بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان    |    پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

خرداد   1388 ـ جون  2009 

آدرس اين صفحه با فيلتر شکن

https://newsecul.ipower.com/2009/06/10.Wednesday/061009-Irandokht-Delagah-Elections.htm

 

چرا به آرزوهای جوانان تیر خلاص می زنید ؟

از : ایراندخت دل آگاه

 

می گویند حافظهء تاریخی مردم ایران ضعیف است. از همین رو اشتباهات گذشته را دم به دم تکرار می کنند. ظاهراً این را آخوندهای حاکم بر ایران هم خوب می دانند چرا که در رفتارهای سیاسی و اقتصادی خویش یک آن این نظریه را از یاد نمی برند. فعلاً هم، با تکیه بر همین پندار، روش طراحان مد فرنگی را نصب العین قرار داده و راه آن ها را می پیمایند. وای که اگر نبود این امکانات آرشیوی و اینترنتی، چه بی اندوه می زیستند این تمامت خواهان هزاره سوم!

طراحان مد، هر سی چهل سال یک بار، به گذشته باز می گردند و همان مد های قدیم را با کمی دستکاری به بازار فروش عرضه می دارند. از این روست که دایرهء چرخندهء آفرینش طرح های تازه و تولید کالاها از حرکت نمی ایستد و هر از گاه شاهد همه گیر شدن مدی نو هستیم؛ اگرچه هدف از تولید، همان است که بود، یعنی «پوشاندن!» 

از آن جا که تقلید اصل و اساس باورمندی به دین اسلام و بویژه مذهب شیعه است، خود مروجان این فرهنگ یعنی منبر نشینان، بزرگترین گروه مقلدین را تشکیل می دهند. البته این تقلید نه در حوزهء دین و پیروی بی چون و چرا از دین مداران پیشین شرقی، که اتفاقاً الگوبرداری از نوآوران و پیشروان بازارهای غربی است؛ تقلیدی ناشیانه ولی هدف دار که می تواند بهترین دستاوردهای دموکراسی را هم به مضحکه ای دل آشوب کن بدل سازد. نمونه اش را این روزها در بازی انتخابات رژیم اسلامی می توان دید، از نمایش های خیابانی آن و به کار گرفتن دخترکان و پسرکان خوش سیما با نشانه «سبز» و دست در دست همسر به این سو و آن سو رفتن گرفته تا سردادن شعارهای ناشدنی اما دهان پرکن و مناظره های تلویزیونی و پرده دری های روحوضی.

تعزیه خوانان پیشین که امروز ردای حکومت بر تن کرده اند، از آن جا که حنایشان نزد مردم رنگ باخته است و بازارشان روبه کسادی می رود، این بار بر آن شدند که در پستوی خود از صندوق پوسیده نوکران بارگاه، مهره ای را بیرون کشند و با سفیدآب نرمخویی و متانت و سرخاب دلسوزی و وزانت به مردم عرضه نمایند؛ باشد که باز مشتری ها گرد آیند. غافل از آن که بویناکی این مهره، نفتالین را هم شرمگین کرده است . 

این مهره، که میر حسین موسوی نام دارد، در نمایش دو طرفه اش با محمود احمدی نژاد به خوبی نشان داد که رژیم به آغاز پایان خود رسیده است. زیرا پس از سی سال نه تنها خانه خدایان حکومت دینی نتوانسته اند چهره ای تازه را به بازار عرضه کنند، که حتا نتوانسته اند همچون طراحان مد، دستکاری مناسبی هم در کالای عرضه شده، انجام دهند و دست کم او را با شعارهای چشمگیر و گوش نواز به میدان آورند .

میر حسین موسوی همچنان همان سخنانی را می گوید و راه هایی را نشان می دهد که به قول خودش در دههء شصت پیموده بود. از همین روست که «بازگشت به ارزش های دههء شصت» را سر لوجه شعارهایش قرار داده است. به روی مبارکش هم نمی آورد که دههء شصت، دههء «استقرار» حکومتی قرون وسطایی بود، و بر همین پایه، رژیم از هیچ کشتاری فروگذار نکرد و هر ساز مخالفی را نه خاموش که شکست.

میر حسین موسوی در همهء سخنرانی ها و نیز هر مناظره ای که تاکنون برگزار کرده است از «هنر ادارهء کشور در دوران جنگ» می گوید و بدان می بالد؛ دورانی که یک شیشه شیر را باید به همراه چند بسته پفک می خریدید و یک بسته پوشک بچه را به همراه چند قوطی کبریت یا چند جفت جوراب ضخیم و یک حلب روغن را به همراه یک کارتن سیگار «اشنو ویژه» و یک بسته «سیگار وینستون» را به همراه شش عدد نعلبکی بی استکان.

او از دههء شصت می گوید، چون می داند آنانی که ممکن است فریب وعده هایش را بخورند بیشتر از میان جوانان نسل سوم و چهارم اند؛ جوانانی که دوران جنگ براي شان با فیلم های خیالپردازانه و عوامفریبانهء مخملباف و حاتمی کیا و ده نمکی ها معنا می یابد؛ فیلم هایی که نمی گویند بزرگترین مافیاهای اقتصادی در همان دوران شکل گرفت؛ فیلم هایی که نمی گویند خانوادهء مکارم شیرازی و مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی و واعظ طبسی و دیگر همپالکی هایشان چگونه جنگی را که می شد در یکسال به پایان برد، هشت سال ادامه دادند و ملت ایران را شرمسار خواستهءپوچ «راه قدس از کربلا می گذرد» ساختند؛ فیلم هایی که نمی گویند محسن رضایی که امروز با کت و شلوار مقابل دوربین می نشیند، فرمانده سپاهی بود که خود دست اندرکار فروش غیر قانونی نفت بودند و ساختن اسکله های غیرقانونی قاچاق کالا و گردآوری اندوخته های میلیاردی. یادمان نرود که «محصولی»، وزیر کشور دولت احمدی نژاد، هم سپاهی بوده و در دورهء احمدی نژاد سردار میلیاردی نشده است. او هم همچون همین خاندان های آلوده و فاسد، از همان ابتدا سوراخ دعا را یافته بود!

ناگفته نگذاریم البته که محمودک احمدی نژاد با مشتی کاغذ پیش روی میر حسین خان نشست و به او و بینندگان نشان داد که هر چه گنداب امروز بالا می زند، از سال ها پیش در چاه رژیم اسلامی تلنبار شده است. اگر محصولی را داریم، صفایی فراهانی را هم داریم؛ اگر فتاح و متکی و صفار هرندی و غیره را داریم، مزروعی و عرب سرخی و سحرخیز را هم داریم. این ها همگی سر و ته یک کرباس اند؛ چه معاون وزیر باشند، چه وزیر، چه نخست وزیر و چه خود رییس جمهور . تولیدات این رژیم جز همین ها نمی تواند باشد.

از همین روست که آقایان کاندیداها همگی خط قرمز را سخت و صمیمانه رعایت می کنند و مطلقاً به حوزهء «مقام معظم» و فرزندان خلف شان پا نمی گذارند، مبادا گربه شاخ شان بزند!

همگی دست گذاشته اند روی بزرگترین درد مردم یعنی «مشکلات اقتصادی». بی آن که بگویند اقتصاد در یک حکومت مافیایی جز همین که می بینیم، نمی تواند باشد. همگی شعار تغییر می دهند بی آن که بگویند تغییر در این رژیم فقط به اشاره خدایگان جمهوری اسلامی امکانپذیر است.

آقایان پتهء فسادهای مالی را بر روی آب می اندازند، ولی کسی از حقوق شهروندی و این همه جنایات که در زندان های ایران روی می دهد سخنی نمی گوید. میرحسین دلسوز مردم، از کشتارهای سال شصت و هفت که نمی گوید هیچ، بر کشتارهای همین یک سال اخیر هم لب فرو بسته است. از عزت ایران می گوید و آبروی ایرانی، ولی نمی گوید که آبروی ایرانی فقط هذیان گویی های احمدی نژاد در موضوع هولوکاست نیست، بلکه آمار اعدام ها، شمار تن فروشان، تعداد معتادان و... و ... و بیکاران هم سندی است بر رسوایی و بی آبرویی این رژیم.

اینان از حقوق بشر و فجایعی که بر سر مردم می رود حرفی نمی زنند چون به نیکی می دانند توان استیفای آن را ندارند. این حقوقی است که باید پایمال شود تا این رژیم بماند!

جالب آن است که میر حسین خان، با استناد به سخنان خمینی و پرداختن به « فرمان هشت ماده ای » امام اش، می گوید "تجسس در امور مردم از مُحرمات است،" و بدین ترتیب پس گردنی را نثار محمودک می کند که چرا نام هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری را به عنوان بزرگ مفسدان بر زبان آورده است.

گیریم که پیام از فردی مقبول بود که به راستی به آنچه می گفت باور داشت و عمل می کرد. هاشمی رفسنجانی و ناطق را چه کار به کار مقایسه با این مردم؟ آن ها که مردم کوچه و بازار نیستند که از کیف پولشان تا خانه و آشپزخانه شان تفتیش بشود یا نشود، آنان مسوولان رده بالا در این حکومت ننگین بوده و هستند. باید از ریال به ریال که سهل است این روزها، باید از دلار به دلار پولشان حساب کشی کرد! آنان روزگاری همگی روضه خوان های سر قبر بوده اند، باید امروز پاسخگو باشند از کجا گرد آورده اند این همه دارایی را که نامشان را در فهرست ثروتمندان جهان جای داده است؟ آخر با آبادی علی گونه ی نخلستان ها (!) یا پسته زارها که نمی توان به چنین ثروت های افسانه ای دست یافت.

واقعیت آن است که نمایش امروز، تنها بازی فریب توده ها نیست؛ بخشی از کُنده کشی و فتیله پیچی میان خامنه ای و رفسنجانی روی تشک قدرت است. نزاعی میان گرگی که به کمک روباه سر کار آمده ولی به خوش خدمتی او پاس را نمی دارد.

به راستی همیشه و در طول این سی سال، هاشمی رفسنجانی همواره پشتیبان خامنه ای بوده است. از همان دورانی که او را به مقام ریاست جمهوری رساند تا آن که رهبرش ساخت و همچنان پایه های تخت زمامداری اش را نگاه داشت ( اسنادش را در زیر نوشته خواهم آورد).

هاشمی رفسنجانی بی درنگ پس از مرگ خمینی، در جلسه ای که خبرگان برای تعیین رهبر تشکیل داده بودند - با وجود آن که پنج نفر از خبرگان، از جمله آیت الله توسلی، که شمس وزیر خمینی بود، و موسوی خویینی ها و دیگران که با رهبر شدن خامنه ای سخت به مخالفت برخاسته و توانسته بودند زمینه های تشکیل یک شورای رهبری پنج نفره را فراهم آورند - با یاری محسن رضایی طرحی در انداخت که در کوتاه ترین زمان ممکن مرجعیت خامنه ای و رهبریت اش به اطلاع مردم شهید پرور و همیشه در صحنه (!) برسد .

طرح این بود که محسن رضایی شتابزده به حاضران در جلسه خبر دهد که با انتشار خبر مرگ خمینی، ناوگان آمریکا در کناره های خلیج فارس پهلو گرفته و عنقریب است که به ایران حمله کنند و دودمان هر چه آخوند است بر باد دهند!

همین خبر دروغ ، خامنه ای را بر سر مردم ایران سرور کرد و هاشمی را یار رهبر.

سید احمد خمینی هم با وسوسه های هاشمی مهر تایید نهاد بر این رذالت.

افسوس که «سرور» قدر «یاور» را ندانست و در زمان لازم، با تیپایی او را به میان زباله ها انداخت. در زمانی نه چندان دور، « یاور » در حد نمایندگی مجلس هم دیگر رای نیاورد، بماند که رییس جمهور شود. ظاهراً پناه برد به خدا، ولی در خفا با خود گفت هر کسی خر را بالای پلکان و بر پشت بام برده، می داند که چگونه او را پایین بیاورد. پس شد آنچه که امروز شاهد آنیم .

رهبر به گماشته اش دستور می دهد که پوزه هاشمی را نشانه بگیرد و «یاور» برای میر حسین خان چراغ سبز(!) روشن می کند که با لگد پرانی به محمودک و یاران، دل رهبر را بلرزاند و او را مقام معظم بی عرضه و نالایق بنمایاند؛ مقامی که از فاسد ترین گماشتگان حمایت می کند برای اداره کشور.

کوتاه سخن این که، این نزاع میان گرگ است و روباه. آنچه هم که به شمار نمی آید سرنوشت به دام افتادگان است.

« باراک حسین اوباما » ما را در کنار این گرگ ها و روباه ها نشانده و همه مان را به دیدهء جانوران می نگرد و بر همین اساس هم تصمیم می گیرد. نه تنها او، که همهء دولت های غربی و شرکت های بزرگ اقتصادی ما را از جنس رهبران مان یافته اند. در این میان هم ما همچون شکاری هستیم که با پای خود به تله آمده و، بی آن که راهی بجوییم، برای رهایی ذره ذره جان می سپاریم. پاره ای از به اصطلاح روشنفکران غرب نشین و هنرمندان درون مرزی مان هم از این آب گل آلود بهره می جویند و کام خویش بر می آورند و در این راه نسل تازه مان را می فریبند، آن ها را به دام ها می کشند تا این نسل دیگر از ایشان نپرسد: «چه شد که شما با آن همه ادعا و ید و بیضا، فریب آخوندی به نام خمینی را خوردید؟»

آنها افسانه ها را پرده خوانی می کنند تا نسل تازه نداند چگونه پایش در تله گیر افتاد؛ تا از این پس هر ایرانی زیر چهل سال پرسش بالا را بر زبان راند، به او بگویند «ما نادان بودیم که این رژیم را سر کار آوردیم، شما چرا با رفتن پای صندوق های رای، این رژیم را نگاه داشتید؟»

بگذریم، این مقاله به درازا کشید. ولی برای آن که مستنداتی آورده شود از آنچه گفته شد، نویسنده سری به آرشیو پدر بزرگ زد و نگاهی انداخت بر روزنامه های دههء شصت، تا ببیند در آن دوره چه می گذشته است. در همان دوره ای که میر حسین موسوی بدان می بالد.

آنچه در پی می آید تنها اشاره ای است به یک رویداد . رویداد نخست وزیر شدن میر حسین موسوی که با رییس جمهور شدن خامنه ای و حمایت هاشمی رفسنجانی از ریاست جمهوری او ممکن شد. البته به همراه گوشه چشمی به دیگر خبرها .

 

روزنامه کیهان / چهارشنبه اول مهر 1360

ص 2: حمایت گسترده احزاب و گروه ها از نامزدی حجت الاسلام خامنه ای

حمایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از کاندیداتوری حجت الاسلام خامنه ای (یعنی همین آرمین و تاج زاده و  عرب سرخی و سلامتی که امروز پشت میر حسین ایستاده اند).

در اطلاعیهء سازمان آمده که: «با توجه به اهمیت ویژه ای که انتخابات دارد و می باید مهلک ترین ضربه را بر دشمن وارد آورد، و نیز با تکیه بر پی آمدها و ارزش آفرینی های خاص آن و از سوی دیگر با توجه به "معیارهای تغییرناپذیر" ی که ملت به خوبی دریافته، و باتوجه به لزوم تعالی انقلاب اسلامی و ... رأی خود را به امام جمعه تهران، شهید زنده، حجت الاسلام خامنه ای می دهیم.

ص 15: بیست و دو نفر به جرم قیام علیه جمهوری اسلامی ایران اعدام شدند.

****

کیهان / پنجشنبه 2 مهر 1360

ص 2: حمایت چند شخصیت سیاسی مذهبی از ریاست جمهوری حجت الاسلام خامنه ای.

مهندس میر حسین موسوی، وزیر امور خارجه (در دولت مهدوی کنی) در حمایت از حجت الاسلام خامنه ای در گفت و گو با روزنامهء جمهوری اسلامی گفت: «خامنه ای جزء کسانی است که انقلاب را با تمام وجود تجربه کرده است». وی رسماً حمایت خود را از ریاست جمهوری حجت الاسلام خامنه ای اعلام داشت .

****

کیهان / پنجشنبه 2 مهرماه 1360

ص 10: شهید ایت الله بهشتی: «مقتضای مالکیت خصوصی این نیست که "ولی امر" نمی تواند در آن تصرف کند»! ( این مطلب با تیتر درشت در این صفحه آمده بود)

ص آخر: نرخ خرید و فروش ارز : «یک دلار آمریکا خرید 79 ریال، فروش 80 هشتاد ریال ( قابل توجه کسانی که به بحث های تورم علاقه دارند).

****

کیهان / 4 مهر 1360

ص 2: به حکم دادگاه های انقلاب، هیجده نفر به جرم قیام مسلحانه تیرباران شدند.

ص 12: ستون دوم  ـ محمد علی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی (همان که اکنون پشت کروبی ایستاده است): «در مورد مشکل اساسی برای بازگشایی دانشگاه ها {پس از انقلاب فرهنگی} مشکل ما این است که ما یک نظام کاملاً غیر اسلامی را می خواهیم به یک نظام اسلامی تبدیل کنیم. ما به دنبال "اِعمال اصول اسلامی" هستیم».

وی همچنین در مورد عملکرد ستاد انقلاب فرهنگی گفت: «به نظر من مقدار کار انجام شده می توانست بیشتر باشد. اما در مجموع کار انجام شده "قابل ستایش" است ». { مقصود اخراج استادن و دانشجویان از دانشگاه و تبدیل کتاب های علمی به کتاب های دینی است!}

وی در بارهء انحلال بعضی رشته ها گفت: « بعضی رشته ها مانند معدن و تربیت معلم پلی تکنیک و از این دست چون ضرورتی بر وجود آنها احساس نمی شد حذف شد. در مورد موسیقی ، هنرکدهء موسیقی حذف شد. به طور کلی برای داشتن هنرکده موسیقی باید با اساتید حوزهء علمیهءقم مشورت شود».

ص 14: هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه: «بی شک اگر شرکت در انتخابات در سطح وسیع هم نباشد رییس جمهور انتخاب می شود. اما یک بررسی کوتاه نشان می دهد که باید شرکت کرد. شما اگر پنج میلیون رأی بریزید هم رییس جمهور انتخاب می شود ولی اگر چهارده میلیون باشد وضع عوض می شود. زیرا دشمن همیشه از حضور مردم وحشت دارد. همچنین دولت هایی که حالا می خواهند با ما قرارداد ببندند به محض آنکه رقم بالا را ببینند، آینده را محکم تر می بینند!»

ص 15: دادستان کل کشور {سید حسین موسوی تبریزی، همان که اکنون پشت میر حسین موسوی اس } اعدام کودکان را شایعه ای بی اساس از طرف ضد انقلاب خواند و از مردم خواست به این شایعات توجه نکنند. { نمونه اش دلارا دارابی و ده ها جوان دیگر است که به هنگام ارتکاب جرم زیر هیجده سال بودند و اخیرا اعدام شدند}.

****

کیهان:  5 مهر 1360

ص اول: امام خمینی: « شکست در انتخابات، شکست جمهوری اسلامی است که حفظ آن بر جمیع مردم از بزرگترین واجبات و فرائض است».

همان صفحه: به حکم دادگاه های انقلاب چهل نفر به جرم قیام مسلحانه تیرباران شدند.

ص 14: به حکم دادگاه های انقلاب نه نفر به جرم قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی در صومعه سرا و مسجد سلیمان تیرباران شدند.

همان صفحه: به حکم دادگاه های انقلاب هفت تن از اعضای مجاهدین خلق در رودسر اعدام شدند .

ص 15: به حکم دادگاه های انقلاب پنج نفر به جرم تظاهرات مسلحانه در بابل اعدام شدند .

****

کیهان: دوشنبه 6 مهر 1360

ص 15: به حکم دادگاه های انقلاب 35 نفر از اعضا و هوادارن گروهک ها به جرم قیام مسلحانه تیرباران شدند .

****

کیهان:  7 مهر 1360

ص اول: 53 نفر از عاملان آشوب های اخیر تهران تیرباران شدند .

****

روزنامه اطلاعات: 8 مهر 1360

ص 5: سو تیتر: انور سادات رییس جمهور مصر: « من به هیچ کسی در کشور اجازه نمی دهم که از روش هایی نظیر خمینی استفاده کند» ( بیخود نیست که نام قاتل او خالد اسلامبولی را بر خیابان وزرا در تهران نهاده اند).

ص 14: گزارشی از سفر هاشمی رفسنجانی به کره شمالی: «در کره شمالی چیزی که پیشرفت را "قابل ستایش" ساخته، استقلال و تکامل تولید است. به این مفهوم که آن ها از صفر شروع کرده و اکنون به این جا رسیده اند» (فکر نکنم این آقا دیده باشد که مردم کره شمالی حشرات و ریشه درخت را هم قوت لایموت خود می کنند که از گرسنگی نمیرند )

****

کیهان: 9 مهرماه 1360

یادداشت روز (در نشریه کیهان که سرپرستی اش با سید محمد خاتمی بود) دربارهء روز انتخابات با عنوان "انتخاب ابَر انسان ": «فردا همهء شهیدان می آیند و ... شما را به پای صندوق های رأی فرا می خوانند. فردا محشر صداست، صدای ناب و رسای شهیدان که ما را به «ابَر انسان» سفارش و دعوت می کنند. فردا حج است؛ حجی به سوی تکامل، حجی به سوی «ابَر انسان » ! {فراموش نکنیم که این روزنامه از مدت ها پیش داشت برای کاندیداتوری خامنه ای سر و دست می شکست}.

****

کیهان: شنبه 11 مهر 1360

ص 3: حجت الاسلام خامنه ای اکثریت آرای "ایرانیان خارج از کشور" را به خود اختصاص داد.

ص 15: ضد انقلاب 13 هزار مرغ و جوجه را معدوم کرد. ( یک زنگ تفریح! در خبر آمده بود که این ها شب هنگام نابود شده اند).

****

کیهان: 12 مهر 1360

ص اول: آرای سومین رییس جمهور رکورد انتخابات قبلی را شکست.

آرای حجت الاسلام خامنه ای از مرز 14 میلیون گذشت .

ص 13: مهدی کلهر، معاون هنری وزارت فرهنگ و آموزش عالی، گفت: « پیشنهاد می کنم که تمامی سینماهای کشور به مدیریت بنیاد مستضعفان در آید». و افزود «تمامی معیارهای قبلی را از بین خواهیم برد و به طور کلی شیوهء ستاره سازی و "سوپر استار" را که در گذشته حاکم بوده، از دور خارج خواهیم ساخت»! { یادمان نرود که ایشان در حال حاضر هم مشاور فرهنگی احمدی نژاد است . نگوییم این ها یکهو از کجا پیدایشان شده است!}

****

کیهان: 13 مهر 1360

ص اول: خامنه ای رییس جمهور شد .

هاشمی رفسنجانی: «اگر باز هم بگویند مردم با حکومت نیستند، این انکار آفتاب است».

دادستان کل انقلاب: «مالکین باید رفتار مشکوک مستاجرین خود را گزارش دهند».

راهپیمایی یک میلیون زائر خانه خدا در حمایت از انقلاب اسلامی { راست گفته اند که دروغ هر چه بزرگتر، باور پذیر تر!}

ص 15: به حکم دادگاه های انقلاب شصت و یک نفر  از هواداران منافقین در زندان اوین اعدام شدند.

****

کیهان: پنجشنبه 7 ابان 1360

ص اول: میر حسین موسوی نخست وزیر شد .

****

کیهان: 9 ابان 1360

ص اول: مهندس میر حسین موسوی، نخست وزیر: « دولت سر مویی از اسلام و فقاهت و قانون اساسی منحرف نخواهد شد».

****

کیهان: 10 ابان 1360

ص اول: نخست وزیر در تدارک تشکیل کابینه جدید

****

کیهان: 11 ابان 1360

ص اول: نخست وزیر کلیه وزرا را در پست خود "ابقا" کرد .

****

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است. آرشیوها فریبکاری را فریاد می زنند. چشم و گوش ها بسته است انگار. گروهی از آقایانی که نام دکتر و فرهیخته و استاد دانشگاه را یدک می کشند، ظاهراً کور روزی و شبکوری دارند و ثقل سامعه. به راستی چرا خودشان را به نادانی می زنند؟ چرا می خواهند این چرخ و فلک شوم همچنان بچرخد و گروهی را سوار و جمعی را پیاده کند؟ آن هم در حضور تماشاچیانی که زیر هرم آفتابی سوزان جان می کنند!

به راستی چه شد «مسوولیت روشنفکر در دوران دیکتاتوری»؟

آقایان!

چرا با دروغ هایتان جوانان را به پای صندوق ها می فرستید؟ چرا به آینده و آرزوهای جوانان تیر خلاص می زنید؟ این جوانان تاوان کدام کین ورزی شما را باید بپردازند و تا کجای تاریخ؟

شرم کنید از خود و بهراسید از محکمه تاریخ!

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630