بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/06/28.Sunday/062809-Mohsen-Kadivar-Khamenei-Move.htm

تير   1388 ـ جون  2009 

 

حرکت اخیر آقای خامنه ای به کیش و مات شدن او منجر می شود

محسن کدیور

  

آقای خامنه ای با حرکت اخیرش در شطرنج سیاسی ایران کاری کرده است که در نظر اول به نفع او باید تمام شود اما در واقع امر خدمتی بزرگ به همهء ماست و اگر در تصحیح آن نکوشد بی تردید به کیش و مات شدن خود او منجر خواهد شد. به بیان دیگر، وضع حاضر وضع برنده برای همه ماست چه او به همین حرکت ادامه دهد و چه به ناچار به تصحیح آن تصمیم بگیرد. 

مدل سادهء ماجرا این است: برای درگیر کردن بیشترین مردم با مساله خودکامگی در نظام رهبری ایران چندین سال است که روشنفکران و فعالان مختلف تلاش کرده اند. موفقیت نظام در مشی پنهانکارانه اش بوده است و حفظ ظاهر. یعنی با همهء قوا تلاش کرده است چهره اش تخریب نشود. در این سال ها تمام  ترورها و اعدام ها و زندان ها انجام شده اما باعث بی آبرویی برای نظام در یک سطح فراگیر داخلی نشده است. حتی ماجرای میکونوس در خارج و یا بر ملا شدن قتل های زنجیره ای در داخل نتوانست نگاه عموم مردم را متوجه کانون اصلی یعنی آقای خامنه ای کند. زندانی شدن اکبر گنجی، مشهورترین و صریح ‌اللهجه‌ترین منتقد آقای خامنه ای، و نوشته های جسورانهء او در نقد نظام سلطانی هم نتوانست همدردی و همفکری وسیعی در داخل برانگیزد. ماجرای ترور سعید حجاریان هم طوری مدیریت شد که به جایی نرسید و به قول داخلی ها جمع شد. در این سال ها تنها ماجرای 18 تیر بود که به نوعی همدردی عمومی را با خود داشت. اما آن هم در شکل محدود در تهران و یکی چند شهر دیگر و در محیط های دانشجویی.

حرکت اخیر آقای خامنه ای اما، همزمان، بزرگترین حرکت او در بیست سال اخیر و پردامنه ترین آن از نظر تاثیر و حساس کردن مردم بوده است. این شکل و محتوای کاملاً تازه ای ایجاد کرده است که محاسبهء پیامدهای آن بی تردید از عهدهء او و طراحان سیاست هایش خارج است. این حساس شدن عمومی به رفتار آقای خامنه ای بزرگترین خدمت حرکت اخیر او به همهء منتقدان و مخالفان او به عنوان رهبر یک نظام شبه سلطانی است.

در خبرهایی که این روزها خبرگزاری های سپاه و دولت می نویسند نکته های باریکی هست. یکی از آنها این است که دیدم نوشته اند دیگر کسی نمی تواند به اسم پیروی از امام خمینی آرای ضد نظام بیاورد و این رابطه با انتخابات اخیر قطع شده است. از نظر من معنای این حرف خیلی روشن است: آقای خامنه ای اکنون، پس از بیست سال، احساس می کند به آن اعتماد به نفسی که لازم داشته رسیده است. او تمام این بیست سال را زیر سایهء آیت الله خمینی زندگی کرده است و باید از زیر آن سایه در می آمده است. به همین ترتیب او باید خود را از شر کسانی که در دستگاه آیت الله خمینی محبوب و مقرب بودند نجات می داد. هم آن سایهء سنگین و هم این مقربان رهبر پیشین مانع حرکت آزادانه و دلبخواه او بوده اند. بیست سال طول کشید تا او توانست با انواع طراحی ها و حیله ها جایگاه مقربان دورهء اول انقلاب را تضعیف کند یا آنها را بکلی از صحنه خارج کند و، به هر حال، به آنها بفهماند که حرف اصلی و نهایی را او می زند.

آقای خامنه ای نسل تازه ای از مدیران دست دوم و میانی را تربیت کرد که در چند سال اخیر به پست های مهم رسیدند. گرایش اصلی بین آنها هم این است که معمم و روحانی نباشند تا هیچیک نتوانند با او در سیاست و مدیریت و رهبری دست به تنافس بزنند. آقای خامنه ای، که از روز اول رهبری اش، به دلیل مرجع نبودن و آیت الله نبودن، دارای ضعف بود تلاش کرده است در این بیست سال آدم های خود را تربیت کند. به نظر من حتی گرایش او به مداحان به جای عالمان اسلامی هم ناشی از همین ضعف است. او رهبر مطلق مداحان است که فرسنگ ها از نظر سواد با او فاصله دارند؛ اما با عالمان اسلامی که بسیاری همسطح او یا از او برترند طبعاً نمی تواند دم از برتری و رهبری بزند.

به همین دلیل، آقای خامنه ای که خود زمانی به طبقهء روشنفکر و اهل قلم تعلق داشت ناچار شد گروه های کم سوادتر و عوام تر و مطیع تری را دور خود جمع کند و به آنها بها بدهد. گرچه دور و بر او آدم های با هوش و تیز هم هستند اما بدنهء مدیران او چیزی در ردیف آقای احمدی نژادند. سبب علاقهء او به احمدی نژاد هم همین است. در واقع باید گفت او احمدی-نژادگرا ست. برای همین، در نظام او می توان احمدی-نژادیسم را همچون اصل فکری و گزینشی تشخیص داد. به بیان دیگر، هم از نظر شعور اجتماعی، هم از نظر عقاید دینی و هم از باب گفتار سیاسی احمدی نژاد نمونه تیپیک این گرایش است.

آقای خامنه ای حتماً خواب های عجیبی دیده است. خود را در حصن حصین یک رهبری بیست ساله می بیند که ظاهراً هیچ گزندی متوجه آن نیست... اما او، درست در همین زمان، در حالی که همهء مهره های خود را چیده است و همهء آنها را زیر فرمان دارد و خود را برای بازی بزرگ آماده کرده است، بزرگترین خطای خود را می کند که بزرگترین خدمت است به همهء ما که نظام سلطانی-احمدی-نژادیستی او را بر نمی‌تابیم.

او که می توانست باز هم در پس پرده بماند و با برگ شورای نگهبان و وزارت کشور و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام بازی کند، یکباره بی پروا، و با اتکاء به آن اعتماد به نفس بازیافته از پس سال ها، به میدان آمد و با تمام قوا پشت سر احمدی نژاد و محصولی و تقلب بزرگ ایستاد تا، به خیال خود، کار را تمام کند یا امتیاز تمام شدن کار را به خود اختصاص دهد و برای اولین بار این وسوسه را بیازماید که وقتی او می گوید نه همه بگویند تسلیم هستیم.

اما این وسوسه کار دست او داده است. او مردم را، همهء مردمی را که به نظام اعتماد کردند، مساله دار کرده است. حجم باور نکردنی بالای 80 درصد مشارکت به معنای تایید نظام نیست به معنای آلوده شدن 80 درصد از مردم به بی اعتمادی به نظام است. الان همه مردم، حتی بیشتر کسانی که رای شان احمدی نژاد بوده است، بسادگی حس می کنند که خطای آشکاری اتفاق افتاده است و انگشت اتهام را متوجه دولت می کنند و، از همه بدتر، برای اولین بار انگشت اتهام را متوجه رهبری می کنند که بی آنکه اجازه دهد روال قانونی طی شود تمام قد پشت احمدی نژاد ایستاد و انتخابات را تایید کرد.

فرستادن پلیس ضد شورش هم برای ساکت کردن مردم حساس-شده و مساله-دار-شده خطای بعدی اوست که باز هم خدمت است به ما. مردمی که دیدید وقتی پلیس را دستگیر می کنند با او مهربان می شوند - که او هم فرزندی از فرزندان ما و برادری از برادران ما است. این رفتار، پلیس را خلع سلاح می کند. وانگهی «مگر ما چه خواستیم؟» مردم می پرسند؛ «ما خواستیم رای مان با امانت خوانده شود و به نتایج اش گردن گذاشته شود. در واقع در داخل یک پیمان اجتماعی که مورد قبول نظام هم بود عمل کردیم. جواب ما از طرف رهبر عادل و ولی امر مسلمین چه بود؟ تقلب و نقض عهد و پیمان و فرستادن پلیس به خیابان و دستگیری آدم های صالح مملکت مان و، در یک کلام، تلاش برای کودتا»؛ برای راندن همین مردمی که از بام تا شام از او دم می زند؛ مردمی که مشارکت 40 میلیونی آنها را می خواهد اما رای آنها را بر نمی تابد.

خیلی خیلی طبیعی است که مردم حساس شوند. ذهن عمومی بسیار ساده توانسته است بین دو حرکت رای دادن و تقلب کردن به نتیجه برسد که «پس نظام دروغ می گوید، نظام خودکامه است، نظام مردم فریب است». همین ها کافی است که چیزی بر بساط آقای خامنه ای نگذارد.

این علم حضوری اکنون همه گیر شده است. کاری که هزاران روشنفکر و فعال سیاسی سال ها تلاش می کردند انجام دهند حال انجام شده است. من تردید ندارم که در چنین وضعی پیروزی از مردم است. آقای خامنه ای ناچار به عقب نشینی و پیدا کردن راه حل میانی است. ناچار است اعتبار از دست رفتهء خود را به نحوی به دست آورد و گرنه این پایان کار او ست. او تمام این سال ها کوشید با مردم روبرو نشود. حالا شده است.

خودکرده را تدبیر چیست؟

http://www.pahra.blogsky.com/1388/04/07/post-11140/

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630