیگر راضی نشویم.

این انتخابات گذشت و نباید به عقب برگشت و در محدوده ی آن باقی ماند. این امر فقط به افشا شدن ماهیت رژیم برای بخش بزرگتری از مردم و اصلاح طلبان و دنیا کمک کرد. کسانی که در 18 تیر 1378 با مشت آهنین این حکومت روبرو شده بودند در انتظار چنین فرصتی روز شماری می کردند. دموکراسی، سکولاریزم و حقوق بشر خواسته های جنبش آزادی خواهی ایران است و برای این خواسته ها همچون گذشته اما با نیروی بسیار بیشتری مبارزه می کنیم.

اصلاح طلبان را نیز دعوت می کنیم تا این مبارزات را مورد مطالعه ی جدی قرار بدهند و راه طی شده را نپیمایند. آگاه هستیم که یک شبه راه صد ساله پیموده و در حالی که انتظار داشتند در پست های گوناگون حکومتی جا بگیرند سر از زندان در آورده یا با سرکوب بی رحمانه روبرو شدند. اما نباید خود را ببازند و یا راه اشتباهی بروند. نباید راه خود را از هم میهنان خود جدا نمایند. باید بپذیرند که ما با هر اندیشه و روشی، همه ایرانی هستیم و برای آزادی و دموکراسی مبارزه می کنیم. راه مبارزه طولانی و پر از پستی و بلندی و سنگلاخ است اما نتیجه ی آن بسیار ارزشمند. در این راه کسانی چون نداها، میرصیافی ها ،اکبر محمدی ها، فروهر ها و ابراهیمی نژاد ها فدا شدند. مبادا که ارزش خون آن ها را ندانسته و با اهداف کوچک و مرحله ای خونشان را به هدر بدهیم. این ماییم و این مشت آهنین حکومت. پس کمر بند ها را محکم تر ببندیم و خود را برای مبارزه ی طولانی آماده کنیم.

اگر شاه با مشاهده ی راه پیمایی های ملیونی به سرعت از صحنه بیرون رفت و کار را به مردم سپرد اما خامنه ای با مشاهده ی ملیون ها انسانی که راه پیمایی سکوت برگذار کرده و هر روز بر تعداد آن ها افزوده می شد دستور سرکوب صادر کرد تا مبادا همه ی ملت برخیزد. بنابرای برخی مبارزین جدید مبادا بخواهند  انقلاب بهمن 57 را الگوی مبارزاتی خود قرار داده و انتظار داشته باشند با برگزاری چند راهپیمایی، قدرت به آن ها واگذار می شود. باید با مسائل واقع بینانه برخورد کرد تا موجبات یأس و سر خوردگی جوانان به وجود نیاید.

بر هنرمندان است تا همچون روز های گذشته، ادبیات آزادی خواهی و حماسی را ترویج دهند؛ به ویژه شعرا و خوانندگان و هنرمندان در این زمینه از توان بسیار بالا برای به حرکت دراوردن مردم برخوردار هستند.

ایرانیان برون مرز با تماس با ملت ها و دولت ها به آن ها بگویند که این حکومت نه تنها نماینده ی ملت ما که دشمن اوست. اگر موج اخیر در برون مرز زنده بماند حتماً در پیروزی ملت اثر فوری و قطعی خواهد داشت.

اساتید دانشگاه و نویسندگان با حمایت فکری از جوانان و آزادی خواهان، این جنبش را بارور سازند و به جوانان نشان بدهند که پشتیبان آن ها هستید. این کار موجب می شود تا نهال  امید در همه جا جوانه بزند و دستگاه دیکتاتوری بفهمد که جوانان در مواجهه با او تنها نیستند.

به نظر می رسد روحانیون در شرایط فعلی وظیفه ی مضاعفی بر عهده دارند. برای این که این انقلاب با رهبری آن ها به پیروزی رسید و اینک هم به نام روحانیت در حق مردم ظلم و جفا روا می دارند. روحانیت در مشروعیت دهی حکومت نقش مهمی داشته و در مشروعیت زدایی نیز می تواند نقش مهمی داشته باشد. به راستی باید از روشنگری و استبداد ستیزی برخی روحانیون برجسته، مثل آیت الله منتظری، در سال های اخیر قدردانی کرد. اگر روحانیت شیعه به مانند منتظری در این میدان مبارزه وارد شده و به مردم کمک نماید تا حکومتی مستقل از دین تشکیل بدهند اما در عین حال بر آزادی هر نوع دین و عقیده در حکومت آینده تاکید به ورزند، آبروی ریخته شده ی اسلام توسط حکام قدرت طلب، تا حدود زیادی اعاده خواهد شد. کمک روحانیون به آزادی خواهان کمک به اسلام نیز خواهد بود. در عین حال برخی روحانیون حکومتی تلاش خواهند کرد به نحوی حکومت را از مهلکه ی فعلی که خود با دست خود فراهم کرده برهانند که این امری نا بخشودنی خواهد بود.  

زنده باد آزادی/برقرار باد دموکراسی/گسسته باد زنجیر استبداد/

جبهه ی دموکراتیک ایران/9/تیرماه/1388/خورشیدی 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630