بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/06/27.Saturday/062709-Three-critical-Writing-on-Nooriala.htm |
تير 1388 ـ جون 2009 |
سه نظر مخالف دربارهء مقالهء «آيندهء اصلاح طلبان ومهندس موسوی»
سلام و عرض ادب
جناب آقای نوری علا، یادداشت هفتگی شما با عنوان «آينده اصلاح طلبان و نقش میرحسین موسوی» را خواندم و همانگونه که شما از صحبت دوست اصلاح طلبتان انتظار اینهمه وقاحت را نداشتید من ایرانی نیز از شما که خود را عقل کل می پندارید انتظار این همه وقاحت را با صغری و کبری چینی نداشتم.
آقای نوری علا فرق شما با حجتیان که میگویند مهدی می آید و همه چیز را روبراه میکند و یا بعضی از مردم که دست به دعا برداشته اند تا دست غیب و حمله ای از جانب آمریکا این نظام را به زباله تاریخ بسپارد چیست؟
می فرمائید: «بيائيد 22 خردادی را مجسم کنيم که اکثريت مردم ايران در سراسر ساعاتش در خانه مانده و به پای صندوق های رأی نرفته بودند. فردای آن روز، حکومت، همين رهبر و همين رئيس جمهور را داشت که اکنون دارد با اين تفاوت که پايه های مشروعيت اش بکلی ويران شده بود و بايد خود را آماده می کرد تا پای مذاکرهء محتوم خود با مغرب زمينيان در حالی بنشيند که می دانست مجّور است برای بقای خود به خيلی چيزها ـ از جمله پذيرفتن زبانی رعايت حقوق بشر ـ تن در دهد؛ و حداکثر ضرری هم که مردم می کردند آن بود که احمدی نژاد همچنان رئيس جمهور آبرو باخته شان باشد».
چه خامند کسانی که می اندیشند این رژیم با فشارهای بین المللی تن به عقب نشینی خواهد داد. نمونه اش قطعنامه های لازم الاجرای شورای امنیت است که آنرا کاغذ پاره می نامند؛ و در ثانی اوباما و خیلی ها این را درک کردند که صحنه گردان اصلی خامنه ای ست و می گویند برایمان احمدی و موسوی فرق نمی کند. ولی شماها بی خیر و هنوز در خوابید و چشم بامید امدادهای غیبی مغرب زمین دارید بجای تکیه بر پتانسیل مردم ایران.
طوری صحبت می کنید که انگاری مردم یا بهتر بگویم «این فریب خوردگان» از نظر شما حفشان هست هرچه برسرشان می آید، در صورتیکه این مردم بخوبی می دانستند که میان بد و بدتر باید انتخاب کنند و، بجای اتکا به اظهارات امثال شما که در خارج نشسته و در ساعتی از بیکاری قلم به کاغذ می برید که بگویید غم وطن دارید و تحریم می نمودید، آنها بفکر این بودند که گامی در جهت اصلاحات بگذارند و، صرفنظر از نتیجه، دیدید که بجای یک گام چند گام به اصلاحات و حتی فروپاشی زیرساخت های رژیم برداشته شد.
شما مردم را فریب خورده می دانید در صورتیکه من شما را ساده لوح. زیرا شناخت کافی هم از اوضاع ایران ندارید و هنوز نمی دانید که برای زدن ریشه این «درخت ولایت» اول باید شاخه ها را زد؛ حتی اگر شده با کمک باغبان.
شما ماها را سبب ریخته شدن خون جوانان ایرانی می دانید ولی من خط دادن های اشتباه شما را... که هنوز نفهمیده اید این رژیم با انقلاب و حمله و رأی ندادن و بی تفاوتی ساقط نمی شود بلکه با باز شدن حلقهء قدرت است که از هم می پاشد نه دیکته نمودن از آن طرف که فریاد سر دهید مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای تا برای عده ای چماقدار بهانه ای فراهم شود و زودتر صداها را خفه کنند.
مگر گاندی مرگ بر استعمار گفت و شیشه شکست و اسلحه برداشت و یا جنبش همراهش به مغرب وصل بود؟
در آخر، چه خوب است بفهمید مردم به صحنه آمدند و گفتند «موسوی رای مرا پس بگیر» چون موسوی بینشان ایستاد، نه که از خارج چون رضا پهلوی که از سرمایه این ملت می خوررد و یا مریم ها و مسعودها که از ینگه دنیا می گویند شما این نسخه را پیاده کنید تا ماها بیاییم و بر شما حکومت کنیم.
آقای نوری علا؛ شما و دوستان همفکرتان سی سال جز حرافی چه کردید؟ می گویید مبارزه کردیم؟ کدام مبارزه؟ چه کار حزبی کردید و رهبران جنبش شما کیستند؟ چند نفر را در داخل و خارج توانسته اید دور هم جمع کنید؟ آیا شناخت شما از درون ایران با واقعیت ساری در ایران تطابق دارد؟ آیا تاب تحمل همدیگر و افکارتان را در خارج دارید؟
پس من فریب خورده به شما توصیه می کنم: آقای نوری علا! شما که هفته ای یک بار یادداشتی به ایران اختصاص می دهید تا اعصاب و دلتان چاق شود لطف کنید آن را هم از ما فریب خوردگان دریغ دارید و اطمینان خاطر داشته باشید اگر مردم ایران که دستی بر آتش دارند بیشتر از شما نفهمند کمتر از شما هم عقلشان نیست.
فرياد پودينه
*******************
خود پرستی تا به کجا جناب دکتر نوری علا؟
من مقالهء «آیندهء اصلاح طلبان و...» شما را خواندم و بسیار متأسف شدم از افکار ِ روشنفکرانی که افکار و نظرات خود را محور می دانند اما [می پندارند که] 41 ملیون رأی دهنده دارای «محاسبه غلط» اند! لذا مطالبی را به عرض می رسانم که امید است من هم با اتهام «وقاحت» مواجه نشوم:
1 – آیا همهء 41 ملیون شرکت کننده در رأی گیری، توده ای و اکثریتی و امثال نوری زاده ها بودند؟
2 – شما که «مجری سناریوی حریف نشدی» در این میان چه گلی برای ملت زجر کشیده کاشتید؟ پس هزار درود به 41 ملیون ایرانی که هم مجری سناریو حریف شدند و هم حماسه آفریدند!
3 – آنچه من در خیابان های تهران و سایر نقاط ایران می بینم یک مبارزهء جانانه با رژیم اهریمنی اسلامی است، چیزی که شما به آن «شورش مردم فریب خوردهء عصبانی» نام گذاری می کنید .
4 – در این رأی گیری (و نه انتخابات کلاسیک)، احمدی نژاد با 6 و اندی ملیون رأی در مقام سوم پس از موسوی و کروبی قرار دارد. بدون توجه به نفس کودتا، تا این جای کار، مشت محکم توده مردم است هم بر دهان احمدی نژاد یاوه گو، و هم بر دهان مرشدش خامنه ای که ادعای پایگاه مردمی دارد و خود را رهبر مسلمانان عالم می داند. آیا آشکار شدن این واقعیت مغفول برای جهانیان کم ارزش است؟ یعنی حتا اگر خامنه ای و سپاه تاجر پیشه اش هم کودتا نمی کردند، باز این مردم رأی دهندهء ایران بودند که پیروز میدان بودند نه من و شما یا تحریمیان پرمدعای خود محور!
5 – با استدلال فوق می بینم آن چه شما در بند (2 ) نوشته اید که از نفرت مردم سواستفاده شده هم غلط خواهد بود . 41 ملیون رأی دهنده نمی توانند از خودشان سوء استفاده کنند!
6 – آن چه در بند 3 نوشته اید واقعن خنده دار است. آخر در خلال تمام رأی گیری های سال های گذشته هم، دولت با مردم بیشتر مدارا می کرده و خشونت را موقتن کنار می گذاشته است و این چیز تازه ای نبوده که 41 ملیون رأی دهنده را پشیمان کند. من نمی دانم چرا شما فکر کرده اید ملیون ها رأی دهنده توده ای و اکثریتی بوده اند؟ آخر این چه استدلالی است؟
7 – این استدلال شما که تعداد 46 ملیون رأی یعنی مشروعیت دادن به رژیم خامنه ای است، اصلن درست نیست. چرا؟ چون اگر حتا یک پنجم ( 8 ملیون) همین تعداد فعلی هم شرکت کرده بودند، باز رژیم ادعای مشروعیت سابق خود را می کرد. می گویید نه؟ پس بروید نگاه کنید در انتخابات دوره ای که احمدی نژاد به شهرداری تهران رسید جمع آرا در حد «چند صد هزار» بود نه ملیون ! اما باز رژیم نگفت: «ای ملت ایران و تمام دنیا، بدانید که من دارای مشروعیت نیستم!» تازه، در انتخاباتی که منجر به ریاست جمهوری احمدی نژاد شد و 30 در صد مردم ایران آن را تحریم کرده بودند، باز دیدیم که رژیم اسلامی از مشروعیت نیافتاد و نتیجهء دیگرش دورهء 4 سال اخیر بود.
8 – من نمی توانم تک تک مطالب نوشته شما را بشمارم و پاسخ دهم، اما از شما می پرسم آقای دکتر نوری علای عزیز، شما که در مقاله های سابق، و این مقاله، کوچک ترین ارج و ارزشی برای آقای میر حسین موسوی قایل نشده اید، از چه رو از ایشان این انتظار سنگین را دارید تا ایشان بلافاصله هم ردیف گاندی و ماندلا باشد؟ تمام نوشتهء شما سراسر فحش و فضیحت است به اصلاح طلبان، پس از کجا چنین انتظار بزرگی از ایشان دارید؟
با این طرز تفکر « همه یا هیچ»، که شما و بسیاری از دوستان تحریمی را از یک شیوه برخورد منطقی بازداشته، چطور به خود اجازه می دهید دیگران را وقیح و... بنامید و به ناگاه با چرخشی 180 درجه توقع گاندی و ماندلا بودن را از کسی دارید که سرتاپایش را انکار می کنید؟
با احترام
ساسان کردستانی
*******
سلام
كاش ما اين فرصت را داشتم تا نظرِ دوست آن طرف خط تلفن شما را هم بشنويم. اين كه جمهورى اسلامى ۳۰ سال دوام آورده، نه از قدرت او كه از ضعف هاى مخالفانی چون شماست.
از صفات بارز اين مخالفان نپذيرفتن اشتباه است. حتى به اين قيمت كه 36 ميليون رأی دهنده را گول خورده بنامند. يعنى واقعاً شما فكر مي كنيد همهء 36 ميليون گول خوردند و شما گول نخورديد؟ عجبا!! خود بزرگ بينى هم حدى داره.لااقل اجازه بدهيد مدتى از ماجرا بگذرد، تا بشود باور كرد كه شما حتى يك لحظه هم به درستى نظرتان در مقابل اين 36 ميليون راى شك كرديد، و پس از بررسى مجدد به اين نتيجه رسيده ايد.
من بين شما و خامنه ای فرق زيادى نمى بينم. اون هم فكر ميكنه چند 10 ميليون نفر گول خوردند، همانطور كه شما فكر ميكنيد.
جهت اطلاع شما، بايد بگم كه من كه زياد سياسى نيستم از سال 1375 شنيده بودم كه بحثِ حكومت اسلامى و جمع شدن بساط همين انتخابات نيم بند مطرح است. شنيده بودم از قدرت گروه جنتى و دار و دسته اش. بسيارى از اخبارِ بعد از انتخابات شايد براى شما كه دور از صحنه هستيد (و البته با هوش سرشارتان هر فريبی را نقشه بر آب مي كنيد!!) تازگی داشته باشد، ولى اکثر مردمِ کوچه و بازار ايران (به قول شما «توده های گول خورده») هم به نوعی از آن خبر داشتند. از زمان خاتمى (1376) هم بحث نه بر سر فرد يا گروه خاصى بود، بلكه هدف اصلى جلوگيرى از اين سقوط قهقهرائی به حكومت اسلامى بود...
من قصد پاسخ گوئی و يا نقد مقالهء شما را ندارم، چون اصلاً اين كاره نيستم. تنها با خواندن مقالهء شما از اين همه خود بزرگ بينى شما به شکوه آمدم و آن را توهينى به خودم دانستم.
من شما را نمى شناسم ولى مسلماً فرد با تجربه ای هستيد و اين تجربهء شما براى من قابل احترام است، ولى اى كاش شما هم به شعور ديگران كمى احترام بگذاريد.
م. زمان
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |