بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آدرس اين صفحه با فيلترشکن: 

https://newsecul.ipower.com/2009/06/11.Thursday/061109-Farshad-Sorushnia-Monaazere.htm

خرداد   1388 ـ جون  2009 

 

در آینهء مناظره

فرشاد سروش نيا ـ ايران

fs84251@yahoo.com

 

من از مناظره بین کاندیداهای ریاست جمهوری ایران، که پدیدهء جدید انتخابات ایران بشمار می رود، برای خود چند درس مهم گرفته ام که می خواهم با شما در ميان بگذارم. چرا که جالب ترین جنبهء این مناظره ها «رالی افشاگری» ای بود که بین میرحسین موسوی و احمدی نژاد اتفاق افتاد. این مناظره ای بودکه به راحتی عمق کینه و شکافی را که بین «دو جناح قدرت درایران» وجود دارد به نمایش گذاشت.

اما نکتهء بسیار بارز و جالبی که در این مناظره، و کلاً تمام تبلیغات انتخاباتی کاندیداها، وجود دارد این است که تمام رقبای احمدی نژاد به شدت بر این نکته تاکید می کنندکه منتخب خمینی، نمایندهء خمینی، موردعنایت خمینی و... بوده اند ـ که در این وابسته نشان دادن حداکثری خودشان به شخص روح الله خمینی دو نکتهء جالب نهفته است. اول اینکه در درون نظام این اشخاص و دیگر افراد بازمانده از زمان حکومت خمینی به خوبی واقفند که شخص خامنه ای هیچ مزیتی بر دیگر همکاران سابق خود نداشته و ندارد و اگر امروز بر جایگاه رهبری نظام ایران قرار گرفته، نه به علت لیاقت فردی و کاریزمای شخصی، که بر اثر عوامل دیگری بوده است. از سوی دیگر، با گذشت بيست سال از حکومت این شخص، او آنچنان نزد مردم منفور و فاقد وجاهت رهبری است که هرگونه وابستگی هر کاندیدی به وی کافی است تا شخص کاندید شده را به بازنده ای بزرگ تبدیل کند. برای همین است که می بینیم هر سه کاندیدای رقیب احمدی نژاد سعی در منتسب نشان دادن خود به خمینی دارند. و می بینیم که در هر مجالی بلافاصله به ذکرخاطره ای از امام، داستانی در مورد امام، و اینکه امام به آنهاچه حکم، پست و یا مقامی داده است می پردازند. به عبارت دیگر، اینان خودشان هم به خامنه ای، به عنوان رهبر واقعی انقلاب و آن «انسان فرهمند!» ی که لیاقت جانشینی و میراث داری خمینی باشد نمی نگرند.

         در مقابل اینان،محمود احمدی نژاد نمایندهء آن طیفی است که عصر خمینی را تمام شده می داند و به رژیم ایران در عهدخامنه ای اعتقاد دارد. این طیف، آن لایه ای از قدرت است که به مرور زمان طی بيست سال گذشته توسط شخص خامنه ای وارد عرصهء قدرت شده و با حمایت های وی پست های کلیدی و حساس دولت و حکومت را در اختیار گرفته است ـ ورودی که تاثیری دو گانه بر بازیگران این طیف داشته، یعنی، در ابتدا اینان با حمایت های خامنه ای بر سر کار آمدند تا به مرور بازیگران عصر خمینی را

به حاشیهء قدرت برانند اما، پس از اینکه این کار انجام شد، اینک توانائی آن را دارند تا بر تصمیمات خود خامنه ای تاثیر بگذارند.

در واقع، رقابت بین کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران رقابت بین این دو طیف است. اما بهتر است که کمی به شاخصه های هر دو طیف در گير در منازعهء قدرت بپردازیم.

         میراث داران خمینی، که امروز حاشیه نشینان قدرت هستند، همان طیفی را تشکیل می دهند که در دههء شصت، باخشونت تمام، شالوده یک نظام توتالیتر را ریختند و، در واقع، در «عصر خمینی» الگوی عملی تمام بدکاری هائی را که امروز در عصر خامنه ای صورت می گیرد بوجود آوردند. اینان امروز بار بسیاری از گناهان و اشتباهات و جنایات در عصر خمینی را بر دوش دارند. از سوی دیگر، اینان همان گروهی بودند که پس ازمرگ خمینی زمینه را برای به قدرت رسیدن آقای خامنه ای فراهم نمودند. اما چرخش خامنه ای پس از رسیدن به رهبری و وارد نمودن جناح مقابل در قدرت و انتصاب آنها به پست های اجرائی، از جناح حاکمان دههء شصت یک بازندهء بزرگ ساخت.

امروز، سردمدار طیف قدیمی ها، یعنی شخص آقای رفسنجانی، یک حاشیه نشین بزرگ است که فقط، با عنایت خامنه ای، دو پست کاملاً تشریفاتی را در اختیار دارد. به عبارت دیگر، مجمع تشخیص مصلحت نظام، که زمانی خمینی آن را برای دور زدن فقه درست کرده بود، امروز تبدیل به کانون بازنشستگان سیاسی ایران شده و هرکس که از قدرت بیرون رانده شده در این مجمع روزگار می گذراند. اینان امروز خود را مغبون بزرگ می دانند و آشکارا می بینند که تمام آنچه را که در جهت بسط و ضبط قدرت در دههء شصت انجام داده اند بر باد رفته و دیگران از میوهء آن استفاده می کنند؛ همان کسانی که تکنون علاقهء چندانی به تصدی پست های انتخابی ندارند و با در اختیار داشتن پست های انتصابی نیازی به ورود به عرصهء انتخاب شدن نمی بینند؛ چرا که می توانند از هر کسی که با انتخابات به قدرت می رسد یک بازندهء بزرگ بسازند.

به نظر من، تمام این مشکلات از زمانی شروع شده که بین خامنه ای و رفسنجانی شکاف ایجاد شد. زمان پيدايش این اختلاف چندان روشن نیست اما سابقه این جدائی به سال های گذشته بر می گردد و ردپای آن را در تبلیغات انتخابات دورهء نهم ریاست جمهوری هم می توان دید؛ خصوصاً زمانی که آقای رفسنجانی در بروشورهای تبلیغاتی خودبه ذکر این خاطره از خمینی در هنگام مرگش پرداخت که تا زمانی که تو و آقای خامنه ای با هم باشید آسیبی به این انقلاب نمی رسد. از سوی دیگر، اگرچه در تمام دوران تبلیغات نامزدها در انتخابات دورهء نهم، رفسنجانی به شدت سعی بر این داشت تا وانمود کند که امروز اگر احمدی نژاد به رفسنجانی و  خانواده اش میتازد خود نشان از قدرت همان رهبری دارد که ساختهء دست رفسنجانی است.

         به هر حال، منازعهء بین طرفین امروز از حد تعارف و گلایه گذشته و به افشاگری و هتاکی کشیده است. اکنون آیا می توان گفت که این مناظره نقطهء آغاز سلسله حوادثی است که در نهایت به حذف یک جناح از سوی جناح دیگر خواهد انجاميد؟ آیا این تقابل می تواند قهرآمیزباشد؟

         پاسخ هر دو سئوال به نظرم منفی است. اولاً اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا همین امروز، تمام پیمان های این حکومت با بازیگران و نزدیکانش خونین بوده است؛ و همین باعث شده سرنوشت تمام بازیگران در صحنهء سیاسی ایران که روزی با این حکومت همکاری داشته اند به دست این حکومت باشد. در واقع، هر زمان که تاریخ مصرف کسی از ميان انان برای این حکومت تمام شده، حکومت او را به زباله دان انداخته است؛ در حالی که آنان ـ برای حفظ خود ـ مجبورند که تمام تلاش خود را در راستای حفظ نظام انجام بدهند. نهضت آزادی یکی از بهترین نمونه های قابل ذکر در این مورد است.

         به سوابق هر سه کاندیدای رقیب احمدی نژاد توجه کنید. هر کدام در پرونده زندگی سیاسی شان دستی در خون مردم داشته اند و به همين دليل است که اگرچه احمدی نژاد آنان را به لجن می کشد اما آنها همچنان اعلام می دارند که «برای نظام احساس خطر نموده اند و برای همین تکلیف خود می دانند تا برای حفظ آن به صحنه بیایند!» این ترفند که حکومت اسلامی از همان فردای به قدرت رسیدن خود بکار برده، این اختیار را به قدرتمندان رژیم داده که در هر زمان هرلایه ای را که بخواهد از بدنهء خودجدا بنماید و دور بیندازد؛ بدون اینکه نگران افشاگری و یا تشکیل اپوزسیون داخلی برعلیه خود باشند.

         نکتهء جالب دیگری اينکه حالت کجدار و مریضی که هر دو جناح در تقابل با یکدیگر بدان عمل می کنند نشان از این دارد که در خود نیروی نظامی برآمده از انقلاب، یعنی سپاه پاسداران، نیز دو دستگی به وجود آمده وگرنه، مدت ها قبل، جناح تمامیت خواه فاتحهء بازماندگان عصرخمینی را خوانده بود؛ و شاید بتوان گفت که؛ از این نظر، ایران و ملت ایران شانس آورده اند، وگرنه طرفین منازعه ابائی از حدف فیزیکی

رقیب نداشته و ندارند.

اما در مورد اينکه هر سه کانديدای رقيب احمدی نژاد تلاش می کنند تا ارتباط خويش با خمینی را به رخ همديگر و رقيب بکشند دو نکتهء جالب ديگر را هم به نمایش می گذارد: اول اینکه اینان به هیچ وجه شخصیت و کاراکتر یک رجل سیاسی را ندارند بلکه دائماً به دنبال کسب شخصيت از مردی هستند که سال هاست مرده و صحنهء سياست ايران را ترک کرده است. و نکتهء جالب دوم هم به اين واقعيت بر می گردد که این چسباندن خود به خمینی ماهیت واقعی شخص خمینی را هم برای مردم به نمایش می گذارد.

         در پایان اجازه دهيد من نيز يک پيش بينی کرده و دليل آن را هم بگويم. من فکر می کنم که، عليرغم شکافی که در اين مقاله توضيح داده ام و احمدی نژاد را سوگلی خامنه ای دانسته ام، ميرحسين موسوی جانشین احمدی نژاد خواهد شد، اما نه به دلایلی که «کارشناسان» صدای آمریکا طی ساعت ها بحث ارائه می دهند؛ بلکه فقط به این دلیل مهم که موسوی سابقهء «مدیریت در زمان بحران» را دارد و به مدیریت کشور در زمان وقوع فاجعهء یک جنگ تمام عیار قادر است.  من از آمدن ميرحسين بوی جنگ و خون و جيره بندی و سختی های بسيار می شنوم، نه بوی آزادی های ظاهری و جمع شدن گشت های ارشاد. خامنه ای ـ گرفتار در چنبرهء تعهداتش به روس و چين ـ تن به سازش با آمريکا نخواهد داد و از اين لحاظ است که به ميرحسين نيازمند شده و در را بروی او را باز گذاشته تا بيايد!

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630