بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/06/30.Tuesday/063009-Akbar-Karami-Storp-Diverting.htm

تير   1388 ـ جون  2009 

 

با احترام، انحراف ممنوع!

نقدي بر مقاله ي "آينده ي اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوي" از اسماعيل نوري علا

اكبر كرمي

bozogkarami@gmail.com

خيلي تلاش كردم از كنار نوشته ي تازه ي جناب اسماعيل نوري علا بي تفاوت عبور كنم و در اين زمانه ي خون و آتش، زباني را كه براي نه گفتن به تقلب، دروغ و فريب مي بايد آراست، به بازي بي سرانجام " يك مرغ دارم، دو تا تخم مي زاره"، آلوده نسازم و قلمي را كه بايد براي ثبت تاريخ پر درد وطن بكار رود، به حاشيه نرانم، كه حاشيه ها هميشه مي توانند هسته ي اصلي منازعه را از چشم بياندازند؛ اما نشد و نيش كلام و خشونت دامي كه نوري علاي عزيز، گسترانيده بود، آزارم داد. آزارم داد و مرا از اين ترس كه مبادا اين بازي به، به حاشيه راندن خون "ندا"، كه نداي مظلوميت نسل ماست، دامن بزند، لبريزم كرد!          

يكم: جناب نوري علاي عزيز، سياست همچنين تحميل بازي به رقيب هم هست! به عبارت ديگر، سياست ورزي تنها پيش بيني حركت آينده ي رقيب و پرهيز از افتادن در دام او نيست؛ نكته اي كه شما به گونه اي نغز به آن پرداخته ايد. درست است كه هيچ كس پيش بيني نمي كرد حكومتي كه خود را تنها نماينده ی خدا در زمين تلقي مي كند، دست به اين انبوه دروغ گويي و اين حجم تقلب بزند، اما نبايد فراموش كرد كه اگر حضور گسترده ي مردم در پاي صندوق هاي راي، در فرصتي كه امكان نه گفتن به حاكميت دست داده بود، نبود، ولي فقيه عادل و نمايندگانش آسوده خاطر مي توانستند احمدي نژاد را از بطري كه به آب داده بودند، درآورند و در خاموشي مردم، همه چيز را به فراموشي برانند و سرزمين پدري ما را در سيطره ي ياس و نااميدي به يغما ببرند.

آن چه متوليان برگزاري انتخابات و ناظران آن را در پي گيري منويات "مديريت چند لايه" ي  پشت پرده، بر آن داشت كه دست به اين خطاي فاحش و آشكار، اما هوشمندانه بزند و نگذارد حماسه ي دوم خرداد در سطحي و طرحي ديگر تكرار شود، حضور گسترده و شوك آور مردمي بود كه همچنان به تغييرات مسالمت آميز دلبسته و اميدوارند و نمي خواهند و نمي گذارند خطاي پدرانشان، در نه گفتن بي قيد و شرط به رژيم گذشته، در روياي درهاي باغ سبز رژيم آينده، تكرار شود.

مي خواهم بگويم جنبش هاي موجود در ايران امروز، از جنس جنبش هاي شهري اند، جنبش هايي كه نمي توانند در گريز از نكبت موجود، خيال خود را به باد گره زنند و از حول تمامت خواهي حكومت، به آينده اي نا معلوم پناه برند! درك اين مساله، به باور من، بخش مهمي از پازلي را كه در گستره ي ايران امروز، به ويژه در مناطق شهري شكل گرفته است، روشن مي كند؛ چه، اگر جنبش هاي اجتماعي و سياسي اخير را با انقلاب بهمن 57 كه بيشتر به انقلابي روستايي و ماقبل مدرن مي مانست، مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه جنبش هاي اخير بيشتر برآمده و برآورنده ي نوعي آزمون و خطاي ملي اند و مي توانند دستاوردها ي ارزشمند و خاطره هاي گران سنگي را به حافظه ي ملي ما بسپارند؛ دستاوردها و خاطره هايي كه در گام هاي بعد، هم به كار طبقه ي متوسط مي آيد و هم به كار نخبه گان. بايد به اين جوانان و دانشجويان آفرين گفت كه بر خلاف نيكان پر اشتباه، اما پر ادعاي خويش، نمي خواهند باد بكارند و با چشم هاي خيره خود را در خلسه ي اعتياد آور تقدير و تغيير - به هر شكل و به هر قيمت - رها كنند.  

دوم: جناب نوري علا، من هم بر اين باورم كه آنچه اين روزها در خيابان هاي تهران بر سرخ زبان جوانان و بالاي بلند و سبز دانشجويان گل كرده است، يعني فرياد براي آزادي، برابري، حقوق بشر، توسعه و ترقي  تنها در يك ساختار سياسي سكولار ممكن است؛ اما بر اين بارو نيز هستم كه سكولاريته، شرط لازم براي توسعه و ترقي است و نه شرط كافي.  به عبارت ديگر، ما براي در آمدن به جامعه اي مترقي و توسعه يافته، نيازمند مردماني هستيم كه نه تنها خواستار آزادي و برابري اند، كه پاسدار آزادي و برابري نيز باشند. پاسداشت آزادي و برابري نيازمند آگاهي تاريخي، تجربيات ملي و تحولات دروني است. بدون عبور مسالمت آميز انبوه مردمان ناآرامي كه همچنان آزادي و برابري را در آموزه هاي ديني و آزموده هاي تاريخي مي جويند از آستانه ي سكولاريته، نمي توان نهادينه شدن آزادي و برابري را در اين خاك اميدوار بود؛ چه هميشه كسي پيدا مي شود كه آنان را كه به "خورشيد شيفته اند به خورشيد گونه اي" بفريبد و كمدي تكرار تاريخ را كليد بزند! 

سوم: جناب نوري علاي عزيز، مخالفت با استبداد و تمامت خواهي، در دوگانه ي مشاركت در انتخابات يا تحريم آن خلاصه نمي شود. به باور من ساختار سياسي و فرايند انتخابات در ايران به گونه اي سامان يافته است كه اگر چه فرصت هاي ايجابي بسيار محدودي را در اختيار انتخاب كنندگان قرار مي دهد، اما همچنين فرصت هاي سلبي بسياري را مي تواند بيافريند كه جنبش هاي سياسي و اجتماعي مدرن نمي توانند از كنار آن ها به آساني و با بي تفاوتي عبور كنند. چگونه مي توان از جنبش هاي زنان، جنبش هاي اقليت هاي قومي و ديني، جنبش هاي جوانان و دانشجويان و ... خواست كه در انتخاباتي كه شعارهاي آن ها علارغم ميل حاكميت از زبان برخي از كانديداها شنيده مي شود، بي تفاوت باشند و از اين معركه كه مي توان با يك كمپين مناسب، هم آن شعارها را به فريادي رسا تبديل كرد و هم به حاكميت نه گفت، خاموش و پاك دامن بگذرند! بايد پذيرفت در جامعه اي بدون سرمايه هاي درخوري از نهادهاي مدني و فضاهاي خالي از قدرت، الگوي رفتاري مشخص و از پيش اعلام شده اي براي مقابله  با ترفندهاي ريز و درشت و گونه گونه ي استبداد و ايدئولوژي حاكم وجود ندارد. و تازه اگر اصرار داشته باشيد كه وجود دارد، به باور من مشكل همچنان پا برجاست؛ چه، مساله اصلي چگونگي دست يافتن به آن، در بستري از وفاق ملي است كه لاجرم از ميان بگومگوهاي روشنفكري مي گذرد. همچنان كه نبايد به تعطيل كردن اين گفت و گو ها تن داد، نبايد با مچ گيري، هزينه ي اين دست گفت و گوها ي دمكراتيك را بالا برد. سياست ورزي حتا در جوامعي كه از درجه ي شفافيت بالايي برخوردارند، كاري دشوار و سهمگين است، نگذاريد با هجوم پرخاشگري و وسوسه ي مچ گيري، فرآيند خام سياست ورزي در فضاي پرابهام و غير شفاف موجود به تكليفي لايطاق تبديل شود.    

چهارم: در بحبوحه ي انتخابات اخير پيامكي در موبايل ها مي چرخيد كه فحواي آن اين بود:

يك دروغ استراتژيك: راي دادن = راي دادن به نظام = راي ندادن = انتخاب احمدي نژاد

جناب نوري علاي عزيز، به باور من "داستان اين انتخابات داستان ديگري است"(1) و شما نمي توانيد و نبايد در ادامه و توجيه موضع گيري خود در مورد انتخابات گذشته، خون هاي به ناحق ريخته در "تهران، حدفاصل انقلاب تا آزادي"(2) را به پاي جنبش مدني مسالمت جوي ايران بگذاريد! هم چنا ن كه حاكميت نمي تواند و نبايد در توجيه خطاهاي فراوان خود اين خون ها را به حساب رقبا بگذارد(3) و بر گره هاي كور خود بيفزايد. درك اين انحراف و پيچيدن بي محاباي شما به حاشيه قابل درك نيست!

من هم بر اين باورم كه فرآيند انتخابات در ايران از حداقل شاخص هاي دمكراتيك بي بهره است و حضور در پاي صندوق هاي راي، در چنين ساختاري به خودي خود، شرم آور و تاثرانگيز است، اما نبايد فراموش كرد كه كاخ دمكراسي و رواق بلند حقوق بشر را نمي توان با ابزارهاي دلخواه  و ادوات خيالي ساخت؛ از واقعيت ها نمي توان گريخت؛ و واقعيت اين است كه دست ما كوتاه و خرما بر نخيل!

من هم بر اين باورم كه ما شهربندان(زندانيان) كشوري توسعه نايافته و حاشيه اي هستيم، اما انصاف بدهيد، شما با تكرار مكرر اين واقعيت استخوان سوز در زبان ها و بيان هاي مختلف، از دل اين واقعيت تلخ و دلهره آور، راهي به آينده باز نمي كنيد!

من درك نمي كنم كه حضرت عالي چه اصراري داريد كه حضور در انتخابات را، هم چنان كه رهبران جمهوري اسلامي تاكيد دارند، به منزله ي تاييد نظام و رفتار آن تلقي كنيد(4)! در حالي كه لايه هاي بسياري از جريان هاي اجتماعي و خبرگان آن اين گونه نمي انديشند و بارها و بارها در تعليل و تحليل انتخاب هاي ناگزير و شرم گنانه ي خود گفته اند كه اگر حاكميت نيازمند مشروعيت و حقانيت است، راهكار آن برگزاري رفراندمي روشن بر سر خود نظام است و نمي توان و نبايد حركت هاي نجيبانه و مسالمت آميز مردم را كه از نمادهاي بارز جنبش هاي شهري مدرن است به حساب حمايت از خود گذاشت. افتادن در دام نخ نماي استبداد و غلطيدن در دوگانه ي جانسوز بي عملي يا راديكاليزم كه به هرحال آب را به آسياب استبداد باز مي گرداند از شما دور بادا!

كساني كه انتخابات موجود را، به انتخاب نظام تعبير مي كنند، در واقع نياز وافر خود را به مشروعيت و خالي بودن انبان خود را از حقانيت عريان مي كنند و گرنه حضور در انتخاباتي كه در آن شهربندان تلاش مي كنند دريچه اي به آينده باز كنند و چراغي براي آزادي بيفروزند، نمي تواند و نبايد به منزله ي دفاع از وضع موجود و نظام حاكم تعبير شود.

نوري علاي عزيز، انصاف دهيد، حضور در انتخاباتي كه مي توانست به حماسه اي هم چون حماسه ي دوم خرداد بيانجامد و در نتيجه ي دشمنان دمكراسي و جامعه ي مدني را مجبور به واكنش هاي عجيب و غريب (هر نه روز يك بحران) بنمايد، حتا با وجود انتقادهاي به حقي كه به دولت بسيار ضعيف خاتمي وارد است، نمي تواند به معناي حمايت از نظام و تاييد آن باشد. درك همين موضوع ساده است كه مي تواند به درك چرايي گاف بزرگ تقلب و كودتا كمك كند. اگر حضور در انتخابات اخير به منزله ي تاييد نظام بود، چرا راس هرم موجود، از پذيرش نتايج آن ناتوان ماند و اين چنين در تله افتاد؟ نتايج انتخابات اخير، آن چنان براي هرم قدرت در ايران خطرناك و نگران كننده بود، كه نمي توان از حركت هوشيارنه ي "مديريت چند لايه" به آساني گذشت. در اين كه رفتار حاكميت با نتايج انتخابات با حداقل شاخص هاي مردم سالاري نمي خواند، شكي نيست، اما بپذيريد، اين واكنش در مقايسه با تحميل "هر نه روز يك بحران" از طرف بخش هايي از حاكميت به دولت قانوني آن حاكميت كه واكنش هرم قدرت به حماسه ي دوم خرداد بود، از خردمندي و پيچيدگي بيشتري برخوردار بود و چنانچه با توفيق همراه مي شد مي توانست به يك حركت ناپلئوني شبيه باشد. نا گفته نگذارم كه درك اين نكته در گرو تفكيك امر عقلاني از امر معقول است؛ به عبارت ديگر مي خواهم بگويم كه رفتار حاكميت با نتايج انتخابات اگرچه معقول نبود، اما بسيار عقلاني و حساب شده بود. اندكي حوصله و دقت مي تواند به اهميت انتخاب مردم، در شرايطي كه به ظاهر، همه ي راه ها به رم ختم مي شد، اشاره اي آشكار داشته باشد.        

اهميت انتخابات اخير در آن بود كه بخشي از جمعيت شهري، اگر چه دلايل بسياري براي تحريم انتخابات داشت، اما هوشيارانه از فرصت نه گفتن به حاكميت نگذشت و اين انتخاب شرمگينانه و از سر اكراه، از قضا آن چنان كارا و به جا بود كه حاكميت را وادار به اشتباه و افتادن در دام تقلب سيستماتيك و كودتا كرد. اين اقدام، هم مشت خالي جمهوري اسلامي را در برابر جهانيان باز كرد و هم مناسبات حقوقي آن را از اساس به چالش كشيد(5). فارغ از اين كه فرجام اين دعوا و اعتراض به كجا بينجامد، يك دستاورد ملي درخشان در انبان جنبش هاي موجود در هرم اجتماعي ايران قرار گرفت: بدون يك ساختار قضايي سكولار و مستقل و بدون يك ساختار انتخاباتي باز، شفاف و دمكراتيك، فرآيند انتخابات، فرآيندي ناتمام و ابتر است و تنها ؛ در نبود چنين ساختاري نه تنها انتخابات نمي تواند - در دراز مدت - به تقليل بحران هاي اجتماعي و تنازعات ملي كمك كند، كه در اساس در چنين فرايند نا تمام و بيماري، دفاع از آزادي و برابري به عنوان سنگ بناي وفاق ملي و هم بستگي اجتماعي ممكن نيست. و نبايد فراموش كرد كه بدون اين دستاوردهاي تاريخي و ملي نمي توان به گونه ي مسالمت آميز در شرايط موجود ايستادگي كرد و از آستانه ي پرهيبت سكولاريته و مدرنيته گذشت.

                 

پانوشت ها

1-     اشاره به مقاله اي است با همين عنوان از همين قلم در مورد انتخابات دهم رياست جمهوري كه در روز انتخابات، ساعت پنج بعد از ظهر، منتشر شده است. اين مقاله در شرايطي منتشر شد، كه احساس مي شد همه چيز براي جشن پيروزي جنبش اصلاح طلبي ايران و موج سبز آزادي مهيا بود. به نظر مي رسيد با هجوم جريان هاي خاموش به پاي صندوق هاي راي همه چيز براي رقم خوردن حماسه اي ديگر آماده شده بود! 

2-     اشاره به مقاله اي است با همين عنوان از همين قلم در مورد انتخابات دهم رياست جمهوري كه مساله ي خطرناك پوپوليسم را در انتخابات اخير ايران مورد بررسي و كنكاش قرار داده است.

3-     "آدمی محاسبهء غلطی بکند، مجری سناريوی حريف اش بشود، و بعد هم که بخاطر آن اشتباه محاسبه عده ای را به کشتن و زخمی شدن داد، تازه مدعی شود که «انقلاب کنونی!؟» نتيجهء تشويق او برای شرکت مردم در انتخابات بوده است! در واقع، اين جور اشخاص متخصص آنند که هر اتفاق مثبت غير منتظره ای را به حساب خودشان واريز کنند، بی آنکه در حدوث آن نقشی سازنده و عامدانه و عاقلانه داشته باشند."

4-     "از پيش کاملاً روشن بود که هر رأی افکنده شده در صندوق به معنی کوشش برای انتخاب رئيس جمهور نيست و نخست به معنی تجديد بيعت با ولايت فقيه و قانون اساسی جمهوری (؟!) اسلامی و نظارت استصوابی شورای نگهبان آن محسوب می شود و، سپس، رای است برای کسی از ميان منتخبين شورای نگهبان که رآی دهنده نامش را بروی ورقهء رأی نوشته است."

5-     با اين مواضع، درك نمي كنم جناب نوري علا و همفكران وي با سيزده ميليون رايي كه مردم ما به احمدي نژاد داده اند، چه خواهند كرد. تازه اين جمعيت بدون محاسبه ي جريان هايي است كه به موسوي و كروبي راي داده اند و پاره اي از آن ها، هم چنان روياهاي خود را در پهنه هاي ديني جستجو مي كنند. نمي خواهم جريان هاي سكولار را نااميد كنم، چه من خود به آن ها تعلق دارم؛ مي خواهم يا دآوري كنم: مي توان كمي مهربانه تر عمل كرد و دوستانه تر سخن گفت. بدون همراهي همدلانه و شفاف با جريان هاي نوانديش ديني، نهال نازك پروژه ي دمكراسي و حقوق بشر در اين خاك نمي نشيند. منظور از همراهي، تن دادن به مينيماليسم برخي از جريان هاي نوانديش ديني نيست؛ چه، اين همراهي مي تواند تركيبي شفاف از نقدهاي نظري راديكال و رفتارهاي سياسي مشفقانه باشد.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630