پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
واقعاً از دروغ بیزاریم یا از محتوای دروغ؟
فرهاد جعفری
● «محمود احمدینژاد» در مناظرهاش با «مهدی کروبی»، در پاسخ به انتقاد وی درخصوص فیلم معروف هالهی نور، برای گریختن از پاسخگوئی، فیلم مذکور را «ساختگی» خواند.
من هم معتقدم که آن فیلم «واقعی»ست و نمیتواند ساختگی باشد. در این حرفی نیست. اما میبینم که برخی، با استناد به این فرار ناشیانه و قابل استیضاح احمدینژاد از پاسخگوئی، وی را«دروغگو» میخوانند... تا این جا قبول.
اما حرف من این است که:
«محمد خاتمی» هم دستکم در سهچهار نوبت، فیلمهای مربوط به «دست دادن با زنان نامحرم» (در نظام فکری اخلاقی خودش) و نیز «لطیفهگوئی با محوریت یکی از معصومین شیعه» و نیز «لطیفهگوئی در مورد قومیتها از جمله ترکها» و نیز «لطیفهگوئی و تمسخر کردها به خاطر اهمیتی که برای سبیل خود قائلند/ به اتفاق محسن آرمین» را «ساختگی و جعلی» خوانده است.
بله. بازهم قبول. اینکه «محمد خاتمی» چنان کرده، چه ربطی دارد به «میرحسنی موسوی» یا «مهدی کروبی»؟! پرسش بهحقیست که پاسخی ندارد.
اما وقتی من این مسئله را مطرح میکنم؛ در حقیقت میخواهم از آنها که تا این حد نسبت به مسئلهی دروغگوئی اهمیت میدهند و ناگهان تا این اندازه به «لزوم راستگوئی در کار حکومتداری» واقف شدهاند بپرسم که: چطور است که در سابقهی موضعگیری یا اظهارنظر یا نوشتههای خود، به عنوان شهروندانی تا این اندازه حساس به موازین اخلاقی، کمترین سرزنشی را متوجه «سایر دروغگویان حکومتی» نکرده یا نمیکنند؟!
در حقیقت:
من نمیخواهم ثابت کنم «محمد خاتمی هم دروغگوست». حتا مسئلهی «قبح دروغ گفتن و نگفتن» مطرح نیست. مثل روز روشن است که حکم این مسئله چیست. قصد دفاع از دروغگو را هم ندارم. بلکه میخواهم «عدالت و انصافِ سرزنشکنندگان دروغگوئی» را مورد پرسش قرار دهم.
و بگویم:
به نظر اینطور میرسد که ما با «نفس دروغگوئی» گویا مشکل نداریم و ممکن است که در بسیاری موارد ومواقع، زیرسبیلی آن را در کنیم و نادیده بگیرم. اما بعضی وقتها، در سرزنش دروغگویان، فروگذار نمیکنیم!
میخواهم بگویم:
گویا «محتوای دروغی که گفته میشود» از اینکه «یکوقت دروغی گفته نشود»؛ برایمان مهمتر است! یا اینکه «چه کسی دروغ میگوید» نقش مهمی در نحوهی موضعگیری ما دارد!
یعنی چنانچه «محتوای دروغی که توسط کسی گفته میشود» چندان مخالفتی با «مواضع ما» نداشته باشد (مثلاً ماهم مخالفتی با «دست دادن با زنان» نداشته باشیم یا اگر هم داشته باشیم، دیگران را مجاز به عمل به انتخاب خودشان بدانیم/ یا خود ما هم گاهی لطیفه هایی ضدقومی بگوئیم و برای دیگران بفرستیم)؛ آنگاه «خیلی مهم نیست» که شخصی، فیلمی را که در آن چنین رفتاری داشته، «ساختگی و جعلی» بخواند یا نخواند. و با این کارش، به عنوان یک روحانی، یک سید آل پیغمبر، یک راهنمای اخلاقی جامعه، علناً و آشکارا دروغ بگوید یا نگوید!
یا چنانچه نسبت به «شخص دروغگو» اندکی سمپاتی داشته باشیم؛ بدمان نمیآید که بازهم زیرسبیلی آن را رد کنیم!
اما کافیست دروغی که گفته میشود، مربوط باشد به «موضوعی که مورد پسند ما نباشد» (مثلا هاله نور). یا «کسی مرتکب دروغگوئی» شود که نسبت به او سمپاتی نداریم. آنگاه «دروغگوئی» میشود ذنب لایغفر!
من نمیخواهم «فرار ناشیانه و غیرصادقانهی آقای احمدینژاد» را توجیه کنم. همچنانکه نسبت به «فرار محمدخاتمی از زیر بار مسئولیت لطیفهگوئی در خصوص یک معصوم شیعه یا قومیتها یا دست دادن با زنان» هم واکنشی نشان ندادم.
چون معتقدم: از این جنبه، هیچیک از این دو، باجی به هم نمیدهند!
نه که ایندو. تقریباً هر سیاستمداری در جهان، در مواقعی ناچار است از زیر بار مسئولیت خطاهای خود فرار کند و در چنین مواردی، متاسفانه غیرصادقانه عمل میکنند.
درست مثل «کلینتون». که در مورد ماجرای مونیکا لیوینسکی، دروغ گفت و تاوانش را هم پرداخت. امروز هم معتقدم اگر فکر میکنید محمود احمدینژاد باید تاوان دروغگوئیاش را بپردازد، بهش رای ندهید.
اما قبلش به چندچیز فکر کنید:
1) ملتی میتواند حاکمش را «صرفاً) بهخاطر دروغگوئی (آنهم در این اندازه) از بالا به زیر بکشد که خودش راستگو باشد. یعنی به رفتار خودش در طول روز که نگاه کند، ببیند که آن روزش با دستکم 10 دروغ کوچک و بزرگ نگذشته! (نه ملتی که دروغ، یک عارضهی اپیدمیک در کشورش است!).
2) ملتی میتواند این سیاستمرد به آن سیاستمرد را به دلیل «پرهیز از دروغگوئی» ترجیح دهد که دومی در این زمینه کارنامهی پاکی داشته باشد. نه اینکه وقتی همهی اسناد منتشره در این روزها گواهی میدهند که همسرش «قبل از گرفتن مدرک فوقلیسانس، دکترا قبول شده» و دخترش بدون کنکور و با معدل 13 «چهره ممتاز علمی و نخبه!» شناخته شده و راهی مقطع دکترا در دانشگاه آزاد شده و خودش به «یکهفتادم قیمت واقعی»، خانهای متعلق به یک نهادِ دولتی را صاحب شده؛ این همه به «پاکی و صداقت» خود مینازد!
تمام حرف من این است که:
در وضع حاضر، باید با «حذفِ همهی نقاط ضعفِ مشترکِ رقبای کنونی»؛ بهترین شخص را برای زمامداری کشورتان انتخاب کنید. و مغلوب این شانتاژ تبلیغاتی نشوید که به قول سرکار خانم «ثمانه اکوان» بهشدت تمایل دارد یکی از نامزدها را «دروغگو» جلوه دهد تا وقتی کارنامهی فساد مالیشان را آشکار میکند، بتوانند به افکار عمومی بقبولانند که «او دارد دروغ میگوید»!
این را نگویند و جا نیندازند؛ چه دارند که بگویند؟!
● من وقتی چنین میکنم؛ یعنی همهی نقاط ضعف مشترک کاندیداها را کنار میگذارم (میزان راستگوئی شان، سابقهشان در خطاهایی که در طول این سی سال مرتکب شدند و ...) به این نتیجه میرسم که:
«محمود احمدینژاد، فارغ از همهی دلایل دیگر، به این دلیل که اگر انتخاب شود با قدرت بیشتری از ادامهی برنامهی هستهای کشورمان دفاع خواهد کرد و از آمادگی و پشتوانهی نهادهای واقعی قدرت برای بهبود مناسبات با آمریکا و اصلاح ساختارهای اقتصادی برخوردار است، بهترین انتخاب ممکن است».
(بگذریم از اینکه: یکوقت دیدید نظر آن «نهادهای واقعی قدرت» رفته بود طرفِ محسن رضایی! آن، حکایتش فرق میکند)
http://www.goftamgoft.com/view.php?item_id=538
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |