بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/06/28.Sunday/062809-Payam-e-Daaneshju-Analysis.htm |
تير 1388 ـ جون 2009 |
تحلیل فرایند تحول جدید در ایران
گروه «پيام دانشجو»
برگرفته از وبلاگ حشمت طبرزدی
آنچه را که قبلاً گفته ايم تکرار می کنيم: در ایران یک تحول جدید رخ داده است. اما اکنون بر آنيم تا درباره ی این تحولُ و فرایند تاریخی آن نيز نکاتی را یاد آور شويم.
فراموش نمی کنيم که چهارده سال پیش، یعنی در گرماگرم مبارزات گروه «پیام دانشجو» با باند قدرت، در بین تعدادی انگشت شمار - و بلکه کمتر از آن- از رهبران این جریان، تحلیلی وجود داشت مبنی بر اينکه «تنها زمانی می توان به نتیجهء مبارزات اجتماعی امیدوار بود که پیوند بین خامنه ای و رفسنجانی تضعیف شود؛ در غیر این صورت هر حرکتی سرکوب خواهد شد». دوستان از این تحلیل به "سه پایه " تعبیر می کردند. برای این که تحلیل بر این بود که همدستی این دو و نیرو های پشتیبان شان همچون "سه پایه" ای است که قدرت آن ها را حفظ می کند؛ و کافی است "یک پایه" بیفتد تا بتوان به رهایی از وضع موجود امیدوار بود.
شاید برای اولین بار است که ما این تحلیل "سه پایه" را افشا می کنيم. ممکن هم هست برخی ایراد بگیرند که بیان آن در شرایط فعلی موجب می شود تا آن ها شکاف اخیر را پر کنند. ولی باور ما این است که از این مرحله گذشته ایم و شرایط کنونی نیز برگشت ناپذیر است. پس، برای شفافیت مواضع و کمک به جنبش آزادی خواهی اخیر، بیان آن نه تنها ضرر ندارد بلکه ضروری هم هست. در تمام سال های گذشته به امید روزی بودیم که بین منافع خامنه ای با منافع رفسنجانی اختلاف یا تضاد غیر قابل حل به وجود آید تا بتوان به نتیجهء مبارزات مردم امیدوار بود.
ما به خوبی از اختلاف آن دو اگاه بودیم. برای مثال،در پایان دورهء اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی از این امر آگاه شده بودیم که دفتر خامنه ای از احمد توکلی حمایت می کند. حتا روزی که چند تن از اعضای شورای مرکزی «اتحادیهء اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان» با حجازی، از مسئولین دفتر خامنه ای، دیدار داشتند، او آشکارا از توکلی حمایت کرد؛ اما اعضای شورای اتحادیه این امر را نه تنها نپذیرفتند که از این بابت برآشفته نیز شدند؛ برای این که در آن دوران جناح راست، به ویژه رسالتی های فقاهتی، در بین دانشجویان بسیار بدنام بودند. در واقع این اختلافات از سال 1371/2 بروز کرده بود و به مرور بیشتر و بیشتر می شد. گروه «پیام دانشجو» و «اتحادیه» تا سال 1373 در مقابل راست افراطی، مثل روزنامهء رسالتی ها و احمد توکلی و سازمان مجاهدین - جناح راست - از رفسنجانی حمایت می کردند. اما به مرور، و با ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه، این جریان دانشجویی در مقابل رفسنجانی موضع گرفت. بنا براین، چنین پیشینهء سیاسی- اجتماعی وجود داشت و اعضاء گروه "پیام دانشجو" نیز از آن آگاه بودند.
وقتی "پیام دانشجو" به صورت ناخواسته با کلیت نظام درگیر شد، خامنه ای فوراً در پشت رفسنجانی قرار گرفت و علیه پیام دانشجو و اتحادیه وارد کارزار شد. دست اندرکاران پیام دانشجو با آگاهی از پیشینهء قبلی این جریانات بود که تحلیل"سه پایه" را مد نظر قرار داد.
در پایان دورهء دوم ریاست جمهوری رفسنجانی و در آستانهء تشکیل مجلس پنجم بود که رفسنجانی گروه «کارگزاران سازندگی» را به وجود آورد و اقای مهاجرانی اعلام کرد که خوب است مجلس بعدی- یعنی مجلس پنجم- قانون اساسی را تغییر دهد تا «سردار سازندگی» بتواند رییس جمهور مادام العمر شود. این جا بود که خامنه ای عصبانی شد و صراحتاً موضع گرفت. ما می دانستیم که خامنه ای روز شماری می کند تا این رقیب سرسخت به زودی از پست ریاست جمهوری کنار برود و قدرت را به او واگذار کند. رفسنجانی نیز می دانست که رفیق چهل ساله و رقیب بی همتایش قصد دارد رییس جمهوری را بر سر کار بیاورد که قدرت را یک کاسه کرده و تحت امر او قرار بدهد.
رقابت بسیار شدید شده بود و ما از این امر بسیار خرسند بودیم. رفسنجانی اگر چه در آن دوران از خامنه ای قدرتمند تر بود اما نتوانست اکثریت مجلس پنجم را در دست بگیرد. به ویژه که جناح راست تقلب کرد و حتا فائزه رفسنجانی را از ردیف اول پایین کشیده و ناطق نوری را به جای او نشاند تا پیشاپیش رییس مجلس را تعیین کرده باشد. اما موضوع به همین جا خاتمه نیافت. رفسنجانی که دو قوه، یعنی مقننه و قضاییه، را در دست خامنه ای می دید، تصمیم گرفت تا نگذارد رییس جمهوری نیز تحت امر خامنه ای باشد. این بود که تلاش کرد انتخاباتی برگزار شود که اختیار دار مطلق آن خامنه ای و جناح راست نباشد. این جا بود که رقابت این دو نفر البته به صورت پنهانی به اوج خود رسید. اما هنوز شرایط برای رقابت آشکار و بروز اختلافات این دو رفیق رقیب فراهم نشده بود.
دوم خرداد 76 از راه رسید و در آن انتخابات خاتمی، با فضا سازی هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران سازندگی، رأی آورد. البته در آن زمان برخی بر این باور بودند که ناطق نوری با رفسنجانی نیز رفیق است و ممکن است رفسنجانی بخواهد او رأی بیاورد. اما رفتار کارگزاران و نيز برخی افراد نزدیک به رفسنجانی، مثل کرباسچی، حاکی از این بود که «عالی جناب» نظر دیگری دارد. فراموش نکنید که کرباسچی، که در آن زمان شهردار قدرتمند تهران و نیز دبیرکل حزب کارگزاران بود، از قدرت بالایی برخوردار بود و او بود که خاتمی را به ریاست جمهوری رساند. نقش روزنامهء همشهری که کرباسچی مدیر مسئول آن بود نيز نباید نادیده گرفته شود. همین امر موجب شد تا کرباسچی هزینهأ سنگینی بدهد و دو سال از دوران ریاست جمهوری خاتمی را در زندان بگذراند.
خاتمی رأی آورد اما جناح چپ، یا خط امام، فوراً او را مصادره کرد و برخی از خط امامی ها شرایط را برای تسویه حساب با رفسنجانی آماده دیدند. گروه پیام دانشجو در این دوران، علاوه بر این که با خامنه ای و ولایت مطلقه مبارزه می کرد و در 26 مهر 76 در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران شعار محوری «دوره ای بودن، پاسخگو بودن، و انتخاب مستقیم رهبری» را طرح کرد اما مبارزهء خود با رفسنجانی را نیز از نظر دور نداشت. بنا براین بود که نتیجهء انتخابات 2 خرداد 76 تضعیف هم زمان موقعیت خامنه ای و رفسنجانی بود و این دو رقیب بار دیگر ناچار شدند همدیگر را نگه دارند که نیفتند.
شرایط 2 خرداد 76 اگر چه موقعیت عالی جنابان را تضعیف کرد و به تقویت جامعه ی مدنی پرداخت تا بتواند به مرور قدرت را از آن ها باز پس بگیرد ولی، از دیگر سو، عاملی شد برای این که قدرت در دست پدر خوانده ها متمرکز بشود. در این دوران بود که رفسنجانی شورای تشخیص مصلحت را به امر خامنه ای تقویت کرد و نهاد های انتصابی به مرور وظایف قانونی نهاد های انتخابی را بر عهده گرفتند. در دورهء هشت سالهء اصلاحات، اگرچه حرکت های اعتراضی مثل 18 تیر 78 به وجود آمد یا آزادی نسبی برای احزاب و مطبوعات حاصل گردید اما، به دلیل بافت و ساخت قدرت در جمهوری اسلامی، این آزادی ها و اعتراضات نتوانست نهادینه شود یا تحول مهمی در ساخت قدرت به وجود بیاورد و در نهایت نیز همه چیز در هم کوبیده شد و به نقطه ای رسید که احمدی نژاد از صندوق در بیاید.
رفسنجانی در پایان دورهء اصلاحات یک بار دیگر آماده شد که به میدان بیاید. او از یک سو از اصلاح طلب ها دلگیر بود و، از دیگر سو، نگران این بود که بار دیگر خامنه ای قدرت را قبضه کند و کشور را به سمت یک دیکتاتوری مذهبی و افراطی بکشاند. این بود که، پس از ماه ها رایزنی و مذاکره، بالاخره اعلام کرد که برای نجات کشور و جلوگیری از بحران های بیشتر خودش به میدان می آید. اما رقیب از او زرنگ تر بود و در این مرحله و پس از این که به کمک رفسنجانی توانسته بود اصلاح طلب ها را از میدان به در کند برای او تله گذاشت و او را به دام تقلب انتخاباتی انداخت و غرورش را زیر پا لگد مال کرد. کسانی که از آن مجادلهء چند روزه بین خامنه ای و رفسنجانی اگاه هستند به خوبی می دانند که رفسنجانی تصمیم داشت پس از مرحلهء اول انتخابات کنار بکشد اما خامنه ای اجازه نداد و هاشمی تن به ذلت و شکست داد تا احمدی نژاد خود را برندهء انتخابات بداند و دوران افراط گری نظامیان به اوج خود برسد.
رفسنجانی از عاقبت کار نظامیان طرفدار احمدی نژاد و افراط گری رییس جمهور جدید آگاه بود. او می دانست که به زودی در سیاست خارجی و داخلی رژیم با بحران های غیر قابل حل روبرو خواهد شد. ولی این انتظار را نیز داشت تا بار دیگر خامنه ای به سراغ او بیاید و از او کمک بگیرد. اما این بار نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد بلکه خامنه ای به صورت تمام قد از احمدی نژاد حمایت کرد. آگاهان سیاسی براین عقیده بودند که رژیم با افراطی گری احمدی نژاد و نظامیان حامی او کار را به جایی خواهد رساند که شورای امنیت آن ها را تحریم اقتصادی کند و در این شرایط است که رفسنجانی برخواهد خاست و مردم پشت سر او به اعتراض علیه رهبر و رییس جمهور مبادرت خواهند کرد تا جنبش را وارد مرحلهء بعدی نمایند.
طی یکی دو سال گذشته، از طریق برخی افراد که با رفسنجانی رفت و آمد داشتند، آگاه شده بودیم که او به شدت از خامنه ای و احمدی نژاد عصبانی است. حتا به هواداران خود اعتراض کرده و می گفت که چرا حرفی نمی زنند. هر گاه هوادارانش در پاسخ می گفتند که هرگونه سخن اعتراضی با زندان و سرکوب روبرو می شود او می گفت که نباید از زندان بترسید. آن هایی که از این مسائل آگاه شده بودند منتظر بودند تا اقدام موثر رفسنجانی علیه رقیب را مشاهده کنند. اعتراضات رفسنجانی در چند ماه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری به شدت افزایش یافت. او در یک جلسهء خصوصی، به چند تن از یاران خود گفته بود که آقای خامنه ای از شأن رهبری به نفع احمدی نژاد استفاده می کند. او حتا این را نیز گفته بود که نشسته اید تا چند ماه دیگر انقلاب از بین برود و سر های همهء ما بالای دار برود یا در سلول های انفرادی بیفتیم؟! به راستی که او شرایط فعلی را پیش بینی کرده بود. او تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد را برای خود و دوستان و انقلاب فاجعه بار توصیف کرده بود.
البته در همین دوران سفری به عراق داشت و برخی نزدیکان او بر این عقیده بودند که او با آمریکایی ها مذاکراتی داشته است. اما این خبر هنوز تایید نشده است. آن چه مسلم بود این بود که اختلافات خامنه ای و رفسنجانی به نقطهء غیر قابل بازگشت رسیده است. تنها چیزی که رفسنجانی را راضی می کرد این بود که خامنه ای دست از حمایت از احمدی نژاد بردارد و اجازه دهد فرد دیگری مثل ولایتی یا لاریجانی یا ناطق نوری و یا حسن روحانی و امثال او برای ریاست جمهوری معین شوند. او حتا ابایی نداشت تا این موضوع را علنی کند و کرد. اما خامنه ای زیر بار نرفت و همچنان بر نظر خود اصرار ورزید. حتا کار به جایی رسید که، با چراغ سبز خامنه ای، احمدی نژاد در برنامهء مناظرهء تلوزیونی، رفسنجانی و خانواده و نیز ناطق نوری را افشا کند و این جا بود که بغض رفسنجانی ترکید و آن نامه ی تاریخی را نوشت.
در اينجا نکتهء بسیار ظریفی وجود دارد. همان گونه که در انتخابات 2 خرداد 76 این امر سر به مهر ماند که آیا رفسنجانی از خاتمی حمایت کرد یا نه، در انتخابات اخیر نیز این امر علنی نشد که آیا رفسنجانی از موسوی حمایت کرد یا خیر. اما نشانه ها حاکی از این بود که رفسنجانی در پشت سر موسوی قرار داشت. در هر حال، در پی تقلب انتخاباتی ـ آن گونه که مهندس موسوی، کروبی، و حتا محسن رضایی و طرفدارانشان ادعا می کنند ـ مردم به خیابان ریختند و اعتراضات گسترده ای شکل گرفت. رفسنجانی اگر چه در این اعتراضات هنوز سکوت کرده است اما خامنه ای و نیرو های تحت امر او بی رحمانه معترضین را سرکوب کردند. در این جا نیز نیروی اجتماعی در مقابل خامنه ای قرار گرفت. همان گونه که در 2 خرداد 76 چنین اتفاقی افتاد. رفسنجانی با سکوت خود به نحوی از این اعتراضات حمایت کرد. او مرد بسیار قدرتمند رژیم است. اگر تصمیم بگیرد می تواند معادلهء قدرت را بر هم بزند. فراموش نباید کرد که جناح اصلاح طلب نیز در پشت سر رفسنجانی است. مخالفین خامنه ای در بین توده های ملیونی نیز از حمایت رفسنجانی در این اعتراضات استقبال می کنند. بنا براین، اگر چه دست بالا ـ به دلیل وجود نیرو های نظامی و انتظامی ـ با خامنه ای است اما رقیب قدرتمندش نيز از شرایط ویژه ای بر خوردار است.
ما بر این باور هستیم که جنبش اجتماعی اخیر به پشتیبانی رفسنجانی نیازمند است. اگر او بار دیگر، به هر دلیل، از خامنه ای حمایت کند این جنبش صدمهء جدی خواهد خورد. نمی خواهیم بگوییم که جنبش شکست خواهد خورد، اما باید اعتراف کنیم که پیروزی عقب خواهد افتاد.
ساختار قدرت در ایران به گونه ای است که تنها با "یک پایه" شدن آن "سه پایه" جنبش اجتماعی به نتیجه می رسد. از این امر اطمینان داریم که رفسنجانی حاضر نیست برای چهار سال دیگر احمدی نژاد را تحمل کند. از دیگر سو، خامنه ای نیز تاأید کرده است که دست از حمایت رییس جمهور خود بر نمی دارد. به همین دلیل است که تضاد موجود بین خامنه ای و رفسنجانی را قابل حل نمی دانیم. به همین دلیل نیز تأکید کرده ایم که نظام جمهوری اسلامی از این منازعه سلامت بیرون نخواهد آمد.
البته ما خواسته های بر حق مردم را از چنین منازعاتی تفکیک می کنیم. در واقع آن ها را اصیل می دانیم. ما جنگ خیابانی اخیر را جنگ قدرت رفسنجانی با خامنه ای تحلیل نمی کنیم. اما بر این باور هستیم که سر نوشت آن تا حدودی به تضاد بین این دو مرد قدرتمند رژیم بستگی دارد. رفسنجانی در شرایطی تاریخی قرار گرفته که بايد برای همیشه صف خود را از صف قدرت حکومت جدا کرده و به مردم بپیوندد؛ یا حداقل رایزنی هایی به نفع مردم در بین پایگاه های قدرت انجام بدهد. ابطال انتخابات اخیر و شورایی کردن رهبری دو اقدامی است که اگر هاشمی رفسنجانی بتواند به نتیجه برساند نام او در تاریخ به نیکی ثبت خواهد شد.
اگر رفسنجانی بخواهد جمهوری اسلامی با همین شرایط کنونی را مورد تایید قرار دهد مفت باخته است. مردم ایران تصمیم گرفته اند که زیر بار این شراتیط نروند. دنیا نیز این صدای مردم را شنیده است. پس رفسنجانی باید از این فرصت طلایی به نفع کشور و خودش استفاده کند. روز های آینده روشن خواهد کرد که او به کدام سمت خواهد رفت.
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1299.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |